... به يادت هست میجـُستی نشان از من؟ بيا بنگر / کسی ديگر نـبتواند مرا سازد نهان، مادر / بگو با خواهر، آزادی اگر جوشد ز فريادی / گشايد شعلهوش راهی که من دادم نشان، مادربيا امشب، نگاهم کن فراز آسمان مادر
که مهمانم و می مانم به بزم اختران، مادر
مبادا اشک بگشايی که رَستم من ز تنهايی
و با "سهراب" وُ با "اشکان"، شدم هم آشيان، مادر
چرا ناخن کشی بر رو، کـــَنی در سوگ من گيسو
به شادی هلهله سر کن، شـُدَستَم بی زمان، مادر
ندايی در سرم می گفت، نبايد بی صدايی خفت
خوشم اکنون که با خفتن، صدايم شد عيان، مادر
به يادت هست می جـُستی نشان از من؟ بيا بنگر
کسی ديگر نـبتواند مرا سازد نهان، مادر
بگو با خواهر، آزادی اگر جوشد ز فريادی
گشايد شعله وش راهی که من دادم نشان، مادر
که دژخيمان و ضحاکان، به هيزم های اين عصيان
بسوزند و شود درمان، غم ايرانمان، مادر
و کردستان و گيلان را، خراسان و سپاهان را
کند چون سبز، افسونش، شود ميهن جوان، مادر
برادر را بگو شویــَد، سرشک از ديده و گويد
به گوش شهر، رازم را به لحنی بس روان، مادر
که می دانم در اين غيبت، مرا داده زمان فرصت
که راه سرخ پوبش را گشايم بر جهان، مادر
من آن گلگون کمانگيرم، که چون بگسسته زنجيرم
مرا يابی اگر خواهی، فراز آسمان، مادر
ويدا فرهودی
ارديبهشت - ۱۳۸٩
*شعر وصيت ۱ را چندی پيش برای نداها سروده بودم و وصيت ٢ پيشکش است به فرزادهای کمانگر
که مهمانم و می مانم به بزم اختران، مادر
مبادا اشک بگشايی که رَستم من ز تنهايی
و با "سهراب" وُ با "اشکان"، شدم هم آشيان، مادر
چرا ناخن کشی بر رو، کـــَنی در سوگ من گيسو
به شادی هلهله سر کن، شـُدَستَم بی زمان، مادر
ندايی در سرم می گفت، نبايد بی صدايی خفت
خوشم اکنون که با خفتن، صدايم شد عيان، مادر
به يادت هست می جـُستی نشان از من؟ بيا بنگر
کسی ديگر نـبتواند مرا سازد نهان، مادر
بگو با خواهر، آزادی اگر جوشد ز فريادی
گشايد شعله وش راهی که من دادم نشان، مادر
که دژخيمان و ضحاکان، به هيزم های اين عصيان
بسوزند و شود درمان، غم ايرانمان، مادر
و کردستان و گيلان را، خراسان و سپاهان را
کند چون سبز، افسونش، شود ميهن جوان، مادر
برادر را بگو شویــَد، سرشک از ديده و گويد
به گوش شهر، رازم را به لحنی بس روان، مادر
که می دانم در اين غيبت، مرا داده زمان فرصت
که راه سرخ پوبش را گشايم بر جهان، مادر
من آن گلگون کمانگيرم، که چون بگسسته زنجيرم
مرا يابی اگر خواهی، فراز آسمان، مادر
ويدا فرهودی
ارديبهشت - ۱۳۸٩
*شعر وصيت ۱ را چندی پيش برای نداها سروده بودم و وصيت ٢ پيشکش است به فرزادهای کمانگر
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر