خلاصه:
احمد قابل:
به نام خداوند رحمان و رحيم
در احكام شريعت محمدي(ص) گناه كبيرهاي با عنوان «تجاهر به فسق» وجود دارد. علت «كبيره=بزرگ» بودن آن گناه اين است كه؛ مرتكب آن، هم «نافرماني خدا» كرده است و هم با «بيشرمي در برابر ديدگان خلق خدا» به جرم خويش «تظاهر» كرده و گويي به آن «افتخار» ميكند!!
پيش از «نمايش نامشروع و غيرقانوني محاكمهي سياسيون» در «بيدادگاه» حاكميت كودتا، در سطحي وسيع به اطلاع مردم رسيد كه «روند اعترافگيري» برخلاف «حكم قاطع شريعت محمدي(ص) در نامشروع بودن اعترافات متهمان در زندان و شرايط تهديد و شكنجه» است و نيز برخلاف فتاوي صريح فقها و مراجع و حتي نظريهي بنيانگذار جمهوري اسلامي است. اما كودتاچيان، نمايشي كه بارها تجربه شده و نتيجهي معكوس داشته را بازهم تجربه كردند و با سكوت، رضايت، تأييد و تشويق فقيهاني كه مدعي «ولايت بر مردم» اند و يا رياست بر قوهي قضائيه دارند و يا فقهايي كه در شوراي نگهبان حضور دارند و يا عضو مجلس خبرگاناند، اين خلاف شرع بيّن و آشكار را مرتكب شدند.
آيا اين وقاحت و بيشرمي نيست كه حاكميت كودتا، هنوز و هميشه، ادعاي «اسلامي بودن» رفتارهاي خود را با بوق و كرنا به گوش مردم ميكوبد و آشكارترين «گناهان كبيره» را يكي پس از ديگري مرتكب ميشود و همچنان ميخواهد كه «بزرگترين دروغ» او (اسلامي بودن حاكميت) را باور كنيم؟!!
اين واقعه و وقايع پس از انتخابات، با همهي تلخيها، نتايج نيكي نيز داشت. كساني كه در برابر «پخش اعترافات جعلي آيةالله شريعتمداري، صادق قطبزاده و بسياري ديگر از شهروندان ايران» موضعي تأييد كننده داشتند و همچنان به ضرر اعتراف كنندگان داوري ميكردند، امروز از داوريهاي پيشين خود شرمنده خواهند شد و «بازگشتي ديرهنگام به حقيقت» خواهند داشت. اين نتجهي ارزشمند، گرچه با بهاي سنگيني بهدست آمده است، ولي بسيار پر ارزش است.
اكنون تمامي آناني كه «اعترافات زير شكنجهي سيد مهدي هاشمي، بر عليه آية الله منتظري را ديده و به ضرر فقيه عاليقدر، داوري كردهاند، در داوري خود تجديد نظر كرده و به حقيقت ماجرا(كه اعتراف آقاي ريشهري به تعزير مهدي هاشمي، در متن كتاب«خاطرات سياسي» وي موجود است) پي خواهند برد. اين بسيار پر ارزش است.
اگر بيشتر به اين ماجرا بينديشيم، منافع بيشمار ديگري را نيز ميتوان شمرد. اكنون كه «آثار زيانبار پروژهي حذف آية الله منتظري و ماجراي انتخاب جانشين وي» دامان بسياري از مجريان و يا رضايتدهندگان به آن ماجرا را گرفته و «مكافات عمل» آنان را در همين دنيا، قرار داده است، ميتواند صحنهي تصحيح داوريها و نگرشها گردد كه ارزش كمي ندارد.
دنيا جايگاه تجربه و خطا است، هرچند امكان بازگشت و جبراني وجود نداشته باشد، و چهبهتر كه آدمي فرصت توبه و پشيماني و تصحيح نگرش و رفتار در باقيماندهي عمر خويش را در همين دنيا پيدا كند. مطمئنا اين نتايج، براي آيندهي كشور مفيد خواهد بود و اگر لطف خدا شامل گردد، اعلام رسمي و اقرار به خطاهاي پيشين، ميتواند موجب جلب «رحمت و عنايت خدا» شود.
همهي اين آثار مثبت، در دل تاريكيهاي ظلم و ستم حاكميت كودتا كه «براندازان سخت نظام جمهوري اسلامي» اند، پديد آمده است و با دست خود آنان، اسباب رسوايي روندي كه منجر به اقتدار آنان شده است، فراهم گرديده و به همين دليل، ميتوان «ابتربودن» عملكردهاي كوتاچيان را آشكارا ديد و با همهي تلخيها(كه گويي، خنده را بر آدمي تحريم كرده است)حقيقتا ميتوان به اين همه ناداني آنان خنديد.
براي آنكه از تجارب خود نيز بهره گيريم، يادآوري ستم مشابهي كه آقايان؛ «عباس عبدي و حسين قاضيان و برخي دانشجويان» در چند سال پيش، تحمل كردند و پس از آزادي، همان انسانهايي بودند كه پيش از بازداشت و زندان بودند (و شايد قويتر و محكمتر) ميتواند پيش چشم مردم و حاكميت قرار گيرد. بعيد ميدانم كه «حافظهي ملت و حاكميت» تاريخي به كوتاهي آن واقعه را از ياد برده باشند!!
اين سنت الهي است كه «ظلم و ستم، پايدار نميماند» و به بيان قرآن كريم، هيچ نيرويي توان تغيير سنت الهي را ندارد(و لن تجد لسنة الله تحويلا و لن تجد لسنة الله تبديلا). حال چگونه است كه برخي دانش آموختگان حوزههاي علميه، چشم از اين حقيقت فرو بسته و دست ناپاك خود و حاميان خود را به خون هموطنان رنگين ساخته و دايرهي ستم خود را به آبرو و ناموس ايرانيان كشانده و در بازداشتگاههاي خود، به «سب قرآن و اسلام و پيامبر(ص) و ائمهي هدي(ع) و هتك حيثيت انساني بيپناهان دربند و كشتار همراه با ددمنشي مأموران ازخدا بيخبر، همچون مواردي كه در متن فيلم اعترافگيري از همسر سعيد امامي و ياران او ديده شد» اقدام ميكنند و انتظار دارند كه بزرگترين دروغ آنان در «اسلامي بودن حاكميت» را باور كنيم؟!!
در كجاي اسلام آمده است كه افراد كثيري را بدون اثبات جرمي در حد قتل، زير شكنجهها بكشند و جنازهي آنها را تحويل ندهند و يا پس از تأخير فراوان در تحويل، براي خانوادههاي داغدار و دوستان و اشنايان مزاحمت ايجاد كنند تا سوگواري نكنند و اگر اقدام به سوگواري كردند، آنان را به قصد كشتن، بزنند و متهم به اقدام بر عليه امنيت ملت و كشور كنند؟!! شرم و حيا و انسانيت و حقيقت، در «اسلام جعلي اين كودتاچيان از خدا بيخبر» هيچ جايگاهي ندارد؟!!
آنها به خدا و اسلام و پيامبر خدا و ائمهي هدي، كه زير شكنجههاي ددمنشانه، تنها اميد بازداشتيها است اهانت ميكنند و آشكارا به انكار ارزش انان تكلم ميكنند و زير ضربات مشت و لگد و باتوم و... از متهمان ميخواهند كه به «ولايت فقيه» احترام بگذارند؟!! ننگ بر چنين ولايت فقيه و ولي فقيهي باد كه بدون حفظ حريم خدا و پيامبر و امامت معصوم، بخواهد حريم نامحترمي براي خود دست و پا كند!!؟
هر انسان مسلمان آزادهاي بايد آن زمان كه بازجوي همسر سعيد امامي، از او با شكنجههاي مكرر ميخواست كه با الفاظ صريح، به قرآن توهين كند (و آن زن نميتوانست و مجددا شكنجه ميشد تا آخر الأمر به خواستهي او تن داد) بايد آرزوي مرگ ميكرد. كشته شدن در راه دفاع از قرآن و در تقابل منطقي و غير خشونتبار با ولايت فقيهي كه وقيحانه اين صحنهها را ديد و دم بر نياورد و استرجاع نكرد و مسببان را به اشد مجازات نرساند و بلكه در خفا از آنان حمايت كرد و امروزه ميشنويم كه براي اعترافگيري از سياسيون اخير از همان فرد كثيف و تيم كثيفش نيز بهرهميگيرند، نه تنها ننگ نيست كه افتخاري بزرگ و شهادت حقيقي است.
شايد روزي در صحنهي مبارزهي منطقي با اين ظلم و ستمها تنهاتر از امروز بوديم و سالهاي طولاني را در غربتي قابل تحمل طي كرديم، ولي به فضل خدا و با همت ملت، امروزه اكثريت قاطع ملت را آگاهتر از پيش، در مسير احقاق حق حاكميت خويش ميتوان ديد و ديگر تنها نيستيم. اندكي صبر، سحر نزديك است و بر اثر صبر نوبت ظفر آيد.
نميبينيم كه حاكميت كودتا، جرأت دادن مجوز براي راهپيمايي مسالمت آميزمان را ندارد و از تصور تجمع ميليوني ما، چگونه مي لرزد؟!!
نميبينيم كه براي اثبات «صحت انتخابات» آنقدر دست حاكميت كودتا خالي است كه محتاج مهر تأييد «اصلاح طلبان در بند» است و آنها را تحت انواع فشارهاي جسمي و روحي گذاشته تا اعلام كنند كه «هيچ تقلبي نشده است»؟!! و براي اثبات آزاد بودن افراد و تأييدهاي آنان، نمايشي تلويزيوني ترتيب ميدهد تا شايد كسي را گول بزند!!؟ شايد روزي محتاج «تأييد اجباري صحت انتخابات از سوي آقايان خاتمي و موسوي و كروبي» نيز بشوند، ولي مگر مردم خود مدعي تقلب ميليوني نيستند و مگر تنها مدرك مردم، ادعاي سياسيون است كه اينهمه سازوبرگ براي گرفتن تأييد اجباري از آنان فراهم كردهاند تا ملت را به خيال خام خود قانع كنند؟!!
اين ملت تنها از اين صحنهي انتخاباتي نيست كه پي به تقلب حاكميت برده است. آنان در دورههاي گذشته نيز همين پندار را داشتهاند ولي اكنون قرائن نشان ميدهد كه عزم خود را جزم كردهاند تا با عنايت خدا از «حق حاكميت بيچون و چراي ملت» به نفع حاكمان ناسپاس و ستمگر، چشمپوشي نكنند.
خواستهي اصلي اين ملت، چيزي جز «بازگشت به حق حاكميت مطلقهي ملت» نيست و شواهد و قرائن نشان ميدهد كه اين نوبت، بدون رسيدن به تمامي حقوق قانوني خويش، ميدان را ترك نخواهد كرد.
شعار «الله اكبر» ملت نشانگر آن است كه برخلاف ادعاي كودتاچيان، هيچكس قصد ضد اسلامي ندارد و وابسته به بيگانه نيست و تنها از خدا و هموطنان خويش در سراسر دنيا، طلب ياري ميكند.
اگر آقاي خامنهاي و شوراي نگهبان مدعي عدم تقلب در انتخاباتاند، چرا هر چهار نامزد انتخاباتي بر تقلبي بودن نتيجهي آراء در حد چندميليون رأي توافق دارند؟ مگر ايشان از ادعاي آقاي «كلهر» مشاور فرهنگي آقاي احمدي نژاد در برنامهي زندهي راديويي كه گفته است: «شش ميليون رأي آقاي احمدي نژاد را نخواندهاند!!» خبر ندارد؟!! مگر آقاي رضائي صحبت از «سه ميليون رأي ناخواندهي خود» نكرد؟!! جمع ادعاي نامزدهاي اصولگرا، ميشود 9 ميليون رأي تقلبي!! آقايان موسوي و كروبي نيز اعتقاد به تقلب 10 ميليون رأيي دارند. آيا تقلبي با حداقل 9 ميليون رأي، به ابطال انتخابات نميانجامد؟!!
از نظر شرعي، در بارهي تقلب ميليوني در انتخابات، «تواتر اجمالي» و «اجماع مركب» وجود دارد و نميتوان به ادعاي «عدم تقلب در انتخابات» شرعا اعتنايي كرد.
اگر در شعارهاي مردم، نوعي از ابراز برائت از حاكميت كودتاچيان برانداز نظام جمهوري اسلامي ديده و شنيده ميشود، بهخاطر آن است كه اين ملت ميداند كه بدون «كفر به طاغوت» و نسخههاي طاغوتي (كه با ظاهر اسلامي و توسط «روحانيون درباري» ارائه شده و چيزي جز نكبت و شكنجه و خونريزي و جنگ و خشونت به ارمغان نياورده) و اعلام برائت از آن، نميتواند به مرحلهاي از «ايمان به خدا» و «شريعت عقلاني محمدي(ص)» برسد كه تأكيد بر «رعايت بيچون و چراي اخلاق و حقوق انساني در همهي حوزههاي زندگي سياسي و اجتماعي بشر دارد» (فمن يكفر بالطاغوت و يؤمن بالله، فقد استمسك بالعروة الوثقي).
اين ملت به كمك عالمان خويش، دريافته است كه «حق ويژه»اي از جانب خدا براي «حاكميت افراد عادي بشر (فقيهان) بر مردم» درنظر گرفته نشده است و اگر درقانون اساسي چنين حق ويژهاي رسميت يافته، به عنوان زير مجموعهي اصل 56 و «حق خداداي حاكميت ملت» است و نبايد در تفسير قانون اساسي، برخلاف نص قانون و به گونهاي تفسير و تأويل گردد كه «دين و اسلاميت» را در برابر «حق حاكميت ملت» قرار داده و مزاحم زندگي اجتماعي و تصميمگيري عقلاني آنان در حوزهي حاكميت شود.
اميدوارم كه با آزادي كامل عزيزان دربند، سند رسوايي ديگري از كودتاچيان بيحيا به دست ملت افتد و مسير سقوط كودتاچيان برانداز نظام، فراهم گردد و بهار آزادي با شهد «حاكميت مطلقهي ملت» در نظام جمهوري اسلامي ايران را تجربه كنيم(و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون).
خدايا چنا كن سرانجام كار//تو خوشنود باشي و ما رستگار
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر