راه حل رفسنجانی یا جمهوری سوم
حمله های صریح و بی پروای شیخ محمد یزدی و غلامحسین الهام به رفسنجانی از نقاط اوج داستانی دنباله دار است. برای گره گشایی از این حملات برخی واژگان کلیدی اهمیت اساسی دارد.
از الهام شروع می کنم که الهام بخش این یادداشت شد. یا در واقع به من یادآوری کرد که اهمیت رفسنجانی را از یاد نبرم. زیرا رقیب، او را همچنان معضلی بر سر راه خود می بیند. برای ما که نوعی سازش سیاسی را در شرایط امروز مهم می شماریم و در بین دو انتخاب پرهزینه دیگر یعنی فروپاشی یا حکومت کودتایی به این راه میانه دعوت می کنیم رصد کردن تحرکات حریف مقابله جو و افراطی و انحصارطلب بسیار مهم است. در این یادداشت می خواهم آینده ایران را از منظر کسانی مانند رفسنجانی نگاه کنم و دلیل مخالفت عربده جویانی مثل الهام و یزدی را با آن منظر جستجو کنم.
الهام مهمترین تعبیری که به کار می برد استحاله نظام است و شورای فقاهت. اما این دو چه ربطی به هم دارند و چگونه می شود از راه شورای فقاهت نظام را استحاله کرد و اگر بشود چه ضرری برای عربده جویان خواهد داشت؟
الهام اشاره مهمی دارد به اینکه رفسنجانی زمانی ایده شورایی کردن رهبری را مطرح کرده است ولی بعد آن را به صورت شورای فقاهت دنبال کرده. الهام طوری از تلاش رفسنجانی برای استحاله نظام حرف می زند که ما می فهمیم این یک ماجرای روز و یک تلاش پشت پرده است که همچنان ادامه دارد. منتها ما نه از زبان و بیان خود رفسنجانی بلکه از داد و فریادهای کسانی مثل الهام می فهمیم که این تلاشها در جریان است. طبعا رفسنجانی از علنی کردن مساله سود سیاسی ندارد اما الهام دارد. باید دید این سود چیست؟ نکته ای که به ما کمک می کند بفهمیم مشکل کجا ست این است که رفسنجانی روز قبل تاکید کرده است که از رهبری خامنه ای حمایت می کند. نگرانی امثال الهام از چیست؟
نکته دیگری که الهام بر آن تاکید می کند تغییر مواضع رفسنجانی است. او طوری نگاه می کند که گویی هر نوع تجدیدنظری باطل است و اصولا رفسنجانی به همین دلیل تغییر مواضع از حمایت کسانی مانند الهام و یزدی برخوردار نیست. در واقع این مساله یک اختلاف کلیدی بین دو گروه از فقها و حقوقدانان در ایران است. رفسنجانی در مصاحبه به یادماندنی اش با شهروند امروز در مرداد 1387 موضوع را در چند بخش برجسته کرده است. او می گوید ساختار نظام و احکام در باره شیوه حکومت و چینش نهادها «توقیفی و تعبدی و ابدی نیست بلکه با تجربه و مشورت قابل اصلاح و تکامل است». در گوش امثال یزدی و الهام این حرفها نزدیک به کفر است. فراموش نکنید که همین شیخ بود که از طرف جامعه مدرسین حکم داد به اینکه آیت الله صانعی صلاحیت مرجعیت ندارد. اختلاف اصلی چه بود؟ فتواها و احکام فقهی تازه ای که صانعی داشت و این شیخ و همفکران اش بر نمی تابیدند و آن را «بدعت» می شمردند.
اگر بخواهیم محل نزاع را درست نشان دهیم به نظرم این مفاهیم کلیدی است: گروهی از اصحاب رای بانفوذ در نظام مقدس آنچنان به مقدس بودن نظام اعتقاد دارند که هر نوع دست زدن به ترکیب آن را استحاله و بدعت می شمارند. به نظر آنها رفسنجانی راس اهل بدعت است چون در رای خود صاحبنظر و دارای مطالعه طولانی و صاحب تجربه حکومتی است. رفسنجانی در همان مصاحبه با شهروند امروز فهرستی طولانی از ابواب تازه فقهی پیشنهاد می کند که از هر زاویه که نگاه کنیم نشانه جامعیت و درایت او در کار دولتداری اسلامی و امهات مسائل آن است*. به نظر من اینکه عربده جویان و همفکران آنها که دولت را در اختیار دارند آشکارا کوشیدند مقام علمی و اجتهادی رفسنجانی را تنزل دهند و به خبرگزاری ایرنا دستور داده شد که او را حجت الاسلام بخواند و نه آیت الله خود نشانه درگیری در سطح مقولات فقهی و نفاذ امر او ست. آنها تلاش می کنند با تنزل مقام رفسنجانی او را از کرسی فقاهت پایین بکشند. اما کسی را که رئیس مجمع فقهای نظام در خبرگان است چگونه می توان خلع فقاهت کرد؟
تا اینجا من شمه ای از اختلاف اصلی در نگاه فقهی دو طرف را گفتم. اما اهمیت این برای دولت و عربده جویان اش که خود را بدعت شکار و بدعت شکن وانمود می کنند چیست؟ از اینجای داستان مساله کاملا به قدرت سیاسی و آینده آن بر می گردد.
من رفسنجانی را در اینکه می گوید به رهبری خامنه ای اعتقاد دارد و او را اصلح می داند باور می کنم و صادق می شمارم. سخن او را باید معتبر شمرد وقتی خود این را به صراحت و به تکرار باز می گوید. مشکل جای دیگر است. اینکه الهام می گوید رفسنجانی مساله شورای رهبری را دنبال می کرده طبعا از نگاه سیاسی و عقلانی نمی تواند به مفهوم خلع خامنه ای گرفته شود. البته عربده جویان تلاش می کنند آن را چنین وانمود کنند و کرده اند. اما من باور دارم که مساله رفسنجانی در تمام این سالها به عنوان شخص دوم حقیقی نظام این بوده که آینده این نظام پس از خامنه ای و خود او چه خواهد شد؟ این همان محور اختلاف اساسی در تمام عربده جویی ها ست؛ طرحهای آینده نظام پس از خامنه ای. در واقع به زبان عریان تر: اگر خامنه ای بمیرد چه باید کرد؟
با این توضیحات صورت مساله ما چنین خواهد بود: رفسنجانی در مقام ریاست تاثیرگذارترین نهاد قانونی و منتخب برای تعیین رهبری پس از مرگ ولی فقیه کنونی عقایدی دارد که خطرناک است. اما چرا عقاید او خطرناک است؟ زیرا او به شورای رهبری می اندیشد و شورای فقاهت. اولی بخت رهبر شدن را از هر فرد دیگری که منظور عربده جویان باشد می گیرد، دومی دست شورای نگهبان را می بندد. در باره اولی اگر به مصلحت چیزی نگفته در باره دومی به صراحت در همان شهروند امروز گفته است که شورای نگهبان با وضع فعلی قادر نیست که به اسلامی بودن احکام چنانکه باید رسیدگی کند چون فقه تخصصی لازم است و شورایی از فقیهان متخصص که تشکیل شد می تواند کمک شورای نگهبان هم باشد. طبعا این نظر از دید آقای الهام و جنتی مخفی نمی ماند. آن یکی هم در چشم آینده نگر شیخ محمد یزدی خار است.
خلاصه ماجرا چنین است که در کشورهایی مانند ما که قدرت فراوان در حد مطلقه در اختیار شخص اول کشور است مرگ او همیشه اسباب تشتت خاطر و نگرانی اهل سیاست است. نهادهای سیاسی در این کشورها قوام کافی ندارند و این را از لق بودن کار مجلس و حمله به رئیس مجلس خبرگان و تقلبی بودن دولت و مخروبه دستگاه قضا و عدالت مان می توان فهمید. بنابرین جانشینی رهبر با توطئه و تخطئه و غلبه همراه می شود. به نظر من معنای دقیق اینکه رفسنجانی می گوید از حرف یزدی بوی توطئه می آید همین است. او بر جان خامنه ای بیمناک است. یا بیم قتل او به انحای مختلف می رود یا بیم مرگ او به دلیل بیماری. امری که از ما مخفی است اما بر رفسنجانی و این عربده جویان روشن است. آیا خامنه ای در راه مرگ است؟
من هنوز مقدمه شهروند امروز بر مصاحبه با رفسنجانی را معتبر می دانم. رفسنجانی در جمهوری اول که با قانون اساسی اول شکل گرفت نقش نداشت. اما از پایه گذاران جمهوری دوم بود و به اصلاح قانون اساسی همت گماشت. او چند سالی است که به جمهوری سوم فکر می کند. این روزها بیش از هر زمان دیگری. به نظر رفسنجانی راه حل بقای نظام به شکلی امروزین و مردم مدار تنها از راه درونی کردن جمهوریت در اسلام حکومتی ممکن است. راه حلی که طبعا بدون تغییر در قوانین اساسی و عادی ممکن نیست. او در همان مصاحبه بروشنی می گوید حتی قوانین قضایی بعد از انقلاب را هم باید قوانین آزمایشی محسوب کرد. قوانینی که باید بر اساس تجربه تغییر کند. این تغییر است که او در همه ابعاد اساسی فقه و حکومت و ساختارها و تعریف قوانین ضروری می بیند و سلفیون ظاهرنگر داخلی از آن وحشت دارند. آنها برنامه هایی برای آینده پس از خامنه ای دارند که با طرح های رفسنجانی سازگار نیست. آنها نگران نافذ شدن طرحهای رفسنجانی اند. پشت پرده مسائلی می گذرد که بزودی آشکار خواهد شد. اما هر قدر عربده حویان بلندتر عربده بکشند تفاوتی در این قضیه نخواهد کرد که آنها بی آینده ترین گروه سیاسی و دینی در ایران اند.
----------------
*«اگر حوزههای علمیه تصمیم بگیرند بحثهای حكومتی و مدیریتی نظام را به متون درسی و پژوهشی حوزه اضافه كنند تحقیقاً كتب و ابواب و فصول فراوانی به ابحاث فقهی اضافه خواهد شد. چند نمونه را در اینجا اسم میبرم كه البته نیاز به بررسی و دقت بیشتری دارد و ممكن است، بعضی از آنها را جزو فصول و ابواب كتابهای موجود به حساب آورد؛ نظیر:
1ـ كتاب ساختار نظام، 2ـ كتاب رهبری و ولایت، 3ـ كتاب قانونگذاری، 4ـ كتاب انتخابات، 5ـ كتاب شوراها، 6ـ كتاب حدود و حقوق مردم و حكومت، 7ـ كتاب احزاب، 8ـ كتاب مطبوعات و رسانهها، 9ـ كتاب اینترنت و ماهواره، 10ـ كتاب هنر، 11ـ كتاب فیلم و تلویزیون و نمایشها، 12ـ كتاب سیاست خارجی، 13ـ كتاب اقلیتهای دینی و قومی،14ـ كتاب نظام فدرالی، 15ـ كتاب روابط خارجی، 16ـ كتاب سازمانهای بینالمللی، 17ـ كتاب فضا، 18ـ كتاب دریاها، 19ـ كتاب اعماق زمین، 20ـ كتاب معادن، 21ـ كتاب صنایع، 22ـ كتاب كرات آسمانی، 23ـ كتاب سلاحهای غیرمتعارف، 24ـ كتاب امراض مسری، 25ـ كتاب بهداشت عمومی، 26ـ كتاب بیمههای دریایی، 27ـ كتاب تامین اجتماعی، 28ـ كتاب آبهای مشترك، 29ـ كتاب بیمهها، 30ـ كتاب تورم، 31ـ كتاب نقدینگی، 32ـ كتاب بانكداری، 33ـ كتاب اختراعات و مالكیت معنوی، 34ـ كتاب حقوق شهروندی، 35ـ كتاب مهاجرت، 36ـ كتاب مهار جمعیت، 37ـ كتاب محیطزیست.»
این مصاحبه را باید بخشی از مانفیست جمهوری سوم به شمار آورد و خواندن کامل آن را به دوستانی که مسائل ایران را دنبال می کنند توصیه می کنم. خوشبختانه شهروند امروز سایت فعالی دارد که هنوز سر پا ست. مصاحبه را در ابنجا بخوانید که برای امثال الهام عنوان تحریک آمیزی هم دارد: باید در کنار شورای نگهبان شورای فتوا تشکیل شود
از الهام شروع می کنم که الهام بخش این یادداشت شد. یا در واقع به من یادآوری کرد که اهمیت رفسنجانی را از یاد نبرم. زیرا رقیب، او را همچنان معضلی بر سر راه خود می بیند. برای ما که نوعی سازش سیاسی را در شرایط امروز مهم می شماریم و در بین دو انتخاب پرهزینه دیگر یعنی فروپاشی یا حکومت کودتایی به این راه میانه دعوت می کنیم رصد کردن تحرکات حریف مقابله جو و افراطی و انحصارطلب بسیار مهم است. در این یادداشت می خواهم آینده ایران را از منظر کسانی مانند رفسنجانی نگاه کنم و دلیل مخالفت عربده جویانی مثل الهام و یزدی را با آن منظر جستجو کنم.
الهام مهمترین تعبیری که به کار می برد استحاله نظام است و شورای فقاهت. اما این دو چه ربطی به هم دارند و چگونه می شود از راه شورای فقاهت نظام را استحاله کرد و اگر بشود چه ضرری برای عربده جویان خواهد داشت؟
الهام اشاره مهمی دارد به اینکه رفسنجانی زمانی ایده شورایی کردن رهبری را مطرح کرده است ولی بعد آن را به صورت شورای فقاهت دنبال کرده. الهام طوری از تلاش رفسنجانی برای استحاله نظام حرف می زند که ما می فهمیم این یک ماجرای روز و یک تلاش پشت پرده است که همچنان ادامه دارد. منتها ما نه از زبان و بیان خود رفسنجانی بلکه از داد و فریادهای کسانی مثل الهام می فهمیم که این تلاشها در جریان است. طبعا رفسنجانی از علنی کردن مساله سود سیاسی ندارد اما الهام دارد. باید دید این سود چیست؟ نکته ای که به ما کمک می کند بفهمیم مشکل کجا ست این است که رفسنجانی روز قبل تاکید کرده است که از رهبری خامنه ای حمایت می کند. نگرانی امثال الهام از چیست؟
نکته دیگری که الهام بر آن تاکید می کند تغییر مواضع رفسنجانی است. او طوری نگاه می کند که گویی هر نوع تجدیدنظری باطل است و اصولا رفسنجانی به همین دلیل تغییر مواضع از حمایت کسانی مانند الهام و یزدی برخوردار نیست. در واقع این مساله یک اختلاف کلیدی بین دو گروه از فقها و حقوقدانان در ایران است. رفسنجانی در مصاحبه به یادماندنی اش با شهروند امروز در مرداد 1387 موضوع را در چند بخش برجسته کرده است. او می گوید ساختار نظام و احکام در باره شیوه حکومت و چینش نهادها «توقیفی و تعبدی و ابدی نیست بلکه با تجربه و مشورت قابل اصلاح و تکامل است». در گوش امثال یزدی و الهام این حرفها نزدیک به کفر است. فراموش نکنید که همین شیخ بود که از طرف جامعه مدرسین حکم داد به اینکه آیت الله صانعی صلاحیت مرجعیت ندارد. اختلاف اصلی چه بود؟ فتواها و احکام فقهی تازه ای که صانعی داشت و این شیخ و همفکران اش بر نمی تابیدند و آن را «بدعت» می شمردند.
اگر بخواهیم محل نزاع را درست نشان دهیم به نظرم این مفاهیم کلیدی است: گروهی از اصحاب رای بانفوذ در نظام مقدس آنچنان به مقدس بودن نظام اعتقاد دارند که هر نوع دست زدن به ترکیب آن را استحاله و بدعت می شمارند. به نظر آنها رفسنجانی راس اهل بدعت است چون در رای خود صاحبنظر و دارای مطالعه طولانی و صاحب تجربه حکومتی است. رفسنجانی در همان مصاحبه با شهروند امروز فهرستی طولانی از ابواب تازه فقهی پیشنهاد می کند که از هر زاویه که نگاه کنیم نشانه جامعیت و درایت او در کار دولتداری اسلامی و امهات مسائل آن است*. به نظر من اینکه عربده جویان و همفکران آنها که دولت را در اختیار دارند آشکارا کوشیدند مقام علمی و اجتهادی رفسنجانی را تنزل دهند و به خبرگزاری ایرنا دستور داده شد که او را حجت الاسلام بخواند و نه آیت الله خود نشانه درگیری در سطح مقولات فقهی و نفاذ امر او ست. آنها تلاش می کنند با تنزل مقام رفسنجانی او را از کرسی فقاهت پایین بکشند. اما کسی را که رئیس مجمع فقهای نظام در خبرگان است چگونه می توان خلع فقاهت کرد؟
تا اینجا من شمه ای از اختلاف اصلی در نگاه فقهی دو طرف را گفتم. اما اهمیت این برای دولت و عربده جویان اش که خود را بدعت شکار و بدعت شکن وانمود می کنند چیست؟ از اینجای داستان مساله کاملا به قدرت سیاسی و آینده آن بر می گردد.
من رفسنجانی را در اینکه می گوید به رهبری خامنه ای اعتقاد دارد و او را اصلح می داند باور می کنم و صادق می شمارم. سخن او را باید معتبر شمرد وقتی خود این را به صراحت و به تکرار باز می گوید. مشکل جای دیگر است. اینکه الهام می گوید رفسنجانی مساله شورای رهبری را دنبال می کرده طبعا از نگاه سیاسی و عقلانی نمی تواند به مفهوم خلع خامنه ای گرفته شود. البته عربده جویان تلاش می کنند آن را چنین وانمود کنند و کرده اند. اما من باور دارم که مساله رفسنجانی در تمام این سالها به عنوان شخص دوم حقیقی نظام این بوده که آینده این نظام پس از خامنه ای و خود او چه خواهد شد؟ این همان محور اختلاف اساسی در تمام عربده جویی ها ست؛ طرحهای آینده نظام پس از خامنه ای. در واقع به زبان عریان تر: اگر خامنه ای بمیرد چه باید کرد؟
با این توضیحات صورت مساله ما چنین خواهد بود: رفسنجانی در مقام ریاست تاثیرگذارترین نهاد قانونی و منتخب برای تعیین رهبری پس از مرگ ولی فقیه کنونی عقایدی دارد که خطرناک است. اما چرا عقاید او خطرناک است؟ زیرا او به شورای رهبری می اندیشد و شورای فقاهت. اولی بخت رهبر شدن را از هر فرد دیگری که منظور عربده جویان باشد می گیرد، دومی دست شورای نگهبان را می بندد. در باره اولی اگر به مصلحت چیزی نگفته در باره دومی به صراحت در همان شهروند امروز گفته است که شورای نگهبان با وضع فعلی قادر نیست که به اسلامی بودن احکام چنانکه باید رسیدگی کند چون فقه تخصصی لازم است و شورایی از فقیهان متخصص که تشکیل شد می تواند کمک شورای نگهبان هم باشد. طبعا این نظر از دید آقای الهام و جنتی مخفی نمی ماند. آن یکی هم در چشم آینده نگر شیخ محمد یزدی خار است.
خلاصه ماجرا چنین است که در کشورهایی مانند ما که قدرت فراوان در حد مطلقه در اختیار شخص اول کشور است مرگ او همیشه اسباب تشتت خاطر و نگرانی اهل سیاست است. نهادهای سیاسی در این کشورها قوام کافی ندارند و این را از لق بودن کار مجلس و حمله به رئیس مجلس خبرگان و تقلبی بودن دولت و مخروبه دستگاه قضا و عدالت مان می توان فهمید. بنابرین جانشینی رهبر با توطئه و تخطئه و غلبه همراه می شود. به نظر من معنای دقیق اینکه رفسنجانی می گوید از حرف یزدی بوی توطئه می آید همین است. او بر جان خامنه ای بیمناک است. یا بیم قتل او به انحای مختلف می رود یا بیم مرگ او به دلیل بیماری. امری که از ما مخفی است اما بر رفسنجانی و این عربده جویان روشن است. آیا خامنه ای در راه مرگ است؟
من هنوز مقدمه شهروند امروز بر مصاحبه با رفسنجانی را معتبر می دانم. رفسنجانی در جمهوری اول که با قانون اساسی اول شکل گرفت نقش نداشت. اما از پایه گذاران جمهوری دوم بود و به اصلاح قانون اساسی همت گماشت. او چند سالی است که به جمهوری سوم فکر می کند. این روزها بیش از هر زمان دیگری. به نظر رفسنجانی راه حل بقای نظام به شکلی امروزین و مردم مدار تنها از راه درونی کردن جمهوریت در اسلام حکومتی ممکن است. راه حلی که طبعا بدون تغییر در قوانین اساسی و عادی ممکن نیست. او در همان مصاحبه بروشنی می گوید حتی قوانین قضایی بعد از انقلاب را هم باید قوانین آزمایشی محسوب کرد. قوانینی که باید بر اساس تجربه تغییر کند. این تغییر است که او در همه ابعاد اساسی فقه و حکومت و ساختارها و تعریف قوانین ضروری می بیند و سلفیون ظاهرنگر داخلی از آن وحشت دارند. آنها برنامه هایی برای آینده پس از خامنه ای دارند که با طرح های رفسنجانی سازگار نیست. آنها نگران نافذ شدن طرحهای رفسنجانی اند. پشت پرده مسائلی می گذرد که بزودی آشکار خواهد شد. اما هر قدر عربده حویان بلندتر عربده بکشند تفاوتی در این قضیه نخواهد کرد که آنها بی آینده ترین گروه سیاسی و دینی در ایران اند.
----------------
*«اگر حوزههای علمیه تصمیم بگیرند بحثهای حكومتی و مدیریتی نظام را به متون درسی و پژوهشی حوزه اضافه كنند تحقیقاً كتب و ابواب و فصول فراوانی به ابحاث فقهی اضافه خواهد شد. چند نمونه را در اینجا اسم میبرم كه البته نیاز به بررسی و دقت بیشتری دارد و ممكن است، بعضی از آنها را جزو فصول و ابواب كتابهای موجود به حساب آورد؛ نظیر:
1ـ كتاب ساختار نظام، 2ـ كتاب رهبری و ولایت، 3ـ كتاب قانونگذاری، 4ـ كتاب انتخابات، 5ـ كتاب شوراها، 6ـ كتاب حدود و حقوق مردم و حكومت، 7ـ كتاب احزاب، 8ـ كتاب مطبوعات و رسانهها، 9ـ كتاب اینترنت و ماهواره، 10ـ كتاب هنر، 11ـ كتاب فیلم و تلویزیون و نمایشها، 12ـ كتاب سیاست خارجی، 13ـ كتاب اقلیتهای دینی و قومی،14ـ كتاب نظام فدرالی، 15ـ كتاب روابط خارجی، 16ـ كتاب سازمانهای بینالمللی، 17ـ كتاب فضا، 18ـ كتاب دریاها، 19ـ كتاب اعماق زمین، 20ـ كتاب معادن، 21ـ كتاب صنایع، 22ـ كتاب كرات آسمانی، 23ـ كتاب سلاحهای غیرمتعارف، 24ـ كتاب امراض مسری، 25ـ كتاب بهداشت عمومی، 26ـ كتاب بیمههای دریایی، 27ـ كتاب تامین اجتماعی، 28ـ كتاب آبهای مشترك، 29ـ كتاب بیمهها، 30ـ كتاب تورم، 31ـ كتاب نقدینگی، 32ـ كتاب بانكداری، 33ـ كتاب اختراعات و مالكیت معنوی، 34ـ كتاب حقوق شهروندی، 35ـ كتاب مهاجرت، 36ـ كتاب مهار جمعیت، 37ـ كتاب محیطزیست.»
این مصاحبه را باید بخشی از مانفیست جمهوری سوم به شمار آورد و خواندن کامل آن را به دوستانی که مسائل ایران را دنبال می کنند توصیه می کنم. خوشبختانه شهروند امروز سایت فعالی دارد که هنوز سر پا ست. مصاحبه را در ابنجا بخوانید که برای امثال الهام عنوان تحریک آمیزی هم دارد: باید در کنار شورای نگهبان شورای فتوا تشکیل شود
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر