|
طبق معمول هميشکی افکار، نظريات، تعصبات مذهبی خودمان و افراد ديگر را؛ بهمراه تمام باورها و آنچه قرنها به ما تزريق و تلقين کرده اند را کنار ميگذاريم و قرآن مجيد را باز ميکنيم و از مطمعن ترين منبع و مرکز ميپرسيمدر درجه اول لطفا به خاطر داشته باشيد که احترام گذاشتن به افراد، با بزرگ شمردن و ستايش افراد زمين تا آسمان فرق ميکند؛خداوند بزرگ و يکتا شديدا لطف فرموده و کتابی در اختيار يک يک ما گذارده که اين مهم را، يعنی جواب به سوالات ما را بسادگی حل ميکند، اسم اين کتاب که راهنما و هدايت مستقيم بسوی ذات مقدس اوست، قرآن مجيد است؛ در درجه اول لطفا آيه 105 سوره 5 (سوره مائده) را بخوانيد که خداوند ميفرمايد: "ای افراد باايمان، وظيفه شما است كه خودتان حقيقت را بشناسيد." اين وظيفه من است که با تحقيق درک کنم که راه راست کدام است و با استفاده از اين روش، دنباله رو عده ای گمراه نباشم. حالا اجازه بدهيد که دو آيه از قرآن را با شما در ميان بگذارم:خداوند در آيات 17 و 18 سوره 39 (سوره زمر) به من و شما ميفرمايد: "... به بندگان من مژده بده؛ به آنان كه به حرفها گوش ميدهند و از بهترين آن پيروی ميكنند. اين افراد هستند كه خدا هدايتشان كرده و عاقل واقعی هستند." شنيدن حرفی، با گوش دادن و درک کردن آن حرف خيلی فرق ميکند؛ خداوند ميفرمايد که من و شما (چه زن، چه مرد) به سخنان مختلف گوش کنيم، من و شما تصميم بگيريم، من و شما انتخاب کنيم که کدام گفته معقول تر است، در اين مرحله، از آن سخن درست و منطقی که من و شما انتخاب کرده ايم، پيروی کنيم.
"از آنچه نميدانی ( به درستی آن اطمينان نداری) پيروی نکن ( دنباله روی كور كورانه نکن)، چون گوش و چشم و دل همگی درباره آن (عمل كور كورانه) مورد بازخواست قرار ميگيرند."ر ی
2- دمکراسی، که يکی از اولين پايه هايش آزادی سخن و آزادی انتخاب است را خداوند به سادگی در بيشتر از چهارده قرن پيش در اختيار من و شما گذاشته، موردی و موهبتی که پيشرفته ترين کشورهای دنيا که ادعا ميکنند حکومت کشورشان از اين موهبت، يعنی دمکراسی برخوردار است بوئی از آن نبرده اند و و فقط از دارا بودن آن حرف ميزنند.
من حسن زمان زاده تا زمانی که قرآن مجيد را به زبانی قابل فهم نخوانده بودم، و با يک يک دستورات خداوند آشنا نشده بودم، يعنی تا سال 1995 اغلب اوقات وقتی که بلند ميشدم و يا چيز سنگينی را برميداشتم ميگفتم "يا علی" از واژه هائی مثل "يا ابولفضل" ، "يا قمر بنی هاشم" ، "يا سيدالشهدا" و ... غ هم در موارد مختلف استفاده ميکردم؛ در سال 1971 قبل از آمدنم به امريکا، اول برای زيارت به مشهد رفتم در و ديوار و ضريح امام رضا را بوسيدم و تقاضا کردم واسطه ای برای من در درگاه خداوند شود، و کمکم کند که در کارهايم موفق باشم؛ بعد از آن هم هر بار که به ايران برای ديدن فاميل رفتم، حتما به زيارت امام رضا رفتم؛ و بدرگاه ايشان دعا کردم، دور ضريح گشتم و سعی کردم که حتما دستهايم به ضريح بخورد، و اگر بتوانم ضريح را ببوسم؛ وقت ورود و وقت خروج چهارچوب در ورودی را بوسيدم و دستهايم را به چهارچوب کشيدم و به صورتم ماليدم؛ از زمان جوانی در دسته های سينه زنی شرکت کردم و برای امام حسين و بقيه شهدا سينه زدم؛ بايد خاطرنشان کنم که من هميشه به خداوند يکتا معتقد بودم، نماز ميخواندم، و در هيچ زمانی فکر نکردم و باور نداشتم که هيچکدام از پيغمبران و امامان قدرت خدائی دارند؛ اهل بيت و امامان برای من مثل واسطه و يا وسيله ای بودند که مرا به خداوند نزديک ميکردند، و من باور داشتم که اين مقربان درگاه خداوند قادرند معجزه هائی انجام دهند؛ داستان آهو و حرم حضرت رضا را شنيده بودم و آنرا شديدا باور داشتم؛ حتی خودم در هنگام زيارت، بدرگاه ايشان دعا کردم و از ايشان درخواست کردم که دعايم را اجابت فرمايد؛ رابطه من با قرآن: به بوسيدن آن، و سر تاقچه گذاشتن آن، و شديدا مواظب بودن که با دست ناپاک به آن دست نزنم؛ و دادن مقداری پول به کسی که سر خاک پدرم قرآن ميخواند و من بهيچ عنوان نميفهميدم که چه ميگويد، و کمی گريه کردن همراه آوای غم انگيز او خلاصه ميشد. د بارها و بارها سعی کردم که ترجمه فارسی قرآن را که با خط ريز با رنگ آبی يا سبز در زير حروف درشت عربی نوشته شده بود بخوانم؛ جملاتی بدون معنی با گرامر بسيار بد - بعد از عصبانی شدن از اينکه چرا جملات برايم قابل فهم نيستند، خشم من باعث اين ميشد که کتاب را ببوسم و سر طاقچه بگذارم. ت غرض از اين مقدمه اين است که من از روی تجربه، تا حد زيادی آشنا به يک يک ايده ها و افکاری هستم که هم وطنان عزيزم به آن عتقاد دارند؛ دليل آن اين است که من خودم سالهای زيادی با اين افکار، اعتقادات، و باورها زندگی کردم - ولی زمانی که ترجمه قران قابل فهمی بدستم رسيد؛ ترجمه ای براحتی قابل فهم از استاد بختياری نژاد، من تصميم گرفتم سايتی توليد کنم و با همه مردم جهان اين ترجمه را در ميان بگذارم.د آيات قرآن مجيد چشمان مرا باز کرد، مثل کوری که بينا شده باشد، برای اولين بار ديدم - يعنی درک کردم که اسلام يعنی چه.
وقتی در آيه 18 سوره جن دستور اکيد، واضح، روشن، و صريح خداوند را خواندم که ميفرمايد: "مسجدها مال خداست، کسی را در كنار خدا به كمك نخوانيد" آنوقت به ياد فريادهای خودم افتادم، وقتی در خيابان ها و مسجد ها "يا حسين، يا حسين" ميگفتم؛ آنوقت به ياد خودم و ديگران افتادم که توی مسجد ها چکار ميکرديم؟ فريادهای "يا حسين" ... "يا ابولفضل" ... "يا قمر بنی هاشم" ... "يا علی" ... ديوارهای مسجد ها را ميلرزاند - من را چه شده بود، چرا درست برخلاف اين دستور خداوند عمل ميکردم؟ چرا اين آيه قرآن را آن مجريان سوگواری ها با ما درميان نميگذاشتند؟ آيا اگر من در آن زمان اين آيه قرآن را خوانده بودم و معنی آنرا درک کرده بودم، باز هم در کنار خداوند به درگاه کس ديگری دعا ميکردم و از او کمک ميخواستم؟ اگر اين کار را ميکردم، نام اين عمل من چه بود؟ وقتی آيه 31 سوره شوری و 107 سوره يونس را خواندم که خداوند ميفرمايد: ذ " اگر خدا ضرری بتو برساند، هيچكس جز او نميتواند آنرا برطرف كند، و اگر خيری برايت بخواهد، هيچكس جلوی لطفش را نميتواند بگيرد للطفش را به هر يك از بندگانش كه بخواهد ميكند؛ او آمرزنده مهربان است. " ر " غير از خدا هيچ يار و ياوری برای شما وجود ندارد." وقتی در آيه 73 سوره 22 (سوره حج) خواندم که خداوند برای من و شما مثلی ميزند، اين مثل در مورد بت ها و بت پرستی نيست، خداوند ميفرمايد "کسانی" يعنی افرادی که ما غير خدا بدرگاهشان دعا ميکنيم و از آنها برای اجابت دعاهايمان کمک ميخواهيم: "ای مردم، مثلی زده شده به آن گوش دهيد: کسانی را که غير از خدا به کمک ميخوانيد هرگز مگسی را خلق نميکنند، اگر چه برای آن متحد شوند و اگر يک مگس چيزی را از آنها بربايد نميتوانند آن را از چنگ مگس درآورند. طالب و مطلوب هر دو ضعيف هستند." بياد خودم افتادم که ازبعضی از اهل بيت و امامان در خواست ميکردم که ضرر را از من برطرف کنند - در اين آيات خداوند ميفرمايد: "هيچ کس، و کسانی غير خدا" يعنی بدون استثناء هيچ پيغمبری، هيچ امامی، و بالاخره هيچ انسانی با هر درجه و مقامی، وقتی در آيه 18 سوره رعد خواندم که خداوند در آن ميفرمايد: ر "خدا وضع قومی را تغيير نميدهد، مگر اينكه خود آن قوم آنچه مربوط به خودشان است را عوض كنند. (يعنی طرز فكر و گفتار و عملشان) وقتی خدا بلائی برای قومی بخواهد، هيچكس و هيچ چيز جلوی آن را نميگيرد؛ وهيچ كمك كنندهای غير از خدا برای آنها وجود ندارد." وقتی در آيه 70 سوره سوره انعام خواندم که خداوند به رسول ميفرمايد: ر "فقط تذكر بده كه هر كس گرفتار اعمال خودش ميباشد و كسی غير از خدا ياور و شفيعی ندارد" وقتی در آيه 48 سوره سوره بقره خواندم که خداوند به من و شما ميفرمايد: "و از روزی بترسيد كه از كسی برای ديگری كاری ساخته نيست و از كسی شفاعتی پذيرفته نميشود و از كسی تاوانی گرفته نميشود و كمكی به آنها نخواهد شد." متوجه شدم که خداوند بسادگی به من ميفرمايد که من غير از خود خداوند هيچ كمك كنندهای، هيچ ياور، و هيچ شفيعی ندارم؛ در گذشته، من اين دستورات خداوند را نخوانده بودم، در مدارس بجای قرآن به زبانی که من ميفهمم، يعنی فارسی سليس، به من فقه و شرعيات، و تعليمات دينی ياد ميدادند - يکی نبود و هنوز هم نيست که به اينها بگويد:
در آن زمان، من حداقل 17 بار، هر روز در نمازهای روزانه ام عهدی با خداوند می بستم و ميگفتم:"اياک نعبد و اياک نستعين" - "(خداوندا) فقط بندگی تو را ميکنيم، و فقط از تو کمک ميخواهيم." آيا من اصلا ميدانستم چه ميگويم؟ آيا حتی يکبار من به معنی اين عهدی که با خداوند می بستم فکر ميکردم؟ آيا اين عهد فقط حرف پوچی بود؟ اگر اين عهد حرف توخالی و پوچی نبود، چرا من، حسن زمان زاده روزی حداقل هفده بار رو به قبله، در پيشگاه خداوند می ايستادم و از ته دل ميگفتم "خداوندا من فقط از تو کمک ميخواهم" ولی در طول روز در موارد مختلف، بارها و بارها ميگفتم "يا علی مدد" ، "يا ابولفضل بدادم برس" ، "يا قمر بنی هاشم" ، ... چرا بارها و بارها از اهل بيت، از امامان، از اين مقربان درگاه خداوند درخواست کمک ميکردم و بدرگاهشان دعا ميکردم؟ اگر اين عهد حرف توخالی و پوچی نبود، چرا از آنان تقاضا کردم بيماری مرا رفع کنند و گرفتاری مرا حل کنند؟ بنظر شما گرفتاری من چه بود، چرا به آنچه در عهد خود با خالق خود ميگفتم عمل نميکردم، چرا درست عکس آنچه ميگفتم عمل ميکردم؟ در آيه 60 سوره مومن خواندم که خداوند ميفرمايد: "خداوند شما گفت مرا بخوانيد تا دعای شما را اجابت كنم" شما فکر ميکنيد برای چه من هر دم به درگاه حضرت ... و يا حضرت ... دعا ميکردم و از آن حضرت ها تقاضا ميکردم دعای مرا اجابت کنند. در آيه 186 سوره 2 (سوره بقره) خواندم که خداوند ميفرمايد: "وقتی بندگان من درباره من از تو سئوال ميكنند، من به ايشان نزديكم، دعای دعا كننده را وقتی مرا به كمك بخواند اجابت ميكنم، پس آنها بايد دستورها و نظرهای مرا قبول كنند و به من ايمان بياورند تا هدايت شوند." اين خداوند است که به من مياموزد - آيا من هنوز بايد دنبال واسطه، وسيله، و شفيع بگردم؟ بيائيد ببنيم حضرت علی عليه السلام، امام مسلمين جهان، سالار شيرمردی که پيروی کردن از روش او در راه خداپرستی،اجابت دعای من و شما، احتياج به واسطه و شفيع ندارد. همانطور که خداوند فرموده، بسادگی از خداوند بخواهيد، او به يک يک ما نزديک است، فقط و فقط اوست که دعای ما را ميشنود، و فقط و فقط اوست که دعای ما را اجابت ميکند لطفا توجه داشته باشيد، اين نظر من يا هيچ بشر ديگری نيست. اين خداوند است که به من و شما ياد ميدهد که چه کنيم. آيا اين آيات احتياج به توضيح بيشتری دارند؟ خداوند ميفرمايد: که به من نزديک است، دعای مرا ميشنود و دعای مرا وقتی او را به کمک بخوانم اجابت ميکند. خداوند ميفرمايد: از رگ گردن من به من نزديکتر است، بين من و قلب من قرار دارد. در ضمن به من صريحا دستورداده بدرگاه هيچ کس غير از او دعا نکنم و به من بارها و بارها متذکر شده که تنها بر آورنده حاجت فقط و فقط اوست. اگر بعد از خواندن اين دستورات بسيار واضح و صريح، باز من دستم را به آسمان بلند کنم و از غير او کمک بطلبم و بدرگاه غير او دعا کنم، اسم من چيست و با اين اعمال، در اين دنيا و در آخرت برای خودم چه خريده ام؟ يکتا پرستی، و تسليم مطلق قران مجيد بودن افتخار زندگی من است در اين مورد چه ميفرمايد: ايشان در نامه 31 نهج البلاغه در وصيت به امام حسن ميفرمايد: "بدان کسی که خزائن آسمان ها و زمين در دست او است به تو اجازه دعا داده و ضامن اجابت آنهم شده. (مطابق آيه 186 بقره و 40:60 غافر) "وقتی بندگان من درباره من از تو سئوال ميكنند، من به ايشان نزديكم. دعای دعا كننده را وقتی مرا به كمك بخواند اجابت ميكنم." "خداوند شما گفت مرا بخوانيد تا دعای شما را اجابت كنم." و به تو دستور داده که از او بخواهی تا بتو بدهد، و تقاضای رحم کنی تا بتو رحم کند، و بين خودش و تو دربان و پرده داری قرار نداده، و تو را مجبور نکرده که به کسی پناه ببری تا شفيع تو پيش او بشود."
وقتی آيه های 187 و 188 سوره اعراف را خواندم که در آن خداوند به رسول اکرم ميفرمايد: "از تو ميپرسند كه قيامت چه وقت برقرار ميشود؟ بگو: علم آن فقط پيش خداوند من است، و خداوند آن را فقط در وقت خود آشكار ميسازد؛ قيامت بر آسمانها و زمين سنگين است؛ ناگهانی سراغ شما میآيد. از تو ( درباره قيامت) سئوال ميكنند مثل اينكه تو از آن خبر داری. بگو: فقط خدا از آن اطلاع دارد، ولی بيشتر مردم اين را نميدانند. بگو: من مالك نفع و ضرری برای خودم نيستم مگر تا آنجا كه خدا بخواهد. اگر غيب ميدانستم نفع بيشتری بدست میآوردم و آسيبی به من نميرسيد. من فقط بيم دهنده و مژده دهنده افراد باايمان هستم." متوجه شدم که پيغمبر خداوند حضرت محمد (ص) غيب نميدانست و مالك نفع و ضرری برای خودش نبود، و نمی توانست آسيبی را حتی از خودش دور کند. به اين فکر افتادم که وقتی پيغمبر خدا قدرتش باين حد است، بقيه افرادی که من صبح و شب بدرگاهشان استغاثه ميکردم قدرتشان به چه حد است؟حضرت ... که حتی در زمان حيات مالک نفع و ضرری برای خودش هم نبود، چطور قادر است حالا که قرن هاست مدفون شده بتواند مشگل مرا حل کند. کجای قرآن نوشته که حتی يکی از پيغمبران خداوند هم چنين قدرتی دارند، چه برسد به ديگران!؟ متوجه شدم که فقط و فقط يک مشکل گشا وجود دارد، و آن معبودی است که من و شما را خلق کرده، اگر انسانی مشگل گشا باشد، اول مشگل خودش را ميگشايد. سالهای اول بعثت را يادتان هست که پيغمبر خداوند، حضرت محمد (ص) و بقيه مسلمانان با چه طريقی در سحرای سوزان عربستان بدون کوچکترين وسايل اوليه زندگی بسر ميبردند، آيا اين رسول برگزيده خداوند حتی قادر بود به خودش و يارانش کمک کند تا از آن شرايط غير قابل تصور نجات پيدا کنند؟
همانطور که تا بحال متوجه شده ايد، من شديدا پيرو قرآن و افرادی هستم که مثل من شديدا پيرو قرآن مجيد هستند، من خدا پرست هستم، و شديدا از انسان پرستی بيزار و دور هستم. احترامی که من برای شيرمردی چون اميرالمومنين، حضرت علی (ع) قائل هستم، به هيچ عنوان قابل توصيف نيست، سالار مردی که کاتب قرآن بود. حالا لحظه ای فکر کنيد، اگر حضرت علی (ع)، در اينجا حاضر بود و ميشنيد من که خودم را مسلمان ميخوانم و ادعا ميکنم که از پيروان علی هستم، بر خلاف دستور واضح و صريح خداوند، با وجود عهدی که بارها و بارها با خداوند بسته ام و هر روز تکرار کرده و ميکنم، با گفتن "يا علی" از شخص او يا بشر ديگری کمک بخواهم، اين سالار مردی که در راه "يا الله" و توحيد شهيد شد، چه بلائی سر من ميآورد؟ حضرت علی (ع)، امــيرالمومــنين بتمام دستورات خداوند يکتا (قرآن مجيد) عمل ميکرد، دستوراتی مثل "کسی را در كنار خدا به كمك نخوانيد" بنابراين، در هنگام دعا، فقط و فقط از خداوند کمک ميخواست و فقط و فقط بدرگاه خداوند يکتا دعا ميکرد. اگر من مسلمانم و حضرت علی (ع) امام من است، اگر من با افتخار ميگويم "من مسلمانم" اسم پدر من علی بود، و من اسم پسرم را علی گذاردم، آيا نبايد دنباله روی قدم های امــيرالمومــنين، علی (ع) باشم؟ اگر جواب مثبت است، ما از روش شاه مردان، حضرت علی (ع) پيروی ميکنيم. پيروی کردن از سالار مردی چون امــيرالمومــنين، حضرت علی (ع)، کاتب و مطيع قرآن مجيد، امام مسلمانان جهان، پدر بزرگوار و عالی مقام سيدالشهدا، و مانند او بجای هر معبود ديگری "يا الله" گفتن، و سر پيچی نکردن از دستورات خداوند وظيفه هر مسلمانی است. در مورد افرادی که از بندگان خدا کمک ميخواهند و بدرگاه آنان دعا ميکنند و اين بندگان خدا را اولياء خود گرفتند، در آيه 102 سوره 18 (سوره کهف) خداوند ميفرمايد: "آيا افراد بیايمان خيال كردند كه ميتوانند بجای من، بندگان مرا اولياء خود بگيرند؟ ما جهنم را برای افراد بیايمان آماده كردهايم."
"... وقتی كه فرستادگان ما برای گرفتن جانشان پيش آنها بيايند به آنها ميگويند: كسانی را كه غير از خدا ميخوانديد كجا هستند؟ ميگويند آنها را گم كردهايم، عليه خود شهادت ميدهند كه كافر بودند. خداوند گفت: شما هم با گروههای جن و انسی كه قبل از شما از دنيا رفتند وارد آتش جهنم شويد. هرگاه گروهی وارد جهنم شوند گروه ديگر را لعنت ميكنند تا وقتی كه همگی وارد جهنم شوند و بهم برسند. بعدیها درباره قبلیها ميگويند: خداوندا، اينها ما را گمراه كردند عذاب آنها را از آتش جهنم چند برابر بده. خداوند ميگويد: عذاب همه دو برابر است ولی شما نميدانيد." با توجه به اين آيات، اگر من قبل از خواندن و درک دستورات خداوند مرده بودم، وقتی که فرستادگان خداوند برای گرفتن جان من ميامدند، از من که در گذشته از روی اشتباه واژه هائی مثل "يا ابولفضل به دادم برس" ، "يا علی مدد - يا علی کمکم کن" ، "يا قمر بنی هاشم" ، "يا سيدالشهدا" ، ... ورد زبانم بود و اين مقربان خداوند را بجای خداوند به کمک ميخواندم، از می پرسيدند: ای حسن زمان زاده "کسانی را که غير خداوند به کمک ميخواندی کجا هستند؟" من در آن زمان جوابشان را چه ميدادم؟
بياد سخنی از سالار مردی افتادم که پيروی کردن از اعمال او وظيفه هر فرد مسلمانی است. من شخصا در طول زندگيم سعی کرده ام که از اعمال اين شهيد راه اسلام و توحيد پيروی کنم. هر وقت که بر سر دوراهی گير کردم، به اين فکر ميافتم که، اين مظهر مردانگی که مطيع کامل و مطلق دستورات خداوند (قرآن) بود اگر اگر در اين موقعيت قرار ميگرفت، چه تصميمی ميگرفت و چه ميکرد؟ اين سالار مرد ميفرمايد: " آيا خداوند سبحان دين ناقص فرستاده و از ايشان كمك خواسته آن را كامل كنند؟... يا آنها شريک خدا هستند و حق دارند نظر خود را بگويند و وظيفه خدا است که آن را قبول کند؟ ... يا خداوند سبحان دين را كامل فرستاده و پيغمبر (ص) از رساندن آن بمردم كوتاهی كرده؟" اين سالار مرد شاه مردان حضرت علی (ع)، امام مسلمين جهان، پدر بزرگوار سيدالشهدا است. يکی بايد به اين دکانداران مذهبی بگويد: بجای آن کتابهائی که ميخوانی، قرآن را بخوان و به گفته های حضرت محمد و حضرت علی(ع) توجه کن. اميرالمومنين، حضرت علی در نهج البلاغه در خطبه 175 ميفرمايد: "کسی بعد از قرآن به چيزی احتياج ندارد، و کسی قبل از قرآن بی نياز نيست "
به چه مکانهائی تبديل کرده اند؛ و چگونه به جای نام خداوند، چه نام هائی را در اين اماکن مقدس فرياد ميکشند، و بجای بدرگاه خداوند دعا کردن، چگونه به درگاه بنده گان خداوند دعا ميکنند، و به چه نحو از بندگان خداوند تقاضای اجابت دعا ميکنند؟ اين افراد جواب خداوند را در روز رستاخيز که شکی در آن نيست چه ميدهند؟ آيا اين افراد آيه 18 سوره جن را نخوانده اند که خداوند واضح، روشن، و صريحا دستور ميدهد: "مسجدها مال خداست، کسی را در كنار خدا به كمك نخوانيد" کجای اين دستور قابل فهم نيست؟ وقتی در آيه 3 سوره اعراف خواندم که خداوند ميفرمايد: "از آنچه از خداوندتان به شما نازل شده (از قرآن ) پيروی كنيد و از اوليائی غير از آن پيروی نكنيد."افرادی را که بدلايل مختلف مرا سالهای سال از قرآن خدا دور نگاه داشته بودند لعنت کردم، و جدا متوجه شدم که چرا خداوند در آيه 20 سوره مزمل دو بار ميفرمايد: "تا آنجا كه ميتوانيد قرآن بخوانيد." بعضی از اين افراد قرآن نخوانده برای من و شما تکليف تعيين ميکنند، يا بر خلاف قرآن قانونگذاری ميکنند. بآنها بگوئيد در اسلام، قانون گذاری فقط و فقط از آن خداست. بآنها بگوئيد کتابها و مطالبی را که در دست داری زمين بگذار و قرآن را باز کن و به آيه 26 سوره کهف نگاه کن که خداوند ميفرمايد: "مردم ياوری غير از او ندارند و او كسی را در قانونگذاری شريک خود نميکند." بطور کامل، تمام قوانين خداوند در قرآن است، و خداوند بطور کامل آنها را برای ما شرح داده. و همانطور که خودش فرموده، در مورد هيچ چيز کوتاهی نفرموده. قرآنی که خداوند خودش ميفرمايد کتابی کامل است. يعنی احتياج به هيچ بشری چه زنده چه مرده ندارد. به قسمت اول اين آيه نگاه کنيد: "مردم ياوری غير از او ندارند" برداشت شما از اين جمله بسيار روشن چيست؟ پس اين همه بت های انسانی که من بخاطر دوری از قرآن، سال های سال بدرگاهشان دعا ميکردم، از آنها تقاضا ميکردم دعای مرا اجابت کنند، برايشان نذر ميکردم، دور ضريحشان ميگشتم و همه را حول ميدادم که دستم به ضريحشان برسد، کمک کننده و ياور من در پيشگاه خداوند نبودند؟
"غير از خدا هيچ يار و ياوری برای شما وجود ندارد " "و از روزی بترسيد كه از كسی برای ديگری كاری ساخته نيست و از كسی شفاعتی پذيرفته نميشود، و از كسی تاوانی گرفته نميشود، و كمكی به آنها نخواهد شد." در آيات 17 تا 19 سوره 82 (سوره انفطار) خواندم که خداوند ميفرمايد: "تو چه ميدانی كه روز جزا چيست؟ باز هم چه ميدانی كه روز جزا چيست؟ روزی است كه هيچكس برای کسی كاری نميتواند بكند، و حكم در آن روز با خداست." کدام قسمت از اين آيات بايد یرای من قابل فهم نباشد؟ آنوقت در سوره احقاف آيه 5 خواندم که خداوند ميفرمايد: " كيست گمراه تر از كسی كه غير خدا را به كمك ميخواند" آنگاه متوجه شدم که تا چه حد و چقدر گمراه بودم زمانی که غير خداوند را به کمک ميخواندم، و شديدا باور داشتم که آنها شفيع من بدرگاه خداوند ميشوند. خداوند ميفرمايد در روز رستاخيز "هيچكس برای کسی كاری نميتواند بكند" ، "از كسی شفاعتی پذيرفته نميشود" و من گمراه بخاطر دوری از قرآن، گول يک عده مفت خور دکاندار مذهبی را خورده بودم و اصرار داشتم، و صد در صد باور داشتم که حضرت ... در روز رستاخيز شفيع من بدرگاه خداوند ميشود.
شکر و سپاس خداوند را که به من فرصت داده که توبه کنم و در راه اصلاح گناهان و اشتباهات گذشته ام تا آنجا که ميتوانم بکوشم. زمانی که در آيه 78 سوره 22 (سوره حج) خواندم که خداوند ميفرمايد:خداوند بزرگ و يکتا بارها و بارها در قرآن فرموده که توبه واقعی من و شما را قبول ميکند و من و شما را با هر گذشته ای، بدون هيچ وسيله و واسطه ای، ميبخشد و ميامرزد "بنابراين نماز را بپا داريد و زکات بدهيد و ( فقط) به خدا توسل جوئيد، او مولای شماست، چه مولای خوبی و ياور شايسته ای." بياد خودم افتادم، بياد زمانی افتادم که "يا حسين" ، "يا ابوالفضل" ، يا ... ميگفتم به آنها توسل ميجستم؛ بياد دعای کميل علی (ع) افتادم که سراپا توحيد و خداپرستی است، و بياد "دعای توسل" افتادم که سراپا شرک است؛ اصلا چه کسی اين دعا را نوشته؟ دعای اميرالمومنين، شاه مردان حضرت علی (ع) که سراپا توحيد است، در دست من است، گرفتاری من چيست اگر هنوز در دعائی غير خداوند را بکمک بخوانم، و با انجام اين عمل، قدرت فهم من در چه حدود است؟ خداوند ميفرمايد که "فقط به خدا توسل جوئيد" و من بخاطر دوری از قرآن "يا حسين" ، "يا حسين" ميکردم - وای بر من اگر خداوند بوسيله قرآن چشمان مرا باز نميکرد. وای بر من اگر قبل از اينکه دير شود و زمان من بشود که بميرم، توبه نميکردم و در راه اصلاح اشتباهاتم نميکوشيدم. اين مورد مرا بياد آيات 49 و 50 سوره مومن انداخت: "كسانی كه در آتش جهنم هستند به نگهبانان جهنم ميگويند خداوندتان را بخوانيد تا يك روز از عذاب ما كم كند. نگهبانان جهنم ميگويند آيا پيغمبران شما دلائل روشن برای شما نياوردند؟ ميگويند چرا، نگهبانان ميگويند: حالا دعا كنيد و دعای افراد بی ايمان بی نتيجه است."
"ستايش و بزرگداشت فقط اختصاص به خدا دارد كه آسمانها و زمين را خلق كرد و تاريكی و نور را برقرار كرد." فکر کردم که چرا فهميدن و درک کردن اين دستور بسيار واضح و روشن، بايد برای من و يا کس ديگری مشکل باشد؟ خداوند ميفرمايد " ستايش و بزرگداشت فقط اختصاص به خدا دارد" من را چه شده بود که اين موارد را که خداوند ميفرمايد فقط به او اختصاص دارد، بر خلاف دستور او به بندگان او ميدهم؟ بار ديگر اگر کسی را ديديد که انسانی را تا اين حد بالا برده، باو امر و دستور خداوند را گوشزد کنيد. افسوس و صد افسوس از بی اطلاعی از قرآن. وقتی در آيه های 14 و 26 و 27 سوره 18 (سوره کهف) خواندم که خداوند ميفرمايد: "... معبود ديگری را غير از او بكمك نمیخوانيم، چون در آنصورت حرفی دور از حقيقت زدهايم." "مردم ياوری غير از او ندارند و او كسی را در قانونگذاری شريک خود نميکند." "هر قدر از كتاب خداوندت كه به تو وحی شده بخوان؛ سخنان او تغير ناپذير است و غير از او هرگز پناهی پيدا نميکنی." متوجه شدم که خداوند در آيات بالا به من و شما بوضوح، بسادگی، و صريحا ميفرمايد: 1- من نبايد معبود ديگری را غير از خداوند بكمك بخوانم، 2- مردم ياوری غير از خداوند ندارند، 3- غير از خداوند، من هرگز پناهی پيدا نميکنم. آيا من هنوز در اين مورد به راهنمائی های بيشتری احتياج دارم؟ دوستان، گذشته را فراموش کنيد، خداوند در آيات زيادی فرموده که توبه ما را قبول ميکند و ما را ميبخشد و ما را ميامرزد. حالا که من دسترسی به تمام دستورات و راهنمائی های خداوند (قرآن مجيد) را پيدا کرده ام. حالا که من براحتی فهميده ام که خداوند به من در اين آيات چه ميفرمايد. حالا که من کوچکترين شکی ندارم که خداوند مرا بعد از توبه ام بخشيده. اگر من هنوز راه ديگری بروم، راهی که خداوند بطور واضح و صريح به من ميفرمايد از آن دوری کنم، آنوقت اسم من چيست؟ وقتی در آيه های 43 و 44 سوره 18 (سوره کهف) خواندم که خداوند ميفرمايد: "... كسانی غير از خدا وجود نداشتند كه به او كمك كنند و خودش هم نميتوانست كمكی بخود بكند. آنجا متوجه شد كه كمك كردن فقط از آن خداست و بهترين پاداش و عاقبت خوش هم در اختيار اوست." خداوند ميفرمايد " كمك كردن فقط از آن خداست" متاسفانه از کودکی غير اين را در مغزهای ما گنجانده اند. خواهش ميکنم نگذاريد نسل آينده اعمال ما را تکرار کنند و آنها را با حقيقت اسلام (قرآن مجيد) آشنا کنيد. لعنت خداوند بر يک يک افرادی که باعث اين ميشوند که مردم از قرآن دور باشند، اين شياطين انسان نما جواب خداوند را در روز رستاخيز که شکی در آن نيست چه ميدهند؟ زمانی که در آيه 16 سوره 50 (سوره ق) خواندم که خداوند ميفرمايد: "ما انسان را آفريديم و ميدانيم وجودش او را به چه كارهائی وسوسه ميكند. ما از رگ گردن به او نزديكتريم." به اين فکر افتادم که آيا بجز خداوند، چه چيزی يا چه کسی از رگ گردن به من نزديکتر است؟ گرفتاری من چه بود که به دنبال "کسی، انسانی" ميگشتم و به درگاه او دعا ميکردم که درخواست مرا به خداوند بگويد؟ آيا آن فردی يا افرادی را که من انتخاب ميکنم، از خداوند من، از رگ گردن من، از فاصله بين من و قلبم، به من نزديک تر هستند؟ به فرض محال اگر باشند که هرگز نيستند، آيا من فراموش کرده ام که با دعا بدرگاه غير خداوند و از غير خداوند در دعا کمک خواستن، من باور کرده ام که قدرت ديگری غير خداوند ميتواند در همه حال و در همه جا دعای مرا بشنود، و اين معبود قادر است که در همه جا و در همه حال حاجات مرا برآورده کند؟ با اين طرز فکر و با اين اعمالم، من باور داشته ام که وجود ديگری ميتواند کارهائی که فقط و فقط اختصاص به خداوند دارد (حضور در همه جا، شنيدن دعا و درخواست من در همه جا، و برآوردن حاجت من در همه جا) را انجام دهد. افرادی که اين باور را دارند، صفاتی که فقط و فقط اختصاص به خداوند دارد را به غير خداوند، به انسانی، به معبود ديگری داده ام. اسم اين تصور و باور بزبان فارسی سليس و به زبان قرآن مجيد شرک به خداوند است. وقتی در آيه 106 سوره 12 (سوره يوسف) خواندم که خداوند ميفرمايد: "بيشتر آنها در حالی به خدا ايمان میآورند كه هنوز مشرك هستند." متوجه شدم که سالهای سال با پيروی کردن از عده ای دکاندار مذهبی، به چه طريق ندانسته با توسل به غير خدا به ذات مقدسش شرک ميورزيدم.
"و بدانيد كه خدا بين انسان و قلبش قرار ميگيرد و بدانيد كه پيش او جمع ميشويد." به اين فکر افتادم که، خداوند بين شما و قلب شما قرار ميگيرد، خداوند از رگ گردن به شما نزديکتر است. معنی اين آيات چيست؟ يادم آمد که خداوند به من ميفرمايد: بدرگاه هيچ کس دعا نکنم، از هيچ کس و هيچ چيزی غير او در دعا کمک نطلبم. خداوند به من ميفرمايد: اگر من تصور و باور کنم که غير از او (ذات مقدس خداوند) مبدأ ديگری قادر است کارهائی را که فقط و فقط اختصاص باو دارد را انجام بدهد، با اين باور، من مشرک شده ام. آيا من هنوز احتياج به توضيح بيشتری دارم؟ وقتی در آيه 52 سوره 7 (سوره اعراف) خواندم که خداوند ميفرمايد: "ما كتابی برای ايشان آورديم و با آگاهی آن را توضيح داديم؛ كتابی كه برای افراد با ايمان هدايت و رحمت است." متوجه شدم که اين "ايشان" که خداوند در موردش صحبت ميکند، من و شما و فرزندان من و شما هستند. و احساس اينکه عمری از اين کتاب دور بودم و آنرا نخواند بودم مرا شديدا ميازارد؛ قرآن معجزه و هديه ای است از خالق من و شما به ما، آيا ما نبايد اين کتاب را بخوانيم و درک کنيم که خداوند چه ميفرمايد؟ آيا ما نبايد اصرار کنيم که فرزندانمان، نسل آينده هم آنرا بخوانند و با هدايت خداوند، با اسلام حقيقی، با قرآن مجيد آشنا شوند، تا مثل کذشتگان ما فريب يک مشت دکاندار مذهبی قرآن نخوانده را نخورند، و ندانسته به خداوند شرک نورزند؟ وقتی در آيه های 196 و 197 سوره 7 (سوره اعراف) خواندم که خداوند ميفرمايد: "مولا و ياور من خدا است كه قرآن را نازل كرده و او يار و ياور افراد درستكار است. كسانی را كه غير از خدا به كمك خود ميخوانيد، توانائی ياری شما را ندارند، خودشان را هم نميتوانند ياری كنند." متوجه شدم که خداوند در مورد بت ها صحبت نميفرمايد " كسانی را كه غير از خدا به كمك خود ميخوانيد " صحبت در مورد "کسانی" افراديست که برای ما از آنها بت ساخته اند، و من قرآن نخوانده بدرگاه اين افراد دعا ميکردم، برايشان نذر ميکردم، از آنها درخواست کمک ميکردم، و از آنها ميخواهيم که دعای من را اجابت کنند - اگر اين اسمش شرک به درگاه خداوند نيست، شما آنرا چه ميناميد؟ اگر کسی خودش را هم نميتواند ياری کند، چطور قادر است من و شما را ياری کند؟ متوجه هستيد دوری از قرآن ما را بکجا برده و با ما چه کرده؟ در آيه 31 سوره 42 (سوره شوری)خواندم که خداوند ميفرمايد: "غير از خدا هيچ يار و ياوری برای شما وجود ندارد." نظر شما در مورد شخص من چيست اگر من هنوز مثل گذشته بخاطر دوری از قرآن دستهايم را به آسمان بلند کنم و بگويم "يا حصرت ... به دادم برس" گرفتاری من چيست؟ خداوند ميفرمايد که "هيچ يار و ياوری غير ذات مقدس او برای من وجود ندارد" و من حضرت ... را يار و ياور و شفيع خود ميدانستم، به درگاه آن حضرت دعا ميکردم و از آن حضرت تقاضا ميکردم که دعايم را اجابت کند. امروز که قرآن را خوانده ام، کدام قسمت از اين راهنمائی و دستور واضح و صريح را من قادر نيستم بفهمم؟ آيا هنوز هم من بايد در اين مورد سوالی داشته باشم؟ وقتی در آيه 30 سوره 13 (سوره رعد) خواندم که خداوند به رسول اکرم ميفرمايد: "بگو: او خداوند من است. معبودی غير از خدا وجود ندارد. بر او توكل كردهام و بازگشت من بسوی او است." خجالت کشيدم که در گذشته، بخاطر دوری از قرآن و بخاطر تبليغات يک مشت دکاندار مذهبی، و خلاصه بخاطر نادانی، افراد ديگری را هم در کنار خداوند معبود خود ميدانستم؛ خجالت کشيدم و لعنت کردم به يک يک آن افرادی که برای سروری بر مردم و بسته نشدن دکانشان من و امثال مرا از قرآن خداوند دور نگه داشتند، و با چرندياتشان مشغول و گيچ کرده، و من و امثال مرا گمراه کردند و ميکنند. متوجه شدم که اين است نتيجه بزرگداشتن انسانها، اين است نتيجه پيروی کردن از غير قرآن. وقتی در آيه 6 سوره 41 (سوره فصلت) خواندم که خداوند به رسول اکرم ميفرمايد: "بگو من فقط انسانی مثل شما هستم، به من وحی ميشود كه معبود شما معبودی يگانه است. مستقيما بطرف او برويد و فقط از او طلب آمرزش كنيد. وای بر مشركين." وای بر من اگر خداوند مرا نمی بخشيد، مرا که سالهای سال فهم اين را نداشتم که درک کنم که فقط و فقط يک معبود وجود دارد و آن خداوند بخشنده و مهربان است. وای بر من که بجای پيروی دستور خداوند که ميفرمايد: مستقيما بطرف خود خداوند بروم و از او طلب آمرزش کنم،دستهايم به اسمان دراز بود و از بندگان خداوند طلب آمرزش ميکردم، به درگاهشان دعا ميکردم، و از آنها تقاضا ميکردم دعای مرا اجابت کنند، و بجای مستقيما بسوی خالق هر چه بود و هرچه هست و هرچه خواهد بود، بسوی بندگان او ميرفتم. کجای جمله " مستقيما بطرف او برويد" قابل فهم نيست؟ وای بر من اگر بخشيده نمی شدم.امروز بعد از خواندن اين آيه، اگر من از غير خداوند کمک بطلبم، و بر ضد دستور صريح خداوند، مستقيما بطرف خداوند نروم، و از معبود ديگری طلب آمرزش کنم، دعا بدرگاهش کنم، و از او درخواست کمک کنم، اسم من چيست؟زمانی که در آيه 20 سوره 40 (سوره مومن) خواندم که خداوند ميفرمايد: "خدا به حق قضاوت و حكم ميكند و كسانی كه آنها غير از خدا به كمك ميخوانند ذرهای قضاوت و حكمنميکنند. چون خدا شنونده و بينا است. " و زمانی که در آيه 66 سوره 40 (سوره مومن) خواندم که خداوند به رسول اکرم ميفرمايد: "بگو من از بندگی كسانی كه غير از خدا بکمک ميخوانيد نهی شدهام چون دليلهای روشنی از خداوندم برای من آمده و امر شدهام كه تسليم (خداوند) صاحب اختيار همه مردم جهان و جهانيان باشم." و زمانی که در آيه های 2 و 3 سوره 39 (سوره زمر) خواندم که خداوند ميفرمايد: "ما قرآن را بحق بتو نازل كرديم. بنابراين خدا را در حالی كه دين را برای او خالص ميکنی بندگی كن؛ بدانيد كه دين خالص برای خدا است، و كسانی كه اوليائی غير از خدا برای خود گرفتهاند ميگويند: ما اينها را فقط برای اين عبادت ميكنيم كه ما را به خدا نزديك كنند. خدا بين آنها در مورد چيزهائی كه در آن اختلاف دارند حكم ميكند، خدا آدم دروغگوی كافر را هدايت نميكند." اين هم جواب يک يک افرادی که به آنها تزريق و تلقين شده که به درگاه حضرت ... دعا کنند چون حضرت ... وسيله نزديکی آنها به خداوند ميشود. بعد از خواندن و درک اين آيات از خودم خجالت کشيدم، خجالت کشيدم که چرا سالهای سال اين آيات را نخوانده بودم، حتی يک لحظه فکر نکرده بودم و نميدانستم که خداوند ميفرمايد: 1- که ذات مقدسش بين من و قلب من قرار دارد. 2- که خداوند از رگ گردن به من نزديکتر است و به من دستور داده که فقط مستقيما از او در دعا کمک بخواهم و فقط بدرگاه او دعا کنم. خجالت کشيدم که سالهای سال بخاطر دوری از قرآن، درست عکس اين فرمايشات خداوند عمل ميکردم. بعضی ها مثل ميزنند و ميگويند، اگر ميخواهی با رئيس اداره ای صحبت کنی و او را ببينی، اول منشی آن رئيس را بايد ببينی؛ بعد معاونش را بايد ببينی، و بعد اگر امکان داده شد رئيس را ميبينی. اين افراد، يک سازمان مخرب اجتماعی که از انسانهائی رشوه گير و باج بگير تشکيل شده، يک اداره ای مثل اداره ثبت اسناد در قديم را با سازمانی و تشکيلاتی که خداوند برای ما ايجاد کرده مقايسه ميکنند. سازمانی و تشکيلاتی بسيار پاک، منزه از هر دروغ و دو روئی و ناپاکی.
وای بر بی توجهی و بی اطلاعی افراد از قرآن، و وای بر افرادی که مردم را از قرآن خداوند دور نگاه ميدارند. وقتی در آيه 10 سوره 21 (سوره انبياء) خواندم که خداوند ميفرمايد: "برای شما کتابی نازل کرديم که در آن صحبت شماست، آيا عقلتان را بکار نميبريد؟" جواب اين سوال خداوند را بخودم دادم - جوابم اين بود که: نه، من سالهای سال عقلم را بکار نبردم و بجای يک يک راهنمائی ها و دستورات خداوند، چرنديات يک مشت مفت خور دکاندار مذهبی ملاک زندگی من بود - کتاب خدا را کنار گذارده بودم و از چرنديات اين ميکرب های اجتماع پيروی ميکردم. خداوند را شکر و سپاس که بيدار شدم و با خواندن قرآن اسلام واقعی را شناختم. متاسفم که تعداد کثيری از ما هرگز اين کتاب را که خداوند برای من و شما نازل کرده و ميفرمايد در آن صحبت از من و شما است را نخوانده اند، ولی در تمام مجالس روزه خوانی ها و نوحه سرائی ها شرکت کرده اند و ادعا دارند مسلمان هستند. چطور من ميتوانم ادعای مسلمانی کنم، وقتی که هنوز قرآن را نخوانده ام. قرآنی که خداوند بمن دستور داده که هر چه بيشتر بخوانم، و با خواندن قرآن، از دستورات خداوند با خبر شوم؟ همانطور که خداوند فرموده: آيا من عقلم را بکار ميبرم؟ درقرآن، در آيه 10 سوره 45 (سوره جاثيه) خواندم که خداوند ميفرمايد: "پشت سرشان جهنم است و كارهائيكه كردهاند و مددكارانی كه جز خدا برای خود گرفتهاند، ذرهای برايشان فايده ندارند و عذاب بزرگی دارند."
"دعوت حقيقی متعلق به خداست، كسانيكه غير او را به كمك ميخوانند، ذرهای از دعاهايشان را اجابت نميكنند. كار آنها شبيه كسی است كه كف دستش را باز و بسوی آب دراز كند كه آب را بدهانش برساند، در صورتيكه آب بدهانش نميرسد. دعای افراد بیايمان كار بيهودهای است." بعد از خواندن اين آيات در قرآن متوجه شدم که امکان ندارد واضح تر از اين، کسی بتواند اين مورد را تشريح کند؟ خداوند ميفرمايد " كسانيكه غير او را به كمك ميخوانند، ذرهای از دعاهايشان را اجابت نميكنند." و من سالهای سال بخاطر دوری از قرآن، راهنمائی ها و دستورات خداوند را کنار گذاشته بودم و بدرگاه بندگان خداوند دعا ميکردم، کمک ميخواستم، و تقاضای اجابت دعاهايم را ميکردم. اگر من مسلمانم و باور دارم که قرآن را خداوند برای من و شما نازل فرموده، و بعد از خواندن اين آيه هنوز غير خدا را به کمک بخوانم، و از غير خداوند تقاضای اجابت دعا کنم، اسم من چيست؟ در آيه های 21 و 22 و 23 سوره 8 (سوره انفال) خداوند ميفرمايد: "و مثل كسانی نباشيد كه گفتند شنيديم در حالی كه نميشنوند و اطاعت نمیكنند. بدترين جانداران پيش خدا كر و لالهائی هستند كه عقل خود را بكار نميبرند. اگر خدا خيری در آنها سراغ داشت آنها را شنوا ميكرد. اگر به آنها شنوائی ميداد باز هم پشت ميكردند و اعراض مينمودند." در اين آيه من خواندم که با پيروی کردن از يک مشت دکاندار مذهبی بدون اينکه قرآن را خوانده باشم و عقل خود را بکار برده باشم، خداوند مرا در چه رده ای قرار داده " بدترين جانداران ". در آيه 22 سوره 34 (سوره سبا) خواندم که خداوند ميفرمايد: "بگو: كسانی را كه غير از خدا كارهای حساب ميكنيد به كمك بخوانيد. آنها به اندازه ذرهای در آسمانها و زمين اختيار چيزی را ندارند، و در آنها شرکتی ندارند، و کسی از آنها مددكار خدا نيست. " خداوند ميفرمايد " کسانی را " يعنی بدون استثناء هر کسی را (چه مرده، چه زنده) که من و شما کاره ای حساب ميکنيم و به کمک ميخوانيم. بعد از خواندن اين آيات واضح و روشن، ما را چه شده که بدرگاه غير خداوند دعا ميکنيم، و از غير او کمک ميطلبيم؟ در آيه های 13 و 14 سوره 35 (سوره فاطر) خداوند ميفرمايد: "اين خداست كه صاحب اختيار شما است و فرمانروائی هم مال او است و كسانی را كه غير از او به كمك ميخوانيد اختياردار چيزی حتی باندازه پوست هسته خرمائی هم نيستند. اگر آنها را صدا بزنيد صدای شما را نميشنوند و اگر بشنوند جوابتان را نميدهند و روز قيامت منكر شرک شما ميشوند، و هيچكس مثل خدای آگاه تو را خبردار نميكند. " آيا در اين آيات شما استثنائی ميبينيد؟ خداوند ميفرمايد يک يک افرادی را که من سالهای سال از روی نادانی و بخاطر دوری از قرآن به کمک ميخواندم به هيچ وجه هيچ نوع اختياری حتی در مورد خودشان را هم نداشتند و ندارند. اين همه "يا حضرت ..." مرا به هيچ وجه نميشنيدند، و در روز قيامت منکر شرک من ميشوند - شرک من، چون من با باور داشتن اينکه کس ديگری قادر است حتی يکی از صفاتی را که فقط و فقط به خداوند اختصاص دارد را داشته باشد، با اين باور، از روی نادانی به خداوند شرک ورزيده ام - صفاتی مثل شنيدن دعای من هميشه و در همه جا، و اجابت کردن دعا و تقاضای من هميشه و در همه جا. در آيه های 2 و 3 سوره 40 (سوره مومن) خداوند ميفرمايد: "نزول قرآن از طرف خداوند نيرومند و داناست، كه آمرزنده گناه و توبه پذير و مجازاتش شديد و صاحب نعمت است. معبودی غير از او نيست؛ همه پيش او برميگردند." خداوند در آيه 95 سوره مائده ميفرمايد: "خدا قدرتمند و انتقام گير است." خداوند در آيه 97 و 98 سوره مائده ميفرمايد: " اينكار برای اين است كه بدانيد كه خدا آنچه در آسمانها و زمين است ميداند، و بدانيد كه خدا هر چيز را بخوبی ميداند. بدانيد كه مجازات خدا بسيار شديد است، و خدا آمرزنده و مهربان است. خداوند در آيه 6:19 سوره انعام به رسول اکرم ميفرمايد: "بگو شهادت چه كسی بالاتر است؟ بگو خدا بين من و شما شاهد است و اين قرآن به من وحی شده تا شما و كسی را كه اين قرآن به او ميرسد با آن از عواقب كار خطا بترسانم."
وقتی در آيه های 56 و 57 سوره هفدهم (سوره اسراء) خواندم که خداوند ميفرمايد: " بگو: هر كسی غير از خدا را كه فكر ميکنيد به كمك بخوانيد آنها توانائی اينکه ضرر را از شما برگردانند يا تغير دهند ندارند. كسانی را كه اين افراد به كمك ميخوانند هر كدامشان كه به خدا نزديک ترند و اميد رحمتش را دارند و از عذابش ميترسند، دنبال وسيله ای برای تقرب به خدا ميگردند. چون بايد از عذاب خدا ترسيد و حذر كرد." اين مورد نظر من را جلب کرد که خداوند ميفرمايد "هر کسی غير از خدا" خداوند در مورد بت و بت پرستی صحبت نمی فرمايد. خداوند ميفرمايد "هر کسی" يعنی يک يک پيغمبران خداوند، يک يک اهل بيت، يک يک امامان، يک يک مقربان درگاه خداوند؛ خداوند در مورد انسان هائی صحبت ميفرمايد که يک عده دکاندار مذهبی قران نخوانده آنها را بصورت بت برای من و شما ساخته اند. خداوند ميفرمايد: "كسانی را كه اين افراد به كمك ميخوانند" شکی ندارم که اسم چند نفر از اين افراد همين الان به خاطر شما آمد. خداوند ميفرمايد: "هر كدامشان كه به خدا نزديک ترند و اميد رحمتش را دارند و از عذابش ميترسند" آن افرادی که اسمشان بخاطرتان آمد، يک يک آنها، اميد رحمت خداوند را دارند و از عذاب خداوند ميترسند. و يک يک آنها " دنبال وسيله ای برای تقرب به خدا ميگردند" اين افرادی که اسمشان بيادتان آمد همانطور که خداوند ميفرمايد: از عذاب خدا ميترسند و تمام سعی شان را ميکنند که از آن حذر کنند "چون بايد از عذاب خدا ترسيد و حذر كرد." اين افرادی که اسمشان بيادتان آمد همانطور که خداوند بما خيلی واضح ميفرمايد: " توانائی اينکه ضرر را از شما برگردانند يا تغير دهند ندارند" برداشت شما از اين آيات چيست؟ حالا من سالهای سال بخاطر دوری از قرآن دستهايمان را به آسمان بلند ميکردم، و برخلاف دستور صريح خداوند، بدرگاه اين افراد دعا ميکردم، برای شان نذر ميکردم، با گريه زاری از اين افراد کمک ميخواستم، و از اين افراد درخواست ميکردم که دعاهايمان را اجابت کنند. به نظر شما اسم اين کار من چه بود؟ اگر ما همانطور که خداوند دستور داده، فقط و فقط بدرگاه او دعا کنيم و از او کمک بخواهيم و متوجه شويم تنها مبدأی که حاجت ما را بر ميآورد فقط و فقط خداست، ديگر دکان اين سوداگران بسته ميشود. بی جهت نيست که اصرار ميکنند من و شما را از قرآن دور نگهدارند. در آيه های 20 و 21 و 22 سوره 16 (سوره نحل) خواندم که خداوند ميفرمايد: "كسانی را كه غیر از خدا به كمك میخوانند چیزی خلق نمی كنند و خودشان هم خلق شدهاند ( مخلوق خدا هستند). مردهاند و زنده نیستند و نمیدانند چه وقت برانگیخته ( زنده ) میشوند. معبود شما معبودی یگانه است". با استناد به آيه بالا، قدرت هر موجودی غير خدا (بدون استثناء) تا چه حد است؟
آيا فهميدن معنی اين آيه، برای من مشگل بايد باشد، يا براحتی بايد بفهمم که خداوند ميفرمايد:
شما فکر ميکنيد با تمام اين هشدارها و راهنمائی هائی که خداوند در قرآن بما داده، وضع انسانی که دين ندارد در روز رستاخيز به چه صورت خواهد بود؟ حتی فکر کردن به آن پشت مرا ميلرزاند، چه برسد به رسيدن به آن. در آيه های 194 و 195 سوره هفتم (سوره اعراف) خواندم که خداوند ميفرمايد: " كسانی را كه غير از خدا به كمك ميخوانيد، بندگانی مثل شما هستند. اگر راست ميگوئيد آنها را بخوانيد تا دعای شما را اجابت كنند. آيا پائی دارند كه با آن راه بروند؟ يا دستی دارند كه با آن كاری بكنند؟ يا چشمی دارند كه با آن ببينند؟ يا گوشی دارند كه با آن بشوند؟ " شما فکر ميکنيد منظور خداوند از اين قسمت از اين آيه چيست "كسانی را كه غير از خدا به كمك ميخوانيد، بندگانی مثل شما هستند." منظور خداوند وقتی ميفرمايد "کسانی" چيست؟ در مورد چه افرادی خداوند صحبت ميفرمايد؟ بخاطر احترامی که من برای بينندگان اين سايت دارم، از شما خواهش ميکنم اسم اين "کسانی" را که عده ای قرآن نخوانده جاهل در وجود ما تزريق و تلقين کرده بودند و ميکنند، خودتان به خاطر بياوريد، و بار ديگر که کسی را ديديد که غير خدا (يکی از بندگان خداوند را، چه زنده، چه مرده) را در دعا به کمک ميخواند، از او بپرسيد: آيا قران را خوانده ای؟ آيا اين سوره را ديده ای؟ آيا ميدانی چه بلائی در اين دنيا و در جهنم در انتطار تو است؟ آيا ميدانی که خداوند افرادی که به او شرک ميورزند را نمی بخشد و آنها برای هميشه ساکن جهنم خواهند بود؟ وقتی در آيه های 196 و 197 سوره هفتم (سوره اعراف) خواندم که خداوند ميفرمايد: "مولا و ياور من خدا است كه قرآن را نازل كرده و او يار و ياور افراد درستكار است. كسانی را كه غير از خدا به كمك خود ميخوانيد، توانائی ياری شما را ندارند، خودشان را هم نميتوانند ياری كنند." بياد آوردم که والامقامان، شهيدان و عزيزانی چون حضرت علی، امام حسين، و حضرت ابوالفضل در راه توحيد شهيد شدند، و همانطور که در اين آيه خداوند ميفرمايد: "خودشان را هم نميتوانند ياری كنند." ولی متاسفانه بخاطر بی اطلاعی از فرمايشات خداوند (قرآن مجيد) خود من، حسن زمان زاده، قبل از اينکه قرآن را خوانده باشم، در آن زمان، بجای درخواست مستقيم از خداوند، از حاجت برآورنده ای که از رگ گردن بما نزديکتر است، از معبودی که بين ما و قلب ما قرار دارد، از پروردگاری که به يک يک ما نزديک است، از بندگان او که خودشان محتاج خداوند بوده و هستند، وخواهند بود کمک ميخواستم. افرادی که خداوند به وضوح ميفرمايد که قادر به کمک کردن به خودشان هم نيستند. اگر حتی قادر به کمک کردن به خودشان بودند که اين مقربين درگاه خداوند، به آن طرز شهيد نميشدند؛ فراموش نکنيد که خودکشی در اسلام گناه است. يعنی اگر اين مقربان درگاه پروردگار ميتوانستند، بايد جلوی شهادت خود را ميگرفتند. در آيه 106 سوره 10 (سوره يونس) خداوند ميفرمايد: " غير از خدا چيزی را كه نفع و ضرری بتو نميرساند به كمك نخوان، اگر اينكار را بكنی از ستمكاران هستی." برداشت من از اين آيه اين است که اگر من مثل گذشته، مثل زمانی که هنوز قرآن را نخوانده بودم و از يک يک دستورات خداوند که همگی در قرآن است مطلع نشده بودم، حضرت ... را به کمک بخوانم، در نظر خداوند يکی از ستمکاران خواهم بود - آيا شما برداشت ديگری داريد؟ در آيه 37 سوره 13 (سوره رعد) خواندم که خداوند به رسول اکرم ميفرمايد: “بگو: بمن دستور داده شده كه خدا را بندگی (اطاعت محض) كنم و چيزی را شريك او نسازم. من مردم را به آن دعوت ميكنم و بازگشت همه پيش اوست. بدين ترتيب ما قرآن را فرمانی بزبان عربی نازل كرديم. اگر بعد از اينكه علم برای تو حاصل شد از دلخواه آنان پيروی كنی، هيچ ياور و نگهدارندهای برای تو در مقابل خدا وجود ندارد.” در آيه 213 سوره 26 (سوره شعراء) خداوند به رسول اکرم ميفرمايد: "( ای پيغمبر ) با خدا معبود ديگری را نخوان، چون از كسانی ميشوی كه دچار عذاب شدهاند." پيغمبر خداوند، رسول خدا که مورد توجه خداست، اگر با خدا معبود ديگری را بخواند دچار عذاب ميشود و هيچ ياور و نگهدارندهای برای او در مقابل خدا وجود نخواهد داشت. شما فکر کنيد که چه بلائی سر من و شما ميايد، اگر با خدا معبود ديگری را بخوانيم؟ بياد داشته باشيد که بعد از خواندن قرآن، علم بر يک يک ما حاصل شده "اگر بعد از اينكه علم برای تو حاصل شد از دلخواه آنان پيروی كنی"بار ديگری وقتی کسی را ميبنيد که "يا حسين" ، "يا حسين" ميکند، بياد اين آيات خداوند بيافتيد و از او بخواهيد که اگر واقعا مسلمان است، حداقل يکبار قرآن را بخواند. سنت پيغمبر، سنت اهل بيت و تمام امامان، اطاعت کامل و بی چون چرا از دستورات خداوند (قرآن مجيد) بود. آخرين رسول عاليقدر خداوند حضرت محمد (ص) اولين مطيع آياتی بود که به قلب مبارکش الهام شده بود، هرگز و هيچ وقت حرفی بر خلاف قرآن نميزد، و هرگز و هيچ وقت کاری بر خلاف قرآن نميکرد. سنت يعنی روش - اين روش پيغمبر خداوند، اهل بيت، و يک يک امامان گرامی بود. روش من و شما چيست؟ آيا ما هم از روش اين بزرگان دين، اين مقربان درگاه خداوند پيروی ميکنيم؟ آيا ما هم مثل اين مقربان درگاه خداوند، آيات قرآن، دستورات خداوند را اجرا ميکنيم؟ آيا ما هم چون اميرالمومنين بجز خداوند را در دعا به کمک نميخوانيم و بجز از خداوند از کس ديگری تقاضای اجابت دعا نميکنيم؟ وقتی در آيه 88 سوره 28 (سوره قصص) خواندم که خداوند ميفرمايد: " با خدا معبود ديگری را مخوان؛ معبودی غير از خدا وجود ندارد. هر چيزی از بين رفتنی است غير از ذات او. حكم كردن ( فقط) مال اوست و بسوی اوبرگردانده ميشويد." بياد سالهای افتادم که بخاطر دوری از قرآن و بی اطلاعی، بخاطر اطلاعات غلطی که عده ای دکاندار مذهبی در اختيار ما گذاشته بودند، معبود هائی؛ بت های انسانی که برای ما بوجود آورده بودند به کمک ميخواندم، لطفا بشماريد معبودهائی که بعضی ها بخاطر دوری از قرآن، غير خدا بکمک ميخوانند. صد افسوس بر بی اطلاعی افراد از قرآن. در آيه 45 سوره 4 (سوره نساء) خواندم که خداوند ميفرمايد: "خدا دشمنان شما را بهتر ميشناسد و خدا برای پشتيبانی و كمك به شما كافی است." خداوند ميفرمايد "خدا برای پشتيبانی و كمك به شما كافی است" عده ای دکاندار مذهبی ضد اين را ميگويند، کدام نظر را بايد قبول کرد؟ تکليف اينهمه بت های انسانی که برای ما ايجاد کرده اند چه ميشود؟ اين همه امام و امامزاده ها، اين همه نوه و نتيجه امامزاده ها، اين همه بارگاه و ضريح که دور آنها ميچرخيم و به درگاهشان دعا ميکنيم، و برآيشان نذر ميکنيم و به درگاهشان استغاثه ميکنيم و تقاضا ميکنيم که حاجت ما را برآورده کنند.
در آيه 50 و 51 سوره 51 (سوره ذاريات) خداوند ميفرمايد: "به خدا پناه ببريد من از جانب او به شما بطور آشكار هشدار ميدهم. با خدا معبود ديگری نگيريد؛ من از طرف او به شما آشكارا هشدار ميدهم. " وقتی خداوند به من و شما هشدار ميدهد، شما فکر ميکنيد هشدار خداوند يعنی چه؟ برداشت من اين است که خداوند به من تذکر ميدهد که کاملا و بدون هيچ اشتباهی درک کنم که: فقط و فقط و تنها معبود خداوند است - فقط و فقط تنها پناه دهنده من خداوند است و بس. دستور از اين واضح تر و روشن تر؟ اگر هنوز من پيرو آن دکانداران مذهبی باشم و اين همه آيات و هشدارها را ناديده بگيرم، قدرت درک مطالب و فهم من در چه حدود است، و روز رستاخيز که شکی در آن نيست، جايم کجاست، اصلا جواب خداوند را چه ميدهم؟ خداوند در آيه های 17 و 18 سوره انعام به رسول ميفرمايد: "اگر خدا ضرری بتو برساند، كسی جز خود او نمیتواند آن را برطرف كند و اگر خيری بتو برساند، او قادر به هر كاری است، او بر بندگانش تسلط دارد و حكيم و آگاه است. " لطفا به معنی آيه بالا توجه کنيد؛ برداشت شما از اين آيه چيست؟ خداوند در آيه 22 سوره لقمان ميفرمايد: "کسی كه خود را تسليم خدا كند و نيكوكار باشد، به دستاويز محکمی چسبيده و عاقبت كارها با خداست." آيا به اين دستاويز دست يافته ايم، آيا فقط و فقط از دستورات خداوند در قرآن پيروی ميکنيم، يا عقايد عده ای دکاندار مذهبی را ملاک زندگی خود کرده ايم؟ خداوند در آيه 30 سوره لقمان ميفرمايد: "...اين كار بعلت اين است كه خدا حق است و تمام چيزهائی كه غير از او به كمك ميخوانيد باطل هستند و خدا بلند مرتبه و بزرگ است."
در آيه 107 سوره 10 (سوره يونس) خداوند ميفرمايد: "اگر خدا ضرری بتو برساند، هيچكس جز او نميتواند آنرا برطرف كند و اگر خيری برايت بخواهد، هيچكس جلوی لطفش را نميتواند بگيرد. لطفش را به هر يك از بندگانش كه بخواهد ميكند. او آمرزنده مهربان است. " بسيار واضح، بسيار روشن، و به راحتی قابل فهم برای هر فردی با هر درجه از ادراک. در آيه 25 سوره 16 (سوره نحل) خداوند در مورد دکانداران مذهبی که با نگفتن حقايق به مردم برای بسته نشدن دکانشان، باعث گمراهی مردم ميشوند ميفرمايد: "... تا روز قیامت بار گناهان خود را بطور كامل حمل كنند به اضافه بار گناه كسانی كه به سبب نادانی گمراه كردهاند. بدانید باری كه به دوش میکشند بد باری است." در آيات 19 تا 22 سوره جن خواندم که خداوند در مورد بعضی از ساکننان جهنم ميفرمايد: "اينها دو گروه هستند که درباره خداوندشان به بحث پرداخته اند. برای افراد بی ايمان لباسی از آتش بريده شده و از بالای سرشان آب جوش روی آنها ريخته ميشود؛ پوست و هرچه در شکمشان است با آن گداخته ميشود؛ و گرزهای آهنينی برای کوبيدن آنها وجود دارد؛ هر وقت بخواهند از شدت غم از جهنم خارج شوند دوباره به آن برگردانده ميشوند، و به آنها گفته ميشود عذاب آتش را بچشيد." پناه برخداوند بخشنده مهربان از عذاب و آتش جهنم.
|
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر