آقای مکارم شیرازی ، آیا سخنرانی تان درباره ولایت فقیه را بیاد دارید؟!
سنی نیوز: اخبرا عبدالکریم سروش نامه ای به مراجع تقلید نوشت و از آنان خواست در برابر شرایط حاضر ، سکوت اختیار نکنند. این نامه بی درنگ مرا بیاد آیت الله مکارم شیرازی و سخنرانی تاریخی اش در مجلس بررسی قانون اساسی سال 1358 انداخت. ایشان قطعا بعداز ظهر 18 مهر آن سال را بیاد می آورند که در جریان بررسی اصل 110 قانون اساسی و در مقام مخالفت با آن اصل درباره ی اختیارات ولی فقیه ، چه سخنانی را ایراد کردند . آیا آیت الله هنوز بر سر آن سخن شان هستند یا گذر زمان در دیدگاه هایشان تغییراتی پدید آورده است ؟!
بی هیچ شرح و تفسیری ، این شما و این سخنرانی مکارم شیرازی ، و البته اعتراضات مکرر دیگر نمایندگان که خواستار قطع سخنان او بودند !
***************************************************************
نائب رئیس: آقای مکارم ، به عنوان مخالف دوم بفرمائید صحبت کنید.
مکارم شیرازی : بسم الله الرحمن الرحیم. بنده فکر می کنم مساله ی فرماندهی کل قوا ، هم یک بحث کلی دارد و هم یک بحث خصوصی. امروز بعداز ظهر در این موارد یادداشتی می نوشتم برای اینکه این اصل به عقیده ی قاصر من ، یک اصل سرنوشت سازی است و این اصل را خیلی مهم می دانم و فکر می کنم سرنوشت قانون اساسی ما تا حد زیادی به این اصل پیوسته است و تقاضایم این هست که آقایان هم صحبت بفرمایند. یک خرده روی این اصل با دقت بیشتری مطالعه و بررسی بفرمایند تا بهتر به جلو برویم. ما با وجودی که سابقه ی صحبت کردن خیلی زیاد دارم ، ولی فکر کردم در این اصل سرنوشت ساز، منحرف از مسیر نشوم و آن سخنانی که دارم ، بنویسم ، مخصوصا راجع به رهبری کل قوا ، و قسمتی هم کلیاتی است که منطبق می شود روی مساله ی رهبری کل قوا و میدانم این عرایضم برای بعضی از برادران عزیز شاید یک مقدار ناگوار باشد. تقاضا و خواهش می کنم به عنوان اینکه این اصل ، اصل سرنوشت سازی است و برای اینکه آزادی را هم رعایت کرده باشیم، اجازه بفرمائید من عرایضم را از این به بعد از روی نوشته بخوانم.
خدایا تو میدانی من به خاطر حمایت از آئین تو و بندگان تو این سخنان را می گویم . من می دانم اگر به مصلحت شخصی بیاندیشم ، باید حداقل در اینجا سکوت اختیار کنم ، زیرا حداقل آن این است که بعضی از دوستان حاضر از من می رنجند ، ولی من انشاالله از آن افرادی نیستم که بخاطر حفظ مصالح شخصی ، چشم از مصالح دین تو و بندگان تو بپوشم. ( همهمه ی نمایندگان )
نائیب رئیس ( بهشتی ) : از دوستان خواهش می کنم نظم جلسه را رعایت کنند . ایشان خواهش کرده بودند اجازه بدهید صحبتشان را بفرمایند.
مکارم شیرازی: بنده مطالبی یادداشت کرده ام که بخوانم . اگر اجازه میدهید میخوانم ، چون به عقیده ی من سرنوشت قانون اساسی به این اصل وابسته است. ( همهمه ی نمایندگان )
ربانی املشی: من نمی دانم چرا دوستان همهمه می کنند و نسبت به حرفهای آقای مکارم حساسیت نشان می دهند. اجازه بدهید صحبت هایشان را بگویند.
نائب رئیس: بار دیگر خواهش می کنم نظم جلسه را رعایت فرمائید. آقای مکارم ادامه بدهید.
مکارم شیرازی: اگر حوصله بفرمائید و تا آخر گوش بدهید ، خواهید این مطالب ، مطالب بدی نیست ، و من بی حساب و بی گدار به آب نمی زنم و صحبت نمی کنم.
هاشمی نژاد: اکثریت دوستان معتقدند که این سخنرانی ایشان سو اثر دارد.
مکارم شیرازی: نخوانم؟ چشم ، اگر اجازه نمی دهید نمی خوانم ، من به نظر شما و اکثریت احترام می گذارم. ( عده ای از نمایندگان: بخوانید آقا ، بخوانید ) چشم ، ولی من انشاالله از آن افرادی نیستم که بخاطر حفظ مصالح شخصی چشم از مصالح دین تو بپوشم. من این کار را نوعی شرک و بت پرستی می دانم. من آنچه را تشخیص داده ام ( میان خودم و میان تو ) ، میگویم ؛ این شنوندگان و برادران عزیز هر چه می خواهند فکر کنند من آماده ی پذیرا شدن هرگونه پاسخی در این راه ، از این دوستانم هستم. من میدانم هر یک از آقایان حاضر در گوشه ای از این مملک صاحب نفوذ و احترامند، نباید آنها را رنجیده خاطر کرد، ولی رضای تو بالاتر از همه ی اینها است و توحید از این ملاحظات دور است « کلما شغلک عن الله فهو صنمک » ، « هر چیز تو را از خدا دور کند، بت تو است » من این اصل را یک اصل سرنوشت ساز می دانم . من فکر می کنم اگر این اصل به همین صورت تصویب شود، آینده ی قانون اساسی در خطر است، آینده ی انقلاب و آینده ی خون شهیدان در خطر است ، و چیزی نمی گذرد که فاتحه ی بقیه ی اصول مفید و سازنده ی این قانون نیز خوانده خواهد شد ، به همین دلیل سکوت را جایز نمی بینم. عزیزان و سروران من، دلایل خودم را می گویم و از شما تقاضا دارم این اصل را اصلاح کنید و مورد تجدیدنظر قرار دهید. اما دلایل مخالفت من با این بند ، پنج چیز است.
1- من به ولایت فقیه روز اول رای موافق داده ام، الان هم می دهم و تا ابد رای خواهم داد. ولی راه پیاده کردن ولی فقیه این نیست. هیچکس نمی تواند بگوید بنده ولایت فقیه را نمی فهمم. تا حدود سی سال است در حوزه های علمی هستم و حدود دوازده سال است که در حوزه ی علمیه ی قم درس خارج یعنی دروس عالی میگویم. چند بار ولایت فقیه را درس گفته ام ، بنابراین از ولایت فقیه حتما چیزی می فهمم. بر همین اساس صریحا می گویم ما از نظر اسلامی دو وظیفه در این قانون اساسی داریم. اول اینکه قانونی بر ضد قوانین اسلام تصویب نشود . این هدف بحمدالله در اصل شورای نگهبان به خوبی تامین شد و دیروز هم با تاکید مجدد روی آن رای موافق دادیم. دوم اینکه رئیس جمهور که در راس تمام قدرتهای اجرایی قرار دارد اگر فقیه و مجتهد در مسائل اسلامی نیست، باید ماذون از طرف فقیه باشد. یعنی به عبارت کاملا روشن وقتی رئیس جمهور را مردم انتخاب کردند و رهبر پای آن صحه گذارد، باید کارهای مملک به دست او سپرده شود. اما اینکه رئیس جمهور هم منتخب مردم و هم مورد قبول فقیه و رهبر باشد…
فاتحی: آقا، ذات نایافته از هستی بخش – کی تواند که شود هستی بخش؟
نائب رئیس: آقای فاتحی چه کسی به شما اجازه ی صحبت میدهد؟ چرا نظم جلسه را رعایت نمی کنید ؟ من به شما اخطار نظامنامه ای می دهم.
فاتحی: اگر او فرمانده کل قوا نبود، چگونه این قدرت را به رئیس جمهور می دهد که قدرت و حکومت را خدا به فقیه داده ، نه مردم و نه ما ، ما از خودمان چیزی نمی گوئیم ، این خداست که این قدرت را به فقیه داده. ( عده ای از نمایندگان: آقای فاتحی چرا به نظم جلسه توجه نمی کنید؟ بگذارید حرفشان را بزنند )
مکارم شیرازی: اگر اجازه بدهید مطلب بعد از این روشن می شود.
نائب رئیس: آقای مکارم شما ادامه بدهید.
مکارم شیرازی: اما اینکه رئیس جمهور هم منتخب مردم و هم مورد قبول فقیه و رهبر باشد، باز هم کار دست او نباشد، معنی ندارد. هنگامی که علی(ع) مالک اشتر را برای حکومت مصر انتخاب کرد، تمام اختیارات مصر را به دست او سپرد ، نه اینکه تمام سرنخ ها را در دست خود نگهداشت . آقایان عزیز ، اگر رئیس جمهور منتخب مردم است، امین است و از طرف فقیه نیز حکم او امضا شده، چرا معامله ی یک فرد بیگانه و فرد غیرقابل اعتماد را به او می کنید و همه ی اختیارات را از او می گیرید؟
2- تنظیم کنندگان این اصل در چهاردیواری جو کنونی قرار گرفته اند و خیال می کنند همیشه مرد بزرگی مانند آیت الله العظمی امام خمینی بر سر کار است، در حالیکه شاید چندین قرن بگذرد که مردی با ویژگی ها و صفات عالی و شرایط مکانی و زمانی او پیدا شود که بتوان همه ی کارها را به دست او سپرد. این یک استثنا تاریخ است ، قانون اساسی را باید برای هر زمان و هر مکانی بنویسیم ، این مرد بزرگ نجات دهنده ی ایران از چنگال یک استبداد دوهزار و پانصد ساله است و حساب او از دیگران جداست. قانون اساسی یک مساله ی کلی است.
3-این اصل که نوشته شده با همین شکل و صورت در دنیای امروز اصلا قابل اجرا نیست و بزرگترین دلیل عدم صحت یک قانون، قابل اجرا نبودن آن است. درست فکر کنید؛ دشمن در داخل و خارج ما را متهم به استبداد می کند. ( یکی از نمایندگان: نگوئید استبداد، بگوئید حکومت فردی ) و ما را مخالف حاکمیت ملت معرفی می کند، به همین دلیل امام برای خلع سلاح دشمن دائما می کوشد کار مردم را بوسیله ی خود مردم انجام دهد. اما این ماده از قانون می گوید که همه ی سرنخ ها بدست ماست. این بهترین دستاویز برای دشمن است، آنها با همین سند خواهند گفت عده ای از علمای دینی در مجلس خبرگان نشستند و یک قانون اساسی که پایه های حکومت خودشان را تثبیت میکرد نوشتند و رفتند. شما را بخدا قسم این کار را نکنید . امروز ممکن است مردم چیزی نگویند اما فردا این قانون را کنار خواهند گذارد. بخدا این به صلاح اسلام نیست، به صلاح انقلاب نیست. ما حاکمیت ملت را در اصول گذشته تصویب کرده ایم کاری نکنیم که حاکمیت مردم یک شیر بی دم و سر و اشکم شود. ولایت فقیه را اگر درست پیاده کنیم، با حاکمیت مردم و اصل شورا کاملا سازگار است، اما اگر بد پیاده کنیم به این اصل شورا پایان می دهید و این امر قابل دوام نیست و به تعبیر فقهی خودمان « مصلحت امت و غبطه ی مردم مسلمان ایجاب می کند اختیارات مختلف را که دلیل شرعی برآن نداریم ، در خودمان متمرکز نکنیم که سخت موجب ابهام است ».
4-ملت ایران به جمهوری اسلامی نود و هشت درصد رای موافق داده و براساس آن رئیس جمهوری انتخاب خواهد کرد و با اکثریت به او رای خواهد داد. اما معلوم نیست رئیس جمهور با توجه به این اصل که نوشته شده است، چکاره است. تمام مسائل اجرایی بوسیله ی نخست وزیر و وزرا انجام می شود کارهای بالاتر هم که بوسیله ی شورای رهبری انجام می شود، بنابراین رئیس جمهور یک موجود معطل می باشد. پس بیایید یک کار منطقی انجام دهیم یک یا چند فرد از فقها کاندیدای ریاست جمهوری شوند ، وقتی مردم به آنها رای دادند تمام وظایف ریاست جمهوری را به عهده بگیرند، هیچ مانعی ندارد. اما هنگامی که فقهای ما ترجیح دهند که خودشان رئیس جمهور نباشند و خودشان به دیگری رای دادند و او را ماذون دانستند، مفهومش این است که می خواهند کارهای مملکت را به او بسپارند ، این درست نیست که فقها هم بخواهند دیگری را به ریاست جمهوری برگزینند و هم خود تمام اختیارات را داشته باشند. ولایت فقیه می گوید یکی از این دو را باید اختیار کرد، یا علی باید خودش به مصر برود و حکومت کند، یا مالک اشتر را با فرماندهی کل قوا به مصر بفرستد.
5- انگشت روی جزئیات می گذارم. شما می گوئید فرماندهی کل قوا همیشه به عهده ی فقها است. بنده عرض می کنم امروز که امام این وظیفه را به عهده گرفته ، شرایط فوق العاده ای در کار است. به علاوه عرض کردم حساب امام یک حساب مخصوص او است آیا شما می گوئید برای همیشه رئیس جمهور کسی باشد و فرمانده کل قوا دیگری؟ این درست به آن می ماند که علی علیه السلام مالک اشتر را والی و حاکم مصر کند اما به او بگوید فرمانده کل قوای مصر تو نیستی . ما باید بکوشیم مردم را با خود داشته باشیم اگر مردم با ما باشند همه چیز با ما است اما اگر مردم از ما جدا شوند، فرماندهی کل قوا نیز برای ما کاری نمی کند. امام یک سرباز نداشت و شاه مخلوع پانصد هزار سرباز داشت، اما چون مردم با امام بودند پیروز شد و چون مردم از شاه جدا بودند شکست خورد. آخرین تقاضای من این است سخن امام صادق(ع) را بخاطر بیاوریم که فرمود کسی که از وضع زمان خود آگاه باشد مورد هجوم مشکلات قرار نمی گیرد « العالم بزمانه لا یهجم علیه اللوا » پس کاری نکنیم که دیگران برنده شوند ، من ممنون می شوم که من را با دلیل قانع کنید تا به این اصل رای موافق دهم و یا لااقل در تصویب آن عجله نفرمائید یا اگر موافقید تنظیم این اصل را به عهده ی امام بگذاریم که مصداق اتم ولایت فقیه است و از همه ی ما خوشفکر تر و دارای وسعت ذهن و آگاهی بیشتر است. اللهم قد بلغت وظیفتی.
***************************************************************
برای اطلاعات بیشتر به کتاب « صورت مشروح مذاکرات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران » صفحات 1116-1113 و پس از آن مراجعه فرمائید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر