وهمه انتظار داشتند نائب امام زمان با عصای جادوئیش کوزه شکسته را بهم دوزد. ولی جلوی چشمان همهی دنیا نائب امام زمان با صراحت حقی که قانون برای مردم تضمین کرده را با عصای دین و مذهب از آنان سلب نمود و به آنها دستور صبر و تحمل اجباری داد! وشعار آیت الله خمینی که گفته بود: من با کمک همین ملت مشت بدهن دولت می کوبم، را ۱۸۰ درجه چرخانید و در روز روشن و روی منبر اعلام کرد: من با کمک همین دولت مشت بر دهن ملت میکوبم!…
انتخابات ایران پرده عصمت را درید!…
* سعید صادقی
خطبه نماز عقیدتی سیاسی آقای خامنهای در اولین جمعه بعد از اعتراضات مردمی مرا بیاد آن روستایی ساده و از همه جا بی خبر انداخت که آفتابهای نقرهای در صحرا پیدا کرده از روی کنجکاوی طلسم جادوئی “اجی مجی لا ترجی” را خواند و بناگاه جنی که سالها در آنجا زندانی بود ناراحت و خشمگین از آفتابه بیرون پرید و بجای اینکه بگوید: “سرورم. تاج سرم. من تو را نوکرم. بگو تا فرمان برم”. گفت: مرگ بر دیکتاتور دروغگو!…
ایران همه برای شنیدن این خطبه گوش بود. وهمه انتظار داشتند نائب امام زمان با عصای جادوئیش کوزه شکسته را بهم دوزد. ولی جلوی چشمان همهی دنیا نائب امام زمان با صراحت حقی که قانون برای مردم تضمین کرده را با عصای دین و مذهب از آنان سلب نمود و به آنها دستور صبر و تحمل اجباری داد! وشعار آیت الله خمینی که گفته بود: من با کمک همین ملت مشت بدهن دولت می کوبم، را ۱۸۰ درجه چرخانید و در روز روشن و روی منبر اعلام کرد: من با کمک همین دولت مشت بر دهن ملت میکوبم!…
صد عجبا این روزگار را!…
تاریخ تشیع در نیمه اول قرن سوم چیزی بنام امامت را اختراع نمود. وآنرا در دوازده نفر خلاصه کرد. مشخصات یازده نفر اول را معرفی نمود و آخرین را که خود تاریخ وجودش را انکار میکند. آقایان شیعه صفوی درست کرده در سوراخی در شهر سامراء عراق تا اطلاع ثانوی پنهان کردند و نام این موجود خیالی را هم امام زمان گذاشتند.
( یعنی امامی که چرخ زمانه بدون رهبریت و نظارت او نمیچرخد. و اوست که نظام جهان و جهانیان را اداره میکند. و او بود که بقول آقای احمدی نژاد چرخ حکومت ایران را می چرخانید و اینهمه گرانی و نگون بختی ایرانیان و اوضاع و احوال امروز کشور دست پخت اوست! و رهبر ـ نمی دانم با چه روئی ـ در خطبه خود باز هم او را خواند تا کشور را اداره کند! و از بد بدتر سازد).
سپس برای اینکه میخ این دروغ بسیار بزرگ را محکم تر بزمین بکوبند برای امام شاخ و برگها درست کردند و گفتند: امام از هر گناه و اشتباه و خطائی پاک و معصوم است! امام از هر آنچه بوده و خواهد بود آگاه است و علم غیب و علم لدنی دارد و…
(حالا چرا این بلا را بر سر ایران عزیزمان آورده نمیدانم. مگر ما چه هیزم تری به او فروخته بودیم؟! مگر ملت و کشور را دو دستی در اختیار مبارکشان نگذاشته بودیم؟!).
درست همان سیاستی که آیت الله خامنهای اجرا نمود. تقلب در انتخابات و سپس ادعای اینکه مگر تقلب به بزرگی ۱۱ ملیون رأی هم میشود؟! در واقع ایشان خواستند با قاعده آقای مطهری فرمولشان را ثابت کنند. آقای مطهری میگفتند: اگر خواستی دروغی را به منبر بنشانی آنرا سر منبر بگو!
امام در نزد شیعه معصوم و صاحب علم هر آنچه بوده و هست وخواهد شد است؛ حالا هر چند دعاهای امامان پر از درخواست بخشش و مغفرت و اعتراف به گناه و اشتباه باشد. هر چند امام متقیان علی قبر شکن با لشکر شام بجنگد و امام بر حق حسن مجتبی پس از او با آنها صلح کند، و تاریخ از خلافتش بنام سال وحدت و همبستگی مسلمانان یاد کند. هر چند در رده بندی و ترتیب امامان خلل افتد باز هم به کوری چشم تاریخ امام معصوم معصوم است! بلکه بیشتر از آن ـ آنهم بکوری چشم منکران ـ اگر اسماعیل امام بر حق و اعلام شده از سوی خداوند قبل از پدرشان ـ امام جعفر صادق ـ وفات کنند و پدر مجبور شود برادر کوچکتر را به امامت بگمارد. باز هم امام اشتباه نکرده و این اشتباه ـ العیاذ بالله ـ اشتباه خداست که پی برده در اختیارش خللی صورت گرفته و حالا رأیش را عوض نموده. و اینجا شیعه دست به اختراع دیگری زد و آنرا “البداء” نامید!!
و حالا پس از قرنها آقای آیت الله خمینی اختراع دیگری را به طومار اختراعات مذهبی افزود و آنرا ولی فقیه نامید!
وآن یعنی اینکه؛ من خمینی نائب امام زمان در غیبت او هستم! آقای خامنهای ـ که با شفاعت و نقشههای آقای رفسنجانی یک شبه آیت الله شده بود ـ با خود گفت: من از دیگران چه کم دارم که اختراعی نکنم. عقل ایشان نیز پس از سالها واژه “ولی فقیه مطلق” را ترشح کرد و به عنوان اختراع در بازار تشیع بفروش گذاشت. وخود را از پیامبران یک سر و گردن بالاتر برد.
(http://fa.wikipedia.org/wiki/ولایت_فقیه)
و جالب این است که از قلم مخترعان این اکتشافات افتاده است که به ولی فقیه اجازه دروغ گفتن و تقلب بدهند. البته بند “تقیه”ای که این اجازه را به آنها داده با تبصره؛ احساس خطر در بین دشمنان محدود شده.. و راه را بر آقای خامنهای که به ملت خود در روز روشن و روی منبر دروغ گفت ـ و با تأیید تقلب به این بزرگی با زبان بی زبانی اعلام داشت که در این تقلب شرکت مباشر داشته ـ، بسته است.
مگر اینکه ایشان ملت را دشمن خود تلقی کند و بفرماید که من “تقیه” کردهام!
و شاید سنگ پراندن به شیشههای دیگران منجمله روباه پیر؛ انگلستان و شیطان اکبر؛ آمریکا برای رسیدن به همین تأویل است؟!
عجب روزگاری شده! در سال ۱۳۵۷ مبارزه با ظلم و ستم جهاد اکبر بود و تنها بعد از ۳۰ سال آرمانها دگرگون شده و همین مبارزه با ظلم وستم از سوی نائب امام زمان و ولی فقیه مطلق به عنوان گناه کبیره اعلام میگردد!
وکشتار مردم بیگناه با تفنگهای حکومت کمونیستی شوروی در خیابانهای کشور که تنها ورد “الله اکبر” بر زبانشان است. بقول نائب امام زمان شکلی از اختلافات سلیقهای است! ملیاردها دولار از خزانه دولت ناپدید میشود. تقلب در همه سطوح مدیریت و حتی تا سطح وزیران در کشور بیداد میکند.. آقای رفسنجانی بعنوان چپاولگر بیت المال معرفی میشود. و… و هزار یک حکایت دردآور دیگر . همه اینها را نائب برحق امام زمان که از هر گناه و اشتباهی بدور است اختلافات سلیقهای مینامد..
همه این خرافات و سوء استفاده از دین و مذهب و به مسخره گرفتن عقلهای مردم باعث بیداری جوانان و ملت با فرهنگ و شعور ایران شده.
این مردمی که در تیرماه سال ۱۳۸۴ به امید نجات از چپاولهای رفسنجانی دامن احمدی نژاد (معجزه هزاره سوم) را گرفتند. امروز بعد از ۴ سال با شعار “مرگ بر دیکتاتور” چپاولگر و دزد دیروزی را آرزو میکنند..
(http://fa.wikipedia.org/wiki/احمدی_نژاد_معجزه_هزاره_سوم)
ایرانیها در حقیقت نه رفسنجانی را در لباس موسوی میخواهند و نه خامنهای را در پوستر احمدی نژاد. ایرانیان از این نظام دیکتاتوری و از ظلم و ستمی که از یک شخص بتی مغرور و خود خواه بنام ولی فقیه مطلق ساخته و به او صفات خدایی داده به تنگ آمدهاند..
جا دارد ملت بیدار ما در پی ریشهیابی دردهای خود باشد. و درمان درد را در کتاب خدا و سخنان و فرامین فرستادهی او جستجو کند. نه در قصهها وروایتهای دروغینی که مذهب سازان و قبر فروشان برای حفظ منافع خود اختراع نمودهاند…
انتخابات ایران پرده عصمت را درید!…
* سعید صادقی
خطبه نماز عقیدتی سیاسی آقای خامنهای در اولین جمعه بعد از اعتراضات مردمی مرا بیاد آن روستایی ساده و از همه جا بی خبر انداخت که آفتابهای نقرهای در صحرا پیدا کرده از روی کنجکاوی طلسم جادوئی “اجی مجی لا ترجی” را خواند و بناگاه جنی که سالها در آنجا زندانی بود ناراحت و خشمگین از آفتابه بیرون پرید و بجای اینکه بگوید: “سرورم. تاج سرم. من تو را نوکرم. بگو تا فرمان برم”. گفت: مرگ بر دیکتاتور دروغگو!…
ایران همه برای شنیدن این خطبه گوش بود. وهمه انتظار داشتند نائب امام زمان با عصای جادوئیش کوزه شکسته را بهم دوزد. ولی جلوی چشمان همهی دنیا نائب امام زمان با صراحت حقی که قانون برای مردم تضمین کرده را با عصای دین و مذهب از آنان سلب نمود و به آنها دستور صبر و تحمل اجباری داد! وشعار آیت الله خمینی که گفته بود: من با کمک همین ملت مشت بدهن دولت می کوبم، را ۱۸۰ درجه چرخانید و در روز روشن و روی منبر اعلام کرد: من با کمک همین دولت مشت بر دهن ملت میکوبم!…
صد عجبا این روزگار را!…
تاریخ تشیع در نیمه اول قرن سوم چیزی بنام امامت را اختراع نمود. وآنرا در دوازده نفر خلاصه کرد. مشخصات یازده نفر اول را معرفی نمود و آخرین را که خود تاریخ وجودش را انکار میکند. آقایان شیعه صفوی درست کرده در سوراخی در شهر سامراء عراق تا اطلاع ثانوی پنهان کردند و نام این موجود خیالی را هم امام زمان گذاشتند.
( یعنی امامی که چرخ زمانه بدون رهبریت و نظارت او نمیچرخد. و اوست که نظام جهان و جهانیان را اداره میکند. و او بود که بقول آقای احمدی نژاد چرخ حکومت ایران را می چرخانید و اینهمه گرانی و نگون بختی ایرانیان و اوضاع و احوال امروز کشور دست پخت اوست! و رهبر ـ نمی دانم با چه روئی ـ در خطبه خود باز هم او را خواند تا کشور را اداره کند! و از بد بدتر سازد).
سپس برای اینکه میخ این دروغ بسیار بزرگ را محکم تر بزمین بکوبند برای امام شاخ و برگها درست کردند و گفتند: امام از هر گناه و اشتباه و خطائی پاک و معصوم است! امام از هر آنچه بوده و خواهد بود آگاه است و علم غیب و علم لدنی دارد و…
(حالا چرا این بلا را بر سر ایران عزیزمان آورده نمیدانم. مگر ما چه هیزم تری به او فروخته بودیم؟! مگر ملت و کشور را دو دستی در اختیار مبارکشان نگذاشته بودیم؟!).
درست همان سیاستی که آیت الله خامنهای اجرا نمود. تقلب در انتخابات و سپس ادعای اینکه مگر تقلب به بزرگی ۱۱ ملیون رأی هم میشود؟! در واقع ایشان خواستند با قاعده آقای مطهری فرمولشان را ثابت کنند. آقای مطهری میگفتند: اگر خواستی دروغی را به منبر بنشانی آنرا سر منبر بگو!
امام در نزد شیعه معصوم و صاحب علم هر آنچه بوده و هست وخواهد شد است؛ حالا هر چند دعاهای امامان پر از درخواست بخشش و مغفرت و اعتراف به گناه و اشتباه باشد. هر چند امام متقیان علی قبر شکن با لشکر شام بجنگد و امام بر حق حسن مجتبی پس از او با آنها صلح کند، و تاریخ از خلافتش بنام سال وحدت و همبستگی مسلمانان یاد کند. هر چند در رده بندی و ترتیب امامان خلل افتد باز هم به کوری چشم تاریخ امام معصوم معصوم است! بلکه بیشتر از آن ـ آنهم بکوری چشم منکران ـ اگر اسماعیل امام بر حق و اعلام شده از سوی خداوند قبل از پدرشان ـ امام جعفر صادق ـ وفات کنند و پدر مجبور شود برادر کوچکتر را به امامت بگمارد. باز هم امام اشتباه نکرده و این اشتباه ـ العیاذ بالله ـ اشتباه خداست که پی برده در اختیارش خللی صورت گرفته و حالا رأیش را عوض نموده. و اینجا شیعه دست به اختراع دیگری زد و آنرا “البداء” نامید!!
و حالا پس از قرنها آقای آیت الله خمینی اختراع دیگری را به طومار اختراعات مذهبی افزود و آنرا ولی فقیه نامید!
وآن یعنی اینکه؛ من خمینی نائب امام زمان در غیبت او هستم! آقای خامنهای ـ که با شفاعت و نقشههای آقای رفسنجانی یک شبه آیت الله شده بود ـ با خود گفت: من از دیگران چه کم دارم که اختراعی نکنم. عقل ایشان نیز پس از سالها واژه “ولی فقیه مطلق” را ترشح کرد و به عنوان اختراع در بازار تشیع بفروش گذاشت. وخود را از پیامبران یک سر و گردن بالاتر برد.
(http://fa.wikipedia.org/wiki/ولایت_فقیه)
و جالب این است که از قلم مخترعان این اکتشافات افتاده است که به ولی فقیه اجازه دروغ گفتن و تقلب بدهند. البته بند “تقیه”ای که این اجازه را به آنها داده با تبصره؛ احساس خطر در بین دشمنان محدود شده.. و راه را بر آقای خامنهای که به ملت خود در روز روشن و روی منبر دروغ گفت ـ و با تأیید تقلب به این بزرگی با زبان بی زبانی اعلام داشت که در این تقلب شرکت مباشر داشته ـ، بسته است.
مگر اینکه ایشان ملت را دشمن خود تلقی کند و بفرماید که من “تقیه” کردهام!
و شاید سنگ پراندن به شیشههای دیگران منجمله روباه پیر؛ انگلستان و شیطان اکبر؛ آمریکا برای رسیدن به همین تأویل است؟!
عجب روزگاری شده! در سال ۱۳۵۷ مبارزه با ظلم و ستم جهاد اکبر بود و تنها بعد از ۳۰ سال آرمانها دگرگون شده و همین مبارزه با ظلم وستم از سوی نائب امام زمان و ولی فقیه مطلق به عنوان گناه کبیره اعلام میگردد!
وکشتار مردم بیگناه با تفنگهای حکومت کمونیستی شوروی در خیابانهای کشور که تنها ورد “الله اکبر” بر زبانشان است. بقول نائب امام زمان شکلی از اختلافات سلیقهای است! ملیاردها دولار از خزانه دولت ناپدید میشود. تقلب در همه سطوح مدیریت و حتی تا سطح وزیران در کشور بیداد میکند.. آقای رفسنجانی بعنوان چپاولگر بیت المال معرفی میشود. و… و هزار یک حکایت دردآور دیگر . همه اینها را نائب برحق امام زمان که از هر گناه و اشتباهی بدور است اختلافات سلیقهای مینامد..
همه این خرافات و سوء استفاده از دین و مذهب و به مسخره گرفتن عقلهای مردم باعث بیداری جوانان و ملت با فرهنگ و شعور ایران شده.
این مردمی که در تیرماه سال ۱۳۸۴ به امید نجات از چپاولهای رفسنجانی دامن احمدی نژاد (معجزه هزاره سوم) را گرفتند. امروز بعد از ۴ سال با شعار “مرگ بر دیکتاتور” چپاولگر و دزد دیروزی را آرزو میکنند..
(http://fa.wikipedia.org/wiki/احمدی_نژاد_معجزه_هزاره_سوم)
ایرانیها در حقیقت نه رفسنجانی را در لباس موسوی میخواهند و نه خامنهای را در پوستر احمدی نژاد. ایرانیان از این نظام دیکتاتوری و از ظلم و ستمی که از یک شخص بتی مغرور و خود خواه بنام ولی فقیه مطلق ساخته و به او صفات خدایی داده به تنگ آمدهاند..
جا دارد ملت بیدار ما در پی ریشهیابی دردهای خود باشد. و درمان درد را در کتاب خدا و سخنان و فرامین فرستادهی او جستجو کند. نه در قصهها وروایتهای دروغینی که مذهب سازان و قبر فروشان برای حفظ منافع خود اختراع نمودهاند…
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر