هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

۱۳۸۸ مهر ۸, چهارشنبه

چرا هيچ انقلاب ايدئولوژيکی نمی تواند رژيمی بهتر از جمهوری اسلامی و رژيمهای کوبا و کره شمالی را به ارمغان آورد؟ بخش سوم و پايانی از متن: چاره ی کار ما انقلاب است

جمهوری اسلامی محصول ازدواج کمونيسم با اسلام است و بدين سبب هم، به تنهايی تمامی پلشتی های هر دوی اين ايدئولوژی های ماليخوليايی را در خود جمع دارد.... اين نظام تنها نظامی است که با در آميختن افکار کمونيستی با بربريسم اسلام ـ سنت های پيشاتمدنی هامورابی و آيين اوليه ی يهود ـ ملغمه ای ساخته که همه ی بشريت را گيج و مات کرده ... و

نيرومند ترين بند اتصال کمونيسم و اسلام ايسم «ضديت با جهان آزاد» بويژه آمريکا است که سمبل تمامی آن ارزش هايی است که اين هر دو ايدئولوژی «مطلق باور»، دشمنی ريشه ای و آشتی ناپذيری با آن دارند. يعنی دموکراسی، انتخابات، رقابت، گردش آزاد سرمايه و اصالت فرد در جامعه ... و

کمونيسم آنچنان باعث پسماندگی ملت ها گشت که حتا امروز هم در تمامی بازار های غربی يک بيل و کلنگ ساخت روسيه، يا يک بسته سنجاق قفلی ساخت بلغارستان و يا يک دست کارد و چنگال استيل ساخت اسلواکی نمی توان يافت... و

دانستيم که پديده ای بنام انقلاب، بخودی خود، نه ويرانگر و نه سازنده، بلکه تنها يک وسيله است. يعنی گونه ای ابزار که چنانچه از آن درست و بجا استفاده شود، بسيار سود رسان خواهد بود و اگر هم از آن نابجا و بد استفاده شود، بدون شک بسيار ويرانگر و آسيب رسان. برای نشان دادن درستی اين ادعا هم يک نمونه از انقلاب های بسيار سازنده را آورديم و يک نمونه هم از ويرانگر ترين های آنرا که هر دو هم بومی و يا ايرانی بودند، يعنی انقلاب ملی مشروطه و انقلاب ضدملی و بدفرجام اسلامی را

و حال اين بحث را با توضيح اين مسئله پی می گيريم که انقلاب يک فرايند بزرگ برای دگرگون ساختن نظم سياسی موجود است که هر ملتی در هر مقطعی از تاريخ خود، بسته به ميزان آگاهی و هُشياری خود آنرا آغاز کرده و به انجام می رساند، همچنين با هنجار های اجتماعی و شيوه های بومی که دارد. ولو که آن انقلاب، حتا يک انقلاب ايدئولوژيک هم که باشد. و ولو که ما حتا اين فرضيه ی شکست خورده ی کمونيست ها و اسلاميست ها را هم بپذيريم که مثلآ ايدئولوژی های ايشان، بدون مرز و برای نجات «پرولتار» يا «مستضعفان» جهان است

چه که حتا در اين فرض محال هم، برخلاف تصور اين «بهشت باوران» که هر دو دسته هم از سر مطلق انديشی، بجای راندن ارابه های بهشت در واقع قطار سريع السير جهنم را رانندگی می کنند، اساسآ مشکلات و سطح فرهنگ و توانمندی و از همه ی اينها مهمتر، دولت همه ی ملت ها که کاملآ شبيه به هم نيستند که انقلاب های ايشان هم کاملآ شبيه به هم باشد

نقش دولت را در اين ميان بدين خاطر برجسته کردم زيرا انقلاب نوعی نزاع است که بسان هر نزاع ديگری دو سوی دارد که تنها يک سوی آن ملت است. سوی ديگر اين نزاع، دولت است که ميزان قدرت سرکوب و چگونگی برخورد اش با انقلابيون هم در سرنوشت اين نزاع نقش تعيين کننده ای دارد. به همين علت هم دستکم در اجرايی کردن انقلاب، اصلآ اگر حتا چند ملت خود بخواهند که انقلاب هايی کاملآ شبيه به هم داشته باشند، باز هم اينکار ناشدنی است. زيرا هر ملتی دولتی دارد با نيرو و روشی ويژه ی همان دولت

به ديگر سخن، درست است که اختيار زمان آغاز يک نزاع ـ انقلاب ـ در دست ما است، ليکن ديگر اختيار پايان آن نزاع هم در دست ما نيست. همچنانکه روند و ميزان تلفات آن منازعه هم خارج از کنترل ما است. چرا که طرف دعوای ما «حکومت» که بازيچه ی دست ما نيست که هر زمان که ما دلمان خواست، با ما بجنگد و هر زمان هم که ما نخواستيم، او هم آنرا تمام کند. اصولآ هم با فراچشم داشت همين تفاوت ها بود که نوشتم اين داوری بقول امروزی ها "فله ای" در مورد انقلاب ها، هيچ پايه و اساس درستی ندارد و بر هيچ منطقی هم استوار نيست

پس، چگونگی«روند انقلاب» بنابر دلايلی که برشمردم در دست ما نيست. اما بايد اين نکته را دانست که اين امر چندان اهميتی در سرنوشت يک انقلاب ندارد. چرا که اين امر ـ پروسه ی ويران کردن نظم موجود ـ، نه هدف، بلکه تنها هموار ساختن گذرگاهی در مسير انقلاب است. يعنی يک تلاش جمعی برای از راه برداشتن يک مانع ـ رژيم حاکم ـ برای رسيدن به آن آرمان هايی که «هدف های انقلاب» محسوب می شوند

اتفاقآ هم يکی از کج فهمی ها و انحراف های خانمانسوز در مسير پاره ای از انقلاب ها، در همينجا است. در اين که انقلابيون تنها به همين امر اهميت داده و برداشتن رژيم موجود را از ابتدا برتر از هدفهای انقلاب می نشانند. بدانسان که پنداری «ويران کردن نظم موجود»، درست به معنای همان «دستيابی به آزادی و نيکبختی» باشد

روشن ترين و پيش چشم ترين نمونه ی اين کج فهمی و انحراف خانمان بربادده در انقلاب هم همين مورد انقلاب اسلامی است. فتنه ی شومی که اصلی ترين هدف آن،«رفتن شاه» بود. بی اينکه کسی اندک دغدغه ای هم برای فردای رفتن او به دل راه دهد. با اين پندار سفيهانه که مثلآ:«هرکس ديگری که بيايد، بهتر از او خواهد بود»! اصولآ هم همين «هدف قرار دادن تغيير يک شخص»، خود روشن ترين دليل نابخردانه بودن آن فتنه بود، در اينکه«شاه» برود و يک کس ديگر بيايد. چرا ؟ زيرا«هرکسی ديگری» که بجای او بيايد، بهتر از وی خواهد بود! و

اين انقلاب را يک بار ديگر مثال زدم که نشان دهم، اصولآ هم سرنوشت و فرجام انقلاب را همين «کيفيت اهداف انقلاب» تعيين می کند. همچنين«ميزان پايبندی به آن اهداف» از سوی انقلابيون در طول انقلاب. به ديگر بيان، همين بقول فريدون آدميت "فکر انقلاب" و وفادار ماندن به آن «فکر» است که تعيين می کند چگونه رژيمی از انقلاب زاده شود

يعنی اگر«فکر انقلاب» مثبت و انقلابيون هم وفادار بدان فکر بمانند، رژيم برآمده از انقلاب هم دموکراتيک خواهد بود، و چنانچه فکر انقلاب نادرست بوده و يا انقلابيون در طول انقلاب پای از چهارچوب آن فکر بيرون نهند، بی ترديد آن انقلاب هيولای ويرانگری به دنيا خواهد آورد که دير يا زود، خود انقلابيون ـ فرزندان انقلاب ـ را هم خواهد خورد

درست از همينجا هم به بحث ديگر انقلاب های و يرانگر و فرزندخواره می توان پل زد که معمولآ هم همين دسته از «فتنه ها» مبنای داوری در مورد انقلاب ها قرار گرفته و منتج به اين نتيجه گيری غلط شده است که گويا همه ی انقلاب ها ويرانگر هستند. بی توجه به اين حقيقت که اصولآ آن انقلاب ها اصلآ از روز نخست انديشه هايی رئاليستيک يا «راستی گرايانه» و هدف هايی دموکراتيک نداشتند که به سازندگی و سعادت و نيکبختی هم بيانجامند

من در اينجا بدين سبب وارد بحث رئاليسم«راستی گرايی» می شوم زيرا که از ديد من هر خيزش و جنبش و انقلابی که به بيراه رفته و به فقر و مسکنت و کشتار انجاميده، بزرگترين دليل آن همين فقدان«راستی گرايی» در نزد تئوری پردازان و راهبران آن حرکت ها و انقلاب ها بوده است. به ويژه در «مطلق نگری» آنها به مسئله ی «عدالت» که من اين عدالت را، هم دليل همه انقلاب ها آوردم و هم بعنوان هدف همه ی انقلاب ها

بدين سان، هر حرکت و انقلاب ديگری هم که تئوريسين های آن از روز نخست ندانند و نپذيرند که عدالت هم بسان هر پديده ی ديگری در جهان، يک امر نسبی است نه مطلق، انقلاب آنان هم بسان ديگر انقلاب های خونبار، ويرانگر و خونريز و فرزندخواره خواهد شد. تمامی تجربيات پرهزينه ی تاريخی هم شواهد مستندی بر درستی اين ادعا هستند

اوراق خونبار تاريخ به خوبی نشان می دهد که هر شخصيت و گروهی در هر مقطعی از تاريخ که وعده داده ملتی را با تکيه بر«اهرم سست عدالت مطلق»، به بهشت راهبر شود، آن ملت را بسوی جهنم سوزانی برده است که در آنجا فقط «عدالت در تقسيم بی عدالتی»، «عدالت در تقسيم فقر» و «عدالت در تقسيم ظلم و جنايت» وجود داشته

روشن ترين نمونه های اين «مطلق انگاری عدالت» هم درونمايه ی اصلی ايدئولوژی های گوناگون و بويژه کمونيسم است. يعنی ماركسيسم و لنينيسم و استالينيسم و تروتسكيسم و مائوئيسم و توهمات ويرانگر ديگری از اين دست. مصاديق روشن آنها هم که رژيم های کمونيستی بودند و هستند که جز جنايت و نکبت و فقز، هيچ دستاورد ديگری به ارمغان نياوردند

همان انديشه ها، و يا بهتر است که گفته شود توهمات خطرناکی که تاکنون هم بيش از يکصد و پنجاه ميليون قربانی از بشريت گرفته و چند صد ميليون انسان را هم دچار فقر و فحشا و عقبماندگی کرده اند. بگونه ای که تنها در کشوری کوچک هفت و نيم ميليونی چون کامبوج، بيش از دو ميليون انسان قربانی يکی از اين توهمات جهنمی، يعنی مائوئيسم شدند

و اين رقم يعنی جمعيتی نزديک به سی در صد از کل جمعيت آن کشور. آنهم تنها در چهار سالی که پول پوت روانپريش و خمر های سرخ او بر اين کشور مسلط بودند. شمار قربانيان جنايت های سبعانه و هولناک خود مائو و استالين هم که از رقم چند ده ميليون فراتر می رود. جبران پسماندگی ها و زدودن نشانه های آن فقر و مسکنتی هم که آن ديوانگان از خود بيادگار نهادند، هنوز چند ده سال ديگر هم زمان می برد. آنهم آيا بشود يا نشود

زيرا کشور های آزاد و غنی جهان که درجا نمی زنند تا کشور های عقبمانده به آنها برسند و با ايشان همگام شوند. اگر اين کشور های فقير تازه رها شد از زندان کمونيسم نيم گام بردارند، کشور های آزاد، در اين مدت دوگام برخواهند داشت. سبب سرعت پيشرفت آنان هم برخورداری آنها از دانشی برتر، صنعتی پيشرفته تر، زيرساخت هايی محکم تر و اقتصادی غنی تر و پويا تر است

حکومت کمونيستی، روسيه و کشور های تحت سلطه ی آنرا آنچنان ذليل و عقبمانده ساخت که حتا دو دهه پس از سقوط رژيمهای کمونيستی در اين کشور ها هم، همچنان هيچکدامی از آنها توان رقابت با کشور های آزاد جهان را ندارند، در هيچ زمينه ای. از دانش فنی و صنعت و اقتصاد گرفته حتا تا فرهنگ، بويژه در بخش علوم انسانی. بسان خود روسيه، اوکراين، بلاروس، مولداوی، آلبانی، بلغارستان، رومانی، اسلواکی و حتا لهستان و بخش شرقی آلمان متحد شده ی کنونی

برای مثال، حتا امروز هم در تمامی بازار های غربی يک بيل و کلنگ ساخت روسيه، يا يک بسته سنجاق قفلی ساخت بلغارستان و يا يک دست کارد و چنگال استيل ساخت اسلواکی نمی توان يافت. چه رسد به اتومبيل و يخچال و تلويزيون و ساعت و راديو که تازه اين قبيل کالا ها هم از ساده ترين و پيش پا افتاده ترين محصولات صنعتی در غرب بشمار می روند. اين در حالی است که بازار های غربی حتا از کالا های ساخت کشور هايی چون ترکيه و هند و مالزی و اندونزی و مينی کشور هايی چون سنگاپور و تايوان هم انباشته است

چرا که کمونيسم اين کشور ها را آن آندازه نابود کرد که هنوز هم هيچکدامی از آنها توان رقابت حتا با کشور های در حال رشد جهان را هم ندارند. آنچه هم که به بخش فرهنگ و تحقيقات و فناوری مربوط می شود، اوضاع آن کشور ها همين گونه است. يعنی هنوز هم در مراکز مهم علمی و فرهنگی جهان، کمتر دانشمند و متخصصانی را می توان يافت که اهل کشور های سابقآ کمونيستی باشند. اين در حالی است که در بخش خدمات، نود درصد از کارگرانی که پست ترين و ارزان ترين کار ها را در غرب انجام می دهند، اهالی کشور های بلوک شرق ـ کمونيستی ـ پيشين هستند

به هر روی، با شکست کمونيسم در واپسين دهه از هزاره ی دوم، به نظر می رسيد که در هزاره سوم، بشريت ديگر از چنگال خونين چنين توهمات جنون آميز و ضدبشری برای هميشه رها شده باشد، ليکن هنوز ديوار برلين فرو نريخته، اتحاد شوروی از هم نپاشيده و دربهای آن زندان چند صد ميليونی گشوده نشده بود که يک توهم ضدبشری ديگر سر بر آورد

توهمی بنام«ايدئولوژی اسلامی» که فصل خونبار ديگری از تاريخ جهان را گشود و اکنون هم که سه دهه است امنيت و آرامش و آسايش را از بشريت سلب کرده. شاخه های مختلف اين توهم اهريمنی هم همانگونه که خود می دانيد، خمينيسم و طالبانيسم و ملاعمريسم و حماس ايسم... است که همگی هم مورد حمايت آن بخش باقی مانده از آن توهم پيشين، يعنی کمونيسم جهانی هستند

نيرومند ترين «بند اتصال کمونيسم و اسلام ايسم» هم «ضديت با جهان آزاد» بويژه آمريکا است که سمبل تمامی آن ارزش هايی است که اين هر دو ايدئولوژی «مطلق باور»، دشمنی ريشه ای و آشتی ناپذيری با آن دارند. يعنی دموکراسی، انتخابات، رقابت، گردش آزاد سرمايه و اصالت فرد در جامعه. بزرگترين قربانی اين توهم جديد هم که شوربختانه ما ملت نگونبخت ايران هستيم

افزون بر ما البته مردمان کوبا و کره ی شمالی هم همچنان در اسارت کمونيسم باقی مانده اند که اوضاع آنان هم بيش و کم به ما شباهت دارد. بويژه مردم کره شمالی که جدای از محروم بودن از بديهی ترين حقوق انسانی خود، در زمينه ی اقتصادی هم کارشان بجايی کشيده که بيشترين ايشان از فرط گرسنگی، ديگر به خوردن علف روی آورده اند

حکومت کمونيستی کوبا هم گر چه بسان جمهوری اسلامی پاسدار بربريت و ارزشهای دوران غارنشينی نيست، ليکن دشمنی اش با غرب، دموکراسی، اصالت فرد و حق انتخاب او، آن اندازه هست که اجازه ندهد که مردم آن کشور حتا بتوانند که از ساده ترين و پيش پا افتاده ترين وسيله ی ارتباطی هم استفاده کنند. با اينکه حکومت رائول کاسترو همين چهار ماه پيش به پاره ای از شهروندان آن کشور اجازه داده که تلفن موبايل داشته باشند، ليکن ارتباطات همين چند درصد از مردم با يکديگر هم شديدآ زير کنترل ماموران حکومتی است

ناگفته روشن است که هر دوـ ی اين دولت های ضد آزادی هم از نزديک ترين و وفادارترين دوستان جمهوری اسلامی هستند که البته اين امر هم امری کاملآ طبيعی است. زيرا همانگونه که من بار ها نوشته ام، تمامی نظام های «مطلق باور» و «ايدئولوژيک»، علی رغم تفاوتهای ظاهری در «باور»، بلحاظ گوهری، همگی از يک ايل، يک تبار و از يک گروه خونی هستند

برايند بحث

حاصل اينکه از ديد من، انقلاب تنها گزينه ای است که ما برای خلاصی از چنگال خونين جمهوری اسلامی داريم. اما يک انقلاب آزاد از اين ايدئولوژی های مطلق گرا که اصلآ خود جمهوری اسلامی تبلور عينی يک حکومت ناب ايدئولوژيک است. چرا که اين رژيم، محصول ازدواج کمونيسم با اسلام است و نشان از دو کس دارد اين نيک پی. بدين سبب هم به تنهايی تمامی پلشتی های هر دوی اين ايدئولوژی های ماليخوليايی را در خود جمع دارد

گزينه انقلاب «آزادی بخش» را هم خود اين رژيم پيش روی ما نهاده. چه که جمهوری اسلامی، خود به هزار زبان و اشارت گفته و می گويد که نه کوچکترين استعدادی برای اصلاح شدن دارد و نه از راه ديگری جز انجام يک انقلاب بنيان کن می توان آنرا از سر راه برداشت. اين امر هم هيچ تازگی ندارد. چه که رژيم روضه خوان ها اصلآ از جنس زمان و بشريت امروز نبود که بتواند در ميان دولتهای ديگر جايگاه خود را بيابد. حتا بعنوان يک نظام کلاسيک فاشيستی

رژيم جمهوری اسلامی، تشکيل شده از عناصر عجيب و غريبی است که تاکنون که هيچ پژوهشگر و جامعه شناسی نتوانسته آنرا به درستی بشناسد. اين نظام تنها نظامی است که با در آميختن افکار کمونيستی با بربريسم اسلام ـ سنت های پيشاتمدنی هامورابی و آيين اوليه ی يهود ـ ملغمه ای ساخته که همه ی بشريت را گيج و مات کرده است. بدين سبب هم نه جهانيان زبان آنرا فهميده و راه کنار آمدن با آنرا می شناسند و نه حتا خود ما ملت ايران

به همين خاطر يا ما و کل بشريت بايد تسليم اين هيولا گشته و نابود شويم يا بايد آنرا با قدرت يک انقلاب توفنده از ميان بريم. راه سومی هم وجود ندارد. آن دسته از دولتهای سودجو و يا خوشخيال هم که هنوز اين راستی را نشناخته و همچنان اميد دارند که سرانجام با اين رژيم بگونه ای به تفاهم رسند، بزودی درخواهند يافت که اميد بستن به اين نظم اهريمنی عبث و زندگی مسالمت آميز با اين جانوران درنده هفتاد و هفت سر، امری محال است

نگارنده ترديد ندارم که اينک حتا بيشترين کم آگاه ترين و محافظه کار ترين مردم ما هم در درون و برون همينگونه می انديشند و به همين نتيجه رسيده اند. آنچه هم که اينک در حال انجام آن هستند، پيش بردن يک انقلاب تمام عيار است، ولو که بخشی از ايشان اصلآ خود اين حقيقت را ندانسته و يا از ترس آن فتنه ی اهريمنی«انقلاب اسلامی»، اين پروسه را انقلاب ننامند

حتا تئوری و هدف اين انقلاب هم از ديد من برای بيشترين مردم ما کاملآ روشن است. آنانکه اين موضوع را هنوز درک نکرده اند به باور من اتفاقآ تئوری پردازان هستند. همان ها که چرايی انقلاب و لزوم آزادی، حقوق بشر و سکولاريسم در يک جامعه را فقط در کتابها خوانده و شناخته اند، نه مردمی که سه دهه است که در پروسه ی عمل، ظلم و بيداد و اختلاط دين و حکومت و ماهيت دستاربندان را با پوست و گوشت و استخوان خويش لمس کرده، به تبع آنهم ديگر خود بهتر و بيشتر از هر تئوريسينی می دانند که چه خوب است و چه بد، و چه بايد بشود و چه نشود

بدين سبب هم هست که بخشی از اين "زياد کتاب خوان ها" هنوز هم اين حقيقت را درک نکرده اند که چرک و نجاست را نمی توان به سيم و زر تبديل نمود و همچنان از اصلاحات تدريجی سخن می گويند، بخش ديگر هم از ترس، اين انقلاب را به رسميت نمی شناسند. ترس از اينکه مبادا نتيجه ی اين انقلاب هم بسان آن فتنه ی کور بهمن پنجاه و هفت گردد. البته پاره ای هم که دانسته در صدد نگهداری از اين انقلاب ويرانگر هستند. چه که اين رژيم ناموس فروش و متجاوز، تنها دستاورد درخشان مبارزات بسيار روشنفکرانه ی ايشان است! و

بنابر اين، قطار انقلاب ديرسالی است که براه افتاده و همانگونه هم که آوردم، سرنوشت و چگونه بودن نتيجه ی انقلاب را هم تنها انسانهايی رقم می زنند که انقلاب می کنند، نه اينکه خود انقلاب فی نفسه سازنده يا ويرانگر باشد. حال اين بر ما است که يا از اين انقلاب پدافند کرده و با قلم و زبان خويش با روشنگری در مورد پيچ های سختی که ممکن است باعث انحراف و يا واژگونی انقلاب گردند، در خدمت مردم خويش و انقلاب آنان باشيم، يا همچنان مشغول طرح اين مباحث پوچ و بی اساس

بويژه طرح و تبليغ اين که «انقلاب ويرانگر است» يا «مردم ما ديگر انقلاب نمی خواهند»... يعنی پيش فرض ها و انگار هايی که نگارنده که در حد توان خود کوشش کردم که نشان هم مبتنی بر هيچ استدلال منطقی و جامعه شناختی نيستند. به تبع آنهم اين «يکسان انگاری» انقلاب ها و «داوری فله ای» در مورد اين پديده، کاملآ ناشی از کم آگاهی و يا فريبکاری کسانی است که چنين بحث های مبتذل و انحرافی را به ميان می اندازند

سخن پايانی

در پايان اين نوشته می خواهم بار ديگر هم بر روی اين نکته ی اساسی تأکيد کنم که آن مردمی شاهد پيروزی را در آغوش کشيده و به سعادت و کامرانی خواهند رسيد که «راستی گرايی» پيشه کرده و «مطلق انديشی» را در جوی آب اندازند که اين مطلق انگاشتن پديده ها، تنها يک توهم و سراب و خودفريبی است، بويژه در مورد انقلاب. بدين سبب هم هر طرح و جنبش و قيام و انقلابی هم که هدف آن رسيدن به يک جامعه ی مطلقآ برابر و آزاد و آباد باشد، بدون هيچ ترديدی، از همان پيش از شروع محکوم به شکست و ناکامی است

از اينروی نگارنده به سهم خود از هم اکنون فاش می نويسم که گر چه هميشه به يک انقلاب ـ ملی ميهنی ـ برای برکندن ريشه جمهوری اسلامی باور داشته و دارم، چون چاره ی ديگری نيست، ليکن هرگز به کسی نويد نداده و نمی دهم که ما با يک انقلاب يکباره به تمامی خواست های خود دست يابيم. هر کسی هم که ادعايی جز اين داشته باشد، شوربختانه يا نادان است و يا فريبکار

پس تمامی اين شعار ها و وعده ها که اگر جمهوری اسلامی نباشد ما به برابری مطلق خواهيم رسيد، اگر اين رژيم سقوط کند، همه چيز ما هم فورآ بسامان خواهد شد، يا اگر ما يک انقلاب سوسياليستی داشته و سرمايه داران را از ايران بيرون کنيم، ايران بهشت عدالت و رفاه خواهد شد... همه و همه از جانب هر کس و گروهی که باشد، نسنجيده و بی اساس است. حتا اينهم که کسی ادعا کند که ما پس از سقوط رژيم اسلامی ديگر زندانی نخواهيم داشت هم، در زمره ی همان سخنان کاملآ ناآگاهانه و يا فريبکارانه است

چرا که جدای از اينکه همانگونه که آوردم، نفس «مطلق انگاری» هميشه فاجعه ببار می آورد، جامعه ای که سی سال مشتی بی فرهنگ، باجخور، دزد و چاقوکش و متجاوز بر آن حکم رانده اند، کجا خواهد توانست حتا در پنج و دهسال هم کاملآ بسامان شود. اين اوباش مسلط بر ايران در اين سه دهه آن اندازه دروغ گفته، رشوه ستانده، نفرت پراکنده، کشتار مخالفان سياسی و پيروان دگر مذاهب را تبليغ و ترويج کرده اند که ديگر اين وحشی گری ها دستکم در نزد بخشی از مردم جامعه ی ما نهادينه شده است

ايرانی که از دست اين جانيان متجاوز و بی فرهنگ آزاد شود، نيازمند سالها کار فرهنگی خواهد بود تا دوباره به جامعه ای انسانی و مداراگر و مدنی تبديل گردد. از اينروی هم حتا پس از وجود نحس اين رژيم هم، ما زمان درازی از پی آمد های ويرانگری های آن در امان نخواهيم ماند. معنای روشن اين سخن اين است که ما حتا پس از سقوط رژيم جمهوری اسلامی هم تا مدت ها شاهد نا امنی اجتماعی و نابسامانی اقتصادی و بزهکاری و جنايت خواهيم بود

بدين خاطر هم بود که نوشتم حتا اين سخن هم که گويا ما ديگر زندان و زندانی نخواهيم داشت هم، حرف بسيار پوچی است، دستکم برای چند دهسال. چه که گذشته از قزبانيان بی فرهنگی اين رژيم، اصلآ با خود پايوران آن چه بايد کرد؟! مگر چاره ای جز اين وجود خواهد داشت که ما اين وحوش را در قفس انداخته و جامعه را از شر آنان مصون نگاه داريم! و

و واپسين جملات اينکه، نگارنده اينهمه آوردم که در مورد انقلابی که اينک در جريان است، در اندازه بضاعت بسيار اندک خود از آگاهی ها و به سهم خويش، هشدار هايی داده باشم. با اين اميد که اين انقلاب ديگر از مسير درست خود منحرف نگردد و ما هم سرانجام بتوانيم يک جامعه ی انسانی داشته باشيم

چرا که ما ملت ايران، براستی بيش از بسياری از ديگر ملتها که امروز از نعمت دموکراسی برخوردارند، استحقاق برخورداری از چنين جامعه ای را داراست. هم به دليل پشتوانه ی بی انتهای فرهنگی که داريم، هم به سبب اينهمه خونی که در پای درخت آزادی ريخته ايم و هم از اينروی که چو نيک بنگريم، انبان ذهن تاريخی ما پر است از تجربيات بسيار بسيار گرانبها. تجربياتی که بيشتر هم محصول کژروی های خودمان بوده و ما آنرا با خون شريف ترين و نازنين ترين فرزندان خود کسب کرده ايم. همين


با سپاس از آقای دکتر اميرسپهر

خامنه ای فریب داستان شاه را خورد !

خواندن متن زیر برای اطفال زیر 10 سال ممنوع است !

حتما شنیده اید که :
در کشوری پادشاهی بود و وزیری داشت بغایت ریاکار ( و البته پدر سوخته !) .مردم از ظلم شاه و پرداخت خراج سنگین به تنگ آمده بودند . شاه به وزیر گفت ، از میزان خراج کم کن تا شورش نکرده اند . وزیر گفت نه مردم زیر فشار باید باشند ولی نوع فشار را عوض میکنیم شاه گفت چه جوری وزیر گفت جلوی دروازه شهر مامورانی می گماریم تا مردم را به نوبت بگا ... یند تا فکر کاهش خراج از سر بیرون کنند .
شاه گفت ابله ، مردم قیام می کنند و دمار از روزگارمان درمی آورند .اما وزیر مهلتی خواست تا طرحش را اجرا نماید .
از فردا مردم به خط می شدند تا هر روز به نوبت ترتیب ما تحتشان داده شود . پس از زمانی چند ، مردم جهت اعتراض به دربار پادشاه رفتند و شاه وحشت زده پرسید چه می خواهید !
مردم آن دیار گفتند ، هیچ ، لطفا بر ما منت گذار و تعداد ماموران را بیشتر نما تا ما کمتر در صف در انتظار بایستیم !
یاران رهبر هم گویا این دوساتان را شنیده بودند و تصور می کردند هرچه بر مردم سخت تر گیرند ، رونق کارشان افزایش می یابد .
سالها هراراجیفی که خواستند گفتند و صدای اعتراض نشنیدند . بلاهت آلوده به وقاحت را فریاد زدند و تو دهنی نخوردند .
اگر ثبت در تاریخ نبود ، مسلما در دهه های نه چندان دور ، هیچ کس باور نخواهد کرد که روزگاری چنین زمامدارانی بر ایران حکومت کرده اند .
نگاهی به این مطالب که در گذشته در همین وبلاگ منتشر شده بیندازید ! باید هم این افسارگسیختگان چموشی کنند ولگدپرانی .
برای نمونه چند جمله ذکر می شود . بقیه را لطفا در اینجا بخوانید !

حائری شیرازی : همه نمازی که ما می خوانیم یکطرف و آمین رهبری هم یکطرف ! تابناک 18/1/1387
حائری شیرازی : اين پول اروپايي نهايت تورم را دارد بايد به آنچه خدا گفته برگرديم چرا كه دينار و درهم زكات را در پي دارد. (شبستان ، خبرگزاری تخصصی حوزه دین 1/9/87 )


امام جمعه مشهد : اگر بگوئید حاکمیت حق مردم است ، مشرک هستید.

مصباح یزدی :با ترس از خدا برکت کارها افزایش پیدا میکند و نیازی به برنامه ریزی نیست !
ایران وسیله است ، هدف اسلام است !
(لطفا دو جمله بعدی را با هم بخوانید و نتیجه گیری کنید : )
رویارویی با نخبگان ، مشکل زمان ظهور ( امام زمان ) است .
باید زمینه را برای ظهور حضرت مهدی فراهم کنید .

احمدی نژاد :
ایران قدرت اول جهان است !
مردم از شنیدن نام دموکراسی تهوع میگیرند.
دنیا به سرعت در حال احمدی نژادی شدن است !

احمد خاتمی ، امام جمعه موقت تهران : امروز یک نفر در زندانهای ما به جرم انتقاد و اشکال گرفتن حضور ندارد !

( در رابطه با مراسم چهارشنبه سوری و سیزده بدر ) :
مطهری : پدران ما احمق بودند

رجانیوز : مقایسه احمدی نژاد با سقراط ، ظلم به احمدی نژاد است!

آذری قمی : ولی فقیه تنها این نیست که صاحب اختیار بلامعارض در تصرف اموال و نفوس مردم باشد ، بلکه اراده او حتی در توحید ! و شرک ذات باریتعالی موثر است و می تواند توحید را تعطیل کند!19/4/68

سعید جلیلی ، دبیر فعلی شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی : ما حاضریم نام خلیج فارس را به خلیج دوستی تغییر دهیم. آنچه تحت عنوان خلیج دوستی مطرح شده یک شعار نیست بلکه نگاه راهبردی جمهوری اسلامی ایران است.
(10 دیماه 85 در دیدار با یوسف بن علوی عبداله ، وزیر خارجه عمان )

خزعلی : امیدواریم روزی عید غدیر جای نوروز را بگیرد و عید بزرگ ما شود !
آیتالله جوادی آملی: " دانشمندان فیزیک، شیمی، بارانشناسی و زمین شناسی بدون پسوند اسلامی نفهمند."
لاله افتخاری ، نماینده مجلس ( مسجد ) شورای اسلامی :" در سرزمین اسلامی نباید یک مریض زن بدست نامحرم ( پزشک ! ) مداوا شود

طبق قانون اساسی : ایران بدست اجنبی !

باور کردنی نیست ولی حقیقت دارد !
طبق قانون اساسی جمهوری اسلامی ( نمی توانم نام مقدس ایران را در کنار جمهوری اسلامی ذکر کنم !) بجز رییس جمهور و پرسنل ارتش و نیروی انتظامی ، هیچ ضرورتی برای ایرانی بودن رهبر ، نمایندگان مسجد ( مجلس ) شورای اسلامی ، اعضای شورای نگهبان ، اعضای شورای خبرگان رهبری ، وزرا ی دولت ، رییس قوه قضاییه ... درنظر گرفته نشده !
این قانون به شکل فعلی مبین این نکته است که افراد خارجی می توانند رهبری حکومتی که بر ایران حاکم است را در دست گیرند ! همچنین خارجی ها حتی بدون تابعیت ایرانی می توانند عضو مسجد ( مجلس ) شورای اسلامی شوند و قوانین را بدلخواه خود ( پس از تایید شورای نگهبانی که اعضای آن هم می توانند خارجی باشند ) تعیین و تصویب نمایند و جهت اجرا به دولتی دهند که تنها رییس آن بایستی ایرانی باشد !
بد نیست نگاهی به قانون اساسی ایران بیندازیم :
1. رهبر
اصل 5 قانون اساسی : در زمان غیبت حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه)، در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و با تقوی، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده‏دار آن می‌گردد.
می بینیم که هیچ قید و ضرورتی برای ایرانی بودن حاکم بر ایران ذکر نشده !
اصل 109 قانون اساسی شرایط و صفات رهبری :
الف : صلاحیت علمی لازم برای افتاء در ابواب مختلف فقه.
ب: عدالت و تقوای لازم برای رهبری امت اسلام.
ج:بینش صحیح سیاسی و اجتماعی، تدبیر، شجاعت، مدیریت و قدرت کافی برای رهبری.
نکته : رهبری برای امامت امت اسلام و نه ملت ایران برگزیده می شود !
شاید تصور کنید که رهبر چون از طرف شورای خبرگان رهبری انتخاب می شود ( اصل 107 ) و اعضای چنین شورایی ایرانی بایستی باشند ، پس آنها به ایرانی بودن رهبر توجه خواهند کرد ، اما سخت در اشتباهید چون هیچ الزامی به ایرانی بودن اعضای شورای رهبری وجود ندارد :

2. خبرگان منتخب مردم، باید دارای شرایط زیر باشند :

الف) اشتهار به ديانت و وثوق و شايستگى اخلاقى؛
ب) اجتهاد در حدّى كه قدرت استنباط بعض مسائل فقهى را داشته باشد و بتواند ولىّ‏فقيه واجد شرايط رهبرى را تشخيص دهد؛
ج) بينش سياسى و اجتماعى و آشنايى با مسائل روز؛
د) معتقد بودن به نظام جمهورى اسلامى ايران؛
ه) نداشتن سوابق سوء سياسى و اجتماعى.

اصل 108 قانون اساسی : قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آیین‏نامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهاء اولین شورای نگهبان تهیه و با اکثریت آراء آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر انقلاب برسد. از آن پس هر گونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان در صلاحیت خود آنان است.
حال تصور کنید شورای خبرگان رهبری با حضور تعداد زیادی غیر ایرانی تشکیل شود و رهبری غیر ایرانی برگزینند ، با توجه به اینکه این شورا اختیار دارد تا قوانین مربوط به خود را بدلخواه وبدون نظارت ارگانی به تصویب برساند ، می تواند حتی التزام به نظام جمهوری اسلامی را هم از شروط انتخاب اعضا حذف کند . توجه به این نکته ضروری ست که شرایط اعضای خبرگان رهبری در قانون اساسی درج نشده و بهمین جهت برای تغییر آن نیازی به همه پرسی نخواهد بود ضمن اینکه در قانون اساسی فقط به این نکته اشاره شده که پس از تشکیل این شورا ، اعضای آن حق خواهند داشت قوانین ( مربوط به خود ) را به دلخواه خود تعیین و تصویب نمایند ( بدون ذکر مرجعی برای کنترل آنها ) .

3. رییس قوه قضاییه
اصل 157 : به منظور انجام مسوولیت‏های قوه قضاییه در کلیه امور قضایی و اداری و اجرایی قمام رهبری یک نفر مجتهد عادل و آگاه به امور قضایی و مدیر و مدبر را برای مدت پنج سال به عنوان رییس قوه قضاییه تعیین می‌نماید که عالیترین مقام قوه قضاییه است.

و البته واضح است که در این مورد هم به ایرانی بودن رییس قوه قضاییه توجهی نشده است !

4. مسجد (مجلس ) شورای اسلامی
اصل 62 قانون اساسی : مجلس شورای اسلامی از نمایندگان ملت که به طور مستقیم و با رأی مخفی انتخاب می‌شوند تشکیل می‌گردد. شرایط انتخاب‏کنندگان و انتخاب‏شوندگان و کیفیت انتخابات را قانون معین خواهد کرد.

شرایط داوطلبان نمایندگی طبق قانون
شرایط هفت گانه داوطلبان که بایستی از سوی شورای نگهبان تایید شوند :
الف :داشتن سلامت جسمانی در حد نعمت بینایی، شنوایی و گویایی
ب: عدم سوء پیشینه و محکومیت قضایی
ج: عدم سوء شهرت در حوزه انتخابیه
د : داشتن حداقل ۳۰ سال کامل سن
ه : داشتن حداقل مدرک کارشناسی ارشد و یا معادل آن (بنا بر یک تبصره افراد دارای مدرک کارشناسی که سابقه پنج سال کار در حد کارشناسی را داشته باشند نیز مجاز به ثبت نام هستند.)
و : اعتقاد و التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران و قانون اساسی آن
ز : اعتقاد و التزام عملی به اسلام و اصل مترقی ( ! ) ولایت مطلقه فقیه

5. وزرای کابینه
اصل 133 : وزراء توسط رییس جمهور تعیین و برای گرفتن رأی اعتماد به مجلس معرفی می‌شوند با تغییر مجلس، گرفتن رأی اعتماد جدید برای وزراء لازم نیست. تعداد وزیران و حدود اختیارات هر یک از آنان را قانون معین می‌کند.

در تقریبا تمامی موارد ذکر شده هیچ الزامی به ایرانی بودن افراد و مسئولین نیست و تنها التزام آنها به قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی ایران خواستار شده . در حالیکه با این قوانین هر فرد خارجی می تواند به صرف (ادعای ) التزام به قانون اساسی یا نظام جمهوری اسلامی بعنوان حاکم بر سرنوشت ملت ایران تعیین گردد و البته عشق و علاقه خود به وطنش را هم حفظ نماید . تنها رییس جمهور است که باید ایرانی باشد و ...
البته این پایان ماجرا نیست !
جالب است در مواردی که باید خون داد و کشته شد ، الزام به ایرانی بودن افراد در قانون اساسی مورد توجه قرار گرفته :
اصل 145 : هیچ فرد خارجی به عضویت در ارتش و نیروهای انتظامی کشور پذیرفته نمی‌شود !
و البته صحیح هم همین است ( از دید مسئولین حکومت ولایت فقیه ) : باید برای مردم ایران هم نقشی در نظر گرفت و چه بهتر که اینان جان دهند و کشته شوند تا آنان به مقاصد پلید خود رسند !

نکته مهمی که از دل قانون اساسی بر می آید این است که گویا این قانون نه برای ایران که برای اهدافی تجاوز گرانه و تسلط بر تمامی سرزمینهای دنیا نوشته شده .
اصل 2 قانون اساسی : حاکمیت از آن خداست .
صرفنظر از ورود به بحث ادیان و اثبات یا رد صحت آنها ، تنها به این نکته اشاره می شود با توجه به تفاسیر و برداشتهای متعدد و غیر قابل شماری که از خدا و دین اسلام وجود دارد ، ذکر انحصار حاکمیت به خدا (طبق آیین تیشع ) ، مسلما دست حاکمان را باز می گذارد تا با نسبت دادن اعتقادات خود به خدا وتفسیر به رای خود از قوانین منتسب به الله ، نظرات خود را بر مردم تحمیل کنند .
درصورتی که اگر حاکمیت بر کشور از آن ملت باشد ، هیچ فردی ولو با تکیه بر اندیشه هایی که به خدا و دین نسبت می دهد قادر نخواهد بود بر ملت اجحاف نماید یا حقوق حقه آنان را نادیده انگارد .
قانون اساسی جمهوری اسلامی آشکارا تصورات و اوهامات مسئولین را مبنی بر تلاش جهت سلطه بر جهان ( آنهم با هزینه از جان و مال و آبروی ملت و خاک مقدس ایران ) نمایان می سازد .

راستی از انرژی هسته ای و موشک های دوربرد چه خبر ؟!

--------------------------------
پ . ن . :
لازم میدانم از آقای پرویز دستمالچی که ( در گفت و گو با تلویزیون ایرانیان ) به عدم الزام ایرانی بودن اعضای شورای رهبری در قانون اساسی اشاره نموده بود تشکر کنم ، همین نکته ذهن مرا نسبت به ایرانی بودن مقامات از دید قانون اساسی حساس نمود .

برچسبها: سیاسی

۱۳۸۸ شهریور ۱۳, جمعه

در گله گوسفندی 23هزار کشته و 280 هزار زخمی در سال 87 اتفاق و طی سالهای متمادی هم تکرار میشود علت را جستجو کنید؟!

من نوجوانی بیش نبودم که ژنرال هایزر امریکایی ظاهراّ برای کمک به شاه به ایران فرستاده شد اما مأموریت وی انتقال حکومت از شاه به انقلابیونی بود که قبلاّ زد و بند هایی را با استعمار جهانخوار کرده بودند آمریکا که سالها در پوشش حمایت از ایران در قبال حکومت کمونیستی شوروی که از شمال و استعمار پیر انگلیس از جنوب آن کشور را اشغال وهر یک از ضعف حکومت مرکزی سوءاستفاده و به مطامع خویش دست یازیده بودند چون از خواست مردم که از اشغال کشورشان به تنگ آمده بودند آگاه بود با شگردی نوین در مجامع بین المللی به اشغالگران فشار آورده تا دست از اشغال این کشور برداشته و در نهایت با کسانیکه در داخل در ارتباط بود پای به این عرصه نهاد 5 دهه طول کشید تا مردم استعمار نوین را شناخته و در پی مقابله با وی برآمده که باز به موقع لباس عوض نموده با گروهی از ملاهای دکاندار دین و تعدادی دیگر از مخالفین وارد معامله و این بار درلباس مذهب وارد و عکس سرگروه دین فروشان دجال خمینی را درحال قرآن خواندن مونتاژ و بر خرافات و اعتقادات و تعصبات خشک مذهبی ها دامن زده آنها را به خیابانها کشانده و تمرد و شورش آغازوامور روزمره کشور فلج گردید و از طریق فرستاده اش به شاه میگفت نکن و به دکانداران دین پیام میداد بکن نهایت شاه برای جلوگیری از کشتار بیشتر و ویرانی ایران ناچار به ترک ایران گردیده و خمینی و همراهانش داخل ایران شدندو پش از مدتی سران حکومت نظامی هم که قبلاّ با مشورت فرستاده استعمار گماشته شده بودند با مبالغی خریداری شده وانتقال قدرت صورت گرفت و همه پرسی جمهوری اسلامی آری یا نه به نمایش گذاشته شد که با اینکه نوجوانی با سن کمتر از 20 بودم گفتم حکومت دیکتاتوری است و راُی ندادم . تازه واردان برای اینکه زهر چشمی از همه ملت بگیرند در بدو ورود با اینکه به نظامیانیکه امان نامه داده بودند تا کشور را تسلیم آنان نمایند رحم ننموده رجال را دستگیر و زندانی و سپس هزاران تن از آنان رابه جوخه های دار سپردند و به رده های متوسط هم که در دانشگاه های خارج تحصیل کرده نامه خلخالی را ابلاغ تا در خانه های خود باقی مانده و جهت حضور و غیاب به پادگانها مراجعه و ساعتی بعد به منازلشان بر گردند به رده های پایین هم القاء نافرمانی کرده و عملاّ ارتش را منحل کرده و از طریق گروهی از انقلابیون سر سپرده لغو کلیه قرارداد های نظامی_ اقتصادی را عنوان و علاوه بر اینکه چیزی به ایران ندادند مبالغی هم به عنوان لغو یکطرفه خسارت در خواست و اموال و دارایی های ایران را ضبط نمودند تا مردم از مست پیروزی به خود بیایند جنگ را به آنان تحمیل نموده و همه مخالفین دکاندران دین که

با تظاهراتی به مخالفت آنان بر خواسته و یا بر مطالبات خویش پافشاری مینمودند را تهمت ستون پنجم زده راهی سیاهچال نموده و بدین طریق هم جان هزاران ایرانی را ستانده و یا در جبهه های جنگ در گورهای دسته جمعی که خود من شاهد بودم با لودر کانال کنده و شهدای بسیج و سپاه و ارتش ایران و عراق را با هم دفن نموده و پس از خاتمه جنگ تشییع هزاران جعبه خالی در شهرهای ایران گواه گفته ام میباشد در سرکوب اکثر شهر ها هم گورستانهای لعنت آباد(رحمت آباد) هزاران گور بدون نام ونشان جنایت دیگر این دین فروشان است.حمله به کوی دانشگاه و شبانه سرازیر کردن فرزندان بیگناه این مرز و بوم از طبقات بالای خوابگاه ها به پایین و اعلام اینکه قربانیان هدیه به حضرت زهرا(س) و حضرت امام حسین(ع)است و قتلهای دسته جمعی و ترورهای خارج وداخل دگر اندیشان سیاسی و مذهبی اللخصوص اهل سنت و بهایی ها دیگر جنایات رژیم ستم دینی در ایران است.سنیها در دو دهه اول چنانچه در کنکور نمره میآوردند در مصاحبه بدلیل اعتقاد نداشتن به ولایت فقیه (اینکه انسان خلیفه خدا در روی زمین است و بدون واسطه با خدا در ارتباط است و نیاز به ولی نداشته چون عاقل و بالغ است وتقلید مال میمون است و او با آن فرق دارد )رد شده وسی سال است شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه گوشهای آنان را کر نموده و شاهدند وعده خدا عملی است که صبر بر داده و مرگ دامن و گریبانگیر طرفداران ولایت را گرفته است ولی آنان سالهااز ادامه تحصیلات عالی محروم گردیده اند. در اکثر شهر ها ی بزرگ نه تنها به سنی ها اجازه احداث مسجد نمیدهند بلکه مدارس دینی و مساجدی را که سالها سابقه طولانی داشته شهید و تمام قرآنهای موجود با مکانهای مقدس را با لودر وبولدیزر ویران وبا تخریب مکانهای بهداشتی در هم آمیخته و دفن نموده شبانه چمن و درختهای چندین ساله در گلدان مزین مینمایند براستی این قاتلان از کی قصاص میگیرند؟!در طی سی سال گذشته از بلیات طبیعی مصون نمانده و هر ساله چندین بلا صادر و هزاران ایرانی جان عزیز خویش را از دست داده ولی اینها نه تنها به خود نیامده و سر در گریبان تفکر ننهاده که نتیجه اعمال و کیفر دروغ وخیانت وجنایت ماست که از آسمان و زمین از جانب خدا بلا نازل میگردد بلکه در نقاط حادثه خیز خدماتی که بایستی ارایه نموده تا جان مردم را در مقابل بلایا حفظ نمایند را دریغ نموده و با پولهای ملت سلاح وبمب تولید و در اختیار تروریستهای جیره خوارش قرار داده تا جان دیگر انسانهای بیگناه در سایر ممالک را بگیرند.که در اثر این بی مبالاتیها سالها هزاران نفر ایرانی دیگر جان خود را از دست میدهند

که این ملاهای بیدین مسوُلیت داشته ولی پاسخگو نیستند پس بر من خرده نگیرید که اگر مثلی ساده بزنم تا آنانیکه برای لیسیدن کاسه از پیش آخوند ظاهری میآرایند و بر یکدیگر سبقت جسته و با هزاران حیله ونیرنگ موُمنان را فریفته تا با اعتقاد راستینی که دارند صفهای نماز جمعه مساجد خالی آخوندها را پر نموده یا در نمایش انتصابات آنان حضور تا درنظر سازمانهای ناظر بین المللی تاُیید ملت در صحنه را بوغ وکرنا نمایند

و تفو بر ناظرینی که ایچنین گول خورده و یا به خاطر خوشخدمتی به استعمار چشم بر حقایق میبندند و اما مثال و سوُال: اگر توسط خانی چوپانی به شما تحمیل شد و همانند خبر ذیل در یکسال 23هزار کشته و 280 هزار زخمی در پی یکی از بی مبالاتی های چوپان به گله شما آسیب رساند شما چند سال دیگر مایل به نگه داستن این چوپان بی لیاقت خواهید بود کمی به خود آیید سی سال است به نام اسلام این ملاها توسط خان استعمار به شما تحمیل گردیده و هرساله هزاران نفر از فرزندان این مرز و بوم به خاک و خون کشیده شده آیا اینها از گوسفندان گله تان کم ارزشترند یا شما همه خود گوسفند شده و بع بع کنان بدنبال کون آخوند سر به زیرید و از حال روز خود غافل....و آنها هم شما را شناخته و هر از چند گاهی سناریویی به هم بافته و به ظاهربازی سگ وگرگ یا موش وگربه را اجرا و مخالفین خویش را شناسایی و به جوخه های اعدام میسپارند . اینک به خود آیید و از خواب غفلت بپا خواسته و با صربه مهلکی کار را یکسره نموده و انتقام خون های بناحق ریخته را باز ستانید نصرت خدا یارتان.رخش

مرگ 23 هزار ایرانی بر اثر رانندگی در سال 87



رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی نیروی انتظامی کشور با بیان اینکه در سال گذشته 23 هزار نفر بر اثر تصادفات جان خود را از دست دادند گفت: در سال 87 روزانه 64 نفر و هر ساعت سه نفر جان خود را در اثر سوانح رانندگی از دست داده اند.

به گزارش مهر، سردار اسکندر مومنی روز چهارشنبه در اولین نشست خبری خود افزود:در سال گذشته بر اثر تصادفات 280 هزار نفر مجروح شده اند و به این ترتیب می توان گفت روزانه 760 نفر و در هر ساعت 31 نفر بر اثر تصادفات مصدوم شده اند این در حالی است که سال گذشته 8 هزار فقره تصادف در کشور گزارش شده است.

وی گفت: پلیس راهنمایی و رانندگی اجازه تولید و یا تردد خودروهای ناایمن در کشور را نمی دهد حتی اگر این خودرو پیش فروش و یا خط تولید آن افتتاح شده باشد.

مومنی ادامه داد: باید خودروها حداقل ایمنی را داشته باشند و حداقل ایمنی یعنی داشتن کیسه هوا و ای بی اس برای خودرو.

رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی کشور از پیشنهاد نصب سنسور کنترل سرعت بر روی خودروهای کشور خبر داد و گفت: در حال حاضر این موضوع در حال بررسی است که بر روی خودروهای سراسر کشور سنسوری نصب شود تا خودرو نتواند بیشتر از سرعت تعیین شده حرکت کند.

سردار مومنی افزود: ما رویکردی علمی برای کاهش تصادفات در نظر گرفته ایم که بهبود رفتار رانندگان و آموزشگاههای رانندگی یکی از این راهکارهاست به طوری که در دستورالعمل جدید در نظر داریم آموزشگاههای رانندگی به طور دقیق تری کنترل شوند. به این شیوه که تمام افرادی که از یک آموزشگاه موفق به دریافت گواهینامه شده اند، تحت کنترل پلیس قرار می گیرند و اگر مشخص شود تمامی افرادی که از یک آموزشگاه رانندگی گواهینامه دریافت کرده اند، تخلفاتشان بیشتر از حد مجاز است، جریمه ای برای آموزشگاه و حتی لغو پروانه آموزشگاه در نظر گرفته شود.

رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی کشور یکی دیگر از برنامه ها برای بهبود رفتار رانندگان را گنجاندن آموزشهای رانندگی در مباحث درسی ذکر کرد و گفت: در تلاش هستیم دو واحد اختصاصی برای مسایل ترافیکی در دانشگاهها در نظر گرفته شود و در این رابطه جلساتی نیز با مسئولان مربوطه داشته ایم.

وی یکی از راهکارهای دیگر برای کاهش تلفات جاده ای را استفاده از فناوریهای نوین و تکنولوژی روز دنیا دانست و گفت: به عنوان مثال در حال حاضر بخشی از محور تهران- مشهد به صورت الکترونیکی کنترل می شود و در نظر داریم جاده های پرتردد کشور مانند جاده اصفهان- شیراز را تحت کنترل و نظارت الکترونیکی پلیس قرار دهیم.

رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی کشور با اشاره به کاهش هفت درصدی تلفات جاده ای در چهار ماه گذشته گفت: طی 4 ماه گذشته 8 هزار و 188 نفر جان خود را بر اثر تصادفات رانندگی از دست داده اند که در مقایسه با مدت مشابه در سال گذشته این آمار 159 نفر کاهش داشته و از این تعداد 55 هزار و 693 نفر در جاده های کشور و 2 هزار و 274 نفر در تصادفات درون شهری جان خود را از دست داده اند.

وی همچنین از ثبت 265 هزار فقره تصادف در 4 ماه گذشته خبر داد و گفت: این آمار در مقایسه مدت مشابه سال گذشته 14 درصد کاهش یافته است.

سردار مومنی در رابطه با قانون اخذ جرائم گفت: این قانون در دستور کار مجلس قرار دارد و در کمیته مربوطه به تصویب رسیده است. در قانون جدید امتیازاتی برای فردی که گواهینامه دارد در نظر گرفته شده است که در صورت تخلف این امتیازات از وی کسر می شود و در صورتیکه این امتیاز به صفر برسد در مرحله اول خودروی وی توقیف، در مرحله دوم گواهینامه توقیف و در نهایت گواهینامه باطل می شود.

رئیس پلیس راهنمایی و رانندگی کشور با اشاره به ممنوعیت مسافربری با موتورسیکلت گفت: در صورت تصویب قانون جدید پلیس با موتورسوارانی که اقدام به حمل مسافر می کنند برخورد می کند.

وی همچنین در پاسخ به سئوال خبرنگاران مبنی بر شایعاتی که علت یک طرفه خیابان ولیعصر امنیتی است گفت: این طرح چندین سال پیش به تصویب رسیده بود و قرار است از میدان راه آهن تا میدان تجریش یک طرفه شود که فاز اول چند سال گذشته در خیابان فاطمی تا میدان راه آهن بود اجرا شد و فاز دوم آن چند روز گذشته اجرا شد و فاز سوم آن در آینده اجرا خواهد شد.

سردار مومنی در رابطه با یک طرفه شدن خیابان آفریقا گفت: دستگاههای مربوطه در حال بررسی این موضوع هستند و تکلیف آن تا پایان هفته مشخص خواهد شد.
وی افزود: از هفته آینده توقیف خودروها محدودتر شده و فقط افسران کادر راهنمایی و رانندگی می توانند خودروها را توقیف کنند