نوروز یکی از کهنترین جشنهای به جا مانده از دوران باستان است. خاستگاه نوروز در
ایران باستان است و هنوز مردم مناطق مختلف
فلات ایران نوروز را جشن میگیرند. زمان برگزاری نوروز، در آغاز
فصل بهار است. نوروز در
ایران و
افغانستان آغاز
سال نو محسوب میشود و در برخی دیگر از کشورها تعطیل رسمی است.
مجمع عمومی سازمان ملل در نشست ۲۳ فوریه ۲۰۱۰ خود،
۲۱ ماه مارس را بهعنوان روز جهانی عید نوروز، با ریشهٔ
ایرانی بهرسمیت شناخت و آن را در تقویم خود جای داد. در متن به تصویب رسیده در مجمع عمومی سازمان ملل، نوروز، جشنی با ریشه ایرانی که قدمتی بیش از ۳ هزار سال دارد و امروزه بیش از ۳۰۰ میلیون نفر آن را
جشن میگیرند توصیف شدهاست.
[۱]
پیش از آن در تاریخ
۸ مهر ۱۳۸۸ خورشیدی،
نوروز توسط
سازمان علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد، به عنوان
میراث غیر ملموس جهانی، به ثبت جهانی رسیدهبود.
[
زمان نوروز
جشن نوروز از لحظه
اعتدال بهاری آغاز میشود. در دانش
ستارهشناسی، اعتدال بهاری یا اعتدال ربیعی در
نیمکره شمالی زمین به لحظهای گفته میشود که
خورشید از صفحه
استوای زمین می گذرد و به سوی شمال آسمان میرود. این لحظه، لحظه اول
برج حمل نامیده میشود،
[۳] و در
تقویم هجری خورشیدی با نخستین روز (
هرمز روز یا
اورمزد روز) از ماه
فروردین برابر است. نوروز در
تقویم میلادی با
۲۱ یا
۲۲ مارس مطابقت دارد.
[۴]
در کشورهايی مانند
ایران و
افغانستان که تقويم هجری شمسي به کار برده میشود، نوروز، روز آغاز سال نو است. اما در کشورهای
آسیای میانه و
قفقاز، تقويم میلادی متداول است و نوروز به عنوان آغاز فصل بهار جشن گرفته میشود و روز آغاز سال محسوب نمیشود.
[۵]
واژهٔ نوروز
واژه
نوروز یک اسم مرکب است که از ترکیب دو واژهٔ
فارسی «نو» و «روز» به وجود آمده است. این نام در دو معنی بهکار میرود:
[۶]
۱) نوروز عام: روز آغاز اعتدال بهاری و آغاز سال نو
۲) نوروز خاص: روز ششم فروردین با نام «روز خرداد»
ایرانیان باستان از نوروز به عنوان
ناوا سرِدا یعنی
سال نو یاد میکردند. مردمان ایرانی آسیای میانه نیز در زمان
سغدیان و
خوارزمشاهیان، نوروز را
نوسارد و
نوسارجی به معنای
سال نو مینامیدند.
[۷]
واژه نوروز در الفبای لاتین
در متن های گوناگون لاتین، بخش نخست واژه نوروز با املای
No ،
Now ،
Nov و
Naw و بخش دوم آن با املای
Ruz،
Rooz و
Rouz نوشته شده است. در برخی از مواقع این دو بخش پشت سر هم و در برخی با فاصله نوشته میشوند. اما به باور دکتر
احسان یارشاطر بنیانگذار
دانشنامه ایرانیکا، نگارش این واژه در
الفبای لاتین با توجه به قواعد
آواشناسی، به شکل
Nowruz توصیه میشود. این شکل از املای واژه نوروز، هماکنون در نوشتههای
یونسکو و بسیاری از متون سیاسی به کار میرود.
[۸]
تاریخچه
منشا و زمان پیدایش نوروز، به درستی معلوم نیست.
[۷] در برخی از متن های کهن ایران ازجمله
شاهنامه فردوسی و
تاریخ طبری،
جمشید و در برخی دیگر از متن ها،
کیومرث بهعنوان پایهگذار نوروز معرفی شده است.
[۹] پدید آوری نوروز در شاهنامه، بدین گونه روایت شده است که جمشید در حال گذشتن از
آذربایجان، دستور داد تا در آنجا برای او تختی بگذارند و خودش با تاجی زرین بر روی تخت نشست. با رسیدن نور خورشید به تاج زرین او، جهان نورانی شد و مردم شادمانی کردند و آن روز را
روز نو نامیدند.
[۷]
برخی از روایتهای تاریخی، آغاز نوروز را به
بابلیان نسبت میدهد. بر طبق این روایتها، رواج نوروز در ایران به ۵۳۸ سال قبل از میلاد یعنی زمان حمله
کورش بزرگ به بابل بازمیگردد.
[۷] همچنین در برخی از روایتها، از
زرتشت بهعنوان بنیانگذار نوروز نام برده شده است.
[۷] اما در
اوستا (دست کم در
گاتها) نامی از نوروز برده نشده است.
[۱۰]
نوروز در زمان سلسله هخامنشیان
نگاره مراسم پیشکش هدایا به پادشاه ایران در
تخت جمشید. برخی از پژوهشگران، این مراسم را به نوروز مربوط میدانند.
کوروش دوم بنیانگذار
هخامنشیان، نوروز را در سال ۵۳۸ قبل از میلاد، جشن ملی اعلام کرد. وی در این روز برنامههایی برای ترفیع سربازان، پاکسازی مکانهای همگانی و خانههای شخصی و بخشش محکومان اجرا مینمود.
[۹] این آیینها در زمان دیگر پادشاهان هخامنشی نیز برگزار میشده است. در زمان
داریوش یکم، مراسم نوروز در
تخت جمشید برگزار میشد. البته در سنگنوشتههای بهجا مانده از دوران هخامنشیان، بهطور مستقیم اشارهای به برگزاری نوروز نشده است.
[۷] اما بررسی ها بر روی این سنگنوشتهها نشان میدهد که مردم در دوران هخامنشیان با جشنهای نوروز آشنا بودهاند،
[۱۰] و هخامنشیان نوروز را با شکوه و بزرگی جشن میگرفتهاند.
[۷][۱۱] شواهد نشان میدهد داریوش اول هخامنشی، به مناسبت نوروز در سال ۴۱۶ قبل از میلاد سکهای از جنس طلا ضرب نمود که در یک سوی آن سربازی در حال تیراندازی نشان داده شده است.
[۹]
در دوران هخامنشی، جشن نوروز در بازهای زمانی میان ۲۱ اسفند تا ۱۹ اردیبهشت برگزار میشده است.
[۱۱]
نوروز در زمان اشکانیان و ساسانیان
در زمان
اشکانیان و
ساسانیان نیز نوروز گرامی داشته میشد. در این دوران، جشنهای متعددی در طول یک سال برگزار میشد که مهمترین آنها نوروز و
مهرگان بوده است. برگزاری جشن نوروز در دوران ساسانیان چند روز (دست کم شش روز) طول میکشید و به دو دوره
نوروز کوچک و
نوروز بزرگ تقسیم میشد. نوروز کوچک یا نوروز عامه پنج روز بود و از یکم تا پنجم فروردین گرامی داشته میشد و روز ششم فروردین (خردادروز)، جشن نوروز بزرگ یا نوروز خاصه برپا میشد.
[۱۰] در هر یک از روزهای نوروز عامه، طبقهای از طبقات مردم (دهقانان، روحانیان، سپاهیان، پیشهوران و اشراف) به دیدار شاه میآمدند و شاه به سخنان آنها گوش میداد و برای حل مشکلات آنها دستور صادر میکرد. در روز ششم، شاه حق طبقات گوناگون مردم را ادا کرده بود و در این روز، تنها نزدیکان شاه به حضور وی میآمدند.
[۱۲]
شواهدی وجود دارد که در دوران ساسانی سالهای کبیسه رعایت نمیشدهاست. بنابراین نوروز هر چهار سال، یک روز از موعد اصلی خود (آغاز
برج حمل) عقب میماند و درنتیجه زمان نوروز در این دوران همواره ثابت نبوده و در فصل های گوناگون سال جاری بوده است.
[۱۳]
اردشیر بابکان، بنیان گذار سلسله ساسانیان، در سال
۲۳۰ میلادی از دولت
روم که از وی شکست خورده بود، خواست که نوروز را در این کشور به رسمیت بشناسند. این درخواست مورد پذیرش
سنای روم قرار گرفت و نوروز در قلمرو روم به
Lupercal معروف شد.
[۹]
در دوران ساسانیان، ۲۵ روز پیش از آغاز بهار، در دوازده ستون که از خشت خام برپا میکردند، انواع حبوبات و غلات (برنج، گندم، جو، نخود، ارزن، و لوبیا) را میکاشتند و تا روز شانزدهم فروردین آنها را جمع نمیکردند. هر کدام از این گیاهان که بارورتر شود، در آن سال محصول بهتری خواهد داد. در این دوران همچنین متداول بود که در بامداد نوروز، مردم به یکدیگر آب بپاشند.
[۱۲] از زمان
هرمز اول مرسوم شد که مردم در شب نوروز آتش روشن نمایند.
[۱۲] همچنین از زمان
هرمز دوم، رسم دادن سکه در نوروز بهعنوان عیدی متداول شد.
[۹]
نوروز پس از اسلام
از برگزاری آیینهای نوروز در زمان
امویان نشانهای در دست نیست و در زمان
عباسیان نیز به نظر میرسد که خلفا گاهی برای پذیرش هدایای مردمی، از نوروز استقبال میکردهاند. با روی کار آمدن سلسلههای
سامانیان و
آل بویه، جشن نوروز با گستردگی بیشتری برگزار شد.
[۱۰]
در دوران
سلجوقیان، به دستور
جلالالدین ملکشاه سلجوقی تعدادی از ستاره شناسان ایرانی از جمله
خیام برای بهترسازی گاهشمار ایرانی گرد هم آمدند. این گروه، نوروز را در یکم
بهار قرار دادند و جایگاه آن را ثابت نمودند.
[۱۰] بر اساس این گاهشمار که به
تقویم جلالی معروف شد، برای ثابت ماندن نوروز در آغاز بهار، مقرر شد که هر چهار سال یکبار، تعداد روزهای سال را (بهجای ۳۶۵ روز)، برابر با ۳۶۶ روز در نظر بگیرند. طبق این قاعده، میبایست پس از انجام این کار در ۷ دوره، در دوره هشتم، به جای سال چهارم، بر سال پنجم یک روز بیفزایند. این گاهشمار از سال ۳۹۲ هجری آغاز شد.
[۱۳]
نوروز در دوران
صفویان نیز برگزار میشد. در سال
۱۵۹۷ میلادی،
شاه عباس صفوی مراسم نوروز را در عمارت
نقش جهان اصفهان برگزار نمود و این شهر را پایتخت همیشگی ایران اعلام نمود.
[۹]
نوروز در دوران معاصر
نوروز به عنوان یک میراث فرهنگی در دوران معاصر همواره مورد توجه مردم قرار داشته و هر ساله برگزار میشود. البته برگزاری جشن نوروز به صورت آشکار در برخی از کشورها توسط برخی حکومتها برای مدت زمانی ممنوع بوده است. حکومت
شوروی برگزاری جشن نوروز را در برخی از کشورهای آسیای میانه مانند
ترکمنستان،
قرقیزستان و
تاجیکستان ممنوع کرده بود و این ممنوعیت تا زمان
میخائیل گورباچف ادامه داشت. با این وجود، مردم این مناطق نوروز را بهگونهٔ پنهانی و یا در روستاها جشن میگرفتهاند.
[۱۴] [۱۵] همچنین برخی از مردم این مناطق برای جلب موافقت مقامات محلی نام دیگری بر روی نوروز میگذاشتند؛ بهطور مثال در تاجیکستان، مردم با اتلاق
جشن لاله یا
جشن ۸ مارس سعی میکردند که آیینهای نوروز را بی مخالفت مقامات دولتی به جای آورند.
[۷] همچنین در
افغانستان، در دوران حکومت
طالبان، برگزاری جشن نوروز ممنوع بود و این حکومت تنها
تقویم هجری قمری را به رسمیت میشناخت.
[۳]
نوروز در اشعار فارسی
گویندگان ایرانی از دیرباز تاکنون در وصف نوروز و جشن فروردین که همراه مواهب گرانبهای طبیعت و هنگام تجدید عهد نشاط و شادمانی است، داد سخن دادهاند و ما در ذیل به برخی از لطایف اشعار پارسی در این موضوع اشارت میکنیم:
نوروز فراز آمد و عیدش به اثر بر |
| نزد یکدگر و هر دو زده یک بدگر بر |
نوروز جهان پرور مانده ز دهاقین |
| دهقان جهان دیدهاش پرورده ببر بر |
آن زیور شاهانه که خورشـید برو بست |
| آورد همی خواهد بسـتن به شجــر بر |
و هم او در قصیده دیگر چنین گوید:
نوروز بـــزرگ آمــد آرایش علم |
| میراث به نزدیک ملوک عجم از جم... |
فرخی ترجیعبند مشهوری در وصف نوروز دارد که بند اول آن چنین است:
ز باغ ای باغبان ما را همی بــوی بهـار آید |
| کلید باغ ما را ده که فردامان به کار آید |
کلید بـاغ را فردا هـــزاران خواستار آید |
| تو لختی صبر کن چندان که قمری بر چنـار آید |
چو اندر بـاغ تو بلبـل به دیـدار بهار آید |
| ترا مهمان ناخوانده به روزی صد هـزار آید |
کنون گر گلبنی را پنج شش گل در شـمار آید |
| چناندانـی که هرکس را همی زو بـوی یار آید |
بهـار امســال پندار همی خوشـتر ز پــار آید |
| وزین خوشتر شود فردا که خسرو از شکـار اید |
بدین شـایستگی جشنـی بدیــن بایستگی روزی |
| ملک را در جهان هر روز جشنی داد و نوروزی |
منوچهری مسمطی در نوروز ساخته که بند اول آن این است:
آمـد نوروز هـــم از بامـــداد |
| آمدنــش فرخ و فرخنـــده باد |
باز جهان خرم و خـوب ایســـتاد |
| مرز زمستــان و بهاران بــزاد |
ز ابر سیـــه روی سمن بــوی داد |
| گیتـی گـردید چـو دارالقـرار |
هم او در مسمط دیگر گفته:
نوروز بزرگـــم بزن ای مطــرب نـــوروز |
| زیرا کــه بـود نوبت نوروز به نوروز |
برزن غزلی نغــز و دلانگــیز و دلـفروز |
| ور نیست ترا بشنـو از مـرغ نوآمــوز |
کاین فاخته زان کوز و دگر فاخته زانکوز |
| بر قافیه خوب همی خــــواند اشــعـار |
بوالفرج رونی گوید:
جشن فرخنده فروردین است |
| روز بازار گــل و نسرین است |
آب چون آتش عود افروزست |
| باد چون خاک عبیر آگیـن است |
باغ پیراسته گلزار بهشـت |
| گلبن آراسـته حورالــعین است |
مسعود سعد سلمان از عید مزبور چنین یاد کند:
رسید عید و من از روی حور دلبر دور |
| چگونـــه باشــم بی روی آن بهــشتی حور |
رسید عید همـایـون شها به خدمـت تو |
| نهاده پیـش تو هدیه نشاط لهو و ســرور |
برسم عیـد شهـــا باده مـروق نـوش |
| به لحن بربط و چنگ و چغانه و طنبور |
جمالالدین عبدالرزاق گفته:
اینـک اینک نوبهـار آورد بیــرون لشکری |
| هریکی چون نوعروســی در دگرگـون زیوری |
گر تماشا میکـنی برخیز کاندر بــاغ هست |
| با چون مشاطــهای و باغ چون لعبـت گری |
عرض لشکر میدهد نوروز و ابرش عارض است |
| وز گل و نرگس مراد را چون ستاره لشکری |
حافظ در
غزلی گفته:
ز کوی یــــار مــیآید نسیــم باد نوروزی |
| از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی |
چو گل گر خردهای داری خدا را صرف عشرت کن |
| که قارون را غلطهــا داد سودای زرانــدوزی |
ز جام گل دگر بلبل چنــان مست می لــعلست |
| که زد بر چـــرخ فیروزه صفیر تخـــت فیروزی |
به صحرا رو که از دامن غبــار غم بیفشانی |
| به گلزار آی کــز بلبل غزل گفــتن بیامـوزی |
هاتف در قصیدهای گوید:
نسیم صبح عنبـر بیز شد بر توده غبـرا |
| زمین سبز نسرین خیز شد چون گنبد خضرا |
ز فیض ابر آزادی زمین مرده شـده زنده |
| ز لطف بــاد نوروزی جهان پیر شد برنا |
بگرد سـرو گــرم پرفشانی قمــری نالان |
| به پای گل به کار جان سپاری بلبل شیدا... |
همایون روز نوروز است امروز و بیفروزی |
| بر اورنـگ خلافت کرده شاه لافتـی مـاوی |
قاآنی در قصیدهای به وصف نخستین روز بهار گوید:
رساند باد صبـا مـــژده بهار امـــروز |
| ز توبه توبه نمودم هزار بـار امـروز |
هوا بســاط زمــرد فکنـــد در صحــرا |
| بیا که وقت نشاطست و روز کار امروز |
سحـاب بر سـر اطفــال بوستان بـــارد |
| به جای قطره همی در شاهوار امـــروز |
رسد به گوش دل این مژدهام ز هاتف غیب |
| که گشت شیر خداوند شهـــریار امروز
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر