هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

۱۳۹۰ اردیبهشت ۴, یکشنبه

گزارشی از فروش دختران ایرانی در دوبی و بي غيرتي حاكمان آخوند كه با افزايش فقر و فحشاء اين لكه ننگ را در كنار نام ايران حك نمودند


سمبل واقعی دنیای سرمایه داری : امارات نماد واقعی دنیای سرمایه داری است. کشوری که با تکیه بر منابع نفت، تنها در عرض ۴۰ سال به مرکزی جهانی برای تجارت تبدیل شده است. اینجا مذهب رنگ و بوی دیگری دارد. همچنان که در مالزی تنها می توان اسلام را برای اتباع کشور دید و نه خارجیانی که با هر کیش و آئینی همراه با سرمایه های خود قدم به خاک آن می گذارند.
IMG_0033
زنان ایران:آسمانخراش های مدرن با معماری های شکسته و بسیار زیبا، اتوبان های عریض و طویل و مراکز خرید رنگارنگ با انواع جذابیت های توریستی که مملو از اروپایی ها و آمریکائیان و دیگر سرمایه داران متمول از سایر نقاط است. در مراکز خرید دوبی که در مناطق مختلف، شمای مختلف و قیمت های مختلف دارند، می توان فروشگاه هایی را دید با نرخ هایی که سر به فلک می زند تا فروشگاه هایی که مملو از اجناس ارزان قیمت چینی است ، همه و همه تنها برای ارضای میل فروکش ناشدنی خرید برای هر قشر و طبقه.
یک سوی اتوبان آل مکتوم به مالِ امارات می رسد که از آنجا مناطق مرفه نشین با هتل ها و فروشگاه های لوکس و گران قیمت آغاز می شود. در پیست اسکی مصنوعی مرکز خرید امارات خانواده ها و زنان محجبه عرب را می توان دید که پوشیده در لباس های زمستانی گلوله های برف مصنوعی را به طرف یکدیگر پرتاب می کنند. پس از آن مدینه الجمیرا است، منطقه ای ساخته شده به سبک و سیاق معماری قدیم دوبی با مراکز خرید و رستوران ها و هتل های بسیار زیبا و گرانقیمت. در اینجا همه از عرب تا اروپایی هم پیمان شده اند تا تنها سرگرم کار خود باشند. اما منطقه قدیمی دیره و یا دوبی قدیم، سمت دیگر اتوبان آل مکتوم و تقریبا در مرکز و جنوب شهر، پر است از بازارهای جنس و کالا، ساختمان های کثیف و دود زده و فروشگاه هایی که با قیمت های نازل اجناس، در تلاشند تا تنها به یاری اقتصاد چین بشتابند و کارگران هندی، پاکستانی، فیلیپینی، چینی، که بیشترین ساکنان و رهگذران این منطقه اند. کارگرانی که در نبود خانواده، تنها تفریحشان قدم زدن در کنار دریاچه گریک با انواع و اقسام لنج ها و کشتی های کوچک حمل کالاست که برای تخلیه بار لنگر انداخته اند. قدم زدن در کنار این دریاچه یادآور فضای برخی خیابان های ایران است که با سنگینی نگاه های شهوتناک مردان، متلک ها و دعوت آنها همراه است.
اما اگر بخواهی کمی در خیابان های شهر دوبی قدم بزنی بیشتر کارگران زن و مرد آسیایی را می بینی تا اعراب، اروپائی ها و یا آمریکائی های سرمایه دار که یا در اتاق های سرد و خنک مشغول کارند یا در اتومبیل های گرانقیمت در رفت و آمدند. کارگرانی که در گرمای شدید در آمد و شدند . اتوبوس های دوبی هم بیشتر توسط همین گروه استفاده می شود. کارگران فروشگاه ها و مراکز خرید، کارگران ساختمانی و… مهاجرانی از کشورهای غرب یا جنوب آسیا. اگر هم خانواده ای عرب را در یکی از مراکز خرید ببینی حتما ندیمه یا پرستاری آسیایی همراهش است که بچه ای را به بغل گرفته و با دست دیگرش کالسکه ای را هل می دهد و پشت سر خانمی پوشیده در چادری مشکی و همراه با نقاب می دود.
تجارت سکس، برده داری نوین
چهره دوبی به شدت با برده داری نوین هم گره خورده است. از یک طرف با بیگاری کارگران آسیایی و شرایط رقت آور زندگی آنها و از سوی دیگر با برده های جنسی که یا در خیابان جمال عبدالناصر با قیمت های بسیار نازل خرید و فروش می شوند و اغلب زنان و دختران چینی یا فیلیپینی یا هندی اند که با مبلغ ۴۰ درهم ( ۱۲ هزار تومان) نیز راضی اند و یا دخترانی از مراکش، لبنان، سوریه و ایران که در هتل ها و بارها مشغول فعالیت جنسی هستند و البته قیمت آنها به ۱۰۰۰ تا ۱۵۰۰ درهم ( ۴۰۰ تا ۵۰۰ هزار تومان) نیز می رسد.
یافتن محل خرید و فروش دختران ایرانی کار چندان دشواری نیست. وقت از پذیرش هتل پرسیدم سریعا پاسخ داد: “مام ، آنها را نمی توان در خیابان ها پیدا کرد. آنها در هتل ها خرید و فروش می شوند.” پرسیدم: کدام هتل؟ دقیقا نمی دانست. تنها می دانست که در برخی هتل ها هستند و نشانی هتلی را داد که شنیده بود می توان دختران ایرانی را در آنجا پیدا کرد و تأکید کرد که فحشا در این کشور غیرقانونی است البته همه و حتی پلیس امارات هم می داند که در زیر پوست شهر فحشا به عنوان یکی از راه های کسب درآمد به سهولت جریان دارد. اما پلیس در شناسایی مجرمین و باندهای فروش و قاچاق زنان و دختران کاهلی می کند چرا که مشتریان آنها تجار یا سرمایه داران یا کارگرانی دور از خانواده هستند که در این شهر به تجارت مشغولند و سکس یکی از نیازها و سرگرمی های آنهاست. در فکر این که چطور می توان به این هتل سرک کشید، کارمند هتل یکی از دوستانش را معرفی کرد که به مدت ۸ سال در شیفت شب در خیابان های دوبی مشغول رانندگی است و اطلاعات دقیق تری در اختیار دارد. با راننده تاکسی قرار ملاقاتی گذاشتم تا علاوه بر گفتگو در خیابان ها چرخی بزنیم و شاید بتوانیم وارد یکی از همین هتل ها نیز بشویم.
شبی در خیابان های دوبی
راننده تاکسی در موعد مقرر و مقابل هتل حاضر بود. پاکستانی تباری که مهندسی الکترونیک خوانده بود اما به دلیل فقر و مشکلات اقتصادی، از ۸ سال پیش به امارات مهاجرت کرده و به رانندگی مشغول است و شیفت شبانه رانندگی به او کمک کرده است تا بتواند شاهد چیزهایی باشد که در طول روز قابل دیدن نیست.
همراه می شوم و با هم گشتی در خیابان های مرکز شهر می زنیم. راننده جابجا هتل هایی را نشانم می دهم که به پاتوقی برای خرید سکس دختران از هر ملیت و تباری تبدیل شده اند. انتهای خیابان المکتوم به سمت دیره پر است از رستوران های ایرانی که رستوران صدف، آبشار و ایران زمین از جمله آنهاست. اولین محل، هتل Bolshoi است که راننده نشان می دهد. این هتل محلی برای خرید دختران روس است. Rigal Plaza Hotel نیز محلی برای زنان و دختران لبنانی با نرخ های ۴۰۰ تا ۵۰۰ درهم است که در چند سال اخیر به بازار تجارت سکس وارد شده اند. York International Hotel مکان خرید دختران آفریقایی تبار است. دخترانی که از کشورهایی مانند اتیوپی با هدف بردگی جنسی قاچاق شده اند. اما Saint Gorge Hotel دارای دو بار جداگانه است یکی برای دختران ایرانی و دیگری برای فروش دختران عرب. کافه آرمان هم یک کافه رستوران ایرانی است که راننده نشان می دهد و می گوید: این جا آش های بسیار خوشمزه ای دارد و ظاهرا تنها یک کافه رستوران است اما می شود دختران ایرانی را اینجا هم پیدا کرد، که خرید و فروش می شوند. کافی است بنشینی و آشی بخوری و بعد سفارش های دیگر …
راننده می گوید: اینجا گرانترین زنان، اهل مراکشند که بسیار زیبا هستند و با اعراب متمول شهر ارتباط بسیار نزدیکی دارند و همین ارتباط حاشیه امنی برای آنها ساخته است. چرا که در صورت بازداشت توسط پلیس می توانند به راحتی نجات پیدا کنند. پرسیدم مگر اینجا پلیس قربانیان فحشا و سکس را هم بازداشت می کند. راننده می گوید: بله اما با این که فحشا غیرقانونی است، فقط برخی اوقات مثلا ماه رمضان است که محدودیت ها و ممنوعیت ها بیشتر می شود. در این روزها زنان و دخترانی که به طور مشهود در خیابان مشغول گفتگو یا چانه زدن باشند، دستگیر شده و معمولا به کشورهایشان بازگردانده می شوند. اما این بگیر و ببندها موقت است. با این که همه می دانند اما گفتن و نوشتن در مورد آن ممنوع است.
به Dulf Hotel می رسیم. وصف آن را در گزارشی خوانده بودم که رسپشن هتل به نقل از یک ایرانی برایم فرستاد. یک هتل ۳ ستاره که در منطقه دیره هتل چندان گرانی محسوب نمی شود. راننده قول داد همان پائین و روبروی درب هتل منتظر من ماند. ساعت نزدیک به ۱۲ شب بود. بالا رفتم و از رسپشن هتل سراغ بار را گرفتم. آدرس طبقه دوم را داد. وقتی از پله ها بالا رفتم جابجا مردانی را دیدم که در هر گوشه از راهرو ایستاده بودند و فارسی حرف می زدند. یکی از آنها رو کرد به من و گفت اگر می خواهی بروی بار از این طرف باید بروی . پشت در ایستادم . پسر جوانی که مسئول ورود و خروج بود، در را برایم باز کرد. شنیده بودم که ۱۰۰ درهم ورودی بار است که به پول ایران می شود تقریبا ۳۵ هزار تومان. گفتم باید ورودی بدهم؟ با نگاهی سرتاپایم را براندازکرد و گفت: تنهایی؟ گفتم بله . گفت نه بیا تو. وارد شدم. چند نفر حاضر در سالن با تعجب به من نگاه کردند. خوب برایشان عجیب به نظر می رسید. بلوز و شلوار با موهای کوتاه و ظاهری نه چندان جذاب و به دور از هر گونه ظرافت و طنازی.
سالن نیمه تاریک بود. مهماندار میز کوچکی را نشانم داد و دعوتم به نشستن کرد. میز من تقریبا مشرف به سن بود. جمعیت زیادی در سالن نبود. از راننده شنیده بودم که برنامه هر شب از ساعت ۱ شروع می شود. نشستم و منتظر ماندم. بشقاب میوه معروف هم با انواع و اقسام میوه های تابستانی و زمستانی روی میز بود. چند دختر جوان تقریبا وسط سالن نشسته بودند. خواننده هم با لهجه غلیظی آهنگی عربی می خواند. به تدریج جمعیت حاضر در سالن زیاد می شد. دختران و زنان آرایش کرده با لباس های آخرین مد و موهای رنگ و مش کرده هم می آمدند و با راهنمایی مردی میانسال پشت میزهای وسط سالن می نشستند. مرد میانسال که آقا کیوان صدایش می زدند و قوز هم داشت و کت و شلوار سورمه ای پوشیده بود، لابلای میزها می گشت . به دختران خوشامد می گفت و سفارش می گرفت. انتهای سالن هم بار مشروبی قرار داشت که آقا کیوان برای مشتریان سفارش می داد. پیشخدمت چینی زیبایی هم بین میزها می چرخید و سفارش می گرفت.
گوشه سالن نشسته بودم و ورود و خروج ها و رفتارها را به دقت نظاره می کردم. آقا کیوان بی صدا و آرام بین میزها می گشت با مشتریان تازه وارد گپ می زد و از دختران زیبایی که هر لحظه بر تعدادشان اضافه می شد، پذیرایی می کرد. اما انگار همه همدیگر را می شناختند. خواننده جوانی هم ترانه های ابی را می خواند. به تدریج تا ساعت ۱ سالن پر شد از مردان جوان، میانسال و یا پا به سن گذاشته ای که بیشتر به تاجران و سرمایه داران می مانستند یا این که ظاهرشان به مقامات ایرانی می خورد. کم کم زنان و دختران در وسط سالن جا گرفتند و مردها دورتادور و پشت سر آنها . تنها من بودم که در گوشه ای از سالن در تاریکی فرو رفته بودم.
مجلس که گرم شد آهنگ های شاد نیز نواخته شد. دختران یکی یکی روی سن می رفتند و می رقصیدند و بعد از تمام شدن آهنگ باز به سر جای خود بر می گشتند. اغلب آنها ۲۰ ساله و بالاتر بودند. گاهی یکی از مردان بلند می شد و روی سر دختران دسته ای اسکناس می ریخت. آقا کیوان هم بی درنگ می دوید و پول ها را جمع می کرد. همه فارسی حرف می زدند و بیشتر مردان هم لهجه جنوبی داشتنند. خواننده ها چندبار از حضور مهمانانی نظیر حاج حسن، حاج عباس و … تشکر کردند که با حضورشان مجلس را مزین کرده بودند. در صندلی های پشت سر دختران و درست کنار میز من چند مرد بالاتر از ۴۰ سال نشسته بودند که حاج حسن یکی از آنها بود. لهجه غلیظ جنوبی داشت و ضمن تشکر از خواننده با صدای بلند با دختران شوخی می کرد. مرد چاق دیگری هم که همراه آنها بود با شروع هر آهنگی مدام بر می خواست و پشت میز می رقصید. بعد از چند دور رقص و آهنگ های درخواستی حاج حسن، به تدریج مشتریان مرد دختران مورد نظر خود را انتخاب می کردند و دختران که بعد از هر بار رقص انتخاب می شدند کنار مشتریهای مرد خود می نشستند.
خانمی تقریبا ۵۰ ساله هم با لباس و آرایش ساده هر از چندگاهی کنار میزها می رفت و بعد از گفتگویی کوتاه دختران را با مشتریان جفت می کرد. حاج آقایی ۶۰ ساله چاق و گوشتالو روبروی من نشسته بود آنطرف سالن، که چشمانش مدام در بین دختران می گشت. مجلس تازه گرم شده بود و مشتری ها یکی یکی دختران مورد نظر خود را انتخاب می کردند. شوخی های حاج حسن هم داشت رنگ و بوی حرف های وقیح مستانه را می گرفت. مجلس هم داشت تمام می شد، مشتری ها دختران خود را انتخاب کرده بودند. از بار خارج شدم، اما دیدم همان زن مسن دست دختری بسیار زیبا را گرفته و با خود به داخل سالن می برد. انگار بهترین و زیباترین دختران در خارج از سالن بودند که فقط به درخواست مشتریان آورده می شدند.
راننده تاکسی منتظر من بیرون هتل ایستاده بود. در حال سوار شدن پرسیدم می دانید چرا بیشتر مردان ایرانی، عربهای اهل جنوب ایران هستند؟ راننده گفت: جنوبی های ایرانی به دلیل این که پاسپورت دارند، معمولا در ورود و خروج از امارات دردسرهای گرفتن ویزا را ندارند، همینطور می توانند به راحتی دختران ایرانی را به عنوان پرستار یا خدمتکار یا ظاهرا همسر خود به دوبی بیاورند. [۱]
به سمت هتل راه افتادیم. ساعت ۲ نیمه شب بود در حالی که جلوی یکی از هتل ها دو دختر جوان با لباس های تنگ و کوتاه هنوز دنبال مشتری می گشتند….
یادداشت
[۱] لازم به توضیح است که پدیده قاچاق زنان یک جرم سازمان یافته است که زنجیره ای از علل و عوامل اجتماعی، فرهنگی، قانونی، سیاسی و… در وقوع آن دخالت دارند و متأسفانه در سال های اخیر در ایران به دلیل افزایش فقر و نابرابری های اجتماعی و گسترش بازار تقاضا، بخشی از زنان و دختران ما نیز قربانی آن شده اند. این گزارش صرفا شرح آن چیزی است که در یکی از هتل های دوبی می گذرد و هیچ دخل و تصرفی در محتوای آن صورت نگرفته است. اشاره به حضور عده ای از شهروندان جنوبی تنها مشاهده شخصی نگارنده و روایت واقعیتی است که در سفر با آن مواجه شده است و هیچگونه تعمدی برای قضاوت یا تخریب شهروندان جنوبی یا عرب زبان در تهیه این متن نیست.

هیچ نظری موجود نیست: