هادی خرسندی
دوش ايرج به خوابم آمده بود
اينچنينم به طنز ميفرمود:
جان هادی ز غصه بيمارم
که ز کف رفته است بولوارم!
بولوارم که بود در مشهد
شد نصيب جلال آلاحمد
حيف شد حيف که چنان کردند
چه رقمها که خرج آن کردند
من در اين چيزها سوادم هست
از زمان قديم يادم هست
توی اين شهر يک زمانهائی
بودهام پيشکار دارائی
من ز بولوار خود خبر دارم
به همه جانبش نظر دارم
يک قران خرج اگر در آن ميشد
صدتومن سهم اين و آن ميشد
هرچه دلال اين حوالی بود
شادمان از لحاظ مالی بود
هرچه آخوند بود اين اطراف
سود آن برد بابت اوقاف!
روی بولوار من همه خوردند
سود آسفالت من همه بردند
دزدی اصل در مصالح بود
هرکه نه گفت زير پا له بود
زيرسازی و قيرريزی شد
روی ميزی و زيرميزی شد
سنگريزه به نرخ مرواريد
آهک و گچ نگو، طلای سفيد
بابت قيمت شن و ماسه
کاسهها رفت زير نيمکاسه
قير اعلا حراج هم کرده
باقی معامله پس پرده!
بله بولوار ايرج است آنجا
صورتش صرف مخرج است آنجا
آيتالله و حجتالاسلام
نرخ سيمان نمودهاند اعلام!
خوب خوردند تا توانستند
بعد هريک به جانبی جستند
ناگه اعلام شد که اين ايرج
بوده با دين و اهل ايمان لج
پس بپرسيد زينهمه افراد
تازه دوزاری شما افتاد؟
آنهمه سال که از اين بولوار
ماسه خورديد و آهک و الوار
آنهمه سال که خريدن قير
کرد در ثروت شما تأثير
همه برديد بهرهی گچ را
همه خورديد قير ايرچ! را
آنهمه سال که مصالح کار
کرد بار تمامتان را بار
آنهمه سال من نبودم بد؟
که بيايد جلال آل آحمد؟
ناگهان بیادب شدم بنده؟
کابوی نيمهشب شدم بنده؟
بله چون خرج تازه بايد کرد
با صدور اجازه بايد کرد
پس ببين فکر و ايدهی نو را
اولش فکر نصب تابلو را
- های تابلونويس و تابلوساز
ميشود کار از شما آغاز
بنويسيد تابلوئی پت و پهن
که شود ديده از حوالی صحن
تابلوئی در نکوهش ايرج
به بلندی قرين سد کرج!
بنويسيد بیحيا بوده
خصم روحانيون ما بوده
داشت تحريک ِ کافی افکارش
بود پورنوگرافی اشعارش
از مضامين مبتذل بنويس
زشتی مثنوی غزل بنويس
تابلوی تو که خوب شد قلمی
بده صورتحساب شش رقمی
بیخيالات نرخ و استعلام
چک که دستت رسيد من اونجام!
های ای حضرت مقاطعهکار
باز بايد که نو شود بولوار
سابقاً اين به نام ايرج بود
يک کمی هم مسير آن کج بود!
حال بايد که راستش بکنی
آنچه منظور ماستش بکنی
×××
چيست منظورشان ز مذهب و دين
رشوه، حقالعمل، همين و همين
پولشان را اگر کنی تأمين
ميفروشند بر تو مذهب و دين!
دينشان اسکناس و تضمينی
پورسانتش فريضهی دينی!
روی اين اصل ميکند تغيير
نام بولوار بنده بیتقصير
من فقط از خرافه ميگفتم
يا ز جهل اضافه ميگفتم
گفته بودم قمه نبايد زد
سينه هم اينهمه نبايد زد...
×××
حاليا ای جماعت سر ِ کار!
غير تعويض نام اين بولوار
به شما باز بنده شک دارم
يک عدد شک بانمک دارم
مثلاً در ميان اين اخبار
خبر ايرج جنايتکار!
توی اين داغ داغ تبليغات
حرف پورنوگرافی ِ کلمات
بابت حس کنجکاویها
گوش کردن به حرف راویها
من بعيد از شما نميدانم
کرده باشيد چاپّ ِ ديوانم!
بفروشيد راه و نيمهی راه
مخفيانه به قيمت دلخواه
در بياريد پول بسياری
واقعاً چه سياهبازاری!
که شنيدم برای آنتن ِ ديش
بردهايد اين پروژه را از پيش
اين طرف اين متاع، ممنوع است
آنطرف، بعله، نرخ مقطوع است!
***
هيسسس! ديوان ايرج ملعون
پر اشعار سکسی و ..... و .... !
قصه با حجابی آن زن
تا بخواهی رکيک و مستهجن!
شعرهايش کلوچه است و رطب
تو بخر کيف کن پسر امشب!
باب دندان عارف و عامی
پوششاش مکتبی و اسلامی
شعر پورنوگرافی ِ و بد بد
لای جلد جلال آلاحمد
سی چهل ساله توی اين کاريم
جلد نهج البلاغهشم داريم!
[اصغرآقا، سايت هادی خرسندی]
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر