تشکیلات امیر محمد مسئول اصلی حفظ امنیت سعودی است
رئیس تشکیلات امنیتی عربستان سعودی از یک حادثه سوء قصد جان به در برد.
روز جمعه، 28 اوت (6 شهریور)، منابع دولتی عربستان سعودی گزارش کردند که امیر محمد بن نایف، معاون وزیر کشور در امور امنیت ملی، شامگاه پنجشنبه هنگام عزیمت به یک میهمانی افطار در شهر جده، هدف سوء قصد از طریق بمب گذاری انتحاری قرار گرفت اما تنها زخم های سطحی برداشت.
گفته می شود که فرد مهاجم یکی از تندروهای اسلامگرای تحت تعقیب نیروهای امنیتی بود و قبل از انفجار بمبی که به همراه داشت، از ماموران خواسته بود با امیر محمد ملاقات و خود را به او تسلیم کند.
در این حادثه، به کس دیگری آسیب جدی وارد نیامد.
ساعاتی بعد، شبکه تلویزیون دولتی عربستان تصاویر این شاهزاده سعودی را هنگام ملاقات با ملک عبدالله نشان داد که در آن، امیر محمد به طور سطحی زخمی شده بود.
در گزارش تلویزیونی، امیر محمد گفت که چنین اقداماتی تنها عزم دولت را برای ریشه کن ساختن افراطیون در کشور تقویت می کند.
امیر محمد بن نایف، برادر زاده ملک عبدالله و فرزند امیر نایف بن عبدالعزیز آل سعود، معاون دوم نخست وزیر و وزیر کشور عربستان سعودی است و از او به عنوان یکی از مقامات موثر در مقابله با فعالیت های گروه های تندرو ضد دولتی در این کشور یاد می شود.
موفقیت علیه اسلامگرایان تندرو
سوء قصد نافرجام به جان معاون وزارت کشور سعودی نخستین مورد از سوء قصد به جان یکی از اعضای خانواده سلطنتی از زمان تشدید فعالیت گروه های وابسته به شبکه القاعده در سال 2003 محسوب می شود.
با آغاز جنگ عراق عملیات اسلامگرایان تندرو در عربستان شدت گرفت
عملیات دولت سعودی برای مقابله با تندورهای اسلامگرا از زمان حملات انتحاری یازدهم سپتامبر سال 2001 در آمریکا آغاز شد که گفته می شود احتمالا از حمایت مالی و تشکیلاتی برخی گروه ها یا افراد مرتبط با گروه های افراطی در عربستان برخوردار بودند.
به گفته ناظران، در سال های اخیر، نیروهای امنیتی سعودی در مبارزه علیه تندروهای اسلامگرا، که مسئول یک رشته حملات خونین در این کشور بوده اند، به موفقیت های قابل توجهی دست یافته اند.
در این مدت، گزارش های متعددی از کشته یا زخمی شدن، بازداشت و محاکمه اعضا و هواداران گروه های تندرو اسلامگرا در عربستان سعودی انتشار یافته است.
این گروه ها که از آنان با عنوان گروه های جهادی و سلفی یاد می شود دولت سعودی را متهم می کنند که برداشت درستی از اسلام ندارد و خود را پیروان راستین اسلام می دانند و برای برپا کردن یک حکومت اسلامی مورد نظر خود در عربستان و گسترش آن به سایر ممالک اسلامی، عملیات خشونت آمیز را لازم می دانند.
هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن
۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه
سپاه نشان می دهد رئیس کیست
شایعه است سپاه میلیاردها دلار از قاچاق مشروبات الکلی و بشقابهای ماهواره ای درآمد دارد
هفته نامه اکونومیست در شماره اخیر خود می نویسد سپاه پاسداران ایران در حال تصفیه های سیاسی وسیع و پر کردن جیب خود است.
در این مقاله که روز پنچشنبه در وبسایت اکونومیست به چاپ رسید آمده است منافع سپاه پاسداران ایران اقتضا می کند که این کشور به سمت انزوا و افراط گام بردارد.
به نوشته این نشریه دو سال پیش فرمانده سپاه اعلام کرد تغییرات مهمی در ماموریت این نیروی 120 هزار نفری پدید خواهد آمد و طی آن سپاه همراه با بیش از سه میلیون عضو بسیج با تهدیدهای داخلی مقابله خواهند کرد.
اکونومیست می افزاید وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران که شامل سرکوب دگراندیشان و افزایش سلطه سیاسی و اقتصادی سپاه است نشان داد که معنی سخن او چه بوده است.
این هفته نامه می افزاید چهارمین دادگاه نمایشی اصلاح طلبان که در 24 اوت در تلویزیون دولتی ایران پخش شد حاکی از تصمیم حکومت در نابودی همیشگی مخالفان اصلاح طلب و نیز تصفیه وسیع میانه روهای قدرتمند است.
اکونومیست می نویسد حمله به خانواده اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور اسبق ایران نمایانگر تلاش برای کنار زدن یکی از آخرین موانع موجود بر سر راه محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کنونی است که حامی اصلی او کسی جز آیت الله علی خامنه ای نیست.
این نشریه با اشاره به اسامی متعددی از اعضای سابق سپاه در فهرست اعضای کابینه پیشنهادی دولت احمدی نژاد به مجلس تاکید می کند تردیدی در لحن نظامی کابینه بعدی نیست.
اکونومیست به وزیر پیشنهادی نفت که "هیچ تجربه ای در صنعت نفت ندارد" اما در یک موسسه تحقیقاتی سپاه فعالیت کرده و نیز به وزیر پیشنهادی اطلاعات که نماینده ولی فقیه در سپاه بوده اشاره می کند.
هفته نامه یاد شده می نویسد سپاه پاسداران بخش مهمی از سهم 70 درصدی دولت در اقتصاد کشور را در دست دارد و در همه چیز از کلینیک های دندانپزشکی و چشم پزشکی تا کارخانجات خودروسازی و شرکت های ساختمانی حضور دارد.
به نوشته اکونومیست حتی "خصوصی سازی" هم نصیب سپاه و دوستان آن می شود و سهم چندانی عاید شرکت های خصوصی واقعی نمی شود.
این نشریه با اشاره به شایعه قاچاق مشروبات الکلی، سیگار و بشقاب های ماهواره ای توسط سپاه به نقل از یک نماینده مجلس می نویسد این معاملات بازار سیاه 12 میلیارد دلار در سال برای این نیرو درآمد به همراه دارد.
اکونومیست تصریح می کند در چنین شرایطی حکومت به سمت رادیکال شدن پیش می رود زیرا انزوای ایران به نفع سپاهیان است.
این نشریه در خاتمه با اشاره تلاش نمایندگان کنگره آمریکا برای اعمال تحریم علیه واردات بنزین توسط ایران نتیجه گیری می کند سپاه احتمالا از چنین طرحی استقبال هم می کند.
هفته نامه اکونومیست در شماره اخیر خود می نویسد سپاه پاسداران ایران در حال تصفیه های سیاسی وسیع و پر کردن جیب خود است.
در این مقاله که روز پنچشنبه در وبسایت اکونومیست به چاپ رسید آمده است منافع سپاه پاسداران ایران اقتضا می کند که این کشور به سمت انزوا و افراط گام بردارد.
به نوشته این نشریه دو سال پیش فرمانده سپاه اعلام کرد تغییرات مهمی در ماموریت این نیروی 120 هزار نفری پدید خواهد آمد و طی آن سپاه همراه با بیش از سه میلیون عضو بسیج با تهدیدهای داخلی مقابله خواهند کرد.
اکونومیست می افزاید وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری اخیر در ایران که شامل سرکوب دگراندیشان و افزایش سلطه سیاسی و اقتصادی سپاه است نشان داد که معنی سخن او چه بوده است.
این هفته نامه می افزاید چهارمین دادگاه نمایشی اصلاح طلبان که در 24 اوت در تلویزیون دولتی ایران پخش شد حاکی از تصمیم حکومت در نابودی همیشگی مخالفان اصلاح طلب و نیز تصفیه وسیع میانه روهای قدرتمند است.
اکونومیست می نویسد حمله به خانواده اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور اسبق ایران نمایانگر تلاش برای کنار زدن یکی از آخرین موانع موجود بر سر راه محمود احمدی نژاد رئیس جمهور کنونی است که حامی اصلی او کسی جز آیت الله علی خامنه ای نیست.
این نشریه با اشاره به اسامی متعددی از اعضای سابق سپاه در فهرست اعضای کابینه پیشنهادی دولت احمدی نژاد به مجلس تاکید می کند تردیدی در لحن نظامی کابینه بعدی نیست.
اکونومیست به وزیر پیشنهادی نفت که "هیچ تجربه ای در صنعت نفت ندارد" اما در یک موسسه تحقیقاتی سپاه فعالیت کرده و نیز به وزیر پیشنهادی اطلاعات که نماینده ولی فقیه در سپاه بوده اشاره می کند.
هفته نامه یاد شده می نویسد سپاه پاسداران بخش مهمی از سهم 70 درصدی دولت در اقتصاد کشور را در دست دارد و در همه چیز از کلینیک های دندانپزشکی و چشم پزشکی تا کارخانجات خودروسازی و شرکت های ساختمانی حضور دارد.
به نوشته اکونومیست حتی "خصوصی سازی" هم نصیب سپاه و دوستان آن می شود و سهم چندانی عاید شرکت های خصوصی واقعی نمی شود.
این نشریه با اشاره به شایعه قاچاق مشروبات الکلی، سیگار و بشقاب های ماهواره ای توسط سپاه به نقل از یک نماینده مجلس می نویسد این معاملات بازار سیاه 12 میلیارد دلار در سال برای این نیرو درآمد به همراه دارد.
اکونومیست تصریح می کند در چنین شرایطی حکومت به سمت رادیکال شدن پیش می رود زیرا انزوای ایران به نفع سپاهیان است.
این نشریه در خاتمه با اشاره تلاش نمایندگان کنگره آمریکا برای اعمال تحریم علیه واردات بنزین توسط ایران نتیجه گیری می کند سپاه احتمالا از چنین طرحی استقبال هم می کند.
یکی دیگرازشعارهای عوامفریبی.....
احمدی نژاد: باید از گردن کلفت ها و مدعیان مالکیت کشور شروع کنیم
محور سخنرانی آقای احمدی نژاد خدمات دولت نهم بود
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران گفته است که در برخورد با متخلفین "باید ابتدا از گردن کلفت ها و آنهایی که خود را مالک کشور می دانند شروع کنیم."
او چهارشنبه شب در مراسم افطاری کارکنان نهاد ریاست جمهوری و خانواده هایشان اظهار نظر می کرد.
اما بستر سخنان او مبهم بود و صریحا مشخص نکرد که منظورش برخورد با کسانی چون سران اصلاح طلبان است که به نتایج انتخابات اعتراض دارند یا نه.
آقای احمدی نژاد در جریان مبارزات انتخاباتی و حتی پیش از آن بارها به طور مستقیما یا ضمنی، از اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرنگان و تشخیص مصلحت نظام به عنوان کسی که با او خصومت دارد یاد کرده است.
محور سخنرانی چهارشنبه شب آقای احمدی نژاد مساله خدمات نهاد ریاست جمهوری بود.
او که پیروزی اش در انتخابات با تردید گسترده روبرو شد و به اعتراضات گسترده دامن زد، گفت این پیروزی ناشی از آن است که مردم و رهبر قدر دولت نهم را دانستند: "ملت و رهبر انقلاب با قدرشناسی به دولت نمره قبولی داند."
او جای دیگری با تاکید بر لزوم اجرای عدالت گفت: "از اینکه چند آدم درشت از ما ناراحت شوند نه تنها ناراحت نمی شویم، بلکه خوشحال می شویم. در برخورد با متخلفین باید ابتدا از گردن کلفت ها و آنهایی که خود را مالک کشور می دانند شروع کنیم."
او همچنین به مساله جمهوریت و اسلامیت حکومت ایران که پس از انتخابات به بحث های داغی دامن زده است، پرداخت.
آقای احمدی نژاد گفت: "بعضی ها برای دشمنی با جمهوری اسلامی با شیطنت چنین مطرح می کنند که جمهوریت و اسلامیت موضوعاتی جدا از هم هستند؛ درحالی که جمهوریت یعنی حاکمیت اراده مردم و اسلامی بدن معناست که این اراده بر پایه مکتب حیات بخش اسلام که در اندیشه ما تنها در نظام امامت و ولایت محقق می شود باشد."
او افزود: "حاکمیت اراده یک ملت جز در سایه اسلام و نظام امامت و ولایت امکان پذیر نیست."
بخشی از سخنرانی آقای احمدی نژاد نیز به انتقاد از "بیگانگان" و "دشمنان" اختصاص داشت.
او از "30 سال توطئه دشمان" علیه جمهوری اسلامی سخن گفت و بار دیگر "بیگانگان" را به دخالت در امور داخلی ایران به خصوص در مساله انتخابات متهم کرد.
وی گفت: ".... بعد از برگزاری انتخابات که ملت برخلاف تبلیغات گسترده، سیلی جدید و محکم تری بر آنان نواخت، خواستند با تشویق به آشوبگری اهداف خود را پیش ببرند. آنها با خیال خام خود قصد داشتند دولت را منفعل کنند، اما باز هم اشتباه کردند."
آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران یک روز پیشتر در مورد دخالت غربی ها در بحران اخیر چنین اظهار نظر کرده بود: "من پیشقراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگی بیگانگان از جمله آمریکا و انگلیس متهم نمی کنم چرا که این موضوع برای من ثابت نشده است، اما تردید وجود ندارد که این جریان، چه مسئولان آن بدانند و چه ندانند، جریانی حساب شده بود."
او در ادامه سخنانش افزود که این حوادث را کم و بیش پیش بینی می کرده است: "اصل حوادث خیلی خلاف انتظار نبود اما اشخاصی که وارد صحنه شدند خلاف انتظار ما بود."
رهبر ایران جزئیات بیشتری در این زمینه ارائه نکرد.
محور سخنرانی آقای احمدی نژاد خدمات دولت نهم بود
محمود احمدی نژاد رئیس جمهوری ایران گفته است که در برخورد با متخلفین "باید ابتدا از گردن کلفت ها و آنهایی که خود را مالک کشور می دانند شروع کنیم."
او چهارشنبه شب در مراسم افطاری کارکنان نهاد ریاست جمهوری و خانواده هایشان اظهار نظر می کرد.
اما بستر سخنان او مبهم بود و صریحا مشخص نکرد که منظورش برخورد با کسانی چون سران اصلاح طلبان است که به نتایج انتخابات اعتراض دارند یا نه.
آقای احمدی نژاد در جریان مبارزات انتخاباتی و حتی پیش از آن بارها به طور مستقیما یا ضمنی، از اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس مجلس خبرنگان و تشخیص مصلحت نظام به عنوان کسی که با او خصومت دارد یاد کرده است.
محور سخنرانی چهارشنبه شب آقای احمدی نژاد مساله خدمات نهاد ریاست جمهوری بود.
او که پیروزی اش در انتخابات با تردید گسترده روبرو شد و به اعتراضات گسترده دامن زد، گفت این پیروزی ناشی از آن است که مردم و رهبر قدر دولت نهم را دانستند: "ملت و رهبر انقلاب با قدرشناسی به دولت نمره قبولی داند."
او جای دیگری با تاکید بر لزوم اجرای عدالت گفت: "از اینکه چند آدم درشت از ما ناراحت شوند نه تنها ناراحت نمی شویم، بلکه خوشحال می شویم. در برخورد با متخلفین باید ابتدا از گردن کلفت ها و آنهایی که خود را مالک کشور می دانند شروع کنیم."
او همچنین به مساله جمهوریت و اسلامیت حکومت ایران که پس از انتخابات به بحث های داغی دامن زده است، پرداخت.
آقای احمدی نژاد گفت: "بعضی ها برای دشمنی با جمهوری اسلامی با شیطنت چنین مطرح می کنند که جمهوریت و اسلامیت موضوعاتی جدا از هم هستند؛ درحالی که جمهوریت یعنی حاکمیت اراده مردم و اسلامی بدن معناست که این اراده بر پایه مکتب حیات بخش اسلام که در اندیشه ما تنها در نظام امامت و ولایت محقق می شود باشد."
او افزود: "حاکمیت اراده یک ملت جز در سایه اسلام و نظام امامت و ولایت امکان پذیر نیست."
بخشی از سخنرانی آقای احمدی نژاد نیز به انتقاد از "بیگانگان" و "دشمنان" اختصاص داشت.
او از "30 سال توطئه دشمان" علیه جمهوری اسلامی سخن گفت و بار دیگر "بیگانگان" را به دخالت در امور داخلی ایران به خصوص در مساله انتخابات متهم کرد.
وی گفت: ".... بعد از برگزاری انتخابات که ملت برخلاف تبلیغات گسترده، سیلی جدید و محکم تری بر آنان نواخت، خواستند با تشویق به آشوبگری اهداف خود را پیش ببرند. آنها با خیال خام خود قصد داشتند دولت را منفعل کنند، اما باز هم اشتباه کردند."
آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران یک روز پیشتر در مورد دخالت غربی ها در بحران اخیر چنین اظهار نظر کرده بود: "من پیشقراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگی بیگانگان از جمله آمریکا و انگلیس متهم نمی کنم چرا که این موضوع برای من ثابت نشده است، اما تردید وجود ندارد که این جریان، چه مسئولان آن بدانند و چه ندانند، جریانی حساب شده بود."
او در ادامه سخنانش افزود که این حوادث را کم و بیش پیش بینی می کرده است: "اصل حوادث خیلی خلاف انتظار نبود اما اشخاصی که وارد صحنه شدند خلاف انتظار ما بود."
رهبر ایران جزئیات بیشتری در این زمینه ارائه نکرد.
۱۳۸۸ شهریور ۵, پنجشنبه
آيت الله منتظری: مسئولان اعلام کنند اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی
آيت الله حسينعلی منتظری، از مراجع شيعه در قم، در پاسخ به نامه ۲۹۳ نفر از روشنفکران و نخبگان، با انتقاد از «دادگاه های نمايشی» گفته است: مسئولين شجاعت اين را داشته باشند که اعلام کنند اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و هيچ کس هم حق اعتراض و اظهارنظر و انتقاد ندارد.
آيت الله منتظری در پاسخ به اين نامه، رويدادهای پس از انتخابات رياست جمهوری را «بحران ويرانگر» خوانده و تاکيد کرده است تاکنون بارها تذاکرات و راه حل هايی را برای خروج از اين بحران ارائه کرده است.
۲۹۳ نفر از روزنامهنگاران و فعالان سياسی و اجتماعی در نامهای خطاب به مراجع تقليد، آيتالله هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، مير حسين موسوی و مهدی کروبی از آنها خواستهاند، به جای «نامه، بيانيه و سخنرانی» به «اقدام عملی» برای مقابله با «کودتاگران عليه جمهوريت نظام» مبادرت ورزند.
در اين نامه از آنچه پس از انتخابات رياست جمهوری در ايران روی داده به عنوان «سياهترين برگهای تاريخ کشور» نام برده شده است.
آيت الله منتظری در بخش ديگری از پاسخ به اين نامه تصريح کرده است: ظاهرا مسئولان جمهوری اسلامی «برای رسيدن به مقاصد دنيوی خويش چنان چشم و گوش و دل بر حقايق بسته اند که نه میبينند و نه میشنوند.»
اما با اين حال، سرشناس ترين مرجع تقلید منتقد جمهوری اسلامی، اضافه کرده است: «اينجانب هنوز نا اميد نيستم و اميدوارم تا کاملا دير نشده مسئولين امر به خود آيند و بيش از اين وجهه نظام جمهوری اسلامی را در بين توده های زجر کشيده و سيلی خورده ايران و در سطح جهانی خدشه دار نکنند و موجب سقوط خود و نظام نگردند.»
آيت الله منتظری همچنين بزرگترين « ستم و ظلم» به اسلام را «رفتار مستبدانه با مردم تحت عنوان «حکومت دينی و اسلامی» دانسته است.
وی تصريح کرده است: «اميدوارم مسئولين امر از اين راه انحرافی که در پيش گرفته اند دست برداشته و حقوق از دست رفته مردم را استيفا نمايند، خسارات را جبران نموده و بی گناهان را بيش از اين در زندان نگه ندارند، و با پايان دادن به سناريوهای نمايشی دادگاه ها و پخش اعترافات آن چنانی بيش از اين قضاء اسلامی را مسخره نکنند.»
وی از مسئولان جمهوری اسلامی خواسته است: «یا لااقل شجاعت اين را داشته باشند که اعلام کنند اين حکومت نه جمهوری است و نه اسلامی و هيچ کس هم حق اعتراض و اظهارنظر و انتقاد ندارد.»
به دنبال اعلام نتایج انتخابات ریاست جمهوری و تجمع های خیابانی معترضان، به گفته مقامات قوه قضاییه، چهار هزار نفر بازداشت شدند که از این تعداد نزدیک به سیصد نفر همچنان در بازداشت به سر می برند.
این در حالی است که گزارش های بسیاری درباره «قتل»، «شکنجه» و «تجاوز» به زندانیان طی بیش از دو ماه گذشته منتشر شده است.
در همین حال، تاکنون چهار جلسه از محاکمه بيش از ۱۰۰ نفر از بازداشت شدگان اخير برگزارشده است که در بين اين افراد، شخصيت های اصلاح طلب که در دولت های گذشته نيز حضور داشته اند، به چشم می خورد.
برخی از اين اصلاح طلبان در دادگاه اظهاراتی بر خلاف مواضع قبل از زندان خود بيان کردند.
اين اظهارات بازداشت شدگان که در رسانه های نزديک به دولت از آنها با عنوان «اعترافات» ياد شده، ظرف چند هفته گذشته موج فزاينده انتقادها را بر انگيخت و مخالفان دولت، آن را «نمايشی» و سخنان مطرح شده را تحت فشار و شکنجه دانسته اند.
در همين زمينه پيشتر آيت الله منتظری و آيت الله يوسف صانعی اعلام کرده بودند اين گونه اعترافات ارزش قانونی و شرعی ندارند.
در حکومت ملاها چه کسی دزد نیست؟! زدی ضربتی "ضربتی نوش کن
پارلماننیوز: مهدی هاشمی رئیس دفتر هیات امنای دانشگاه آزاد اسلامی روز گذشته درخصوص اظهارات حمزه کرمی یکی از متهمان حوادث پس از انتخابات پاسخی را به سازمان صداوسیما ارسال کرده است.
به گزارش پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره)مجلس«پارلماننیوز»، در این توضیح آمده است؛ پیرو اظهاراتی که آقای حمزه کرمی یکی از متهمان جریانات اخیر که بیش از هفتاد روز در سلول انفرادی بوده و بدون وکیل روز سه شنبه 3/6/88 در دادگاه حاضر شد و برخلاف تبصره یک ماده 188 قانون آیین دادرسی کیفری که مقرر می دارد؛ «خبرنگاران رسانه ها می توانند با حضور در دادگاه از جریان رسیدگی گزارش مکتوب تهیه کرده و بدون ذکر نام و با مشخصاتی که معرف هویت فردی یا موقعیت اداری و اجتماعی شاکی یا مشتکی عنه باشد، منتشر نماید، تخلف از حکم اخیر این تبصره در حکم افترا است.» ضمن درخواست وقت پاسخگویی طبق مصوبه اخیر مجمع تشخیص مصلحت نظام مطالب زیر جهت اعلام در اولین برنامه صدا و سیما ارسال می گردد. اینجانب مهدی هاشمی هرگز اعتقادی به هزینه تبلیغات انتخاباتی از محل بودجه بیت المال نداشتم و اظهارات آقای کرمی کذب محض است.
سازمان بهینه سازی مصرف سوخت سازمانی دولتی است و هزینه اعتبارات در این سازمان طی مراحل پیش بینی شده در قانون محاسبات از جمله تشخیص، تسجیل، تخصیص، تامین اعتبار و انجام هزینه انجام می گیرد که همه این اقدامات توسط ذی حساب و مدیرمالی منصوب از طرف وزارت امور اقتصادی و دارایی انجام و اسناد آن توسط سازمان های نظارتی بررسی و تفریغ بودجه انجام می گیرد و طرح ادعاهای واهی و سندسازی خلاف واقع بوده و قبل از اثبات در مراجع قضایی جرم و قابل تعقیب است و در طول چهار سال گذشته که اینجانب از سازمان منفصل شده ام، اسناد هزینه های انجام شده توسط سازمان های نظارتی بارها و بارها مورد رسیدگی قرار گرفته است.
کل هزینه تبلیغات در بودجه سازمان بهینه سازی در سال 84 مشخص است و بخش عمده این اعتبارات نیز برای انجام تبلیغات به صدا و سیما واگذار شده و هزینه دو میلیارد تومان از این بودجه با سندسازی با وجود دستگاه های نظارتی مختلف محال و ممتنع است. حال که پرونده انتخابات سال 84 باز شده، برای تنویر افکار عمومی خوب است دو میلیارد تومان ادعایی در این دادگاه فرمایشی همراه با 340 میلیارد تومانی که از شهرداری مفقود شده و بارها توسط شهردار وقت و شورای شهر و سازمان بازرسی کل کشور مورد سوال قرار گرفته یکجا بررسی «تا رسوا شود هر که در او غش باشد.» در ارتباط با سایت جمهوریت اینجانب هیچ مسوولیت و ارتباط ارگانیکی با سایت مزبور نداشتم. نکته قابل توجه اینکه این اقدام فرمایشی درست پس از آن انجام گرفته که خبر ارسال شکایت خانواده آیت الله هاشمی رفسنجانی از آقای احمدی نژاد برای قوه قضائیه ارسال شده است.
تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه به برخی از بازداشتشدگان محرز شد
یک عضو کمیته ویژه مجلس فاش کرد: تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه به برخی از بازداشتشدگان محرز شد
پارلماننیوز: یکی از اعضای کمیته ویژه مجلس برای بررسی حوادث پس از انتخابات، تصریح کرد:«تجاوز با باتوم و شیشه نوشابه به برخی از بازداشتشدگان حوادث پس از انتخابات برای ما محرز شده است.»
این نماینده مجلس که نخواست نامش فاش شود به خبرنگار پایگاه خبری فراکسیون خط امام(ره) مجلس«پارلماننیوز»، گفت:« به برخی از بازداشتشدگان حوادث بعد از انتخابات متاسفانه به وسیله باتوم و شیشه نوشابه تجاوز شده و این امر برای برای کمیته ویژه محرز شده است.»
این نماینده تاکید کرد:«اطلاعات و مستندات موثق از عوامل تجاوز بازداشتگاهها به بازداشتشدگان نداریم، اما تفاوت چندانی هم در اصل ماجرا نمیکند.»
عضو کمیته ویژه مجلس خاطر نشان کرد:«در صورت تکمیل گزارش آن را دراختیار رییس مجلس و بزرگان نظام قرار خواهیم داد.»
ت
آیاخامنه ای فرزندش مجتبی فرمانده کودتا و سرکوبگر جنبش مردمی را به دادگاهی بین المللی تحویل میدهد؟!
منبع گاردین مدعی است "پایگاه رهبر ایران در میان مرجعیت شدیدا تضعیف شده است"
روزنامه گاردین به نقل از یک "منبع بلندپایه سیاسی" در ایران گزارش می دهد که کنترل نیروی شبه نظامی بسیج به مجتبی خامنه ای، پسر آیت الله علی خامنه ای رهبر ایران، سپرده شده است.
این روزنامه در گزارشی که چهارشنبه شب در وبسایت منتشر شد نوشت که "منبعی" که این خبر را فاش کرده یک سیاستمدار ارشد با پیوندهای قوی با دستگاه های امنیتی جمهوری اسلامی است.
بنابر این گزارش، سپردن کنترل بسیج به مجتبی خامنه ای بسیاری از روحانیون ارشد، سیاستمداران محافظه کار و فرماندهان سپاه پاسداران را مایوس کرده است، اما این گروه رغبتی برای به چالش کشیدن آشکار آقای خامنه ای نشان نمی دهند، زیرا از آن بیم دارند که مناقشه داخلی باعث بی ثباتی حکومت شود.
به نوشته گاردین این منبع که نخواست نامش فاش شود گفته است: "این بازی تمام نشده. تازه شروع شده است."
وی گفت که مجتبی خامنه ای نقشی اساسی در سازمان دادن به پیروزی محمود احمدی نژاد در انتخابات 22 خرداد بازی کرده و از طریق کنترل مستقیم بسیج، واکنش ها به تظاهرات مخالفان - که با تلفات در میان معترضان همراه بود - را هدایت کرده است.
مقام های ایرانی شمار کشته ها در تظاهرات مخالفان را 20 نفر اعلام کرده اند اما گاردین به نقل از یک پزشک تهرانی می نویسد که شمار واقعی تلفات خشونت ها بسیار بیش از این است و در هفته اول تظاهرات تنها در بیمارستانی که او کار می کرده 38 نفر جان باخته اند.
این پزشک به گاردین گفته است که بسیجی ها مرگ تظاهرکنندگان را پنهان کرده و بر پزشکان فشار آورده اند که در این مورد با کسی صحبت نکنند.
بسیج یک نیروی شبه نظامی و نیمه وقت است که رسما بخشی از سپاه به حساب می آید.
مجتبی خامنه ای پس از انتخاب محمود احمدی نژاد در سال 1384 نیز از سوی مهدی کروبی نامزد انتخابات متهم به دخالت "غیرقانونی" در انتخابات شده بود.
سیاستمدار ایرانی که با گاردین صحبت کرده گفته است: "مجتبی فرمانده کودتا است. بسیجی ها تحت فرماندهی مجتبی هستند، اما نام او همواره در این ماجراها مخفی است. دولت هرگز نام او را ذکر نمی کند."
به نوشته گاردین، او افزوده است: "همه از این موضوع عصبانی هستند. مرجعیت و روحانیون عصبانی هستند، محافظه کاران خیلی عصبانی هستند و به شدت از مجتبی انتقاد دارند. این وضعیت نمی تواند ادامه یابد چون این همه شخصیت در سطوح بالا با آن مخالفند."
پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران که این کشور را درگیر بحرانی عمیق کرد، حدس و گمان های زیادی درباره نقش مجتبی خامنه ای در انتخابات منتشر شد.
اطلاعات زیادی درباره او که پسر دوم رهبر جمهوری اسلامی است وجود ندارد اما بسیاری گمان می کنند که ممکن است او بعدها جانشین پدرش شود.
گاردین می نویسد: "این نوع جانشینی خانوادگی تحت شرایط فعلی خیلی دشوار خواهد بود زیرا مجلس خبرگان، رهبر را بر اساس موقعیت مذهبی انتخابت می کند. مجتبی لباس روحانیون را به تن می کند اما به هیچ وجه از درجات مذهبی لازم برای رفتن به صدر حکومت برخوردار نیست. برای این کار لازم است تشکیلات روحانی دستخوش ترمیم های عمده شود."
گاردین به نقل از منبع خود می نویسد که آیت الله خامنه ای رهبر ایران به دلیل تحولات اخیر مقدار زیادی از نفوذ خود را در میان مراجع از دست داده است.
به نوشته گاردین این منبع گفته است که عده ای از محافظه کاران غیرروحانی در موقعیت های مهم دولتی نیز تلاش خواهند کرد در حرکت احمدی نژاد برای اعمال قدرت مانع ایجاد کنند که این عده شامل علی لاریجانی (رئیس مجلس)، محمد باقر قالیباف (شهردار تهران) و محسن رضایی یکی از نامزدهای شکست خورده انتخابات و دبیر مجمع تشخیص مصلح نظام هستند.
بنابه این گزارش این گروه از حمایت اکبر هاشمی رفسنجانی، قوی ترین حامی مخالفان در پشت صحنه که ریاست مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام را به عهده دارد، برخوردار خواهند بود.
این منبع در گفتگو با گاردین همچنین ادعا کرده است که شکاف هایی در داخل سپاه پاسداران وجود دارد و اینکه علی جعفری فرمانده کل سپاه و علی فضلی فرمانده سپاه در استان تهران با قدرت گرفتن مجتبی خامنه ای مخالفند.
به گفته گاردین این منبع گفت که بیانیه های تندی که به نام سپاه صادر می شود و تظاهرکنندگان را به "برخورد قاطعانه" تهدید می کند، کار بخش های سیاسی و روابط عمومی سپاه است که تحت نفوذ احمدی نژاد قرار دارد و نمایانگر یک موضع واحد در سپاه نیست.
با این حال گاردین می افزاید: "این ادعایی بحث انگیز است. اکثر تحلیلگران سپاه پاسداران را یک گروه یکدست که کاملا پشت سر رژیم است ارزیابی می کنند."
خامنه ای: با جنایات بعد از انتخابات برخورد می شود
آقای خامنه ای می گوید عده ای سعی دارند حمله به کوی دانشگاه و موضوع کهریزک را به مساله اصلی تبدیل کنند
آیت الله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی از حمله نیروهای امنیتی به کوی دانشگاه تهران در جریان ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری به عنوان یک "تخلف بزرگ" نام برده و از برخورد قاطع با "جنایات صورت گرفته" خبر داده است.
آیت الله خامنه ای که روز چهارشنبه در دیدار با گروهی از دانشجویان صحبت می کرد با اشاره به برخورد با عاملان حمله به کوی دانشگاه و حوادث بازداشتگاه کهریزک، هشدار داد: "این گونه مسائل نباید با مساله اصلی بعد از انتخابات خلط مبحث شود."
او با معدود دانستن تعداد کشته شدگان در ناآرامی های هفته های گذشته، گفت سازماندهی اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری منجر به "هتک آبروی نظام در مقابل ملت ها شد" و عده ای سعی دارند به جای این موضوع، نحوه برخورد با زندانیان در بازداشتگاه کهریزک و حمله به کوی دانشگاه را به عنوان موضوع اصلی مطرح کنند.
آقای خامنه ای همچنین گفت رهبران مخالفان را به "دست نشاندگی بیگانگان از جمله آمریكا و انگلیس" متهم نمی کند.
بررسی تخلفات
سخنان آقای خامنه ای درباره لزوم برخورد با ماموران امنیتی و انتظامی خاطی در حالی بیان می شود که انتشار نامه مهدی کروبی به علی اکبر هاشمی رفسنجانی درباره پیگیری گزارش ها درباره تجاوز به بعضی از زندانیان دختر و پسر جنجال هایی را به همراه داشته است.
آقای خامنه ای پیش تر دستور تعطیلی بازداشتگاه کهریزک را به علت شرایط بد نگهداری از زندانیان صادر کرده بود.
تهران پس از انتخابات 22 خرداد شاهد ناآرامی ها و تظاهرات گسترده بود
از سوی دیگر، انتشار گزارش های تایید نشده درباره دفن شبانه بعضی از کشته شدگان ناآرامی های بعد از انتخابات در گورهای بی نام و نشان نیز از دیگر موارد جنجالی پس از انتخابات بوده است.
آیت الله خامنه ای در سخنان خود با تشکر از خدمات نیروی انتظامی و بسیج، خواستار رسیدگی به عملکرد ماموران مجرم شد.
آقای خامنه ای ضمن تاکید بر "برخورد قاطع" با حوادث کوی دانشگاه تهران و بازداشتگاه کهریزک گفت: " در حادثه كوی دانشگاه تخلفات بزرگی انجام شده كه پرونده ویژه ای برای آن تشكیل شده تا مجرمان بدون توجه به وابستگی سازمانی، به مجازات برسند."
آقای خامنه ای با "معدود" دانستن تعداد کشته شدگان در ناآرامی های بعد از انتخابات گفت: " البته این گونه مسائل نباید با مسئله اصلی بعد از انتخابات خلط مبحث شود."
آقای خامنه ای گفت عده ای ظلم بزرگ "هتک حرمت از نظام" را نادیده می گیرند و به جای آن موضوع کهریزک و کوی دانشگاه را قضیه اصلی عنوان می کنند که "این نگاه، خود یك ظلم آشكار است."
به گفته آقای خامنه ای اعتراض ها به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری از قبل برنامه ریزی و جریانی حساب شده بود.
او در این حال گفت رهبران اعتراض ها را به وابستگی به آمریکا و بریتانیا متهم نمی کند.
آقای خامنه ای گفت: "من، پیشقراولان حوادث اخیر را به دست نشاندگی بیگانگان از جمله امریكا و انگلیس متهم نمی كنم چرا كه این موضوع برای من ثابت نشده است اما تردیدی وجود ندارد كه این جریان، چه مسئولان و پیش قراولان آن بدانند و چه ندانند جریانی حساب شده بود."
۱۳۸۸ شهریور ۳, سهشنبه
برادر بسیجی، سپاهی، نیروی انتظامی، اطلاعاتی و ....(چرا برادر کشی!؟)
عبدالعلى بازرگان:
این سئوالی است که در تظاهرات ِ قبل از انقلاب، مردم از سربازان مسلح می کردند و پس از برخورد خشن و خونینِ ِ حاکمیت با مخالفین در انتخابات ریاست جمهوری اخیر نیز در ذهن و ضمیربسیاری از مردم مطرح شده و میشود. با این تفاوت که به جای: برادر ارتشی... باید گفت برادر بسیجی، سپاهی، نیروی انتظامی، اطلاعاتی و ....
چرا و چگونه ممکن است مدعیان و مبلغان یک آئین دینی همه اصول اخلاقی و انسانی را زیرپا گذارده و همه قداستهای ادعائی را قربانی قدرت و ولایت خود کنند!؟
البته در جنگهای داخلی یوگسلاوی سابق هم صِربهای جنایتکارازهیچ تجاوزی به زنان مسلمان فروگذاری نمیکردند و سربازان آمریکائی نیزدر زندان ابوغریب عراق ازعریان کردن اسیران و افساربستن برآنها برای تحقیرو توهین بسیار بهره میگرفتند. از فجایعی هم که در زندانهای اسرائیل بر نوجوانان فلسطینی به جرم پرتاب سنگ میگذرد کمتر کسی است بیخبرباشد.
به تاریخ گذشته خودمان هم که نگاه می کنیم، "شاپور ذوالاَکتاف"ها از سوراخ کردن کتف اسیران عرب برای عبورِ بند اسارت و آقا محمد خانها از تپه و تل ِ سرهای بریده و چشمهای از حدقه درآورده برای ارعاب مردم استفاده میکردند. انوشیروان معروف به عادل!! نیز از قتل عام مزدکیان و وارونه کاشتنشان همچون درخت در زمین خودداری نمیکرد. ما قرنها بلکه هزارههاست گرفتار این سَبُعیتهاهستیم.
اما اگرسالیانی دراز زیر سلطه ایلخانان و تیموریان بودیم و مغولها زدند و کشتند وسوختند و بردند، بیگانه بودند، نه هموطن و همدین ما!! آنها مدعی مسلمانی و مبلغ آئین اهل بیت پیامبررحمت نبودند، مردم نیزانتظاری از آنها جز آنچه کردند نداشتند.
سؤال اینجاست که چگونه میتوان به نام اسلام ، که نامش برگرفته از سِلم و سلامت و صلح و آشتی است، و برای زمینه سازی ظهور کسی که منتظر قیامش برای استقرار قسط و عدالت درجهان هستند، طلب کنندگان قسط و عدالت در وطن را مورد شکنجه و آزار قرار داد!؟ در آغازِ تظاهرات، مردم باور نمیکردند نیروهای سرکوبگر ایرانی باشند و با فرافکنی آنها را فلسطینی و لبنانی تصور میکردند! آخر مگر میتوان باور کرد هموطن ِ همباوری حمیّت و غیرت نداشته باشد؟
پس این همه آیه و حدیث و روایت در حرمت جان و مال و ناموس و آبروی مردم که در حوزهها میخوانند و به مردم میآموزند چه شد و به کجا رفت!؟ آیا قراراست "ماکیاولیسم" در قالب ولایت درآید و هدف هر وسیلهای را توجیه کند، یا دین تازهای ظهورکرده که از آن بی خبریم؟
می گویند حوادث اخیر توطئه دشمنان اسلام و تبلیغات بیگانگان است؛ ندا را آنها کشتند، خوابگاه دانشجویان را تروریستها به خاک و خون کشیده و دل رهبر را به درد آوردند! نام ترانه موسوی اصلا در ثبت احوال نیست، تجاوزبه زندانیان دروغ آشکار است، لباس شخصیها نیروهای خودجوش مردمی هستند و....
اما شکنجه گاه کهریزک که دستوربستنش را دادند و شهادت روح الامینهای خودی را چگونه می توان توجیه کرد و برای شستن شایعات تجاوز در زندان ها چه تدبیری اندیشید؟
با وجود همه پوششها و پنهان کاریها، درنظام خداوند برجهای دیدهبانی و شاهد و مشهودهای فراوانی وجود دارد که هر جنایتی را برملا و به موقع خود افشا خواهد کرد. آیا سوگندهای ابتدای سوره بروج را که شرح نمونهای ازاین جنایات وهشداری به آنهاست نخوانده اند؟
سوگند به آسمان که دارای برج ها(ی نگهبانی) است، سوگند به روزموعود(حساب رسی)، سوگند به همه شاهدان و همه آنچه مشاهده شده، در گودال انداخته شدگان (بخوانید در سلول و سوله ها) کشته شدند، با آتش گیرانه دار (بخوانید با شکنجه های وحشیانه)، درحالی که شکنجه گران بربالای گودال نشسته و نظاره گرِ زجرمؤمنین بودند. به کدامین گناه ؟!.... به این جرم که (به جای سرسپاری به مقام عظمای قدرت) به خداوندِ صاحب عزت و ستودگی ایمان داشتند (بزرگی و ستایش را شایسته خدا میدانستند وفقط به ولایت مطلقه او باور داشتند).
ریشه یابی دینی برادر کشی!؟
برادرکشی به درازای تاریخ سابقه دارد. اولین آنها به روایت قرآن، درنخستین خانه، یعنی خانواده "آدم" اتفاق افتاد. قابیل که بر هابیل سخت حسادت میکرد، بنیانگزار اولین آدم کشی شد. پیوند برادری از قویترین پیوستگیها بوده است. اما چه شد که این پیوند گسست وبرادرکشی باب شد؟
قرآن پاسخ می دهد "نفس" او کشتن برادر را (که عاطفیترین ارتباط است) برای او آسان و هموار وتوجیه پذیر کرد، آنگاه او را کشت و از زیانکاران شد!
فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخِيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخَاسِرِينَ (مائده ۳۰)
کتابهای لغتِ زبان عربی واژه " طـَوّعـَتْ" (از ریشه طوع) را، رام و مطیع کردن نفس و برخود آسان کردن انجام کارکراهت آمیز معنا کرده اند. کراهت نفس ممکن است هم از قبول سختیهای راه حق باشد و هم در انجام کارهای خلاف اخلاق و انسانیت. پس راضی کردن نفس هم میتواند منفی باشد و هم مثبت.
چگونه ممکن است آدمی خود را به انجام جنایت راضی کند؟
محال است آن که نفس بیدار، وجدان هشیار، پروای از خدا و پلیس درونی پرکار دارد بتواند دست به شکنجه و آزار دیگران بزند. ابتدا باید وجدان خود را زیر پا بگذارد، چراغ چرائی نفس را خاموش کند، نفس ملامت گر را مجاب کند، آنگاه با خیال راحت هر کاری را انجام دهد!!
چنین کاری را آقایان "توجیه شرعی" مینامند، که ازجنس همان "کلاه شرعی" است. ابتدا خودی را غیر ِخودی میکنند و انگ منافق، محارب، مفسد فی الارض، ضدانقلاب مخملی و انواع دیگر میزنند، آنگاه حکم حاضر آماده آن را "قربة الی الله" اجرا می کنند و به حساب ثواب آخرت خود میگذارند!
داستان برادران یوسف را هم که در قرآن خواندهاید؟ آن هم ماجرای دیگری از برادرکشی است. اتفاقا پاسخ پدربه پسرانی که پیراهن خونی یوسف را آوردند فقط و فقط همین بود:
این "نفس" شما بود که کاری (وحشتناک) را برای شما آراست و نیکو جلوه داد!
بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ.... (یوسف ۱۸)
"تسویل" شبیه همان واژه "طوّعت" در داستان دو فرزند آدم است، که دلالت بر "خود فریبی" و توجیه شرعی تراشیدن برای تمایلات نفس سرکش میکند. کاملتر و جامعتراز این کلمات برای توضیح روانشناسی خود فریبی انسان، واژه "تزئین" نفس است که حدود سی بار در قرآن از زوایای مختلف فردی، اجتماعی و درمیدانهای گونا گون زندگی و ابتلای آدمی آمده است. تزئین، زیبا نشان دادن وزینت بخشیدن به اهداف باطلی است که نفس آدمی میطلبد و میکوشد عقل عاقبت اندیش و نفس ملامتگر خود را با جلوههای آن بفریبد.
"ولایت مطلقه فقیه" و نفی نقش تودههای مردم در تعیین سرنوشت خویش ونادیده گرفتن حق انتخاب آزاد مردم وانکارناشی بودن مشروعیت نظام از رأی مردم ، از همان نظریات تزئین شدهای است که سرچشمه و اصل و اساس اختلافات و انحرافات اخیر است. ابتدا براى مخالفت با ولايت فقيه شعار "مرگ خواهى" داده مىشود، آنگاه زجر و شكنجه و اعمال كمتر از قتل آسان مىگردد.
به تعبير قرآن:
این دلهاى ايشان است كه گرفتار قساوت شده و شيطان است كه اعمال آنها را به نظرشان نيكو جلوه داده است!
.... وَلَـكِن قَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ (انعام ۴۳)
۳۰ مرداد ۱۳۸۸
سی سال پیش سنی ها میگفتند ولایت ضد دین و قرآن است شیعه ها شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه سر دادند و با تعصب بر اسب جهل و دهل دجال هی کوبیدند
سی سال پیش سنی ها میگفتند ولایت ضد دین و قرآن است شیعه ها شعار مرگ بر ضد ولایت فقیه سر دادند و با تعصب بر اسب جهل و دهل دجال هی کوبیدند
ولایت و انتخابات؛ یکی باید باقی بماند!
خلاصه:
دکتر عبدالکریم سروش چندی پیش در یک جلسهی سخنرانی در دانشگاه استکهلم به مسائل سیاسی روز ایران پرداخت و سپس به پرسش حاضران پاسخ داد. آنچه میخوانید، متن کامل سخنان دکتر سروش در این جلسه است که به نقل از سایت «روشن نیوز» منتشر میشود.
عبدالکریم سروش :
سخنرانی عبدالکریم سروش در دانشگاه استکهلم
به نام خداوند
شاهی که پاس رعیت نگاه می دارد
سلام عرض می کنم. حقیقتا خشنودم از اینکه توفیق و کامیابی یافتهام که هموطنان گرامی را در این دیار، در کشور سوئد ببینم. بار اول است که من به این ملک پا میگذارم و گمان میکنم که بار اول است که دوستان حاضر را ملاقات میکنم، و به یاد ندارم که قبلا هیچ یک از دوستان را دیده باشم. علی ای حال مایه خشنودی و خوشحالی مضاعف است.
در ایام تاریکی زندگی میکنیم و وطن ما دچار بحران عمیقی شده است.و همه ما میاندیشیم که راه برون شو از این بحران چیست؟و چگونه میتوان نقبی به روشنایی زد.
من بنا نیست که به تفصیل در اینجا سخن بگویم، بر سبیل مقدمه نکتههایی را ذکر میکنم تا بعد نوبت به دوستان گرامی برسد و از یکدیگر بیاموزیم. فرصت کمی را به سخنرانی خواهم گذراند. هنگامی که میآمدم، با خودم فکر میکردم که از کجا آغاز کنم که هم قدیم باشد، هم جدید باشد و هم روشنگر مسائلی که ما در عرصه قدرت و سیاست و عدالت با آن درگیر و مواجهیم.
به یاد داستان ملاقات سعدی و ابا قاآن در تبریز افتادم. سعدی نقل میکند که در آنجا به دیدار آن پادشاه مغول شتافت و پادشاه مغول از او خواست که او را موعظهای بکند. سعدی نقل میکند که چند جملهای بر سبیل موعظه گفتم و در پایان این دو بیت را برای او خواندم:
شهی که پاس رعیت نگاه میدارد حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
وگرنه راعی خلق است زهر مارش باد که هرچه میخورد او جزیت مسلمانیست
من درباره این دو بیت شعر خیلی فکر کردم و سال هاست که دارم فکر میکنم و گمان میکنم که یک کتاب کامل درباره این دو بیت میتوان نوشت. نه این که این دو بیت اینهمه پر مایه و پر مغز باشد که یک کتاب معانی از او بیرون بیاید، بلکه چون وقتی که معانی این دو بیت را با مفاهیم جدید مقایسه میکنیم، در باب قدرت، مفهوم سیاست، سلطنت، شهروندی، رعیت، حقوق، حلال، حرام، تکلیف... آنگاه است که در این مقایسه دهها نکته بکر قابل استخراج است. و به خوبی میتوان دریافت که جهانیان یا بگوییم ایرانیان در گذشته کجا ایستاده بودند و نسبت به قدرت، رعیت و امثال آنها چه میاندیشیدند، انتظارشان از ریاست و سیاست و حکومت چه بود، خودشان را نسبت به حاکم در چه جایگاهی میدیدند، از او چه انتظاری داشتند و امروز ما به کجا رسیدهایم یا جهان به کجا رسیده است. و در این مقولات به چه میاندیشد و بعد بر اساس این مقایسه قیاس بگیریم که حکومت کنونی ما در کجا ایستاده است؟ این سوی جهان مدرن یا آن سوی جهان مدرن؟ یک آمیزه التقاطی از مفاهیمی که بعضا جدیدند و بعضا قدیماند و احیانا ناسازگار با همدیگرند و لذا در عمل فتور، خطا، لغزش، انحراف و ناکامی به بار میآورد.
ببینید، این شعر سعدی را اگر نگاه کنید، چندین مفهوم فربه در او نشسته است: یکی مفهوم شاه و مفهوم سلطنت است. "شهی که پاس رعیت نگاه میدارد". دومین مفهوم پاس نگاه داشتن است، حرمت نهادن است، کسب رضایت کردن است، سومی مفهوم رعیت است در مقابل شاه. در بیت دوم سخن از حلال و حرام میرود و مفهوم خراج یعنی مالیاتی که سلطان میگیرد و حلال بودن یا حرام بودن او و بعد دو معنای دیگر: یکی چوپانی است، یعنی سلطان به منزله چوپان و دوم اینکه این چوپان مزد چوپانی خود را میگیرد؛ که خواهم گفت که این تکه از این بیت در واقع میتواند ترجمه به مدرنترین مفاهیم در مورد حکومت بشود. بقیهاش شاید مفاهیمی است که دورانشان سپری شده است و تئوریهای سیاست جدید از آنها در گذشتهاند و مفاهیم دیگری را به جای آنها نشاندهاند. اما مزد چوپانی چیزی است که قابل تامل است، به قراری که خواهم گفت.
شهی که مزد رعیت نگاه میدارد حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
اما اگر رعایت خلق را نمیکند، کلمه خلق هم در اینجا یک کلمه مهم است. سعدی در دورانی سخن میگوید که مفهوم ملت هنوز خلق نشده، مفهوم دولت یا کشور و مفهوم شهروندی و بسیاری چیزهای دیگر هنوز پدید نیامده بود. اما مفهوم خلق یا خلایق یا مردم یا اقوام به طور مبهم به کار میرفت. در ادامه میگوید:
اگر نه راعی خلق است زهر مارش باد که هر چه میخورد او جزیت مسلمانیست
در اینجا هم باز دو مفهوم وجود دارد: یکی مفهوم جزیه است، یکی مفهوم مسلمانی است. مفهوم جزیه همانطور که میدانید در فقه اسلامی مطرح است و طبق آن مسلمانان مالیاتی را به حکومت میپردازند. کسانی که غیر مسلماناند و جزء اقلیتهای رسمی دینی به شمار میروند، زکات نمیدهند، اما مالیات دیگری میدهند که نام آن مالیات جزیه است. و اقلیتهای دینی در یک حکومت اسلامی، بنا بر آنچه که در فقه آمده است، پارهای از وظایف را ندارند. یعنی مثلا اگر جنگی پیش بیاید، از آنها سرباز نمیگیرند، و بعضی تکالیف را هم ندارند و در مقابل مالیاتی که میدهند، مالیاتی است که مقدار معینی ندارد. با تفاهمی که با دولتها میکنند، مالیات میدهند. در حالی که مسلمان ها مالیات معینی دارند با نام زکات که باید به حکومت بپردازند. اما از مسلمانها جزیه گرفتن امری ناشناخته است. یعنی در فقه ما چنین چیزی نداریم و از مسلمان جزیه گرفتن مثل این است که مسلمانها را کافر به حساب بیاورید و بعد از آنها جزیه بگیرید یا مالیات مضاعف گیرید که هر دو حرام اندر حرام است. لذا سعدی یک چنین مفهوم متناقضی را به کار برده، برای اینکه آن حرمت را به نحو برجستهای نشان بدهد.
حالا این دو بیت را با این تعبیری که من به کار بردم، در نظر بگیرید و ببینید در مقابل آن ما چه مفاهیمی داریم. سعدی در این دو بیت نه کلمه حق را به کار برده و نه کلمه تکلیف. یک کلمه ای به نام پاس رعیت، یعنی حرمت نهادن به رعیت به کار برده است و یک جا هم کلمهای را به نام رعایت رعیت به کار برده است. حالا مقصود او رعایت چه چیز رعیت بوده است؟ امروز برای ما مفهوم این است که بگوییم رعایت حقوق مردم، ولی این مفهوم هنوز آفریده نشده بود. اینکه پادشاه باید رعایت حال مردم را بکند، در همین حد از ابهام باقی مانده بود. اینکه رعایت حقوق پادشاه بر آنها واجب است، نکتهای نیست که در شعر سعدی به چشم بخورد و در واقع در تئوریهای سیاسی گذشته وجود ندارد و سعدی سخنگوی آنهاست.
حالا اگر منظور از حرمت نگه داشتن تعارف باشد، یعنی به معنای احترام گذاشتن به مردم باشد، یک چیز است؛ اما اگر حرمت حقوق آنها باشد، مفهوم دیگری است. ولو اینکه باز میبینید از شعر سعدی غائب است، برای آنکه اصلا از تئوریهای آن موقع غائب بوده است، و لذا در ادبیات زمانه هم انعکاس نمییافته است. به همین دلیل اگر شما از سعدی بپرسید که پادشاهی را که دعوت به عدالت میکنی، دعوت به پاس داشتن احوال رعیت میکنی، از او میخواهی که چه بکند تا تو او را بپسندی و او را مقبول بشماری، همان میشود که در بوستان آورده است:
توبر تخت سلطانی خویش باش به اخلاق پاکیزه درویش باش
ما هیچ با سلطنت تو کاری نداریم، تو بنشین و سلطنت کن، به معنای قوی کلمه، یعنی واقعا امر و نهی کن، تمام قوا و اختیارات و اقتدارات در مشت تو باشد؛ ولی متواضع باش، درویش باش، عادل باش، پاکیزه خصال باش، با مردم بدرفتاری نکن، تندی نکن، درشتی نکن، سلب حقوق نکن و به مردم ترحم کن. این حداکثر سخنی است که شما از سعدی میتوانید بشنوید. یعنی از تئوریهای آن دوران بود.
اما شما اگر عبور کنید به روزگار حاضر، همه شما نیکتر از من میدانید و بحمدالله جمع حاضر جمع فرهیختهای است و حاجت به توضیحات بسیار نیست. در دنیای معاصر مفهوم سلطنت، به معنایی که در گذشته بود، پاک رخت بربسته است. نمیگویم که از جهان حذف شده است، ولی در تئوریهای جهان مدرن جایی ندارد. اگر هم سلطنتی در بعضی جاها مثل همین سوئد وجود داشته باشد، آنقدر ضعیف شده است و آنقدر سلب اختیارات از او شده است که تقریبا محلی از ارعاب ندارد، فقط یک جنبه نمادین دارد و حاکی از سنتی است که در گذشته وجود داشته است و نقش چندانی در امر اقتدار و اختیارات سیاسی ندارد.
دوم مفهوم رعیت است. در مقابل سلطان قبلا مفهوم رعیت بود و حالا مفهوم شهروندی را داریم و بر مفهوم شهروندی، مفهوم دموکراسی هم بنا میشود که هم مبنای اوست و هم محدودیت اوست.
من در پرینستون که درس میدادم، از شاگردانم پرسیدم که دموکراسی را تعریف کنید. دانشجویان مقطع دکتری بودند، گفتند که حکومت مردم بر مردم است. گفتم که این مردم چه کسانی هستند؟ و بالاخره با دو تا گفتوگو به این رسیدیم که منظور از مردم، شهروندان است و نه مردم، چون همه مردمی که در یک کشور زندگی میکنند، رای نمیدهند، انتخاب نمیکنند و انتخاب هم نمیشوند، مگر اینکه شهروند باشند. لذا حکومت مردم بر مردم مفهوم مبهمی است و دقیقش حکومت شهروند بر شهروند است. لذا مفهوم شهروند که با مفهومnation state زاده شده است، یک مفهوم مدرنی است و به جای رعیت در گذشته نشسته است.
مردم رعایای یک سلطان نیستند و بلکه شهروندان یک شهر یا یک مملکت یا یک nation state هستند، و این مفهوم شهروندی یک حقوقی را با خودش میآورد که ما به آن ها میگوییم حقوق دموکراتیک و یکی از آنها هم همین است که انتخابکنندگان حاکماند و حاکم بر وفق یک قرارداد میتواند رفتار بکند و اگر از آن قرارداد هم تخلف کرد، میتواند بر افتد. به تعبیر پوپر که همه شما آشنا هستید، دموکراسی در نصب چندان تجلی پیدا نمیکند که در عزل؛ یعنی اگر شهروندان بتوانند حاکمان را به طریق دموکراتیک عزل بکنند، آنجاست که میتوان فهمید که یک دموکراسی واقعی برقرار شده است. چون ممکن است کسی با انتخاب مردم روی کرسی سیاست بنشیند و بعد همه کانالهای دموکراتیک را ببندد و بعد به مردم بگوید که چه خبر است، شما خودتان من را انتخاب کردهاید. این برای برقراری دموکراسی کافی نیست، بلکه تحقق دموکراسی زمانی است که اگر شهروندان او را نخواستند، بتوانند او را پایین بیاورند و از حقوقشان به شیوههای دموکراتیک برای عزل او استفاده کنند.
میرسیم به نیم بیت دوم که میگوید که:
حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
من اینجا کلمه مزد را مهم میدانم و ممکن است منظور سعدی این نباشد که من میگویم و من هم نمیخواهم که این را از دل سخنان او در بیاورم، اما چون تناسبی دارد با مفاهیم و مضامینی که خودمان امروز به کار میبریم، گمان میکنم که آن را در اینجا میتوان به کار گرفت.
در تئوریهای جدید، به هر حال حاکمان وکلای مردماند، یعنی منصوبین مردم هستند و باید برای مردم کار کنند و حقیقتا مثل یک کارمند باید مزد بگیرند.همینطور هم هست. برخلاف گذشته که سلطانی بود و خزانهای داشت و بعد هم به جایی لشکر میکشید و غارتی میکرد و میآورد و خزانه را پر میکرد و بعد خراج های سنگین به اطراف مملکت میبست و از آنها پولها جمع میکرد و به این میبخشید و به او میبخشید و اصلا خود را محتاج مردم نمیدانست و مردم را محتاج خود میدانست و به آن ها لطفی میکرد و عطوفتی میکرد، در حال حاضر یک کسی که برگزیده میشود به سمت ریاست جمهوری یا هر سمت دیگری، در واقع استخدام میشود و از مردم مزد میگیرد، مردم او را اجیر کردهاند و مزد چوپانی یا مزد کارمندی او را میپردازند. وقتی هم که مردم از او رضایت نداشتند، قرارداد فسخ میشود و باید او را از کارمندی عزل کنند و باید مزدی و حقوقی هم به او نپردازند. سعدی میگوید که:
تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
یک جایی میرسد که میشود پیمان را نقض کرد و آن وقتی است که طرف پیمان به پیمان خود وفادار نماند. لذا مزدی هم در کار نخواهد بود و نوبت بازنشستگی یا عزل آن کارمند خواهد رسید.
این مفهوم، مفهوم خیلی مدرنی است.که مفهوم چوپانی را کنار بگذاریم، مفهوم سلطنت را کنار بگذاریم. اینها همه برود، اما اینکه حاکم - هرکسی میخواهد باشد - کارمند مردم است، استخدام شده توسط مردم است و مردم حق دارند که او را استخدام کنند و به او اجرت بپردازند، مزد بپردازند، طی یک قراردادی که میبندند با او، از او کار بخواهند، کار درست و اگر کار نکرد، مزد او را قطع بکنند و شغلش را از او بگیرند؛ این مفهوم سیاست و ریاست در دوران جدید است که البته یک پشتوانه تئوریک بسیار ستبری دارد. از وقتی که بحث حقوق طبیعی انسان آغاز شد که طبق آن آدمیان به خودی خود، به محض اینکه انساناند، یک رشته حقوق را دارند، از آن موقع بذرهای این مطلب کاشته شد و امروز به میوه نشسته است و خود ما هم با میوههای آن آشناییم و گاهی هم از میوههای آن چیدهایم و خوردهایم.
این مفهوم یکپارچه بر مفهوم حق بنا شده است، نه اینکه تکلیف در اینجا نباشد. اما حقوق مردم یک کسی به نام حاکم را مکلف میکند که وظایفش را نسبت به مردم انجام بدهد و حقوق مردم به آنها اختیار و اقتدار میدهد که اگر حاکم به تکالیف خود عمل نکرد، او را عزل کنند. یک چنین معنای خیلی عظیمی در اینجا هست. ما امروز از فرط نزدیکی با این مفهوم و از فرط اینکه در آن غوطه میخوریم، گاهی اهمیت آن را آنچنان که باید نمیشناسیم. ولی به گمان من کشف حقوق از کشف الکتریسیته مقام بالاتری دارد. چون با زندگی مردم در جهان جدید بیش از هر چیزی سرو کار دارد و تاثیر دارد و نقشآفرین است. حالا یک نگاه خیلی سادهای هم بکنیم به این وضعیت در کشور خودمان و بنده سخنم را به پایان ببرم تا نوبت شما برسد.
ببینیم در کشور ما چه اتفاقی افتاده و به لحاظ تئوریک آرایش نهادها چگونه است و از چه مفاهیم تئوریکی اینها تغذیه میکنند. برای اینکه در امور انسانی و در علوم انسانی، نهادها از تئوریها تغذیه میکنند. اگر که آن تئوریها در آنها حاضر نباشند و پشت آنها نباشند، آنها یک جسد بیجاناند، یک کالبد بیروحاند و معنی ندارند. همه شما مثال ماکس وبر را به یاد دارید که میگفت که "رای دادن، انداختن برگهای در صندوقی نیست" هزار جور صندوق میشود درست کرد و در آن برگه انداخت؛ اینکه رای دادن نیست. بلکه یک رشته مفاهیم کلان لازم داریم که وقتی که آنها بودند در یک جامعهای، آنگاه انداختن برگه کاغذی در صندوقی، معنای آن رای دادن میشود و بعد بر آن آثار عظیمی مترتب میشود. کسی پایین میآید، کسی بالا میرود، سیاستهایی عوض میشود، اما نفس اینکه شما یک برگه کاغذی را در یک صندوقی بیندازید، هیچ معنای ویژهای ندارد، بلکه یک بازی عبث است.
من به یاد دارم که یک وقتی با یک دوستی صحبت میکردیم و میگفت که حرف زدن کافی نیست و باید عمل کرد و ... گفتیم دوست گرامی، تند نرو، بله همه موافقیم که باید عمل کرد. ولی عمل باید یک جسدی باشد که یک جانی در اوست؛ و الا صرف عمل و ظاهر فیزیکی او مطلوبیتی ندارد. گفتم اتفاقا چون ما درباره یک سری از مسائل حرف به اندازه کافی نزدیم، گفتوگو به اندازه کافی نکردیم، معانی را روشن نکردیم، از آنجاست که داریم زیان میبینیم. اگر آنها را روشن بکنیم، جلوی پارهای از زیانها گرفته میشود، جلوی پارهای از هدر رفتن انرژیها گرفته میشود، کارها معنیدار میشوند، هدفدار میشوند، هرچیزی در جای خودش مینشیند.
خیلی از چیزها هستند که تا زمانی که معنای آنها حاضر نباشد، خودشان حاضر نمیشوند. این بر خلاف امور در طبیعت است. حتی زمانی که مردم نمیدانستند رعد و برق چرا رخ میدهد و چگونه تخلیه الکتریکی ابرها باعث رعد و برق میشود، مردم نمیدانستند اما بالاخره تخلیه الکتریکی انجام میشد. یعنی طبیعت تابع اندیشه مردم نبود. ولی امور انسانی اینگونه نیست. اگر ما ندانیم آزادی چیست، هیچ وقت آزادی پدید نمیآید. ما نمیتوانیم بگوییم یک جامعهای آزاد است ولی مردم آن جامعه نمیدانند آزادی چیست. یک چنین چیزی محال است. محال صد در صد است. فقط وقتی که مردم بدانند آزادی چیست، آنگاه آزادی پیدا میشود. پیدایش این حقیقت تابع درک آن حقیقت است. این بر خلاف اموری است که در طبیعت میگذرد. پیدایش الکتریسیته تابع درک کسی نبود، الکتریسیته در باطن اشیا هست. تا یک وقتی نمیشناختند، بعدا هم شناختند. خیلی چیزها هم الان در طبیعت هست که وجود دارد ولی ما نمیشناسیم و بعدها پیدا میشوند. این اجسام همه ساختمان اتمی داشتند، تا چند قرن قبل کسی چیزی نمیدانست ولی اتمها سر جایشان بودند. ولی مفاهیم در علوم انسانی اینگونه نیست. اگر شما یک تکه کاغذ را پول نشمارید که اصلا دیگه پول نیست. شما نمیتوانید بگویید من در خانه یک اسکناس برای خودم چاپ کردهام، فقط به درد خودتان میخورد. این را جامعه باید به پول بودن بشناسد تا بتوانید خرجش کنید. شما نمیتوانید بگویید یک جامعهای دموکرات است اما مردم آن نمیدانند دموکراسی چیست. این معنی ندارد. دموکراسی وقتی حاضر میشود که مفهوم آن در ذهن حاضر شده باشد. و این در عالم انسانی یک نکته خیلی مهمی است.
شما ببینید در جامعه ما چه اتفاقی افتاده است.انقلابی صورت گرفت که به نظر بنده انقلاب حقی بود. به هر حال "آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت". بیخودی که انقلاب نشد. بیخودی که مردم شورش نکردند. به هر حال مشکلاتی بود در جامعه قبل از انقلاب، و دوستان ما اینجا خیلیها کاملا به یاد دارند. دشواریهایی که بود، تنگناهایی که بود از قبیل تنگناهای اقتصادی، تنگناهای امنیتی و غارتگری که در سطح جامعه وجود داشت. عرض میشود که تنگناهایی که بر مردم تحمیل میشد، و اینکه بالاخره ناگهان مردم یکپارچه برخاستند و این انقلاب صورت گرفت. البته اگراز من میپرسید، هیچ انقلابی همهجانبه نیست. معمولا یکی دو تا هدف دارد. انقلاب اسلامی ایران هم یک هدفش برانداختن نظام شاه بود، یک هدف دیگر را هم رهبر انقلاب یعنی آیتالله خمینی تعیین کرد، این بود که احکام اسلامی اجرا بشود. خوب البته نظام شاه برافتاد، ولی احکام اسلام اجرا شد یا نشد سخنی است که بعدا باید گفته شود و اکنون راجع به آنها سخنی نمیگویم. یک حکومتی سر کار آمد و قانون اساسی نوشت، و قانون اساسی از مفاهیم مدرن است.
ما از زمان مشروطه به هر حال قانون اساسی داشتیم، عمل نمیشد ولی مملکت بنا به فرض مطابق اراده حاکم یا سلطان اداره نمیشد؛ قانون اساسی داشت، نظمی داشت، ساختاری داشت. در حکومت پس از انقلاب تفکیک قوا به رسمیت شناخته شد و قوای قضائیه، مقننه ومجریه که باز یک مفهوم مدرن است، مهم است از ارکان دموکراسی است که قدرت مجتمع در دست یک قدرت و یک مرکز نباشد. قدرت پخش شود شکسته شود، این از اصول مشروعیت نظام است.و هم از مبانی دموکراتیک بودن نظام است. خوب این هم در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد و بسی چیزهای دیگر که پارهای از آنها برپایه اندیشههای مدرن و پارهای هم بر پایه اندیشههای فقهی، و بالاخره یک قانون اساسی نوشته شد. و البته یک ایده هم در آنجا آمد به نام ولایت فقیه که به گمان بنده، صرف نظر از هرگونه وصف دیگری که بخواهیم برای او بگوییم، یک نظریه غیر اخلاقی است. در اینکه این نظریه ناکارآمد است، استبدادی است، اینها به جای خودش، حقیقتا یک نظریه غیر اخلاقی است. این نظریه هم آن روزها در آن شور انقلابی مطرح شد و مخالفان و موافقانی داشت.به هر صورت در قانون اساسی گنجانده شد.
خوب، اما نهادهایی بر وفق این قوانین شکل گرفت. یکی از آنها نهاد انتخابات بود. این نهاد انتخابات که همه ما به اهمیت آن واقفیم، نهادی است که صد در صد مبتنی بر حقوق مردم است؛ حقوقی که نمیتوان از آنها سلب کرد. حتی اگر کسی زندانی باشد، کسی نمیتواند حق رای دادن را از او سلب کند. حتی اگر کسی مریض است و در بیمارستان است و هر حال و احوال دیگری که دارد، ولی این یکی از چیزهایی است که حتما با او همراه است و غیر قابل سلب و تعرض است. این در کشور ما به نحو جدی پدیدار شد و گل کرد، البته به نحو نسبی، انتخابات فراوانی ما در کشور داشتیم به طوری که حاکمان ما ادعا میکنند ما سی انتخابات را در کشور داشتهایم، با فراز و نشیبهایی که داشته است.
ولی از همان ابتدا پیدا بود که ایده ولایت که مبتنی بر حقوق مردم نیست، بلکه مبتنی بر مفهومی به نام خواجگی و سروری است، این با انتخابات چندان سازگاری ندارد. یعنی ما درترتیب قانون اساسیمان یک جمع ناسازگاری بین حق و تکلیف پدید آوردیم. این آن معما یا سر حل ناشده ای است که در قانون اساسی ما و آن استخوان لای زخمی است که در آنجا وجود دارد و همیشه این مجموعه را بیمار نگه میدارد. چرا؟ ببینید، نه حق چیزی است که ما آن را کنار بگذاریم، نه تکلیف چیزی است که ما آن را کنار بگذاریم. اما توازن برقرار کردن میان این دو، هنر یک قانوننویس است، هنر یک حقوقدان و یک حقوقشناس است و هنر حسن مدیریت و قدرت تدبیر یک مملکت است. یک کارشناسی عمیق سیاسی و حقوقی نیاز دارد، و دقیقا این توازن در قانون اساسی ما به هم خورد. پارههایی از آن بر مبنای حقوق نوشته شده، با نگاهی به موازین دولت های مدرن، و پارههایی از آن هم بر مبنای سلطان و رعیت و با بهرهگیری از اندیشههای ماقبل مدرن نوشته شده است؛ و این تلفیق هیچ گاه تلفیق کامیابی نبوده است. هرچه که ما در دوران اولیه این انقلاب دورتر شدهایم، این شکاف افزونتر شده است. نه فقط در تئوری، در عمل هم چنین شده است. چون اینها چیزهایی بود که باید به عمل میپیوست.
من چند سال پیش یک سخنرانی که در آلمان داشتم به یاد دارم که در آنجا گفتم که حکومت ما بالاخره باید یک فکری برای انتخابات بکند. این انتخابات که با این قوتی که دارد پیش میرود، با یکی از مهم ترین ارکان قانون اساسی در تضاد است. یا باید سر این را زیر آب بکنی، یا باید سر او را زیر آب بکنی. این دو تا نمیتوانند پا به پای هم پیش بروند. یا انتخابات باید از انتخابات بودن بیفتد، چون ببینید تعریف انتخابات یا دموکراسی چیست؟ یک تعریف خیلی ساده که میگویند: روشهای معین برای رسیدن به نتایج نامعین. یعنی نباید بدانید که از داخل این صندوق چه بیرون میآید. اما اگر شما بخواهید روشهای معین را برای رسیدن به نتایج معین به کار بگیرید که آن هم از پیش معلوم شده، این چه انتخاباتی است؟ این چه دموکراسی است؟ اگر شما نمیخواهید تن به انتخابات بدهید و همچنین به آن نتایج نامعین، خوب باید انتخابات را یک جوری مچاله کنید، یک جوری درش دخالت بکنید، از حقیقت بودن بیندازید، نگذارید کمیسیون واقعی خودش را داشته باشد تا شما به مقصود مرادتان برسید. اما اگر انتخابات باشکوهی میخواهید برقرار بکنید و به دنیا هم بفروشید و بگویید کشوری است آزاد و مردمش آزادانه انتخاب میکنند و همان کسی که انتخاب میکنند بر سریر قدرت مینشیند، آن وقت در حقیقت باید از یک سری چیزهای دیگری دست بردارید؛ و این دو تا هر چه که مردم بیشتر حقوقشان را جدی میگیرند، هرچه که به آن مفهوم و جوهر انتخابات پی میبرند، هرچه که معنای حق اصالت بیشتر و استقرار بیشتر پیدا میکند، به نظر من مشکلآفرینتر میشود.
ما در عمق تئوری سیاسیمان و در جامعه و در قانون اساسیمان این نزاع بین حق و تکلیف را داریم که به شکل های مختلف ظهور میکند، گاهی اینجا و گاهی آنجا. اما ریشه اصلی و مهمش در آنجا قرار دارد. الان در قانون اساسی ما تکلیف در جامه ولایت ظهور کرده و مفهوم حق در جامه انتخابات است و شما میبینید که از اینها گاهی یکی دست در جیب دیگری میکند. برای اینکه دستش را از جیب او بیرون بیاورد، بالاخره یا او باید قبایش را در بیاورد، یا دست این یکی را باید ببرند؛ تا ببینیم آخر چه میشود!
ولایت و انتخابات؛ یکی باید باقی بماند!
خلاصه:
دکتر عبدالکریم سروش چندی پیش در یک جلسهی سخنرانی در دانشگاه استکهلم به مسائل سیاسی روز ایران پرداخت و سپس به پرسش حاضران پاسخ داد. آنچه میخوانید، متن کامل سخنان دکتر سروش در این جلسه است که به نقل از سایت «روشن نیوز» منتشر میشود.
عبدالکریم سروش :
سخنرانی عبدالکریم سروش در دانشگاه استکهلم
به نام خداوند
شاهی که پاس رعیت نگاه می دارد
سلام عرض می کنم. حقیقتا خشنودم از اینکه توفیق و کامیابی یافتهام که هموطنان گرامی را در این دیار، در کشور سوئد ببینم. بار اول است که من به این ملک پا میگذارم و گمان میکنم که بار اول است که دوستان حاضر را ملاقات میکنم، و به یاد ندارم که قبلا هیچ یک از دوستان را دیده باشم. علی ای حال مایه خشنودی و خوشحالی مضاعف است.
در ایام تاریکی زندگی میکنیم و وطن ما دچار بحران عمیقی شده است.و همه ما میاندیشیم که راه برون شو از این بحران چیست؟و چگونه میتوان نقبی به روشنایی زد.
من بنا نیست که به تفصیل در اینجا سخن بگویم، بر سبیل مقدمه نکتههایی را ذکر میکنم تا بعد نوبت به دوستان گرامی برسد و از یکدیگر بیاموزیم. فرصت کمی را به سخنرانی خواهم گذراند. هنگامی که میآمدم، با خودم فکر میکردم که از کجا آغاز کنم که هم قدیم باشد، هم جدید باشد و هم روشنگر مسائلی که ما در عرصه قدرت و سیاست و عدالت با آن درگیر و مواجهیم.
به یاد داستان ملاقات سعدی و ابا قاآن در تبریز افتادم. سعدی نقل میکند که در آنجا به دیدار آن پادشاه مغول شتافت و پادشاه مغول از او خواست که او را موعظهای بکند. سعدی نقل میکند که چند جملهای بر سبیل موعظه گفتم و در پایان این دو بیت را برای او خواندم:
شهی که پاس رعیت نگاه میدارد حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
وگرنه راعی خلق است زهر مارش باد که هرچه میخورد او جزیت مسلمانیست
من درباره این دو بیت شعر خیلی فکر کردم و سال هاست که دارم فکر میکنم و گمان میکنم که یک کتاب کامل درباره این دو بیت میتوان نوشت. نه این که این دو بیت اینهمه پر مایه و پر مغز باشد که یک کتاب معانی از او بیرون بیاید، بلکه چون وقتی که معانی این دو بیت را با مفاهیم جدید مقایسه میکنیم، در باب قدرت، مفهوم سیاست، سلطنت، شهروندی، رعیت، حقوق، حلال، حرام، تکلیف... آنگاه است که در این مقایسه دهها نکته بکر قابل استخراج است. و به خوبی میتوان دریافت که جهانیان یا بگوییم ایرانیان در گذشته کجا ایستاده بودند و نسبت به قدرت، رعیت و امثال آنها چه میاندیشیدند، انتظارشان از ریاست و سیاست و حکومت چه بود، خودشان را نسبت به حاکم در چه جایگاهی میدیدند، از او چه انتظاری داشتند و امروز ما به کجا رسیدهایم یا جهان به کجا رسیده است. و در این مقولات به چه میاندیشد و بعد بر اساس این مقایسه قیاس بگیریم که حکومت کنونی ما در کجا ایستاده است؟ این سوی جهان مدرن یا آن سوی جهان مدرن؟ یک آمیزه التقاطی از مفاهیمی که بعضا جدیدند و بعضا قدیماند و احیانا ناسازگار با همدیگرند و لذا در عمل فتور، خطا، لغزش، انحراف و ناکامی به بار میآورد.
ببینید، این شعر سعدی را اگر نگاه کنید، چندین مفهوم فربه در او نشسته است: یکی مفهوم شاه و مفهوم سلطنت است. "شهی که پاس رعیت نگاه میدارد". دومین مفهوم پاس نگاه داشتن است، حرمت نهادن است، کسب رضایت کردن است، سومی مفهوم رعیت است در مقابل شاه. در بیت دوم سخن از حلال و حرام میرود و مفهوم خراج یعنی مالیاتی که سلطان میگیرد و حلال بودن یا حرام بودن او و بعد دو معنای دیگر: یکی چوپانی است، یعنی سلطان به منزله چوپان و دوم اینکه این چوپان مزد چوپانی خود را میگیرد؛ که خواهم گفت که این تکه از این بیت در واقع میتواند ترجمه به مدرنترین مفاهیم در مورد حکومت بشود. بقیهاش شاید مفاهیمی است که دورانشان سپری شده است و تئوریهای سیاست جدید از آنها در گذشتهاند و مفاهیم دیگری را به جای آنها نشاندهاند. اما مزد چوپانی چیزی است که قابل تامل است، به قراری که خواهم گفت.
شهی که مزد رعیت نگاه میدارد حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
اما اگر رعایت خلق را نمیکند، کلمه خلق هم در اینجا یک کلمه مهم است. سعدی در دورانی سخن میگوید که مفهوم ملت هنوز خلق نشده، مفهوم دولت یا کشور و مفهوم شهروندی و بسیاری چیزهای دیگر هنوز پدید نیامده بود. اما مفهوم خلق یا خلایق یا مردم یا اقوام به طور مبهم به کار میرفت. در ادامه میگوید:
اگر نه راعی خلق است زهر مارش باد که هر چه میخورد او جزیت مسلمانیست
در اینجا هم باز دو مفهوم وجود دارد: یکی مفهوم جزیه است، یکی مفهوم مسلمانی است. مفهوم جزیه همانطور که میدانید در فقه اسلامی مطرح است و طبق آن مسلمانان مالیاتی را به حکومت میپردازند. کسانی که غیر مسلماناند و جزء اقلیتهای رسمی دینی به شمار میروند، زکات نمیدهند، اما مالیات دیگری میدهند که نام آن مالیات جزیه است. و اقلیتهای دینی در یک حکومت اسلامی، بنا بر آنچه که در فقه آمده است، پارهای از وظایف را ندارند. یعنی مثلا اگر جنگی پیش بیاید، از آنها سرباز نمیگیرند، و بعضی تکالیف را هم ندارند و در مقابل مالیاتی که میدهند، مالیاتی است که مقدار معینی ندارد. با تفاهمی که با دولتها میکنند، مالیات میدهند. در حالی که مسلمان ها مالیات معینی دارند با نام زکات که باید به حکومت بپردازند. اما از مسلمانها جزیه گرفتن امری ناشناخته است. یعنی در فقه ما چنین چیزی نداریم و از مسلمان جزیه گرفتن مثل این است که مسلمانها را کافر به حساب بیاورید و بعد از آنها جزیه بگیرید یا مالیات مضاعف گیرید که هر دو حرام اندر حرام است. لذا سعدی یک چنین مفهوم متناقضی را به کار برده، برای اینکه آن حرمت را به نحو برجستهای نشان بدهد.
حالا این دو بیت را با این تعبیری که من به کار بردم، در نظر بگیرید و ببینید در مقابل آن ما چه مفاهیمی داریم. سعدی در این دو بیت نه کلمه حق را به کار برده و نه کلمه تکلیف. یک کلمه ای به نام پاس رعیت، یعنی حرمت نهادن به رعیت به کار برده است و یک جا هم کلمهای را به نام رعایت رعیت به کار برده است. حالا مقصود او رعایت چه چیز رعیت بوده است؟ امروز برای ما مفهوم این است که بگوییم رعایت حقوق مردم، ولی این مفهوم هنوز آفریده نشده بود. اینکه پادشاه باید رعایت حال مردم را بکند، در همین حد از ابهام باقی مانده بود. اینکه رعایت حقوق پادشاه بر آنها واجب است، نکتهای نیست که در شعر سعدی به چشم بخورد و در واقع در تئوریهای سیاسی گذشته وجود ندارد و سعدی سخنگوی آنهاست.
حالا اگر منظور از حرمت نگه داشتن تعارف باشد، یعنی به معنای احترام گذاشتن به مردم باشد، یک چیز است؛ اما اگر حرمت حقوق آنها باشد، مفهوم دیگری است. ولو اینکه باز میبینید از شعر سعدی غائب است، برای آنکه اصلا از تئوریهای آن موقع غائب بوده است، و لذا در ادبیات زمانه هم انعکاس نمییافته است. به همین دلیل اگر شما از سعدی بپرسید که پادشاهی را که دعوت به عدالت میکنی، دعوت به پاس داشتن احوال رعیت میکنی، از او میخواهی که چه بکند تا تو او را بپسندی و او را مقبول بشماری، همان میشود که در بوستان آورده است:
توبر تخت سلطانی خویش باش به اخلاق پاکیزه درویش باش
ما هیچ با سلطنت تو کاری نداریم، تو بنشین و سلطنت کن، به معنای قوی کلمه، یعنی واقعا امر و نهی کن، تمام قوا و اختیارات و اقتدارات در مشت تو باشد؛ ولی متواضع باش، درویش باش، عادل باش، پاکیزه خصال باش، با مردم بدرفتاری نکن، تندی نکن، درشتی نکن، سلب حقوق نکن و به مردم ترحم کن. این حداکثر سخنی است که شما از سعدی میتوانید بشنوید. یعنی از تئوریهای آن دوران بود.
اما شما اگر عبور کنید به روزگار حاضر، همه شما نیکتر از من میدانید و بحمدالله جمع حاضر جمع فرهیختهای است و حاجت به توضیحات بسیار نیست. در دنیای معاصر مفهوم سلطنت، به معنایی که در گذشته بود، پاک رخت بربسته است. نمیگویم که از جهان حذف شده است، ولی در تئوریهای جهان مدرن جایی ندارد. اگر هم سلطنتی در بعضی جاها مثل همین سوئد وجود داشته باشد، آنقدر ضعیف شده است و آنقدر سلب اختیارات از او شده است که تقریبا محلی از ارعاب ندارد، فقط یک جنبه نمادین دارد و حاکی از سنتی است که در گذشته وجود داشته است و نقش چندانی در امر اقتدار و اختیارات سیاسی ندارد.
دوم مفهوم رعیت است. در مقابل سلطان قبلا مفهوم رعیت بود و حالا مفهوم شهروندی را داریم و بر مفهوم شهروندی، مفهوم دموکراسی هم بنا میشود که هم مبنای اوست و هم محدودیت اوست.
من در پرینستون که درس میدادم، از شاگردانم پرسیدم که دموکراسی را تعریف کنید. دانشجویان مقطع دکتری بودند، گفتند که حکومت مردم بر مردم است. گفتم که این مردم چه کسانی هستند؟ و بالاخره با دو تا گفتوگو به این رسیدیم که منظور از مردم، شهروندان است و نه مردم، چون همه مردمی که در یک کشور زندگی میکنند، رای نمیدهند، انتخاب نمیکنند و انتخاب هم نمیشوند، مگر اینکه شهروند باشند. لذا حکومت مردم بر مردم مفهوم مبهمی است و دقیقش حکومت شهروند بر شهروند است. لذا مفهوم شهروند که با مفهومnation state زاده شده است، یک مفهوم مدرنی است و به جای رعیت در گذشته نشسته است.
مردم رعایای یک سلطان نیستند و بلکه شهروندان یک شهر یا یک مملکت یا یک nation state هستند، و این مفهوم شهروندی یک حقوقی را با خودش میآورد که ما به آن ها میگوییم حقوق دموکراتیک و یکی از آنها هم همین است که انتخابکنندگان حاکماند و حاکم بر وفق یک قرارداد میتواند رفتار بکند و اگر از آن قرارداد هم تخلف کرد، میتواند بر افتد. به تعبیر پوپر که همه شما آشنا هستید، دموکراسی در نصب چندان تجلی پیدا نمیکند که در عزل؛ یعنی اگر شهروندان بتوانند حاکمان را به طریق دموکراتیک عزل بکنند، آنجاست که میتوان فهمید که یک دموکراسی واقعی برقرار شده است. چون ممکن است کسی با انتخاب مردم روی کرسی سیاست بنشیند و بعد همه کانالهای دموکراتیک را ببندد و بعد به مردم بگوید که چه خبر است، شما خودتان من را انتخاب کردهاید. این برای برقراری دموکراسی کافی نیست، بلکه تحقق دموکراسی زمانی است که اگر شهروندان او را نخواستند، بتوانند او را پایین بیاورند و از حقوقشان به شیوههای دموکراتیک برای عزل او استفاده کنند.
میرسیم به نیم بیت دوم که میگوید که:
حلال باد خراجش که مزد چوپانیست
من اینجا کلمه مزد را مهم میدانم و ممکن است منظور سعدی این نباشد که من میگویم و من هم نمیخواهم که این را از دل سخنان او در بیاورم، اما چون تناسبی دارد با مفاهیم و مضامینی که خودمان امروز به کار میبریم، گمان میکنم که آن را در اینجا میتوان به کار گرفت.
در تئوریهای جدید، به هر حال حاکمان وکلای مردماند، یعنی منصوبین مردم هستند و باید برای مردم کار کنند و حقیقتا مثل یک کارمند باید مزد بگیرند.همینطور هم هست. برخلاف گذشته که سلطانی بود و خزانهای داشت و بعد هم به جایی لشکر میکشید و غارتی میکرد و میآورد و خزانه را پر میکرد و بعد خراج های سنگین به اطراف مملکت میبست و از آنها پولها جمع میکرد و به این میبخشید و به او میبخشید و اصلا خود را محتاج مردم نمیدانست و مردم را محتاج خود میدانست و به آن ها لطفی میکرد و عطوفتی میکرد، در حال حاضر یک کسی که برگزیده میشود به سمت ریاست جمهوری یا هر سمت دیگری، در واقع استخدام میشود و از مردم مزد میگیرد، مردم او را اجیر کردهاند و مزد چوپانی یا مزد کارمندی او را میپردازند. وقتی هم که مردم از او رضایت نداشتند، قرارداد فسخ میشود و باید او را از کارمندی عزل کنند و باید مزدی و حقوقی هم به او نپردازند. سعدی میگوید که:
تا عهد تو در بستم عهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد نقض همه پیمان ها
یک جایی میرسد که میشود پیمان را نقض کرد و آن وقتی است که طرف پیمان به پیمان خود وفادار نماند. لذا مزدی هم در کار نخواهد بود و نوبت بازنشستگی یا عزل آن کارمند خواهد رسید.
این مفهوم، مفهوم خیلی مدرنی است.که مفهوم چوپانی را کنار بگذاریم، مفهوم سلطنت را کنار بگذاریم. اینها همه برود، اما اینکه حاکم - هرکسی میخواهد باشد - کارمند مردم است، استخدام شده توسط مردم است و مردم حق دارند که او را استخدام کنند و به او اجرت بپردازند، مزد بپردازند، طی یک قراردادی که میبندند با او، از او کار بخواهند، کار درست و اگر کار نکرد، مزد او را قطع بکنند و شغلش را از او بگیرند؛ این مفهوم سیاست و ریاست در دوران جدید است که البته یک پشتوانه تئوریک بسیار ستبری دارد. از وقتی که بحث حقوق طبیعی انسان آغاز شد که طبق آن آدمیان به خودی خود، به محض اینکه انساناند، یک رشته حقوق را دارند، از آن موقع بذرهای این مطلب کاشته شد و امروز به میوه نشسته است و خود ما هم با میوههای آن آشناییم و گاهی هم از میوههای آن چیدهایم و خوردهایم.
این مفهوم یکپارچه بر مفهوم حق بنا شده است، نه اینکه تکلیف در اینجا نباشد. اما حقوق مردم یک کسی به نام حاکم را مکلف میکند که وظایفش را نسبت به مردم انجام بدهد و حقوق مردم به آنها اختیار و اقتدار میدهد که اگر حاکم به تکالیف خود عمل نکرد، او را عزل کنند. یک چنین معنای خیلی عظیمی در اینجا هست. ما امروز از فرط نزدیکی با این مفهوم و از فرط اینکه در آن غوطه میخوریم، گاهی اهمیت آن را آنچنان که باید نمیشناسیم. ولی به گمان من کشف حقوق از کشف الکتریسیته مقام بالاتری دارد. چون با زندگی مردم در جهان جدید بیش از هر چیزی سرو کار دارد و تاثیر دارد و نقشآفرین است. حالا یک نگاه خیلی سادهای هم بکنیم به این وضعیت در کشور خودمان و بنده سخنم را به پایان ببرم تا نوبت شما برسد.
ببینیم در کشور ما چه اتفاقی افتاده و به لحاظ تئوریک آرایش نهادها چگونه است و از چه مفاهیم تئوریکی اینها تغذیه میکنند. برای اینکه در امور انسانی و در علوم انسانی، نهادها از تئوریها تغذیه میکنند. اگر که آن تئوریها در آنها حاضر نباشند و پشت آنها نباشند، آنها یک جسد بیجاناند، یک کالبد بیروحاند و معنی ندارند. همه شما مثال ماکس وبر را به یاد دارید که میگفت که "رای دادن، انداختن برگهای در صندوقی نیست" هزار جور صندوق میشود درست کرد و در آن برگه انداخت؛ اینکه رای دادن نیست. بلکه یک رشته مفاهیم کلان لازم داریم که وقتی که آنها بودند در یک جامعهای، آنگاه انداختن برگه کاغذی در صندوقی، معنای آن رای دادن میشود و بعد بر آن آثار عظیمی مترتب میشود. کسی پایین میآید، کسی بالا میرود، سیاستهایی عوض میشود، اما نفس اینکه شما یک برگه کاغذی را در یک صندوقی بیندازید، هیچ معنای ویژهای ندارد، بلکه یک بازی عبث است.
من به یاد دارم که یک وقتی با یک دوستی صحبت میکردیم و میگفت که حرف زدن کافی نیست و باید عمل کرد و ... گفتیم دوست گرامی، تند نرو، بله همه موافقیم که باید عمل کرد. ولی عمل باید یک جسدی باشد که یک جانی در اوست؛ و الا صرف عمل و ظاهر فیزیکی او مطلوبیتی ندارد. گفتم اتفاقا چون ما درباره یک سری از مسائل حرف به اندازه کافی نزدیم، گفتوگو به اندازه کافی نکردیم، معانی را روشن نکردیم، از آنجاست که داریم زیان میبینیم. اگر آنها را روشن بکنیم، جلوی پارهای از زیانها گرفته میشود، جلوی پارهای از هدر رفتن انرژیها گرفته میشود، کارها معنیدار میشوند، هدفدار میشوند، هرچیزی در جای خودش مینشیند.
خیلی از چیزها هستند که تا زمانی که معنای آنها حاضر نباشد، خودشان حاضر نمیشوند. این بر خلاف امور در طبیعت است. حتی زمانی که مردم نمیدانستند رعد و برق چرا رخ میدهد و چگونه تخلیه الکتریکی ابرها باعث رعد و برق میشود، مردم نمیدانستند اما بالاخره تخلیه الکتریکی انجام میشد. یعنی طبیعت تابع اندیشه مردم نبود. ولی امور انسانی اینگونه نیست. اگر ما ندانیم آزادی چیست، هیچ وقت آزادی پدید نمیآید. ما نمیتوانیم بگوییم یک جامعهای آزاد است ولی مردم آن جامعه نمیدانند آزادی چیست. یک چنین چیزی محال است. محال صد در صد است. فقط وقتی که مردم بدانند آزادی چیست، آنگاه آزادی پیدا میشود. پیدایش این حقیقت تابع درک آن حقیقت است. این بر خلاف اموری است که در طبیعت میگذرد. پیدایش الکتریسیته تابع درک کسی نبود، الکتریسیته در باطن اشیا هست. تا یک وقتی نمیشناختند، بعدا هم شناختند. خیلی چیزها هم الان در طبیعت هست که وجود دارد ولی ما نمیشناسیم و بعدها پیدا میشوند. این اجسام همه ساختمان اتمی داشتند، تا چند قرن قبل کسی چیزی نمیدانست ولی اتمها سر جایشان بودند. ولی مفاهیم در علوم انسانی اینگونه نیست. اگر شما یک تکه کاغذ را پول نشمارید که اصلا دیگه پول نیست. شما نمیتوانید بگویید من در خانه یک اسکناس برای خودم چاپ کردهام، فقط به درد خودتان میخورد. این را جامعه باید به پول بودن بشناسد تا بتوانید خرجش کنید. شما نمیتوانید بگویید یک جامعهای دموکرات است اما مردم آن نمیدانند دموکراسی چیست. این معنی ندارد. دموکراسی وقتی حاضر میشود که مفهوم آن در ذهن حاضر شده باشد. و این در عالم انسانی یک نکته خیلی مهمی است.
شما ببینید در جامعه ما چه اتفاقی افتاده است.انقلابی صورت گرفت که به نظر بنده انقلاب حقی بود. به هر حال "آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت". بیخودی که انقلاب نشد. بیخودی که مردم شورش نکردند. به هر حال مشکلاتی بود در جامعه قبل از انقلاب، و دوستان ما اینجا خیلیها کاملا به یاد دارند. دشواریهایی که بود، تنگناهایی که بود از قبیل تنگناهای اقتصادی، تنگناهای امنیتی و غارتگری که در سطح جامعه وجود داشت. عرض میشود که تنگناهایی که بر مردم تحمیل میشد، و اینکه بالاخره ناگهان مردم یکپارچه برخاستند و این انقلاب صورت گرفت. البته اگراز من میپرسید، هیچ انقلابی همهجانبه نیست. معمولا یکی دو تا هدف دارد. انقلاب اسلامی ایران هم یک هدفش برانداختن نظام شاه بود، یک هدف دیگر را هم رهبر انقلاب یعنی آیتالله خمینی تعیین کرد، این بود که احکام اسلامی اجرا بشود. خوب البته نظام شاه برافتاد، ولی احکام اسلام اجرا شد یا نشد سخنی است که بعدا باید گفته شود و اکنون راجع به آنها سخنی نمیگویم. یک حکومتی سر کار آمد و قانون اساسی نوشت، و قانون اساسی از مفاهیم مدرن است.
ما از زمان مشروطه به هر حال قانون اساسی داشتیم، عمل نمیشد ولی مملکت بنا به فرض مطابق اراده حاکم یا سلطان اداره نمیشد؛ قانون اساسی داشت، نظمی داشت، ساختاری داشت. در حکومت پس از انقلاب تفکیک قوا به رسمیت شناخته شد و قوای قضائیه، مقننه ومجریه که باز یک مفهوم مدرن است، مهم است از ارکان دموکراسی است که قدرت مجتمع در دست یک قدرت و یک مرکز نباشد. قدرت پخش شود شکسته شود، این از اصول مشروعیت نظام است.و هم از مبانی دموکراتیک بودن نظام است. خوب این هم در قانون اساسی به رسمیت شناخته شد و بسی چیزهای دیگر که پارهای از آنها برپایه اندیشههای مدرن و پارهای هم بر پایه اندیشههای فقهی، و بالاخره یک قانون اساسی نوشته شد. و البته یک ایده هم در آنجا آمد به نام ولایت فقیه که به گمان بنده، صرف نظر از هرگونه وصف دیگری که بخواهیم برای او بگوییم، یک نظریه غیر اخلاقی است. در اینکه این نظریه ناکارآمد است، استبدادی است، اینها به جای خودش، حقیقتا یک نظریه غیر اخلاقی است. این نظریه هم آن روزها در آن شور انقلابی مطرح شد و مخالفان و موافقانی داشت.به هر صورت در قانون اساسی گنجانده شد.
خوب، اما نهادهایی بر وفق این قوانین شکل گرفت. یکی از آنها نهاد انتخابات بود. این نهاد انتخابات که همه ما به اهمیت آن واقفیم، نهادی است که صد در صد مبتنی بر حقوق مردم است؛ حقوقی که نمیتوان از آنها سلب کرد. حتی اگر کسی زندانی باشد، کسی نمیتواند حق رای دادن را از او سلب کند. حتی اگر کسی مریض است و در بیمارستان است و هر حال و احوال دیگری که دارد، ولی این یکی از چیزهایی است که حتما با او همراه است و غیر قابل سلب و تعرض است. این در کشور ما به نحو جدی پدیدار شد و گل کرد، البته به نحو نسبی، انتخابات فراوانی ما در کشور داشتیم به طوری که حاکمان ما ادعا میکنند ما سی انتخابات را در کشور داشتهایم، با فراز و نشیبهایی که داشته است.
ولی از همان ابتدا پیدا بود که ایده ولایت که مبتنی بر حقوق مردم نیست، بلکه مبتنی بر مفهومی به نام خواجگی و سروری است، این با انتخابات چندان سازگاری ندارد. یعنی ما درترتیب قانون اساسیمان یک جمع ناسازگاری بین حق و تکلیف پدید آوردیم. این آن معما یا سر حل ناشده ای است که در قانون اساسی ما و آن استخوان لای زخمی است که در آنجا وجود دارد و همیشه این مجموعه را بیمار نگه میدارد. چرا؟ ببینید، نه حق چیزی است که ما آن را کنار بگذاریم، نه تکلیف چیزی است که ما آن را کنار بگذاریم. اما توازن برقرار کردن میان این دو، هنر یک قانوننویس است، هنر یک حقوقدان و یک حقوقشناس است و هنر حسن مدیریت و قدرت تدبیر یک مملکت است. یک کارشناسی عمیق سیاسی و حقوقی نیاز دارد، و دقیقا این توازن در قانون اساسی ما به هم خورد. پارههایی از آن بر مبنای حقوق نوشته شده، با نگاهی به موازین دولت های مدرن، و پارههایی از آن هم بر مبنای سلطان و رعیت و با بهرهگیری از اندیشههای ماقبل مدرن نوشته شده است؛ و این تلفیق هیچ گاه تلفیق کامیابی نبوده است. هرچه که ما در دوران اولیه این انقلاب دورتر شدهایم، این شکاف افزونتر شده است. نه فقط در تئوری، در عمل هم چنین شده است. چون اینها چیزهایی بود که باید به عمل میپیوست.
من چند سال پیش یک سخنرانی که در آلمان داشتم به یاد دارم که در آنجا گفتم که حکومت ما بالاخره باید یک فکری برای انتخابات بکند. این انتخابات که با این قوتی که دارد پیش میرود، با یکی از مهم ترین ارکان قانون اساسی در تضاد است. یا باید سر این را زیر آب بکنی، یا باید سر او را زیر آب بکنی. این دو تا نمیتوانند پا به پای هم پیش بروند. یا انتخابات باید از انتخابات بودن بیفتد، چون ببینید تعریف انتخابات یا دموکراسی چیست؟ یک تعریف خیلی ساده که میگویند: روشهای معین برای رسیدن به نتایج نامعین. یعنی نباید بدانید که از داخل این صندوق چه بیرون میآید. اما اگر شما بخواهید روشهای معین را برای رسیدن به نتایج معین به کار بگیرید که آن هم از پیش معلوم شده، این چه انتخاباتی است؟ این چه دموکراسی است؟ اگر شما نمیخواهید تن به انتخابات بدهید و همچنین به آن نتایج نامعین، خوب باید انتخابات را یک جوری مچاله کنید، یک جوری درش دخالت بکنید، از حقیقت بودن بیندازید، نگذارید کمیسیون واقعی خودش را داشته باشد تا شما به مقصود مرادتان برسید. اما اگر انتخابات باشکوهی میخواهید برقرار بکنید و به دنیا هم بفروشید و بگویید کشوری است آزاد و مردمش آزادانه انتخاب میکنند و همان کسی که انتخاب میکنند بر سریر قدرت مینشیند، آن وقت در حقیقت باید از یک سری چیزهای دیگری دست بردارید؛ و این دو تا هر چه که مردم بیشتر حقوقشان را جدی میگیرند، هرچه که به آن مفهوم و جوهر انتخابات پی میبرند، هرچه که معنای حق اصالت بیشتر و استقرار بیشتر پیدا میکند، به نظر من مشکلآفرینتر میشود.
ما در عمق تئوری سیاسیمان و در جامعه و در قانون اساسیمان این نزاع بین حق و تکلیف را داریم که به شکل های مختلف ظهور میکند، گاهی اینجا و گاهی آنجا. اما ریشه اصلی و مهمش در آنجا قرار دارد. الان در قانون اساسی ما تکلیف در جامه ولایت ظهور کرده و مفهوم حق در جامه انتخابات است و شما میبینید که از اینها گاهی یکی دست در جیب دیگری میکند. برای اینکه دستش را از جیب او بیرون بیاورد، بالاخره یا او باید قبایش را در بیاورد، یا دست این یکی را باید ببرند؛ تا ببینیم آخر چه میشود!
نامه یک برنده طلای المپیاد جهانی به رهبر
برای محمدرضا جلایی پور :
برای برنده طلای المپیاد محبوس در اوین، محمدرضا جلایی پور
آقاي خامنهاي سلام عليكم ناراحت نشويد اگر بيمقدمه وارد متن ميشويم . راقم اين سطور خسته شده است از مقدمههاي مفصلتر از متن و از متنهاي پوچ و هيچ. چند سال قبل از دفتر نهاد نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه زنگ زدند به خانه ما كه فلان روز ديدار با رهبر است. من هم به خودم گفتم يك مقدار سخنراني ميكنند و لابد آخرش سكه ميدهند، رفتم. همان جور هم شد، شما حرف زديد، ما حرف زديم و سكه هم بالاخره رسيد. در ابتداي ديدار خواستيد خودم را معرفي كنم و گفتم كه فلاني هستم، مدال طلاي المپياد جهاني فلان در سال فلان...شما كه ريش بلند من را ديديد و لابد فكر كرديد بسيجي درست و حسابيهستم، به من گفتيد خداوند شما را براي آْيندة اسلام و ايران حفظ كند. علاوه بر آن تا همين دو سال پيش هر سال ماه رمضان يك شب براي افطار دعوت ميكرديد و من هم حضور پيدا ميكردم. حال و هواي حسينيه شما با جاهايي كه من معمولاًدر آنجاها بودم هميشه فرق داشت و ديدن آنجا برايم هميشه جالب بود. هنوز طنين صداي شما در گوشم هست كه ميگفتيد: نخبگان علم و دانش بايد چنين كنند و چنان كنند. جنبش نرمافزاري برپاكنند. نقشة جامع علمي كشور آماده كنند. از خستگي نهراسند و .... رتبة يك كنكور و مدال طلاي المپياد را گرفتهاند، انداختهاند توي سلولهاي انفرادي اوين. محمدرضا جلاييپور را ميگويم. هيچ يك از نخبگان علمي كشور در سي سال اخير نتوانسته هم در كنكور موفق باشد و هم در المپياد. محمدرضا در هر دو، رتبة يك بود. رتبه دو هم نه، خود خود يك. هيچيك از نخبگان علمي كشور، مثلاً همدورهايهاي محمدرضا - كه همگي الان در كشورهاي اروپايي و امريكايي مشغول به تحصيل هستند - نتوانسته است نمرة زباني را كه محمدرضا در آزمون آيالتس كسب كرد، كسب كند.
آقاي خامنهاي! اين است جنبش نرمافزاري شما؟ اين است انقلاب علمي در كشور؟ نكند انتهاي نقشة جامع علمي كشور به اوين ختم ميشود؟ چه خوب جايي است و چه آب و هواي دلانگيزي دارد. بنده شخصاً حاضرم نقشة جامع علمي كشور را ته ته بروم مخصوصاً كه در انتها به اوين ميرسد و در آنجا مصاحبت امثال محمدرضا را به همراه دارد. آقاي خامنهاي! دل خوش كردهايد كه نخبگان علمي كشور بروند در ممالك ديگر درس بخوانند و بعد برگردند به كشورشان براي ارتقاي علم و دانش؟ گمان ميكنيد با اين نخبگان ميتوانيد چنان تفوق علمي و فنآورياي در جهان به دست آوريد كه انديشة جمهوري اسلامي در جهان مسلط شود؟ نميگويم زهي خيال باطل اما واقعاً با اين روشها، بيشتر به تركستان ميرسيد تا انقلاب علمي در كشور.
مشاهدات و تجربيات راقم اين سطور حداقل گواه آن است كه شرايطي كه در كشور به وجود آوردهايد همه را فراري ميدهد و نخبگان را زودتر. اگر به اين گمان هستيد كه نخبگان را با پول و امكانات و پست و مقام ميتوانيد در كشور نگه داريد، اشتباه ميكنيد. بگذاريد صريحتر بگويم. من خودم وفادارترين نخبهاي كه به نظام، ولايت فقيه، امام و اسلام ميشناسم شخص محمدرضا جلاييپور است. همان كسي كه موقع بازگشت از انگلستان، رداي مداحي اهل بيت ميپوشد و براي چيزي حدود دو هزار مستمع، در حسينية ارشاد زيارت عرفه ميخواند. آقاي خامنهاي! به عنوان يك المپيادي لازم است آگاه كنم شما را كه زيردستان شما، باهوشترين، خوشبرخوردترين، اخلاقيترين و مسلمانترين نخبگان علمي كشور را دو ماه است كه حبس كردهاند. فقط هم به جرم فعاليت انتخاباتي براي نامزدي كه خير سرش نخست وزير خود شما بوده است. جرمش اين است شيوة نويي در تبليغات انتخاباتي در ايران پايهگذاري كرد. و اين البته از هوش و استعداد سرشارش بود. شيوههايي كه رقبا خيلي سريع شروع به تقليد از آنها كردند. آقاي خامنهاي! ميخواهند محمدرضا را به چه چيزي متهم كنند؟ او را كه پيش از، به اصطلاح خود شما، اردوكشيهاي خياباني دستگير كردهاند. پس اتهام تظاهرات غيرقانوني و شكستن شيشة بانك و آتش زدن اتوبوس و اين جور چيزها را نميتوانند به او بچسبانند. در فاصلة روز انتخابات تا روز دستگيري هم به راحتي ماموران شما ميتوانند بفهمند كجا بوده است و چه كرده است. ميخواهند به او اتهام بزنند كه به ملت گفته است در انتخابات تقلب شده است؟ اين اتهام به او نميچسبد. وقتي خود موسوي و محتشمي ميگويند در انتخابات تقلب شده است، با گرفتن امثال محمدرضا ميخواهند ضعيفكشي كنند يا اينكه موسوي و محتشمي را بترسانند؟ يا هر دو؟ ميخواهند به او بگويند با خارجيها ارتباط داشته است؟ محمدرضا اهل اين كارها نبود؛ اگر بود اوضاع مالي كمپين موسوي اينقدر خراب نبود. ميخواهند به او اتهام ارتباط با انگلستان بزنيد؟ اين هم به او نميچسبد. آقاي مصباح براي درمان ميآيد انگلستان و آقاي حداد براي خريد لباس. محمدرضا اما فقط براي تحصيل و نشر اسلام در آنجا حضور دارد.
اگر عشق، به نظر من البته زيادي، به اسلام نداشت هر هفته بلند نميشد با هزينة خودش از آكسفورد بيايد لندن براي برگزاري مراسم ديني در قلب لندن. نكند به كسي كه هميشه در مقابل خانمها سرش پايين بود ميخواهند اتهام داشتن رابطة ناشروع بزنند؟ يا اينكه متهمش كنند به مصرف مشروبات الكلي و استعمال دخانيات خيلي غليظ؟ محمدرضا جامعهشناسي ميخواند اما متاسفانه از تفريحات شنگولي ملت ايران نه تجربهاي داشت و نه بويي برده بود. هميشه به او ميگفتم آدمي به بچهمثبتي تو هيچوقت جامعهشناس خوبي نميشود. آقاي خامنهاي! ممالكي كه پيشرفت كردند و تفوق تكنولوژيك در جهان پيدا كردند به گونه اي كه امروزه بر مبناي قدرت حاصل از آن، ميتوانند به كشور ما به اصطلاح شما تهاجم فرهنگي كنند، هيچوقت رتبهاولهاي كنكورشان را زندان نيانداختند. المپياديهايشان را نفرستادند انفرادي. سعي كردند كارهاي مهم را به دست آنها بدهند. نه اينكه يك آدمي مثل مرتضوي را بكنند همهكارة مملكت. مرتضوي اگر هوش درست و حسابي داشت، يك دانشگاه خوب قبول ميشد. اگر نميدانستيد، بدانيد بين نخبگان كشور رسم است كه ميزان هوش را بر مبناي دانشگاه محل تحصيل ميسنجند. مرتضوي در جايي درس خوانده است كه استادش كردان بوده است.
محمدرضا در جايي درس ميخواند كه راسل و ويتگنشتاين در آنجا درس ميدادند. آقاي خامنهاي! چند سال پيش در يك سخنراني دستور تاسيس بنياد نخبگان را داديد. اين بنياد حالا تشكيل شده است و به رتبهاولهاي كنكور و المپياديها و بچه درسخوانهاي دانشگاه وام و كمك هزينة تحصيلي ميدهد. بحث دادن زمين و مسكن مهر هم مطرح است. اردو برگزار ميكند، مشهد ميبرد، فيش حج توزيع ميكند. اين بنياد نخبگان نبايد لااقل يك بار با دادستان تهران در مورد اتهامات محمدرضا جلاييپور مذاكره ميكرد؟ آقاي خامنهاي! براي پيشرفت علمي كشور به وجود بنياد نخبگان نيازي نيست. شما نخبگان علمي كشور را به زندان نياندازيد، آنها خودشان بلد هستند چگونه مملكت را پيشرفت بدهند. آقاي خامنهاي! نميدانم واقعاً مطلع هستيد كه در قوة قضاييه چه ميگذرد يا نه. من قبلاً چندباري از طريق سايتهاي شما، برخي اعتراضات و حرفها را برايتان فرستادم. فكر كنم مسئولان دفترتان آنها را مستقيماً به سطل آشغال ميريزند و الا تا الان بايد حداقل يك ذره كارها بهتر ميشد. اين بار به نظرم رسيد كه به اصطلاح روزنامهها، سرگشاده چيزي برايتان بنويسم. شايد حداقل وزارت اطلاعات تكاني بخورد و براي اينكه شما متوجه نشويد كه چه گندي زده است، خودش سريع دست به كار شود. آقاي خامنهاي! مملكت را هم با امثال محمدرضا جلايي پور ميشود اداره كرد و هم با امثال سعيد مرتضوي. شما هم كه فعلاً مملكت را در دست داريد.
انتخاب با شما است اما فردا كاسة چه كنم دست نگيريد كه چرا قدر محمدرضا جلايي پور ها را ندانستم. امضا محفوظ اسمم را هم نمينويسم چون اولاً به اندازة محمدرضا ايمان و شجاعت ندارم، ثانياً آنقدر نخبه هستم كه بفهمم سنگها را بستهاند و سگها را ول كردهاند. ثالثاً حرف خصوصي نزدم كه نياز به پيگري خصوصي داشته باشد. رابعا اگر دنبال مقصر ميگرديد، مقصر معلوم است چه كسي است: سعيد مرتضوي.
گذر ونظر
کاوه میرکاظم:
عکس ازایرنا
حکایت وقتی که محسنی اژه ای هم «غیر انقلابی» خوانده میشود
قصه چیست؟ شاگردان مکتب حقانی و دوستان مصباح یزدی به پای هم افتاده اند یا همه این ها دعوای زرگری است؟
این سوالی است که پس از برکناری غلاحسین محسنی اژه ای از وزارت اطلاعات به کرات پرسیده می شود. شایعه های متواتری از تصفیه های درون وزارت اطلاعات شنیده می شد که البته با مهر تایید محمود احمدی نژاد همراه شد. او در گفتگوی با شبکه اول صدا و سیما صراحتا اعلام کرد که باید در وزارت اطلاعات تغییرات اساسی اتفاق بیافتد و خبر داد که این کار آغاز شده است.
قاسم روانبخش، عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی امام خمینی و از شاگردان ارشد مصباح یزدی هم دلیل بركناری اژه ای را تصفیه برخی عناصر ناهمخوان با انقلاب از وزارت اطلاعات دانست كه باید توسط شخص محمود احمدی نژاد انجام می شد.
این دومین باری است که یک چهره قدرتمند از مدرسه حقانی و با سابقه طولانی امنیتی در نظام جمهوری اسلامی در ظاهر به دلیل اختلافات با احمدی نژاد کنار گذاشته میشود.
اولین نفر، وزیر کشور سابق دولت نهم و رئیس فعلی سازمان بازرسی کشور یعنی مصطفی پورمحمدی بود. پورمحمدی معاون وزیر اطلاعات در دوران علی فلاحیان بود. سابقه و نقش مصطفی پورمحمدی در در اعدام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷ و قتلهای زنجیره ای روشنفکران ایرانی در سال ۱۳۷۷ کرارا بازگقته میشود. تقلب و قانون شکنی در انتخابات مجلس هشتم در سال ۱۳۸۶ نیز زیرنظر او در وزارت کشور انجام شد.
سابقه محسنی اژه ای نیز بر کسی پوشیده نیست. همه قاضی مرتضوی را به عنوان قصاب مطبوعات در ایران میشناسند اما نباید فراموش کرد که همین محسنی اژه ای مسئول مجتمع قضایی ویژه رسیدگی به جرائم کارکنان دولت از سال ۱۳۷۷ تا ۱۳۸۱ بود و قاضی مرتضوی تحت امر او کار میکرد. او نیز سال ها سابقه حضور در مراکز امینتی نظام جمهوری اسلامی دارد و از افراد دخیل در قتلهای زنجیرهای شناخته میشود. ببینید قصه به کجا رسیده که حالا عملکرد محسنی اژه ای در وزارت اطلاعات «غیر انقلابی» خوانده میشود و مسوولیت کشت و کشتارهای فجیع اخیر از گردن او باز می شود. نمی دانم چرا آدم یاد تمثیل پناه بردن از «عقرب جرار» به «مار غاشیه» میافتاد.
حالا در ظاهر این نسل میانسال و بسیار قدرتمند مدرسه حقانی که سابقه بیست سی ساله در مراکز امنیتی داشته اند توسط نسل جوان و البته جسورتر شاگردان مصباح یزدی چون قاسم روانبخش و حسین طائب به چالش کشیده میشوند.
همه می دانند که وزارت اطلاعات به طور صوری زیر نظر رییس جمهوری است. در واقع این رهبر است که وزیرش را تعیین می کند و اخبار وزارتخانه را مستقیما دنبال می کند. تعیین دادستان عمومی کشور هم بی صلاحدید و صوابدید آیت الله خامنه ای صورت نمیگیرد.
اسباب کشی محسنی اژه ای از وزارت اطلاعات به دادستانی کل کشور فقط یک جابجایی کوچک است. اولین بار در دوران وزارت محسنی اژه ای بود که اتهام متوهمانه انقلاب مخملی زده شد و کار به جایی رسید که پیرزنی ۷۰ ساله به این جرم دستگیر شد تا حالا محمود احمدی نژاد این کار محسنی اژه ای را مسخره کند.
همان طور که پیش بینی کرده ام، امواج سیاهی از قوه قضاییه ساطع میشود که فقط و فقط از آن می توان سرکوب های بیشتر منتقدان نظام را انتظار داشت. حلقه قدرتمند مدرسه حقانی و چهرههای سیاه امنیتی نظام جمهوری اسلامی با سوابق درخشان! در زمینه نقض حقوق بشر حالا همه در سمت های عالی این قوه هستند. محسنی اژه ای در مقام دادستان کل، علی رازینی در مقام معاون حقوقی و توسعه قضایی و ابراهیم رییسی در مقام معاون اول. کمی صبر کنیم جمع بقیه دوستان شان هم جمع می شود. فرق این ها با نسل جوان و «بیکله» شاگردان مصباح یزدی این است که کارشان را حرفه ای بلدند و در کمال خونسردی طوری وظیفه را انجام می دهند که نیازی به تمیزکاری های سر آسیمه بعدی نباشد.
خط و نشانی که سید ابراهیم رئیسی دیروز در مراسم سالگرد مرگ لاجوردی کشیده است خود گویای همه چیز هست: «امروز هر کس کلامی بگوید یا مقاله ای بنویسد که موجب شادی دشمنان شود و برایش کف بزنند ، خودش بداند یا نداند، بخواهد یا نخواهد در جریان نفاق حرکت می کند.»
درخواست از مراجع تقلید: یا امروز یا هیچ وقت
دویست و نود و سه روزنامه نگار و فعال سیاسی ایران، با نوشتن نامه ای به مراجع تقلید و شخصیت های سیاسی، از آنها خواسته اند که در مسائل اخیر ایران و موضوع ناآرامی های بعد از انتخابات، به شکل متحد واکنش نشان دهند.
این نامه خطاب به مراجع تقلید در قم و اکبر هاشمی رفسنجانی، محمد خاتمی، میرحسین موسوی و مهدی کروبی نوشته شده است.
نویسندگان این نامه نوشته اند که به دلیل آنچه در 60 روز گذشته بر سر این ملت رفته از جمله یورش به خوابگاههای دانشجویی و خانه های مردم و همچنین آنچه که آنها آن را کودتا علیه رای مردم خوانده اند، از مراجع دینی و نخبگان سیاسی، می خواهند که دست به اقدام های عملی و متحد بزنند.
گزارش فرج بال افکن بی بی سی فارسی
روزنامه نگاران و فعالان اجتماعی معترض، نامه خود را با انالله و اناالیه راجعون شروع کرده و در آن نوشته اند که "مدارا با قانون شکنان و کودتاگران علیه قانون اساسی و جمهوریت نظام کافیست."
نویسندگان نامه همچنین می گویند که در تاریخ ایران نمونه های اقدام های عملی متحد مراجع تقلید و شخصیت های سیاسی و چهر های ملی در دسترس است.
حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر دینی به بخش فارسی بی بی سی گفت که همواره علما و مراجع تقلید در حرکت ها و جنبش های مردمی مشارکت داشته اند و در تاریخ معاصر ایران از قیام تنباکو و بعد در صدر مشروطیت، قیام 1342، ایام انقلاب و سال های پس از آن در هدایت مردم نقش موثری داشته اند.
"مردم متدین اگر ببینند که مراجع تقلیدشان در برابر خلاف کاریی هایی که به نام اسلام در ایران صورت می گیرد، سکوت می کنند، از تقلید خود دست برمی دارند."
احمد منتظری
طی روزهای گذشته هم عبدالله نوری، در دیداری با آیت الله حسینعلی منتظری و آیت الله جواد شهرستانی نماینده تام الاختیار آیت الله علی سیستانی از مراجع بزرگ تقلید شیعیان خواست که در ارتباط با وقایع اخیر ایران از خود تحرک بیشتری نشان دهند.
احمد منتظری فرزند آیت الله منتظری از مراجع تقلید به بخش فارسی بی بی سی گفت که "در هفته های گذشته روحانیت شیعه حرکت خوبی انجام داده و حتی بعضی از علما در ارتباط با جنایات و فجایعی که در ایران صورت گرفته سکوت خود را شکسته اند."
در عین حال آقای منتظری گفت که "این اقدامات با توجه به حجم وسیع جنایات کافی نیست و در مقابل چنین فجایعی، مراجع تقلید باید دقیقا مشخص کنند که قاتلان و متجاوزان احتمالی به نوامیس مردم چگونه مشمول اجرای احکام اسلامی خواهند شد."
در این نامه همچنین به جریان محاکمه و اعتراف گیری تعداد زیادی از بازداشت شدگان معترض به نتایج انتخابات اشاره شده و این اعترافات را تکرار سناریوی های هرگز پذیرفته نشده پیشین دانسته اند.
اخیرا آیت الله یوسف صانعی از مراجع تقلید با انتقاد شدید از برخوردهای بعمل آمده با معترضان دولت سخنانی بیان کرد و با استناد به سخنان امام اول شیعیان، از جمله اعترافات بازداشت شدگان را بی ارزش خواند.
اظهارات آیت الله صانعی با واکنش تند طرفداران دولت روبرو شد و اخیرا حسین ابراهیمی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران گفته که "آقای صانعی دچار نوعی عدم تعادل شده و حرف هایی می زند که به گفته او نه در شان ملت و نه در شان مرجعیت و اسلام است."
در عین حال حسن شریعتمداری، پژوهشگر دینی به بخش فارسی بی بی سی گفت که "اصولا تعریف یک مرجع تقلید این است که در کنار مردم باشد و وظیفه شرعی حکومت ها و مردم را به آنها گوشزد کند."
به گفته آقای شریعتمداری، "اگر مراجع تقلید به این مهم اقدام نکنند، مردم خواهند پرسید که اصلا فایده و لزوم یک مرجع تقلید چیست؟"
293 روزنامه نگار و فعال مدنی همچنین در نامه خود خواسته اند که "از پیشروی کودتاگران جلوگیری شود و مراجع تقلید و شخصیت های سیاسی با بهره جستن از تمامی امکان ها و ابزارها، مردم را تا پیروزی در جنبش سبز هدایت کنند.
احمد منتظری به بی بی سی گفت که "مردم متدین اگر ببینند که مراجع تقلیدشان در برابر خلاف کاریی هایی که به نام اسلام در ایران صورت می گیرد، سکوت می کنند، از تقلید خود دست برمی دارند."
نویسندگان نامه همچنین ابراز نگرانی کرده اند که "روند برنامه ریزی شده کنونی توسط مقامات جمهوری اسلامی از سطح چند روزنامه نگار یا فعال سیاسی و اجتماعی فراتر رفته و اگر این حرکت در همین جا متوقف نشود، نه تاکی باقی می ماند و نه تاک نشانی که مراجع عظام تقلید و نخبگان سیاسی کشور بر آن تکیه زنند."
کروبی اولین گزارش از ادعای آزار جنسی بازداشت شدگان را منتشر کرد
همزمان با دیدار کمیته ویژه مجلس ایران برای بررسی وضعیت بازداشت شدگان، سحام نیوز، سایت رسمی حزب اعتماد ملی، گزارش شخصی یکی از بازداشت شدگان را منتشر کرده که در زمان بازداشت مورد آزار و اذیت جنسی قرار گرفته است.
بعد از آن که مهدی کروبی رئیس پیشین مجلس و نامزد معترض به نتایج انتخابات ریاست جمهوری در نامه ای به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، مدعی شد به بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات تجاوز جنسی شده است، کمیته ویژه مجلس روز دوشنبه دوم مرداد با آقای کروبی دیدار کردند. در این دیدار علاءالدین بروجردی، کاظم جلالی، قدرت الله علیخانی و مهدی سنایی حضور داشتند.
هنوز گزارشی از این دیدار منتشر نشده است، اما همزمان با این دیدار سایت سحام نیوز وابسته به حزب اعتماد ملی، که آقای کروبی دبیرکل آن است، گزارشی منتشر کرده که در مقدمه آن آقای کروبی می گوید این مطلب را در پاسخ به کسانی منتشر می کند که گفته بودند او مستندی بر اظهارات خود در باره آزار جنسی زندانیان کهریزک ندارد.
در متنی که در وب سایت سحام نیوز منتشر شده، یکی از بازداشت شده ها با شرح مختصری درباره وضعیت نامناسب خود بعد از آزار و اذیت جنسی و آزادی از زندان می گوید: "حاج آقای کروبی پس از اظهارات من روزهای فراوانی را با من نشست و برخاست و تجربه زندگی کنار ایشان بود که بعد از مدتی توانستم غرور له شده و شخصیت تکیده خود را بازیابم."
این شخص توضیح می دهد که بعد از گفتگو با آقای کروبی به این نتیجه رسیده که "اگر کسی با دست و پای بسته و بدون این که از خود قدرتی داشته باشد مورد تجاوز قرار بگیرد نه تنها گناهی نکرده بلکه مظلوم نیز واقع شده است."
او می گوید بعد از مدتی توانسته با خود کنار بیاید و فکر خودکشی را از سر به در کند.
عمده متن منتشر شده به دیدارهایی اختصاص دارد که این شخص، که نام او ذکر نشده، بعد از بهبود وضعیت روحی با نماینده قربانعلی دری نجف آبادی دادستان وقت کل کشور و یک گروه سه نفره دیگر از قوه قضائیه داشته است.
آنطور که در این متن آمده این شخص یک ماه پیش در روز چهارشنبه دوم مرداد با آقای محمدی نماینده دادستان کل کشور و چهار روز پیش در روز پنج شنبه ۲۹ مرداد نیز با یک گروه سه نفره از "منبع دیگری از قوه قضائیه" دیدار کرده است.
این شخص توضیح می دهد که آقای محمدی، نماینده دادستان کل کشور، "بعد از صحبت با من و دیدن وضعیت تاسف بارم بسیار با ملاطفت با من صحبت کردند و یکسره با شرح های من اظهار تاسف می کرند و می گفتند وای بر ما."
بیشتر پرسش های نماینده دادستان کل کشور آنطور که در این نامه آمده "در جهتی بود که به شناسایی محل زندانی من و اشخاص ضارب من مربوط می شد و به جاهایی هم رسیدیم و ایشان چند جا را حدس زدند."
سه مامور قوه قضائیه سعی داشتند با تخریب شخصیت اینجانب موضوع را به سمتی سوق دهند که من از آقای کروبی پول گرفتم یا کروبی تطمیعم کرده تا این ادعا را بکنم.
فردی که میگوید در زندان به او تجاوز شده
بخش زیادی از ادامه این نوشته به داستان گروه سه نفری قوه قضائیه اختصاص دارد که یکی از آنها را قاضی مقدمی از دوستان سعید مرتضوی دادستان تهران معرفی می کند و در آن توضیح می دهد که آنها روز پنج شنبه ۲۹ مرداد به دفتر آقای کروبی آمدند و "پس از آن برگه بازجویی جلویم گذاشتند. نمی دانم من متهم بودم یا شاکی. قاضی مقدمی و دو نفر دیگر مشغول بازجویی از من شدند."
این بازداشتی می گوید به درخواست آنها شرح ماوقع را نوشته و بعد از آن این سه نفر پرسش هایی زیادی در باره نحوه آشنایی با کروبی و این که چگونه با حزب اعتماد ملی تماس گرفته، مطرح کرده اند.
پرسش هایی نظیر این که "کروبی را از کجا می شناسم؟ از کجا به ایشان اعتماد کردم؟ .... چرا حاضر شدم کروبی از من فیلم بگیرد؟.. هدف کروبی از آگاه کردن آقای گرامی مقدم و آقای داوری چه بود؟ .... چه ساعتی به حزب زنگ زدم، به چه شماره ای زنگ زدم....."
این بازداشتی می گوید که "هزار چرای دیگر بی ربط به قضیه تجاوز" در این گفتگوی سه ساعته مطرح شده و پس از آن این سه نفر گفته اند "ما نمی دانیم تو راست می گویی یا نه. تو ادعای سنگینی می کنی. کل نظام مقدس را زیر سئوال بردی ما از کجا بدانیم که تو را تطمیع نکرده اند؟"
این فرد معقتد است که این سه عضو قوه قضائیه سعی داشته اند که "با تخریب شخصیت اینجانب موضوع را به سمتی سوق دهند که من از آقای کروبی پول گرفتم یا کروبی تطمیعم کرده تا این ادعا را بکنم."
در پی این پرسش ها این سه نفر وقتی با اعتراض فرد بازداشتی مواجه می شوند سئوالاتی دیگری نظیر این که " دخول تا کجا بوده و آیا شخص ارضا شده یا نه" مطرح کرده اند "که این سئوالات بیش از پیش باعث تخریب روح و روان من شد."
بعد از این گفتگوها، فرد بازداشتی به پزشکی قانونی برده شده تا معاینه شود و آنجا نیز بعد از معاینه به وسیله پزشک از سوی یکی از ماموران قوه قضائیه تهدید شده که "می دانی اگر نتوانی ثابت کنی چه بلایی سرت می آورند؟"
این بازداشتی در اعتراض به نحوه برخورد ماموران قوه قضائیه می گوید:"زندان بودم، چشمان و دستهایم بسته بودند؛ به حد مرگ مرا زدند و بدتر از همه کاری با من کردند که نزد تمام بی دینان و بت پرستان مذموم است و من تنها جرات این را داشتم که آقای کروبی را از این موضوع مطلع کنم."
این شخص می گوید که شکایتی از کسی ندارد زیرا همیشه در ایران گناه به گردن افراد دون پایه انداخته می شود و با مسبب اصلی برخورد نمی شود.
دیدار کمیته ویژه مجلس با کروبی درباره ادعای تجاوز به بازداشت شدگان
آقای کروبی در دیدار سه ساعته خود با چند نماینده مجلس، مستنداتی از ادعای تجاوز به زندانیان ارائه داده است
سخنگوی کمیته ویژه مجلس ایران برای بررسی وضعیت بازداشت شدگان ناآرامی های بعد از انتخابات ریاست جمهوری در این کشور، بعد از دیدار اعضای این کمیته با مهدی کروبی، از نامزدهای معترض به نتایج انتخابات، از برنامه این کمیته برای مذاکره با روسای قوای مقننه و قضاییه و دیدار با 4 نفر از بازداشت شدگانی خبر داد که ادعا می کنند مورد تجاوز قرار گرفته اند.
این دیدار در پی نامه آقای کروبی به اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس خبرگان، انجام شد که آقای کروبی در آن نامه مدعی شده بود بعضی از بازداشت شدگان با مراجعه به او اعلام کرده اند که در بازداشتگاه ها مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند.
در پی این نامه، تعدادی از مقامات ایرانی از جمله علی لاریجانی، رئیس مجلس ایران، این مسئله را تکذیب کردند اما آقای کروبی از آقای لاریجانی خواست به جای تکذیب، هیاتی را مامور بررسی این موضوع کند.
در پی این درخواست، آقای لاریجانی کمیته ویژه ای را که پیش از آن برای پیگیری وضعیت بازداشت شدگان در مجلس تشکیل شده بود مامور دیدار با آقای کروبی و دریافت مستندات او کرد.
کاظم جلالی، سخنگوی این کمیته به خبرگزاری نیمه رسمی مهر در ایران گفت شش نفر از نمایندگان مجلس (خود او به همراه امیدوار رضایی، علی مطهری، مهدی سنایی، پرویز سروری و فرهاد تجری) در دفتر آقای کروبی با او دیدار کردند و آقای کروبی در این دیدار گفت چهار نفر را که به او مراجعه کرده و ادعا کرده اند در زندان به آنها تجاوز شده است، به کمیته ویژه مجلس معرفی خواهد کرد.
به گفته آقای جلالی، آقای کروبی گفته است این چهار نفر مایل به شهادت دادن در خصوص تجاوز به خود هستند، اما احساس امنیت نمی کنند.
آقای جلالی گفت مهدی کروبی در پاسخ به پرسش نمایندگان که آیا مطمئن است که این ۴ نفر مورد آزار جنسی قرار گرفته باشند، گفته است در این مورد مطمئن نیست، اما همان طور که قبلا گفته باید صحت و سقمش بررسی شود.
آقای جلالی گفت قرار شد فضایی فراهم شود که این ۴ نفر اظهارات خود را به کمیته ویژه بگویند و کمیته ویژه هم در این مورد با علی و صادق لاریجانی، روسای مجلس و قوه قضائیه، گفتگو کنند.
آقای کروبی گفته است چهار نفر که به او مراجعه کرده اند، مایل به شهادت دادن در خصوص تجاو به خود هستند، اما احساس امنیت نمی کنند.
سحام نیوز، وب سایت حزب اعتماد ملی که مهدی کروبی دبیرکل آن است نیز در خبری درباره این دیدار نوشته است که این دیدار ۳ ساعت طول کشیده و قرار شده کاظم جلالی "با رعایت امانت" گزارش این دیدار را به اطلاع رسانه ها برساند.
پیش از این مهدی کروبی در نامه ای به علی لاریجانی خواستار جلسه ای با حضور سران سه قوه و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام شده بود تا مستندات خود درباره تجاوز به بازداشت شدگان را ارائه دهد.
روز دوشنبه و پیش از جلسه کمیته ویژه مجلس با مهدی کروبی، علی مطهری، از نمایندگان مجلس که در دیدار با مهدی کروبی هم حضور پیدا کرد، به وب سایت خبری عصر ایران گفته بود بهتر است مستندات آقای کروبی در جلسه ای با حضور سران سه قوه بررسی شود.
به گفته آقای مطهری سران قوا هر از چندی برای بررسی مفاسد اقتصادی جلسه مشترک تشکیل می دهند و اهمیت این مسئله کمتر از مفاسد اقتصادی نیست.
روایت یکی از بازداشت شدگان مدعی تجاوز
کاظم جلالی همچنین از قول مهدی کروبی گفته است که او یکی از افرادی را که به او مراجعه کرده و مدعی شده اند به او تجاوز شده است، به قوه قضائیه معرفی کرده است، اما ماموران این قوه با او برخورد نامناسبی داشته اند.
به نظر می رسد اشاره آقای کروبی به شخصی باشد که روایتی از آنچه بر او گذشته، در وب سایت حزب اعتماد ملی منتشر شده است.
تقریبا همزمان با دیدار آقای کروبی با کمیته ویژه مجلس، وب سایت سحام نیوز، وابسته به حزب اعتمادملی، گزارشی را به نقل از یکی از کسانی که مدعی است در زندان به او تجاوز شده، منتشر کرد.
در متنی که در وب سایت سحام نیوز منتشر شده، یکی از بازداشت شده ها با شرح مختصری درباره وضعیت نامناسب خود بعد از آزار و اذیت جنسی و آزادی از زندان می گوید: "حاج آقای کروبی پس از اظهارات من روزهای فراوانی را با من نشست و برخاست و تجربه زندگی کنار ایشان بود که بعد از مدتی توانستم غرور له شده و شخصیت تکیده خود را بازیابم."
او می گوید بعد از مدتی توانسته با خود کنار بیاید و فکر خودکشی را از سر به در کند.
سه مامور قوه قضائیه سعی داشتند با تخریب شخصیت اینجانب موضوع را به سمتی سوق دهند که من از آقای کروبی پول گرفتم یا کروبی تطمیعم کرده تا این ادعا را بکنم.
فردی که میگوید در زندان به او تجاوز شده
عمده متن منتشر شده به دیدارهایی اختصاص دارد که این شخص، که نام او ذکر نشده، بعد از بهبود وضعیت روحی با نماینده قربانعلی دری نجف آبادی دادستان وقت کل کشور و یک گروه سه نفره دیگر از قوه قضائیه داشته است.
آنطور که در این متن آمده این شخص یک ماه پیش در روز چهارشنبه دوم مرداد با آقای محمدی نماینده دادستان کل کشور و چهار روز پیش در روز پنج شنبه ۲۹ مرداد نیز با یک گروه سه نفره از "منبع دیگری از قوه قضائیه" دیدار کرده است.
این شخص توضیح می دهد که آقای محمدی، نماینده دادستان کل کشور، "بعد از صحبت با من و دیدن وضعیت تاسف بارم بسیار با ملاطفت با من صحبت کردند و یکسره با شرح های من اظهار تاسف می کردند و می گفتند وای بر ما."
بخش زیادی از ادامه این نوشته به داستان گروه سه نفری قوه قضائیه اختصاص دارد که یکی از آنها را قاضی مقدمی از دوستان سعید مرتضوی دادستان تهران معرفی می کند و در آن توضیح می دهد که آنها روز پنج شنبه ۲۹ مرداد به دفتر آقای کروبی آمدند و "پس از آن برگه بازجویی جلویم گذاشتند. نمی دانم من متهم بودم یا شاکی. قاضی مقدمی و دو نفر دیگر مشغول بازجویی از من شدند."
این بازداشتی می گوید به درخواست آنها شرح ماوقع را نوشته و بعد از آن این سه نفر پرسش هایی زیادی در باره نحوه آشنایی با کروبی و این که چگونه با حزب اعتماد ملی تماس گرفته، مطرح کرده اند.
پرسش هایی نظیر این که "کروبی را از کجا می شناسم؟ از کجا به ایشان اعتماد کردم؟ .... چرا حاضر شدم کروبی از من فیلم بگیرد؟.. هدف کروبی از آگاه کردن آقای گرامی مقدم و آقای داوری چه بود؟ .... چه ساعتی به حزب زنگ زدم، به چه شماره ای زنگ زدم....."
این فرد معقتد است که این سه عضو قوه قضائیه سعی داشته اند که "با تخریب شخصیت اینجانب موضوع را به سمتی سوق دهند که من از آقای کروبی پول گرفتم یا کروبی تطمیعم کرده تا این ادعا را بکنم."
این بازداشتی در اعتراض به نحوه برخورد ماموران قوه قضائیه می گوید:"زندان بودم، چشمان و دستهایم بسته بودند؛ به حد مرگ مرا زدند و بدتر از همه کاری با من کردند که نزد تمام بی دینان و بت پرستان مذموم است و من تنها جرات این را داشتم که آقای کروبی را از این موضوع مطلع کنم."
۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه
خوش آمدی ای رمضان
شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَينَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ
ماه رمضان است؛ ماهي که قرآن، براي راهنمايي مردم ، و نشانههاي هدايت، و فرق ميان حق و باطل، در آن نازل شده است
سوره بقره - آیه 185
تبریک وتهنیت به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان
به غضنفر می گن نظر شما راجع به ماه رمضان چیه ؟ می گه والا خیلی خوبه فقط یه ذره زولبیا بامیه اش رو زیاد کنن بهتر می شه
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
ماه رمضانه یه وقت جایی نری که پیدات نکنم . آخه دارم دنباله ۶۰ تا گدا میگردم !!! روتو حساب کردم!!!!!
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
مناجات غضنفر باخدا : خدایا ماه رمضان را مانند المپیک هر 4 سال یک بار آن هم در یک کشور برگزار کن
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
به دلیل استقبال بی نظیر شما روزه داران عزیز, ماه رمضان تا پایان مهرماه تمدید گردید
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
توی آسمون دنیا هر کسی ستاره داره چرا وقتی نوبت ماست آسمون جایی نداره
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
کاش در این رمضان لایق دیدار شویم. *** سحری با نظر لطف تو بیدار شویم
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
عید فطر مبارک ( رصد خانه ی اردبیل )
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
به غضنفرمیگن پاشو سحره. میگه بزار بخوابم.خودم فردا بهش زنگ میزنم
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
کجایی؟؟ همه دارن رو پشت بوم دنبالت میگردن
آخه ماه من میخوان ببینن فراد عیده یا نه
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
غضنفر ماه رمضون میره خونه دوستش می خوابه
دوستش بهش میگه سحر صدات كنم؟؟
غضنفر می گه نه همون غضنفر صدام كنی بهتره
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
شب عید فطر حاجی میره رو پشتبام که ماه رو ببینه شلوارش پاره بوده از پایین داد می زنند حاجی ما دیدیم میگه هر کی دیده بخوره ما که هنوز ندییدم !
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
خدایا
یادم بده
یادم باشه
یادت باشم
به حیف نون میگن تو که روزه نمی گیری،
چرا سحری می خوری؟ می گه نماز که نخونم،...
روزه که نگیرم... سحری هم نخورم؟ بابا مگه من کافرم؟
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی...
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
تمام طول هفته را در انتظار جمعه ام...
دوباره صبح، ظهر، غروب شد نیامدی
اللهم عجل لولیک الفرج.
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
آمد رمضان هست دعا را اثری
دارد دل من شور و نوای دگری
ما بنده عاصی و گنهكار توییم
ای داور بخشنده بما كن نظری
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
ماه مبارک آمد، ای دوستان بشارت
کز سوی دوست ما را هر دم رسد اشارت
آمد نوید رحمت، ای دل ز خواب برخیز
باشد که باقی عمر، جبران شود خسارت
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
امام صادق-ع:
خواب روزه دار عبادت،
خاموشی او تسبیح،
عمل وی پذیرفته شده
و دعای او مستجاب است."
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
فرا رسیدن ماه ضیافت الهی بر شما و خانواده محترم مبارک باد
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
حلول ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و برکت و غفران مبارک باد.
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
آمد گه آمرزش و شهرُ الله عظمی
توفیق خدایا، تو ز ما سلب مفرما
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
شد باز در رحمت خالق به روی خلق
چون ماه مبارک ز افق گشت هویدا
مژده که شد ماه مبارک پدید
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
به عاصیان وعده ی رحمت رسید
ماهی سرشار از برکت و رحمت و عبادت های پذیرفته شده
برایتان آرزومندم
---------------اس ام اس ماه رمضان-----------------
درباره رمضان
ماه رمضان نهمین ماه از ماههای قمری و بهترین ماه سال است. واژه رمضان از ریشه «رمض» و به معنای شدت تابش خورشید بر سنگریزه است.
میگویند چون به هنگام نامگذاری ماه های عربی، این ماه در فصل گرمای تابستان قرار داشت، ماه «رمضان» نامیده شد، ولی از سوی دیگر، «رمضان» از اسماء الهی است. این ماه ماه نزول قرآن و ماه خداوند است و شبهای قدر در آن قرار دارد. فضیلت ماه رمضان بسیار زیاد و نامحدود است.ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریفترین ماههای سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته میشود، و عبادت در یکی از شبهای آن ( شب قدر ) بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماهها است؛ روزهایش بهترین روزها، شبهایش بهترین شبها و ساعاتش بهترین ساعات است.
بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفسهای شما تسبیح، خواب شما عبادت، عملهایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.
پس با نیتای درست و دلی پاکیزه، پروردگارتان را بخوانید تا شما را برای روزه داشتن و تلاوت قرآن توفیق دهد. بدبخت کسی است که از آمرزش خدا در این ماه عظیم محروم گردد. با گرسنگی و تشنگی در این ماه، به یاد گرسنگی و تشنگی قیامت باشید.»آن گاه پیامبر اکرم وظیفه روزهداران را برشمرد و از صدقه بر فقیران، احترام به سالخوردگان، ترحم به کودکان، صله ارحام، حفظ زبان و چشم و گوش از حرام، مهربانی به یتیمان و نیز عبادت و سجده های طولانی، نماز، توبه، صلوات، تلاوت قرآن و فضیلت اطعام در این ماه سخن گفت.به برخی از حوادث و رویدادهای مهم این ماه اشاره میشود:
وفات حضرت خدیجه در دهم رمضان سال دهم بعثت.
ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام نیمه رمضان سال دوم هجرت.
جنگ بدر در سال دوم هجرت.
فتح مکه در سال هشتم هجرت.
__________________
رایزنی مراجع تقلید قم و نجف در بحران اخیر
خبرهای رسیده از ایران حاکیست که رایزنی های مراجع و علمای شیعه قم و نجف برای پیگیری وقایع اخیر این کشور همچنان ادامه دارد و پیش بینی می شود که در ایام ماه رمضان ابعاد تازه تری به خود بگیرد.
اخیرا آیت الله حسینعلی منتظری و آیت الله جواد شهرستانی نماینده تام الاختیار آیت الله سیستانی از مراجع بزرگ تقلید شیعیان به طور جداگانه با هیاتی از اصلاح طلبان دیدار و گفتگو کرده اند.
عبدالله نوری، روحانی اصلاح طلب به همراه غلامحسین کرباسچی، عبدالمجید معایخواه و محمود حجتی، وزیر سابق کشاورزی، در این دیدار از مراجع بزرگ تقلید شیعیان در قم و نجف خواسته اند که در ارتباط با وقایع اخیر ایران از خود تحرک بیشتری نشان دهند.
حسن یوسفی اشکوری، پژوهشگر دینی به بخش فارسی بی بی سی گفت که نظر صریح علما و مراجع تقلید در جدال های سیاسی جاری جمهوری اسلامی موثر است.
بشنوید
گزارش فرج بال افکن بی بی سی فارسی
وی افزود: "طبیعی است که اگر علما و مراجع تقلید در بحران اخیر اظهارنظر و یا میانجیگری کنند و در جهت جلوگیری از خلافکاری ها، ستم ها و همینطور تجاوز به حقوق مردم توسط حکومت ایران اقدام کنند بسیاری از مشکلات مرتفع می شود."
پیشتر آیت الله شبیری زنجانی در جریان دیدار با آیت الله صافی گلپایگانی دو تن از مراجع تقلید شیعه،/ نسبت به کشتار معترضان در ایران ابراز نگرانی کرده بود.
گفته می شود که آیت الله شبیری زنجانی، همانند دیگر مراجع نجف اعتقادی به اختیارات وسیع حکومتی فقها ندارد. آیت الله منتظری از مراجع تقلید چندی پیش به سران جمهوری اسلامی هشدار داد که از سرنوشت محمدرضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران درس عبرت بگیرند.
روزنامه کیهان نسبت به دیدار اخیر عبدالله نوری و گروهی از اصلاح طلبان با مراجع و علما واکنش تندی نشان داده و از جمله آقایان منتظری، صانعی و بیات را که همگی از علمای قم هستند به ایفای نقش در سناریوی اتهام پراکنی و ایجاد التهاب در فضای سیاسی ایران متهم کرده است.
در عین حال روزنامه کیهان به دیدار این هیات با نماینده تام الاختیار آیت الله سیستانی در ایران اشاره ای نکرده است. از این رو به نظر می رسد که ملاقات عبدالله نوری با آیت الله شهرستانی از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
حسن شریعتمداری، پژوهشگر دینی به بخش فارسی بی بی سی گفت که مقلدان آیت الله سیستانی در ایران می خواهند بدانند که نظر مرجع تقلیدشان نسبت به وقایع اخیر در این کشور چیست. وی افزود؛ "آیت الله سیستانی بزرگترین مرجع تقلید کنونی جهان تشیع هستند و از آن جا که وجهه مذهبی تشیع در خطر است باید در این بحران به وجود آمده دخالت کنند."
به گفته آقای شریعتمداری، "اغلب مقلدان آیت الله سیستانی در ایران هستند و از آن جا که در جریان ناآرامی های اخیر ایران به تعداد کثیری از معترضان ظلم شده است، بنابراین توقع ناروایی نیست که ایشان به طور بارزی در این قضیه وارد شوند."
بنابر گزارش ها، تعدادی از مراجع تقلید در قم همچنان در آستانه ماه رمضان به رایزنی های خود برای مقابله با حاکمیت فضای سرکوب در این کشور ادامه می دهند و پیش بینی می شود که این تحرکات در روزهای آتی ابعاد تازه تری به خود بگیرد.
گفته می شود که حوزه های علمیه قم و نجف در مشارکت مردم در تحولات سیاسی دوران معاصر ایران نقش مهمی داشته اند. به نحوی که حتی در نهضت اسلامی سال ۱۳۴۲ نقش علمای نجف بیشتر از علمای قم در تحولات آن زمان و اعتراض به رژیم شاه بود.
حسن یوسفی اشکوری به بخش فارسی بی بی سی گفت، "در گذشته این شرایط سیاسی در ارتباط با ایران و عراق وجود نداشت. از این جهت من فکر می کنم که آقای سیستانی موقعیت بسیار حساسی دارند و نمی توانند به صراحت وارد قضایای جاری ایران بشوند.
در عین حال آقای اشکوری می گوید که آیت الله سیستانی می تواند به نحو غیرمستقیم با رهبر جمهوری اسلامی وارد مذاکره شده و حداقل از ادامه تظلمات حکومت ایران جلوگیری کند.
چندی پیش آیت الله یوسف صانعی از مراجع تقلید قم طی سخنانی از برخوردهای خشن هفته های گذشته با مردم معترض در ایران به شدت انتقاد کرد و گفت که مردم از بعضی مسئولان متنفر شده اند.
آیت الله صانعی همچنین گفت: آخوندی که با مردم درگیر می شود بی انصافی می کند و کیفرش را خواهد دید.
بعضی از کارشناسان می گویند که رفتار مذهبی مردم ایران در طول سی سال گذشته تفاوت های آشکاری داشته است.
حسن شریعتمداری به بخش فارسی بی بی سی گفت، "بی گمان عده زیادی از مردم ایران با توجه به رفتاری که حکومت فعلی این کشور تحت نام اسلام و جمهوری اسلامی با آنها کرده، اساس عقایدشان دچار تزلزل شده است."
با این همه آقای شریعتمداری می گوید که عده زیادی از طرفداران این حکومت اصولگرایان معتقدی هستند که ارتباط تنگاتنگی با مراجع تقلید دارند و بی گمان فتاوی شرعی و سخنان علما در امر به مسالمت با مردم می تواند در نگرش آنها تاثیر مثبت بگذارد.
به این ترتیب می توان گفت که ادامه تلاش روحانیون منتقد در ایران، نشانه ای از تلاش روحانیت و مرجعیت برای حفظ موضع مستقل در برابر حاکمیت جمهوری اسلامی در این کشور دانست، به ویژه آن که از نظر روحانیون معترض در ایران، این تحولات در یک ماه باقیمانده به تشکیل جلسه خبرگان رهبری از اهمیت بیشتری برخوردار خواهد بود.
امواج اولتراسوند و کاربردهای پزشکی آن
منبع
تاريخچه :
امواج اولتراسوند و کاربردهای پزشکی آن
در رادیولوژی ، پرتو می تواند ساختمان های نهان بدن را آشکار سازد. در آشکارسازی ساختمانهای درونی گاهی از موادی به نام حاجب استفاده می شود. زیانهایی که درتابش پرتو رونتگن و کاربرد مواد حاجب وجود دارد ، دانشمندان را به فکر انداخت تا تابشها و روشهای دیگری برای پی بردن به آناتومی ساختمانهای نهان بکارگیرند.
یکی از روشها کاربرد تشخیصی امواج فراصوت است. در کاربرد امواج الکترومغناطیسی رونتگن از نفوذپذیری آن و همچنین اختلاف جذب پرتو در برخوردش با اتمهای سر راه سود برده می شود درحالی که ویژگی بازتاب امواج مکانیکی فراصوت در برخورد با مرز مشترک بافتها به کار گرفته می شود.
فراصوت یا اولتراسوند تشخیصی یکی از رشته های دانش پزشکی است که گاهی می تواند داده های بیشتری را در مقایسه با رادیولوژی فراهم سازد. از سوی دیگر برای جنین هم خطر کمتری دارد. برای پی بردن به ساز و کار یا مکانیزم کار امواج فراصوتی ،آشنایی با فیزیک آن نیاز است از این رو در این جا ویژگیهای فراصوت بررسی می شود.
واژه فراصوت یا اولتراسوند به امواج مکانیکی گفته می شود که بسامد یا فرکانس آنها بالاتر از حد شنوایی انسان باشد ،گوش انسان می تواند امواج میان 20 هرتز تا 20000 هرتز را بشنود.
امواج فراصوتی
هرموج شنوایی یا فراصوتی یک آشفتگی مکانیکی در یک محیط گاز، مایع و یا جامد است که به سوی بیرون از چشمه صوتی و با سرعتی یکنواخت و معین حرکت می کند. در حرکت یا گسیل موج مکانیکی ماده منتقل نمی شود.
اگر نوسانهای ذره ها درراستای عمود بر گسیل موج باشد موج عرضی است که بیشتر در جامدها رخ می دهد و اگر نوسان امواج در راستای گسیل امواج باشد موج طولی است . انتشار امواج در بافتهای بدن به گونه امواچ طولی است از این رو ما در پزشکی با این گونه امواج سروکار داریم .
اگر نوسانهای پرده یک بلندگو را بررسی کنیم که با بسامد f نوسان میکند، می تواند چگونگی رفتار صوت را ارزیابی کرد. نوسان باعث ایجاد افزایش و کاهش موضعی فشار نسبت به فشار در محیط هوا می گردد. نقطه های با فشار بیشتر فشردگی و نقطه های کم فشار انبساط نامیده می شود.
هنگام عبور امواج از ماده، ذره های موجود در ماده در اثر امواج در محلشان به پس و پیش و لرزه در می آیند، بگونه ای که انرژی تابیده در سوی موازی با لرزه ذره ها از ماده گذر می کند. ذره ها در درون ماده تنها حرکات پس و پیش را به پیروی از انرژی موج انجام می دهند. این ذره ها حرکت آزاد در درون ماده را پیدا نخواهد کرد. انرژی موجی که باعث حرکت ذره ها می گردد ،هنگام گذر باعث به هم خوردن نظم و تعادل در ماده می شوند.
ذره مادی در اثر نیرو از حالت آرامش یا تعادل در ماده خارج می شود.
ویژگیهای امواج فراصوت
طول موج:
فاصله میان دو نقطه در موج که ویژگی فیزیکی یکسانی را داشته باشند - برای نمونه دو مرکز فشردگی -را طول موج می گویند.
بسامد (f):
شمار تکرار کامل موج در یک ثانیه را بسامد یا فرکانس می گویند یکای بسامد مانند دیگر امواج ،هرتز است .پس یک هرتز یک نوسان در یک ثانیه است.
پریود (T):
پریود یا دوره تناوب طول زمانی است که موج یک زنش کامل انجام می دهد. بنابراین وابستگی میان پریود و بسامد چنین است:
f= 1/T یا T= 1/f
سرعت گسیل موج :
فاصله ای که موج در یکای زمان می پیماید سرعت گسیل موج است.
سرعت امواج فراصوتی ( همه پارامترهای فیزیکی برای صوت شنوایی و فراصوت و یا اینکه همه نوسانهای مکانیکی همانند است ) با چگالی گسیل موج و چگونگی فشردگی محیط چنین رابطه دارند:
هر چه ماده متراکم تر باشد سرعت بیشتر است یعنی هر چه مولکولها کوچکتر باشد جابجا کردن آنها ساده تر است.
هر چه توانایی فشردگی ماده بیشتر باشد ،سرعت فراصوت کمتر است .در حقیقت فشردگی کسری از تغییر حجم ایجاد شده بوسیله تغییر فشار است. البته کار به سادگی گفته بالا نیست زیرا وابستگی وارونه دارند .یعنی با افزایش یکی دیگری کاهش می یابد ( سرعت ثابت ) . سرعت گسیل موج فراصوت به بسامد بستگی ندارد.
دیده می شود که سرعت موج در بافتهای نرم به هم نزدیک است ولی سرعت امواج در استخوان بسیار بزرگتر است ( نزدیک چهار برابر ). فراصوتی با بسامد یک میلیون هرتز ( 1 MHZ ) در آب با سرعت 1500 m/sec دارای طول موج 0.15 cm است.
بازتابش
امواج مکانیکی -که فراصوت نیز نمونه ای از آن است -دربرخورد با اجسام سر راه بازتاب می یابند. این بازتابش چند گونه دارد. در بازتابش آینه ایSPECULAR ) ( که در رویه تخت و صیقلی انجام می گیرد ،راستای تابش و بازتاب یکی است. در بازتابش نا آینه ای موج به رویه ناصاف برخورد می یابد.
گونه دیگر از بازتابش، پراکندگی است که مانند بازتابش ناآینه است تنها در این بازتابش موج به ذره کوچک برخورد می کند و این ذره خود مانند چشمه فراصوت کارمی کند و در همه راستاها،موج گسیل می شود.
برخورد امواج فراصوتی به مرز میان دو محیط:
هنگامی که موجی با زاویه عمود به مرز مشترک دو بافت برخورد می کند، بدون هیچ انحرافی از محیط دوم و در راستای تابش گذر می کند .البته بخشی در همان راستا بازتاب می شود. اگر تابش امواج به گونه مایل به مرز مشترک بافتها انجام گیرد و سرعت صوت c در دو محیط یکسان نباشد موج در محیط دوم شکسته می شود .
قانونهای اسنل
هنگامی که موج فراصوتی به مرز مشترک دو محیط برای نمونه هوا – بافت برخورد نماید ،بخشی از آن بازتاب پیدا کرده و بخشی به درون آن راه می یابد. برابر قانون های اسنل:
(a موج تابشی و بازتابشی و گذری در یک صفحه اند.
(b زاویه تابش با زاویه بازتابش برابر است.
اگر تابش به اندازه ای برسد که زاویه شکست 90 درجه شود، یعنی مماس بر مرز مشترک دو محیط،
زاویه تابش در این حالت زاویه بحرانی نامیده می شود.
در این حالت موج وارد محیط دوم نخواهد شد و بازتاب کلی داریم.
نمونه سرعت فراصوات در بافت نرم 1540 m/s است .اگراین سرعت در استخوان 4080 m/s باشد و زاویه بحرانی نزدیک به 22 درجه باشد ،هیچ گونه انرژی فراصوت وارد استخوان نخواهد شد.
ضریب بازتابش و گذر:
امواج هنگامی که به مرز مشترک دو محیط مادی می رسند می توانند از آن گذر کنند. از دید فیزیکی چنین حالتی هنگامی رخ می دهد که دو محیط در تماس کامل باشند. اگر امپدانس صوتی دو محیط برابر باشد امواج بدون اینکه تحت تاثیر دو محیط باشند از آن محیط می گذرند ( البته شکست می تواند صورت بگیرد ) ولی زمانی که امپدانس های صوتی دو محیط با هم برابر نباشند موج تابنده به پیروی از شرایط فیزیکی دو محیط - سرعت و فشار ذرات - در مرز مشترک به دو بخش بازتابشی و گذری تقسیم می شود.
هنگامی که امواج صوتی به دیواره سخت برخورد می کنند ( برخورد امواج صوتی به کوه ) بازتاب می یابند. در این جا بازتاب یا اکو یا پژواک هنگامی بوجود می آید که اندازه های دیواره سخت ( رویه بازتاب کننده ) نسبت به طول موج امواج تابشی بسیار بزرگتر باشد .
هر اندازه که دانسیته یا چگالی محیط دوم ( رویه بازتاب کننده ) بیشتر باشد دامنه بازتابش بلندتر و امواج شنیدنی آشکارتر خواهد بود.( برخورد فریاد با سنگهای کوه ) . از سوی دیگر هر چه طول موج تابنده کوچکتر باشد بازتاب اکو بهتر انجام می شود ( مانند این است که رویه بازتاب دهنده بزرگتر است ). از گفته های بالا پیداست که پدیده بازتابش درباره امواج فراصوت که طول موج کوتاهتری دارند ،بهتر انجام خواهد گرفت.
برای نمونه اگر غده یا توموری به اندازه های 4 x 4 x4 سانتی متر در بافت کبد وجود داشته باشد ،به علت اختلاف امپدانس صوتی میان بافت سالم کبد و بافت توموری و همچنین اختلاف بزرگ میان طول موج فراصوت ( نزدیک به 1 میلیمتر ) و اندازه های تومور ( نسبت 1/40 ) امکان بازتاب در مرز مشترک غده و بافت سالم وجود خواهد داشت و بازتابش در این مرز مشترک به بهترین صورت نمایان می شود.
جذب و کاهش شدت امواج فراصوتی
جذب
هنگام گذر موج فراصوتی در محیط انرژی آن جذب محیط می شود. دراین پدیده انرژی گرفته شده از موج تابشی آغازین ،پس از زمان ویژه ای به نام زمان دیرکرد به موج تابشی نخستین می پیوندد. جذب شدید انرژی موج فراصوتی تابشی ،هنگامی انجام می گیرد که در پدیده رهایی از فشار، موجی که به موج تابشی آغازین می پیوندد در برابر آن باشد ( اختلاف فاز ) در اینجا اندازه انرژی جذب شده به اندازه انرژی تابشی آغازین که تغییر شکل داده بستگی خواهد داشت.
در بسامدهای پایین فراصوتی ،زمان دیرکرد که انرژی تغییر شکل یافته به موج تابشی آغازین می پیوندد کوچک و نادیده گرفتنی است ،پس جذب شدید نیست ولی اندازه جذب با افزایش بسامد افزایش می یابد و هنگامی به بیشترین اندازه خود میرسد که انرژی تغییر شکل یافته برای پیوستن به موج تابشی آغازین درست در برابر آن جا گیرد ( اختلاف فاز کامل ). اگر بسامد از این اندازه بالاتر رود زمان برای تغییر شکل انرژی کوچک شده و در اینجا اندازه جذب ،باز کاهش می یابد.
تضعیف
تضعیف جمع انرژی هایی است که بعلت جذب و پراکندگی از موج تابشی برداشته می شود. این کاهش با جنس ماده ( ویسکوزیته ) و بسامد تابش بستگی دارد.
اگر شدت و دامنه موج تابشی آغازین پیش از برخورد به بافت Io و Ao ( در فاصله x=o ) و در ژرفای x سانتی متر I و A باشد میان دو شدت و دو دامنه بستگی زیر وجود دارد.
I = Io e-μx وA = AO e-μx ضریب تضعیف موج فراصوتی در یک ماده یا بافت است. در گذر انرژی فراصوتی از یک محیط- برای نمونه یک بافت- اگر dB را بر سانتیمتر بخش کنیم پایای بگونه dB/cm بدست می آید . این پایا به امپدانس صوتی، ویسکوزیته محیط و بسامد بستگی دارد بنابراین می توان آنرا dB/cm/MHZ هم نشان داد. نام دیگر این یکا Neper/cm است . دیده می شود که هرچه محیط فشرده تر باشد کاهش بیشتر است. برای نمونه این ضریب برای ماهیچه بیشتر از خون است و این در سونوگرافی با ارزش است. برای نمونه اگر نگاره سونوگرافی را بررسی کنیم نقطه های روشن نشان دهنده بافتهای نرم است،زیرا در اینجا کاهش کوچکتری نسبت به نقطه های تاریک انجام گرفته است و موج فراصوتی با انرژی بیشتری همراه است ( یک کیست هیداتیک ) در جایگاههای نقطه های تیره بافتهای سخت تر وجود دارد و در این نقطه ها کاهش بیشتری داریم ( مانند یک تومور ). تغییرهای شدت موج فراصوتی بگونه ای نمائی (اکسپوتانسیل) انجام می شود .
نگاره های صوتی یا سونوگرام بر پایه بازتابش و کاهش انرژی بدست می آیند. برای نمونه اگر 90% شدت فراصوت در گذر از یک سانتی متر بافت کاهش یابد ،پس از پیمایش یک سانتیمتر تنها 10% از شدت آن باقی می ماند و پس از پیمایش 2 cm این اندازه به 1% و پس از 3 cm به 0.01% و ... می رسد. این کار را با بکارگیری دسی بل می توان نشان داد. پس از یک سانتیمتر:
dB = 10 log10 I2/I1
(-1) = -10 => dB = -10 * dB= 10 log10 10/100 = 10
نشانه منفی ، نمایشگر این است که با گذر موج از ماده از شدت آن کاسته می شود . با همین روش میتوان دسی بل را پس از 2 سانتیمتر به ترتیب -2 dB و -3 dB به دست آورد.
برای به دست آوردن اندازه کاهش انرژی فراصوت در گذر از یک فاصله در یک محیط ضریب تضعیف محیط را در فاصله گذر آن ضرب می کنند.
کاهش انرژی در یک بافت در حالتهای مختلف متفاوت است ولی در کاربرد آن را یکسان می گیرند.
اثر داپلر
هنگامی که امواج صوتی یا فراصوتی به یک دیواره سخت برخورد نمایند بازتاب می کنند. در این بازتاب چنانچه چشمه تابش صوت و گیرنده ثابت باشند بسامد امواج تابنده و بازگشتی با هم برابرند .
اگر گیرنده به سوی چشمه موج حرکت کند و یا چشمه موج به سوی گیرنده حرکت نماید - چشمه موج و گیرنده به هم نزدیک شوند -طول موج بازتاب یافته فشرده شده و بسامد آن افزایش می یابد. بر عکس اگر گیرنده یا چشمه موج حرکت کرده و فاصله آنها زیاد شود بسامد موج بازتاب کاهش می یابد.
با توجه به این که سرعت گسیل فراصوت ثابت است ،تغییر در طول موج به گونه ای مستفیم بر بروی بسامد اثر خواهد گذاشت. این اثر داپلر خوانده می شود. هنگامی که قطاری با سروصدای زیاد به شما نزدیک و سپس دور می شودتغییر بسامد بوق قطار که بگونه پیوسته نواخته می شود،بعلت اثر داپلر به آسانی تشخیص دادنی است.
پدیده داپلر در تشخیص پزشکی با به کارگیری فراصوت ارزش فراوانی دارد که پس از این درباره آن گفتگو خواهد شد.
تولید و آشکار سازی امواج فراصوتی:
خفاشها نوسانهای مکانیکی فراصوت تولید و در فضا پخش می کنند و با در یافت پژواکهای ( بازتابها ) این امواج - پس از برخورد با دیواره که ممکن است شکار باشد -کار ره یابی را انجام می دهند.
در جنگ جهانی دوم دانشمندان دریافتند که اندیشه تولید امواج فراصوت را می توان درره یابی کشتیها بکار گرفت و پس از جنگ ،مهندسان دستگاههایی را برای کاربردهای تشخیصی و درمانی فراصوت ساختند.
فراصوت به روشهای گوناگونی تولید می شود که از آنها می توان دو روش پیزوالکتریسیته و مگنتواستریکسیون را نام برد.
الف- اثر پیزوالکتریسیته
بر هم کنش فشار مکانیکی و نیروی الکتریکی را در یک محیط اثر پیزو الکتریسیته می گویند.
فشردن برخی از بلورها در راستای ویژه ای از بلور نیروی الکتریکی ایجاد می کند و بر عکس ایجاد اختلاف پتانسیل در دو سوی همین بلور و در همان راستا باعث فشردگی و انبساط آن می گردد یا به زبان دیگر تغییر بعد در آن به وجود می آورد . می توان گفت که تغییر پلاریزاسیون الکتریکی در یک بلور باعث تغییر حالت کشسانی بلور می شود و تغییر حالت کشسانی بلور باعث دپلاریزاسیون آن می گردد. اثر پیزوالکتریسیته تنها در بلورهایی که دارای تقارن مرکزی نیستند وجود دارد .
راستایی که در آن کشش یا فشار پلاریزاسیونی به موازات نیروی وارده پدید می آورد ،محور پیزوالکتریک یا محور الکتریکی بلور نامیده می شود و مواد دارای این ویژگی را مواد پیزوالکتریک می گویند.
بلور کوارتز از این دسته مواد است و از نخستین اجسامی است که این ویژگی در آن کشف گردید و هم اکنون هم برای تولید امواج فراصوت بکار برده می شود . موادی مانند بلور کوارتز، واسطه ای برای واگردانی انرژی الکتریکی به انرژی مکانیکی و بالعکس می باشند و مبدل یا ترانسدیوسر نام دارند .
بلوری از کوارتز به بزرگی یک سانتیمتر اگر زیر فشار یک اتمسفر باشد ،اختلاف پتانسیل الکتریکی یک ولت را بوجود می آورد( از این رو می توان این پدیده را در سنجش فشار بکار برد.)
اگر چه مواد بلوری طبیعی که دارای اثر پیزوالکتریسیته باشند ،فراوان هستند ولی در بکارگیری فراصوت در تشخیص پزشکی ،کریستالهایی بکار گرفته می شود که سرامیکی بوده و به گونه مصنوعی تهیه می شوند. نمونه این کریستالها ،آمیخته ای از زیرکونیت سرب و تیتانیت سرب است که در هنگام ساخته شدن می توانند پلاریزه شده و به شدت دارای ویژگی پیزو الکتریسیته گردند . همه این فراورده ها وابسته به گروهی از مواد که فروالکتریک نامیده می شوند هستند.
ب- اثر مگنتواستریکسیون
این ویژگی در اجسام فرومنیتیک تحت تاثیر میدان مغناطیسی به وجود می آید . اجسام یاد شده در این میدانها تغییر طول می دهند و بسته به بسامد جریان متناوب به نوسان در می آیند و می توانند امواج فراصوتی تولید کنند.
امواج اولتراسوند (فراصوت):
امواج فراصوت به شكلي از انرژي از امواج مكانيكي گفته ميشود كه فركانس آنها بالاتر از حد شنوايي انسان باشد. گوش انسان قادر است امواج بين 20 هرتز تا 20000 هرتز را بشنود. هر موج (شنوايي يا فراصوت) يك آشفتگي مكانيكي در يك محيط گاز ، مايع و يا جامد است كه به بيرون از چشمه صوتي و با سرعتي يكنواخت و معين حركت ميكند. در حركت يا گسيل موج مكانيكي ، ماده منتقل نميشود. اگر ارتعاش ذرات در جهت عمود بر انتشار صوت باشد، موج عرضي است كه بيشتر در جامدات رخ ميدهد و در صورتي كه ارتعاش در راستاي انتشار امواج باشد، موج طولي است. انتشار در بافتهاي بدن به صورت امواج طولي است. از اين رو در پزشكي با اينگونه امواج سر و كار داريم.
روشهاي توليد امواج فراصوت:
الف) روش پيزو الكتريسيته
تاثير متقابل فشار مكانيكي و نيروي الكتريكي را در يك محيط اثر پيزو الكتريسيته ميگويند. بطور مثال بلورهايي وجود دارند كه در اثر فشار مكانيكي ، نيروي الكتريكي توليد ميكنند و برعكس ايجاد اختلاف پتانسيل در دو سوي همين بلور و در همين راستا باعث فشردگي و انبساط آنها ميشود كه ادامه دادن به اين فشردگي و انبساط باعث نوسان و توليد امواج ميشود. مواد (بلورهاي) داراي اين ويژگي را مواد پيزو الكتريك ميگويند. اثر پيزو الكتريسيته فقط در بلورهايي كه داراي تقارن مركزي نيستند، وجود دارد. بلور كوارتز از اين دسته مواد است و اولين مادهاي بود كه براي ايجاد امواج فراصوت از آن استفاده ميشد كه اكنون هم استفاده ميشود.
اگر چه مواد متبلور طبيعي كه داراي خاصيت پيزو الكتريسيته باشند، فراوان هستند. ولي در كاربرد امواج فراصوت در پزشكي از كريستالهايي استفاده ميشود كه سراميكي بوده و بطور مصنوعي تهيه ميشوند. از نمونه اين نوع كريستالها ، مخلوطي از زيركونيت و تيتانيت سرب (Lead zirconat & Lead titanat) است كه به شدت داراي خاصيت پيزوالكتريسيته ميباشند. به اين مواد كه واسطهاي براي تبديل انرژي الكتريكي به انرژي مكانيكي و بالعكس هستند، مبدل يا تراسديوسر (transuscer) ميگويند. يك ترانسديوسر اولتراسونيك بكار ميرود كه علامت الكتريكي را به انرژي فراصوت تبديل كند كه به داخل بافت بدن نفوذ و انرژي فراصوت انعكاس يافته را به علامت الكتريكي تبديل كند.
ب) روش مگنتو استريكسيون
اين خاصيت در مواد فرومغناطيس (مواد داراي دو قطبيهاي مغناطيسي كوچك بطور خود به خود با دو قطبيهاي مجاور خود همخط شوند) تحت تاثير ميدان مغناطيسي بوجود ميآيد. مواد مزبور در اين ميدانها تغيير طول ميدهند و بسته به فركانس (شمارش زنشهاي كامل موج در يك ثانيه) جريان متناوب به نوسان در ميآيند و ميتوانند امواج فراصوت توليد كنند. اين مواد در پزشكي كاربرد ندارند و شدت امواج توليد شده به اين روش كم است و بيشتر كاربرد آزمايشگاهي دارد.
کاربرد تشخیصی (سونوگرافی):
بیماریهای زنان و زایمان (Gynocology) مانند بررسی قلب جنین ، اندازه گیری قطر سر (سن جنین) ، بررسی جایگاه اتصال جفت و محل ناف ، تومورهای پستان.
بیماریهای مغز و اعصاب (Neurology) مانند بررسی تومور مغزی ، خونریزی مغزی به صورت اکوگرام مغزی یا اکوانسفالوگرافی.
بیماریهای چشم (ophthalmalogy) مانند تشخیص اجسام خارجی در درون چشم ، تومور عصبی ، خونریزی شبکیه ، اندازه گیری قطر چشم ، فاصله عدسی از شبکیه.
بیماریهای کبدی (Hepatic) مانند بررسی کیست و آبسه کبدی.
بیماریهای قلبی (cardology) مانند بررسی اکوکار دیوگرافی.
دندانپزشکی مانند اندازهگیری ضخامت بافت نرم در حفرههای دهانی.
*این امواج به علت اینکه مانند تشعشعات یونیزان عمل نمیکنند. بنابراین برای زنان و کودکان بیخطر میباشند.
کاربرد درمانی (سونوتراپی) :
کاربرد گرمایی
با جذب امواج فراصوت بوسیله بدن بخشی از انرژی آن به گرما تبدیل میشود. گرمای موضعی حاصل از جذب امواج فراصوت بهبودی را تسریع میکند. قابلیت کشسانی کلاژن (پروتئینی ارتجاعی) را افزایش میدهد. کشش در scars (اسکار=جوشگاههای زخم) افزایش میدهد و باعث بهبود آنها میشود. اگر اسکار به بافتهای زیرین خود چسبیده باشد، باعث آزاد شدن آنها میشود. گرمای حاصل از امواج فراصوت با گرمای حاصل از گرمایش متفاوت است.
میکروماساژ مکانیکی
به هنگام فشردگی و انبساط محیط ، امواج طولی فراصوتی روی بافت اثر میگذارند و باعث جابجایی آب میان بافتی و در نتیجه باعث کاهش ورم (تجمع آب میان بافتی در اثر ضربه به یک محل) میشوند.
درمان آسیب تازه و ورم :آسیب تازه معمولا با ورم همراه است. فراصوت در بسیاری از موارد برای از بین بردن مواد دفعی در اثر ضربه و کاهش خطر چسبندگی بافتها بهم بکار میرود.
درمان ورم کهنه یا مزمن :فراصوت چسبندگیهایی که میان ساختمانهای مجاور ممکن است ایجاد شود را میشکند.
خطرات اولتراسوند:
1)سوختگی:
اگر امواج پیوسته و در یک مکان بدون چرخش بکار روند، در بافت باعث سوختگی میشود و باید امواج حرکت داده شوند.
2)پارگی کروموزومی
استفاده دراز مدت از امواج اولتراسوند با شدت خیلی بالا پارگی در رشته دی ان ای (DNA) را نشان میدهد.
3)ایجاد حفره یا کاویتاسیون
یکی از عوامل کاهش انرژی امواج اولتراسوند هنگام گذشتن از بافتهای بدن ایجاد حفره یا کاویتاسیون میباشد. همه محلولها شامل مقدار قابل ملاحظهای حبابهای گاز غیر قابل دیدن هستند و دامنه بزرگ نوسانهای امواج اولتراسوند در داخل محلولها میتواند بر روی بافتها تغییرات بیولوژیکی ایجاد کند (پارگی در دیواره سلولها و از هم گسستن مولکولهای بزرگ)
اشتراک در:
پستها (Atom)