هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

مو اضع مهندس موسوی میانگین فعلی خرد جمعی ماست

|

حمید دباشی

بیانیه شماره ۱۷ آقای مهندس میرحسین موسوی و راه حل های برون رفت از بحران فعلی پیشنهادی ایشان عکس العمل های متفاوتی بدنبال داشته است. برخی آنرا نشانه ضعف و سازشکاری با رژیم حاکم بر جمهوری اسلامی و برخی دیگر بر عکس ان را نشانی اعلا از خرد محض ایشان میدانند و نشانگر یک بلوغ کبیرسیاسی و نبوغ فکری. در هر دو شق این افراط و تفریط نشانه های ماندگار دو مرض مزمن فرهنگ سیاسی ما هویداست: یا توهمی از یک زد و بند سیاسی و یا حد اقل ضعف بنیه مبارزاتی و یا بر عکس مدیحه سرایی و غلو در باره شخصییت یک فرد که به دلایل موجهی امروز محبوب و مقبول و مدافع مردم ستمکشیده ماست. در میان این افراط و تفریط و در عین کمال احترام به دلیری و استقامت آقای موسوی باید بدنبال جوهر دیگری در بیانیه ایشان گشت و منطق دیگری را در فحوای کلام ایشان جستجو کرد.



شخص آقای موسوی را باید حد واسط بین شق اعلی جمهور ی اصلاح نا/پذیر اسلامی از یک طرف و طیف گسترده ای از آراء و عقاید و خواسته های مخالفان جمهور ی اسلا می که بعضا بکل مخالف وجود جمهوری اسلامی هستند دانست. در این میان باید دید مو اضع آقای موسوی تا چه حد حرارت سنج دقیقی است از میانگین فعلی خرد جمعی که میبایستی به تدریج بین ما مردم به عنوان شهروندان یک جمهوری (هر جمهوری) بوجود بیاید. برای این منظور پرداخت به بعضی مقدمات ضروری است.



در وهله اول، گفتگو و تبادل نظر دموکراتیک با آرا و افکار آقای موسوی به معنی مخالفت با ایشان در نفی کل خشونت نیست. جنبش سبز خوشبختانه نه شاخه نظامی دارد و نه تفکری نظامی. جنبش سبز محل گذار تاریخی ما به نهادینه شدن دموکراسی است و ذات وجودی و قدرت مادی و معنوی ان در بری بودن از خشونت است. در طی هفت ماه گذشته مردم ایران با دست خالی و باسرود ومتین در مقابل چماق بدستان وقیح ایستاده اند و پیروز و سرافراز قد بر افراشته اند. بنا بر این با اعتقاد کامل و بدون شرط به اصل بری بودن از خشونت میتوان و باید افکار و آرا آقای موسوی را مورد نقد و بررسی قرار داد تا از این گذار به تعالی خرد جمعی خود کمک کنیم.



شاید مهمترین مدخل بیانیه آقای موسوی آنجاست که ایشان به این اصل که نهضت سبز جنبشی است خودجوش اذعان دارند و میگویند: "همواره به اینجانب و دوستان گفته می شد که اگر شما اطلاعیه ندهید مردم به خیابانها نخواهند آمد و آنان از اعتراضات و مطالبات خود دست برخواهند داشت وآرامش به کشور برخواهد گشت. بنده به عنوان یک همراه جنبش عظیم سبز مردمی با این نظر موافق نبودم و می اندیشیدم که تا اصلاحات لازم با تکیه براصول روشن که می توان آنها را از قانون اساسی استخراج کرد، صورت نگیرد ، آب رفته به جوی باز نخواهد گشت. برای مراسم عاشورای حسینی علیرغم درخواستهای فراوان، نه جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی اطلاعیه دادند و نه حجت الاسلام و المسلمین خاتمی اطلاعیه صادر کردند و نه بنده و دوستانم. با این وصف یک بار دیگر مردمی خداجوی به صحنه آمدند و نشان دادند که شبکه های وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خود جوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمی مانند."


به فرمایش صریح خود آقای موسوی بنا بر این باید به این حقیقت دیگر قائل بود که خرد جمعی ما در حال شکل گیری است و ما از بن بست کیش شخصیت و شهید پروری گذشته ایم. نه جمهوری دغل و دروغ فعلی میتواند جلوی این جنبش را بگیرد و نه با حصر خانگی و یا تعزیر وتبعید آقایان موسوی، کروبی ، و یا خاتمی این جنبش در طولانی مدت از حرکت باز میماند. به صرف همین فرمایش آقای موسوی نیز همانطوری که تضاهرات بدون فرمان و یا حتی حضور ایشان صورت میگیرد پس ایشان از جانب این جنبش وکالت تام هم ندارند که با رژیم به توافقی لازم الاجرا برای کل نهضت برسند. خود ایشان هم انصافا چونین ادعایی نداشته اند. همان طوری که آقای خاتمی هم با اشتیاق فراوان مردم به ریاست جمهوری رسید ولی دو سال بعد از شروع کار ایشان نهضت آزادی خواهی ایشان را در جریان جنبش ۱۸ تیر پشت سر گذ اشت. با استقامت و بردباری و دلیری آقای موسوی طی شش ماه گذشته نقشی اساسی در پیشبرد اهداف جنبش سبز داشتند، ولی آینده این جنبش را باید برای فردای فرزندانمان از همین امروز در بستر گسترده تری از خرد جمعی و حوزه عمومی پیریزی کرد.



پختگی سیاسی را که طرفداران آقای موسوی معمولا بحق به شخص ایشان نسبت میدهند باید به نحو اولی به کلیت جنبش سبز منسوب دانست. بنا بر این بسیار مهم است که مثلا ما دقت کنیم به موقعی که مهندس موسوی از جنایات وقیحانه جمهوری اسلامی به صراحت هر چه تمام تر نام میبرد و کلی پردازی نمیکند آنجا که در مورد تضاهرات مردم در روز عاشورا خاطر نشان میکنند که "این بار نیز چون دفعات گذشته با اعمال تحریک آمیز مواجه شدند، خشونت های غیرقابل باور چون زیر کردن راهپیمانان، تیراندازی نیروهای لباس شخصی که امروز هویت آنها بر کسی پوشیده نیست و روز بروز پرده از چهره آنان و سرانشان کنار زده می شود، فاجعه ای را آفرید که اثرات آن به این زودی از صحنه سیاسی کشورمان رخت برنخواهد بست. مشاهده فیلم های تکان دهنده عاشورا نشان می دهد که اگر شعارها و حرکات جاهایی به سمت افراط غیر قابل قبول کشانده می شود، ناشی از به زیر انداختن افراد بی گناه از روی پل ها و بلندی ها، تیراندازی ها و آدم زیر کردن ها و ترورهاست." از این صریح تر نمیشود برای تاریخ سند و رد پا گذاشت. ملت ایران مسؤلین جمهوری اسلامی را در قبال این جنایات در دادگاه های ذیصلاح مواخذه و محاکمه خواهد کرد.



این مهم جای تاکید است که تا جاییکه آقای موسوی سخنگوی مردم مظلوم ما هستند نشانه های ظلم وقیحانه جمهوری اسلامی که با شهروندان خود روا میدارد برای همگان روشن باشد. این روزها ی تاریخی محتاج سند و مدرکند، و سابقه جمهوری اسلامی در تحریف تاریخ و مخدوش کردن حافظه تاریخی نسل گذشته و ماستمالی جنایات فجیع خود مهمترین دلیل است تا ما برای نسل های آتی و نیز بر مردم منطقه و جهان روشن کنیم که در این جمهوری دغل و دروغ برچه پاشنه ای میچرخد. در ضمن بر اساس همین مدارک و شواهد کلیه آمران و عاملان ضرب و جرح و شکنجه و تجاوز و قتل عمد جوانان بیگناه ما باید در دادگاه های ذیصلاح داخلی و یا خارجی مورد مواخذه و محاکمه قرار گیرند. به عبارت دیگر هیچ مطلبی در بیانیه آقای موسوی نیست که حکم براءت داده باشد به کسانی که مردم را با چوب و چماق و چاقو و تیر و تفنگ مورد ضرب و شتم و شکنجه و تجاوز قرار داده اند.



مهندس موسوی در عین حال به مسآ لمت جویی و انسانیت و سعه صدر مردم ما نیز مقر است: "جالب آنکه در بعضی از این فیلم ها دیده شده است که مردم در پشت چهره نیروهای انتظامی و بسیجی مهاجم برادران خود را می بینند و در شرایط بحرانی و پر از خشم و هیاهوی آنروز سعی می کنند بدانها آسیبی نرسد." برادران و خواهران بسیجی و پاسدار ما باید بدانند که شرعا و قانونآ و وجدانآ آنها مسؤل حفظ جان و حرمت انسانی مردم ما هستند نه مزدورانی در خدمات ظالمان و زور گویان. نه فقط خدای آنها بلکه ملت ایران و تاریخ ما نیز شاهد اعمال و حرکات و مو اضع آنهاست. سر سوزنی شک در این واقعیت نباید داشت که نهضت سبز نهضتی مردمی و برخاسته از دل سالها مبارزات ملت ما برای حقوق اولیه شهروندی خود است. هیچ چیزی در این نهضت نیست که مغایر اعتقادات و شعائر دینی ما مردم شیعه باشد. به عکس اصل این حرکت برای حقوق همه شهروندان ایرانی اعم از شیعه و سنی، مسلمان و غیر مسلمان، فارسی زبان یا غیر فارسی زبان، زن یا مرد است. نیرو های انتظامی و بسیجی و پاسداران شرعا و قانونا موظف و مکلف به حفظ جان و ابرو ی مردم خود هستند و نه در مو ضع سرکوب و اهانت و حمله و ضرب و جرح آنها. حفظ هیچ نظامی مهم تر از حفظ نظام حرمت و کرامت انسانی مردمی بی پناه که چاره ای جز پناه جستن نزد برادران توانا ی خود ندارند نیست.



اتمام حجت آقای موسوی با متولیان جمهوری اسلامی هم بسیار مهم است: "بنده به صراحت و روشنی می گویم فرمان اعدام و قتل و زندانی کروبی و موسوی و امثال ما مشکل را حل نخواهد کرد . سخنان روز چهارشنبه میدان انقلاب و قبل از آن نماز جمعه هفته پیش دانشگاه که توسط چهره های منتسب به نظام ایراد گردید، نتایج هر نوع اقدام تروریستی را مستقیما به سمت کانون نشانه خواهد رفت و گره مشکل بحران کنونی را نا گشودنی خواهد ساخت. گوساله و بزغاله خواندن بخش عظیمی از جامعه و خش و خاشاک نامیدن آنان و مباح کردن خون عزاداران حسینی فاجعه ای است که هم اکنون توسط افرادی مشخص و صدا و سیما در جامعه رخ داده است." این تروریسم دولتی باید در مجامع داخلی و بین المللی مراد تعقیب قرار گیرد. هر آمر و عاملی که چوب و چماقی رآ بر سر مردم بیگناه ما پایین آورده و عکس ها و ویدئو های آن هم موجود است باید در محآکم ذیصلاح محاکمه شود. صدا و سیما ملک ابا و اجدادی حکومتیان نیست. این نهاد متعلق به همه ایرانیان است و مهمترین محل تمرین و استمراردموکراسی و حکومت مردم و آزادی بیان و شکرانه نعمت بجا آوردن برای تعدد و تکثر آرا و عقاید که جملگی برای آبادانی همه ایران است، نه اینکه در انحصار یک جزم اندیشی نکبت بار که از زمین و آسمان برای ما و مردم ما دشمن میتراشد. دنیا فقط محل شر و خبا ثت نیست. خیر و خوبی و زیبایی هم در دنیا ممکن است. پنجره ها را باید گشود. به جهان و به خرد جمعی ما مردم باید اعتماد داشت.



از مهمترین قسمت های بیانیه آقای موسوی آنجآست که میگویند: "بنده به صراحت می گویم تا وجود یک بحران جدی در کشور به رسمیت شناخته نشود، راهی برای خروج از مشکلات و مسائل پیدا نخواهد شد. عدم اذعان به بحران ، توجیه گر ادامه راه حل های سرکوبگرانه خواهد شد. اذعان به وضعیت بحرانی می تواند راه حل را نه در سرکوب که بر سر آشتی ملی قرار دهد." اذعان به این بحران و عذر تقصیر از سوی شخص آقای خامنه ای صد البته در صدر دستور العمل هر گونه "آشتی ملی" است. ولی آقای موسوی در ضمن باید از مادران داغدار ندا و سهراب و دیگر شهدا نهضت سبز هم بپرسد نظر آنها در باره این "آشتی ملی" چیست. اینطور هم نیست که یک مشت قداره بند و هفت تیر کش را به جان مردم بیگناه بیاندازند و بعد هم بگویم ما حالا "آشتی ملی" کرده ایم. در مثل مناقشه نیست ولی آقای شریف امامی هم یک موقعی همین لفظ "آشتی ملی" را بکار برد. ما به یک هیآت قابل اعتماد ذیصلاح حقیقت یاب احتیاج داریم پیش از آنکه به "آشتی ملی" برسیم.



ضعیف ترین بخش های بیانیه آقای موسوی را اما من آنجا میدانم که ایشان از مقام ضعف و توضیح وا ضحات صحبت میکنند که "ما نه آمریکایی هستیم و نه انگلیسی"--بعد از گذشتن هفت ماه از این جنبش عظیم مردمی و از دست دادن خون جوانها ی بیگناهی مثلا ندا و سهراب دیگر جای هیچ جوابی به این قبیل وقاحت های حاکمیت دروغگو نیست. ذهن و زبان حسین شریعتمداری و امثال او در کیهان و نظائر آن نباید ادبیات نهضت سبز را تعیین کند. چه در داخل و چه در خارج ایران مردم ما به جانبداری از جنبش سبز از هر تریبونی که در اختیار دارند برای حفظ تمامییت ارضی ایران و مبارزه با تحریم اقتصادی و یا حمله نظامی و حق مسلم ایران به تکنولوژی و انرژی هسته ای استفاده میکنند. دیگر ضرورتی ندارد که ما به ذهن و زبان طاعون زده کیهانی اعتنایی داشته باشیم.

اصل راه حل های آقای موسوی جملگی معقول و مستدل هستند و مجموع آنها از بدیهی ترین حقوق شهروندی ما سخن میگوید: " (۱) اعلام مسئولیت پذیری مستقیم دولت در مقابل ملت و مجلس و قوه قضائیه، (۲) تدوین قانون شفاف و اعتماد برانگیز برای انتخاباتها به نوعی که اعتماد ملت را به یک رقابت آزاد و منصفانه و بدون خدعه و دخالت قانع سازد، (۳) آزادی زندانیان سیاسی و احیاء حیثیت و آبروی آنها، (۴) آزادی مطبوعات و رسانه ها و اجازه نشر مجدد روزنامه های توقیف شده، و (۵) برسمیت شناختن حقوق مردم برای اجتماعات قانونی و تشکیل احزاب و تشکل ها و پایبندی به اصل 27 قانون اساسی.



این مو ا ضع مستدل که برخی آنرا ممکن است حداقل خواست های جنبش سبز بدانند و برخی پایین تر از حد اقل و رژیم حاکم آنرا بطور قطع بالاتر از حد تصور فاشیستی خود میداند بطور یقین میانگین فعلی خرد جمعی ما در طی هفت ماه گذشته است. در تقویت و گسترش این خرد جمعی دو فرض بر همه ما واجب است: اول: وقوف بر این واقعیت که تا جاییکه آقای مهندس موسوی حرارت سنج این خرد جمعی است باید کمک کرد تا ایشان درک صریح تر و جامع تری از این خرد جمعی داشته باشد. قدر مسلم ان است که ایشان حد اقل چند هفته اگر نه چند ماه گذشته را در انزوای نسبی به سر برده اند و استنباط کاملی از حرفها و گفته ها و کنش های اجتماعی نداشته اند، همکاران و دستیاران و مشاوران ایشان یا در زندانند یا محروم از مشورت مستمر با ایشان. روزنامه ها و مجلات و پایگاه های اینترنتی هم که یا در انحصار دولت است یا قربانی فیلترها ی روسی و چنینی و ژاپنی و غیره، پس بنا بر این نمیتوان مطمئن بود که ایشان از عمق و گسترش و ابعاد داخلی و خارجی جنبش با خبرند؛ و دوم : تداوم و استمرارما در به اختیار داشتن حوزه عمومی، تقویت خرد جمعی، پرهیز از خشونت و تمرین مستمر حرمت به آراء و افکار دیگران تا از ان گذر جنس و جوهر این خرد جمعی بالاتر رود. ذهن و زبان و ادبیات روزنامه کیهان مثل سم مهلکی است که دهه هاست فرهنگ سیاسی ایران را مسموم کرده است. باید مثل طاعون از نثرو نسخ کیهانی دوری کرد. باید به ایجاد تدریجی این خرد جمعی اعتماد واعتقاد داشت.



مساله اصلی و نقطه مشترک شارحان بیانیه آقای موسوی چه آنها که با آن موافقند و چه مخالف آن است که آنها مسؤلییت ما مردم--شهروندان یک جمهوری--را بکلی نادیده میگیرند و از آقای میر حسین موسوی تو قع یک معجزه دارند. زمان معجزه دیگر گذشته است و هیچ راهی به قله رفیع آزادی های مدنی جز تلاش مستمر و اعتماد واعتقاد به شکل گیری تدریجی خرد جمعی نیست.



با درایت و شجاعت مهندس میر حسین موسوی همچنان یکی از مهمترین نمایندگان دلیر و معتبر و محترم نهضت سبز است. برای تقویت قوه استدلال و توانمندی هر چه بیشتر مو اضع مترقی و پیشرو ایشان در احقاق حقوق دموکراتیک شهروندی ما، احاطه کامل بر حوزه عمومی و تقویت خرد جمعی وظیفه آجل و خطیر همه ما مردم ایران است.

هیچ نظری موجود نیست: