ولتا در سال 1745 در کومو که در نزدیکی میلان ایتالیا بود به دنیا آمد. دایی ولتا مسئولیت تربیت وی را که در کالج یسوعی محلی آغاز شده بود به عهده گرفت، سپس دایی دیگرش که از فرقه دومینیکی و در معتقدات یسوعی با او سهیم بود، آن را به پایان رسانید. ولتا تحصیلاتش را در مدرسه مذهبی بنتسی ادامه داد و در آنجا بود که کتاب لوکریتوس سخت بر او اثر گذاشت. دایی های او می خواستند که او پیشه وکالت را که از سوی خانواده مادرش شغل ابرومندی شناخته شده بود برگزیند، ولی ولتا ترجیح داد که از آنچه نبوغ خود می نامید پیروی کند و این نبوغ، او را در هجده سالگی به مطالعه درباره برق کشانید.
ولتا در بیست و نه سالگی معلم مدرسه شبانه روزی «کوم» گردید. در همین موقع اسبابهای مختلف الکتریکی از قبیل الکتروفور، آب سنج، الکتروسکوپ و غیره را ساخت و شهرت بسیاری کسب نمود و در سال 1779 با سمت استادی در دانشگاه پاوی مشغول به کار شد. ولتا در اختراع الکتروفور(دستگاه برق ساز) خود یعنی شگفت آور ترین ابزار برقی پس از بطری لید، این بینش را که صمغ (رزین) برق خود را بیش از شیشه حفظ می کند با این واقعیت تلفیق کرد که یک ورقه فلزی و عایق بارداری که خوب تنظیم شده باشند می توانند جرقه های فراوان تولید کنند ، بی آنکه برق را ضعیف سازند.
در سال 1772 ولتا صورت مفصل و دشواری از Electtricismo artificial را منتشر کرد که بیش از پیش مؤید این نظر عجیب بود که برقهای ناهمنام در پیوند یک عایق باردار و یک هادی که موقتاً به زمین وصل شده است فقط به این منظور یکدیگر را خنثی می کنند که در تجزیه های بعدی با تقویت مجدد پدید آیند. گاز سنج ولتا یکی از مهمترین کشف های سده هیجدهم را محقق ساخت و آن عبارت بود از کشف ترکیب آب که لاووازیه در میان چیزهای دیگر با جرقه زدن اکسیژن و هیدروژن روی جیوه بدان پی برد.
مطالعات بعدی ولتا به هوا مربوط می شد، به عمل و تأثیر گرما در گازها و بخارها. تصور کلی او از گرما دنباله نظریه های کرافردوکرون درباره سیالات است با یک استثنا ی خاص. گو آنکه منابع او پدیده گرمای نهان را به ترکیبی شیمیایی نسبت می دادند که موجب تغییر حالت بود. او گرما را عمده ساخت و گرمای نهان را نتیجه جهش بعدی در ظرفیت گرمای ویژه دانست. ولتا در اندازه گیری انبساط هوا به عنوان تابعی از گرما یا شاید تابعی از دمایی که در دماسنج جیوه ای نشان داده می شود موفقتر بود، ولی مجلاتی که مخصوص انتشار این نتایج بودند در خارج ایتالیا کمتر خوانده می شدند. در هر حال حق قضیه «ثابت بودن ضریب انبساط هوا» بنابر رأی یکپارچه کنگره بین المللی فیزیکدانان در کومو که به پاس صدمین سال درگذشت دو تشکیل شده بود بار دیگر به ولتا برگردانده شد.
در سال 1780 موضوع بحث مجامع علمی«الکتریسیته» بود. والش ثابت کرده بود که تکان حاصل از تماس با ماهی تورپیل از نوع تکانهای الکتریکی است. درسال 1773 ماهی مزبور را تشریح کرد و عنصر مولد الکتریسیته را پیدا نمود. هنتر در همان زمان عنصر مشابهی در بدن یکی از انواع مارماهی پیدا کرد، به این ترتیب فکر اینکه حیوانات دیگر هم باید دارای این عضو باشند قوت گرفت. لویی گالوانی استاد تشریح دانشگاه بولونی در سال 1780 این آزمایش را روی قورباغه انجام داد، بطوریکه قورباغه را به برق گیر آویزان نمود و ملاحظه نمود که هنگام عبور ابر عمل انقباض در پنجه های قورباغه انجام می شود. گالوانی برای اطمینان کامل در هوای خوب قورباغه را به بالکون فلزی منزل خودش آویزان کرد ولی نتایج قبلی را مشاهده نکرد. یک شب که حوصله اش از نگرفتن نتیجه به سر آمده بود با عصبانیت قورباغه را از محلی که آویزان کرده بود جدا کرد و در این موقع به موجب تصادف دراثر تماس گازانبری که بوسیله آن قورباغه را گرفته بود با بالکون تکانی در قورباغه مشاهده می نماید و فکر می کند که واقعاً مسئله الکتریسیته حیوانی را کشف کرده است.
ولی صدای مخالفی، از ولتا بلند شد که الکتریسیته که در این عمل بوجود آمده است فقط در اثر تماس گاز انبر و بالکون آهنی است. ولتا در واقع تجربیات گالوانی را تکرار نمود و در صدد برآمد که ثابت کند قورباغه دخالتی در ایجاد الکتریسیته نداشته است. آنگاه سکه ای ازنقره و قطعه ای روی به کار برد و آنها را با پارچه پشمی اسیددار از هم جدا نمود و بدین وسیله پیل الکتریکی تشکیل شد. این پیل فقط جرقه تولید نمی کرد بلکه جریانی متصل که در حال عبور بود ایجاد می نمود.
این دانشمند بزرگ روز بیستم مارس ضمن نامه ای اکتشاف خود را به جامعه پادشاهی اطلاع می دهد و از همین زمان شهرت فراوانی در سراسر اروپا کسب می نماید وکشف او تأثیر عمیقی در مجامع علمی بوجود آورد و ناپلئون او را به پاریس دعوت می کند و از او می خواهد که تجربه اش را در مقابل آکادمی تکرار کند و بعد از اثبات آن او را به سمت کنت و سناتور کشور ایتالیا انتخاب می کند. ولتا بعد از سه سال از شغل خود کناره می گیرد و به کوم می رود. او در سال 1827 در هشتاد و دو سالگی زندگی را وداع می گوید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر