کاش از دنیا دمی فارغ شوم
فارغ و آزاد از این روزگار
این ستم ها ، نابکاری های زشت
خستگی ها ، بیقراری ، انتظار
*
روزهای مرده در آغوش شب
هفته های گم شده در سال و ماه
ساعت دلمردۀ بی رنگ و رو
هی دروغ و هی خطا واشتباه
*
خنده های موذی بی بند و بار
جمعه های خاموش بی بال و پر
روی یک دیوار عکسی وا ژگون
طرح تنهایی گل در قاب در
*
فکر های آب ونان و زندگی
حرف های سادۀ بی محتوا
غیبت همسایه و گردوی تر
شکوه های ثابت بی انتها
*
آلبوم عکس و نگاه و خاطره
آروزی آش داغ و برف سرد
روی یک بشقاب تنها مانده است
تکه ای دندان زده از سیب زرد
*
صحبت از لیوان چای و بستنی
سایه روشن های صبح خستگی
نفرت و تنبیه و تو جیه دروغ
منت از ابراز یک دلبستگی
*
اتهام و اضطراب و ناسزا
آبروریزی برای یک شکم
اعتیاد و افتضاح و خودکشی
دزدی و آوارگی دمبدم
*
من چه گویم حال من بد می شود !
دور باید از سیاهی ها شوم
حرف برلبهای من خشکیده است
کاش فارغ از همه دنیا شوم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر