بيش از سی سال از پيروزی انقلاب اسلامی ايران می گذرد. انقلابی که بی شک مردمی بود و جمع کثيری از مردم حامی آن بودند. انقلابی که حرکت اوليه اش سالها پيش از پيروزی نهايی آغاز شده بود و مبارزان به صورت پراکنده به مبارزات خود ادامه می دادند و هزينه های بسياری را هم متحمل شدند. جرقه اصلی زمانی بود که مقاله ای توهين آميز عليه آيت الله خمينی به قلم احمد رشيدی مطلق نوشته شد و اين توهين به خروش ميليونی مردم در سراسر کشور تبديل شد، حرکتی که حدودا يک سال بعد نتيجه داد و انقلاب مردم ايران به رهبری آيت الله خمينی به پيروزی رسيد.سلطان علی خامنه ای
شايد امروز اگر از مردم بپرسيم که چرا در آن دوره قيام کرديد و عليه حکومت کشور خود انقلابی راه انداختيد جواب های متفاوتی نشنويد. همه آنها از ظلم و جور و ستم حاکم زمان خود گله داشتند اين گله ها زمانی تبديل به عقده و خشم و نفرت شد که دستگاه حکومت محمدرضا پهلوی، دستور شليک به معترضان را صادر کرد. آنها را به گلوله بست و به اغتشاش محکومشان کرد. آنها را وابسته به دشمن و دست نشانده اجنبی خواند. آنها را اندک مردمی فريب خورده توصيف کرد و به زندانشان انداخت.
کمی با خود صادق باشيم و وجدان را حکم قرار دهيم. آيا تفاوتی ميان رژيم شاه و حکومت اسلامی کودتاچيان می توان يافت؟ همه اين جملات و کلمات و اتهام زنی هايی که محمدرضا شاه عليه مردم معترض بيان می کرد امروز در تريبون های رسمی و حکومتی نماز جمعه فرياد زده می شود. اگر او يک نفر بود امروزه صدها نماينده ی سلطان، در نمازهای جمعه اين اتهامات را عليه مردم معترض بيان می کنند. مردمی که در روزهای ابتدايی تنها مطالبه شان رأی شان بود که شمرده نشده بود ولی امروز کمترين مطالبه شان کنار گذاشتن و محاکمه کودتاچيان و شخص سلطان علی خامنه ای است.
نسلی که انقلاب کرد خسته و بيزار بود از القاب و عناوين ريز و درشتی که توسط چاپلوسان و درباريان به شاه تقديم ميشد: شاهنشاه آريامهر، اعلی حضرت همايونی، خدايگان و...
خداوندا تاريخ چه زيبا تکرار می شود ، سيد علی خامنه ای که دراوايل انقلاب سخنرانی تندی در دانشگاه تهران عليه همين القاب به قول او مشمئزکننده شاه ايراد کرده بود امروز در مقام نيابت امام زمان نشسته و حکومتی را اداره می کند که مدعيست مشروعيتش را نه از مردم بلکه از خدا می گيرد. اين همان خامنه ای ِ سی سال قبل است که معتقد بود مردم بايد به حکومت مشروعيت دهند نه دولت های بيگانه. و همگان ديدند هم او چطور با دسيسه ها و نقشه های روس ها مردم را به خاک و خون کشيد و در واقع مشروعيتش را از روسيه گرفت.
ولی فقيه ، مقام معظم رهبری ، حضرت آيت الله العظمی امام خامنه ای مد ظله العالی. نيک می دانيم کلمه آيت(آیة) در زبان عربی به معنای نشانه است و آيت الله يعنی نشانه ی خدا. آيا شما که خود را آيت الله ناميده ايد، نشانه ی خدا هستيد؟ به خدايی که شما نشانه اش هستيد يقينا بايد کافر بود. شما هر آنچه که می کنيد خلاف نص صريح قرآن و فقه شيعه است. آيا سخنان و خطبه های اميرالمومنين علی(ع) را در نهج البلاغه نخوانده ايد؟ علی در کدام مقطع خلاف نظر مردم تصميم گرفت؟ آيا ما می توانيم قبول کنيم شما الان در جايگاه علی نشسته ايد؟ خير، شما به چشم خود ديديد خيل انبوه مخالفانتان را که در سراسر کشور به خيابان ها آمدند و شعار مرگ بر ديکتاتور سر دادند. شما در نطق هايتان سران جنبش سبز را به سرپيچی از قانون متهم و به آنها برچسب ديکتاتوری می زنيد غافل از اينکه ديکتاتور کسيست که سوار بر مسند حکومت است و رأی خود را بر رأی همه مقدم می شمارد و به جای همه تصميم می گيرد. بسيار خب، بر فرض شما درست می گويی و ميرحسين موسوی ديکتاتور است، اگر اينگونه است چرا مزدوران بسيجی شما مدام در حال پاک کردن شعارهای مرگ بر ديکتاتور از روی ديوارهای سطح شهر هستند؟ آيا می دانيد که در شهرداری تهران ستادی تشکيل شده و افرادی را برای همين به اصطلاح لکه گيری ها استخدام کرده اند؟ يک بار که از نزديکشان عبور می کردم با الفاظی نورانی خانواده شما را گلباران می کردند.
آقای سلطان ،مردم برايت ده ها جوک ساخته اند و برای همديگر اس ام اس می کنند؛ آخرينش اشاره به تغيير جنسيت شما دارد؛ آيت الله نوری همدانی که امروز گويی پا جای پای وزيرشعار گذاشته در انتهای درس خارج فقه خود، با شعاری که خودش ساخته پرده از اين مساله برمی دارد: "خامنه ای کوثراست، دشمن او ابتر است" احتمالا بايد بعد از اين شما را کوثر خامنه ای خطاب کنيم. ساليانی بود که به اين موضوع شک داشتيم چون قبلا هم به شما رهبر فرزانه می گفتند.
جناب سلطان ، تو امروز نشسته ای بر تختی که محمدرضا شاه هيچ گاه فکر نمی کرد مردم به زمينش بياندازند. همانند او القاب ريز و درشت داری، همانند او گارد نظامی وحشی صفت و بی رحمی داری که برادران و خواهران هموطن خود را به گلوله می بندند، همانند او قدرت مطلق و ديکتاتوری بی وجدان هستی که خواست و اراده ی تاريک خود را بر خواست ملت مقدم می دارد. او هم روزی صدای انقلاب ملت ايران را شنيد و چه دير شنيد و مجبور به ترک وطن شد ولی زهی خيال باطل که شما بتوانيد از کشور فرار کنيد. به راستی به کجا می خواهيد برويد؟ به فلسطينی که اکثريت مردمش تو را مسئول عدم تشکيل کشور مستقل فلسطين می دانند يا به لبنانی که اکثريت با مردميست که يقين دارند اگر شما سالانه ميليونها دلار به جيب حزب الله نريزيد دوران نا امنی ها و اختلافات داخلی تمام خواهد شد. به بشار اسد دل خوش نباش که دست در دست سارکوزی، تو و حکومتت را به اندک کمک های مالی از طرف فرانسه و اروپا می فروشد. نکند به روسيه دل خوش کرده ای؟ اگر اينطور است که خيالی بسيار خام داری! روس ها در همين روزهای بعد از انتخابات به محض شنيدن شعار مرگ بر روسيه و اعلام انزجار از کمکشان به شما و ساير کودتاچيان از دوستی با شما عقب نشينی کرده و حتی در آژانس بين المللی انرژی اتمی به تصويب قطعنامه عليه ايران رأی مثبت می دهند.
جناب سلطان ، بسيار خوشنوديم در روزهايی که به دستور شخص شما، سناريويی نوشته شد که عکس آيت الله خمينی توسط برنامه سازان ۲۰:۳۰ پاره شود و با پخش آن از صدا و سيما بلوايی برپا گردد تا بر سبزها و دانشجويان بتازيد، مردم بر روی ديوارهای شهر چه خوب جواب شما را دادند و نوشتند "درود بر خمينی ، مرگ بر خامنه ای" نمی دانم چطور اين را هضم کرده ای. خدا نصيب گرگ بيابان هم نکند اين همه خفت و خواری را، که در مخمصه و بحرانی غوطه وريد که پايانش فقط پيروزی ملت ايران و محاکمه شماست. دير و زود دارد اما سوخت و سوز ندارد. هيچ کس اندازه شما به محمدرضا شاه خدمت نکرد چون بعد از سی سال بعضی مردم با ديدن عملکرد شما، به روح پدرش صلوات می فرستند.
خالصانه از درگاه خداوند متعال برای شما سلامتی و طول عمر مسئلت دارم و از همه دوستانم در جنبش سبز می خواهم برای سلامتی حضرتعالی دعا کنند؛ شما حتما بايد باشيد و ببيند آن روزی را که ملت ايران جنابتان را از تخت به زير می کشند و در يک دادگاه صالح با قضات باشرف ايرانی محاکمه می کنند.
جناب سلطان ، در پايان، نوشته ام را با کلامی از مولا علی خاتمه می دهم:
وصف زشت ترين انسان( عالِم نمايان)
"او را دانشمند نامند اما از دانش بی بهره است-(اشاره به مرجعيت شما)- يک دسته از نادانی ها را از جمعی نادان فرا گرفته و مطالب گمراه کننده را از گمراهان آموخته، و به هم بافته، و دام هايی از طناب های غرور و گفته های دروغين بر سر راه مردم افکنده، قرآن را بر اميال و خواسته های خود تطبيق می دهد، و حق را به هوس های خود تفسير می کند. مردم را از گناهان بزرگ ايمن می سازد، و جرائم بزرگ را سبک جلوه می دهد. ادعا می کند از ارتکاب شبهات پرهيز دارد اما در آنها غوطه می خورد. می گويد: از بدعت ها دورم، ولی در آنها غرق شده است. چهره ظاهر او چهره انسان، و قلبش قلب حيوان درنده است، راه هدايت را نمی شناسد که از آن سو برود، و راه خطا و باطل را نمی داند که از آن بپرهيزد، پس مرده ای است در ميان زندگان"
«نهج البلاغه، خطبه ۸۷ قسمت دوم»
منبع : خبرنامه گویا _ محسن موسوی
۲ نظر:
خیلی باحال بودخوشحالم که حس میهن دوستی شماراوادارکرده به این همه مبارزه که ازدیدگاه بنده مبارزه واقعی درین عصرهمین مبارزه باقلمه...آرزوی موفقیت میکنم امیدوارم جوانان بیدارشمادقیق تروکلیدی تربرعلیه صفوی زمان مبارزه کنند(مسعود) (افغانستان. هرات)
سلام به مسعود آقا گل
در برحه ای از زمان به نشتیفان مشرف شدی که فصل گلابگیری و بهار است و گلهای زیبا و خوشبو را تک چین نموده و گلاب میگیرند اما گلابی به خوشبویی شما را برای ماندگاری دایمی عطر میسازند از اینکه با قدوم زیبایت نشتیفان را معطر نموده و ضفا دادی ممنونم این همدردی و مشوقات شما ریشه در مشترکات تاریخی و خویشاوندی با نیاکان ایران زمین دارد که هم وغم من و تو و ما حفظ این میراث گرانبهاست
ارسال یک نظر