هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

۱۳۸۷ دی ۲۶, پنجشنبه

خليج هميشه فارس ايران

در این خاك زر خیز ایران زمین/نبودند جز مردمی پاك دین



همه دینشان مردی و داد بود/وزان كشور ازاد و اباد بود



نگفتند حرفی كه ناید به كار/نكشتند تخمی كه ناید به بار



چو مهر و وفا بود كیششان/گنه بود ازار كس پیششان



همه بنده پاك یزدان پاك/همه دل پر از مهر این اب و خاك



پدر در پدر اریایی نژاد/ز پشت فریدون نیكو نهاد



بزرگی به مردی و فرهنگ بود/گدایی در این بوم و بر ننگ بود



كجا رفت ان دانش و هوش ما/كه شد مهر میهن فراموش ما



كه انداخت اتش در این بوستان/كز ان سوخت جان و دل دوستان



چه كردیم كین گونه گشتیم خوار/خرد را فكندیم زین سان ز كار



نبود این چنین گشور و دین ما/كجا رفت ایین دیرین ما



به یزدان كه این كشور اباد بود/همه جای مردان ازاد بود



در این كشور ازادگی ارز داشت/كشاورز خود خانه و مرز داشت



گرانمایه بود انكه بودی دبیر/گرامی بد انكس كه بودی دلیر



نه دشمن در این بوم و بر لانه داشت/نه بیگانه جایی در این خانه داشت



اگر مایه زندگی بندگیست/دو صد بار مردن به از زندگیست



بیا تا بكوشیم و جنگ اوریم/برون سر از این بار ننگ اوریم



به یزدان كه هرگز جهان افرین/نه با بنده مهر ورزد نه كین



ز نیك و بدت هر چه اید به سر/ز خود بین و ز كرده خود شمر



از ان روز دشمن به ما چیره گشت/كه مارا روان و خرد تیره گشت



از ان روز این خانه ویرانه شد/كه نان اورش مرد بیگانه شد



چو ناكس به ده كدخدایی كند/كشاورز باید گدایی كند



چو دانش پژوهنده بیند زیان/كه بندد به دانش پژوهی میان



به یزدان كه ما گر خرد داشتیم/كجا این سرانجام بد داشتیم



بسوزد در اتش گرت جان و تن/به از بندگی كردن و زیستن



اگر مایه زندگی بندگیست/دو صد بار مردن به از زندگیست



بیا تا بكوشیم و جنگ اوریم/برون سر از این بار ننگ اوریم



بیاریم ان اب رفته به جوی/مگر زان بیابیم باز ابروی



شود مردمی كیش و ایین ما/نگیرد خرد خرده بر دین ما



ز فردوسی ام امد این گفته یاد/كه داد سخن را چو او كس نداد



چو ایران نباشد تن من مباد/بدین بوم و بر زنده یك تن مباد



سرشت من از میهن بود/من از میهن و میهن از من بود

هیچ نظری موجود نیست: