مقدمه و معرفي
در ماههاي اخير مطالب فراواني درباره تماسها و مذاكرات محرمانه بين آمريكا و ايران و اسرائيل در خارج از كشور منتشر گرديده است كه يكي از مهمترين آنها "گزارش كميسيون تاور" در اسفند ماه 1365ميباشد.(1) در اين گزارش سير تحول روابط ايران و آمريكا از بدو سقوط استبداد سلطنتي اجمالا بررسي شده و اطلاعات وسيعي درباره چگونگي ارتباط ايران و نقش ابتكاري و فعال اسرائيل و طرفهاي مذاكره كننده و كارگردانهاي تصميم گيرنده ايراني ارائه داده شده است.
ما برحسب معيارهاي ديني خود و با آگاهي از عملكرد دولتهاي بيگانه در حق كشورمان مهر صحت بر هر آنچه كه در اين گزارش آمده است، نميزنيم و آنرا بدون بررسيهاي لازم يك جا نميپذيريم. اما مطالب گزارش شده با سرنوشت و آبرو و حيثيت جهاني جمهوري اسلامي ايران سروكار دارد و از جمله مطالبي است كه بايد مردم مطلع شوند و از صحت و سقم آن مطمئن گردند.
آنچه در اين گزارش و ساير گزارشهاي مشابه آن آمده است ميليونها نفر از مردم جهان در آمريكا، اروپا، آسيا و دنياي جهان سوم از جمله مسلمانان جهان خوانده و مطلع شدهاند. برخي از خواص در ايران نيز چه مقاماتي كه در سطح بالاي حاكميت كنوني قرار دارند و چه آنها كه در خارج از حاكميت هستند آنها را خوانده و مطلع شدهاند. پس به اين ترتيب تنها تودههاي ميليوني مردم كشورمان صاحبان اصلي اين مرز و بوم كه بار اصلي اين مصائب و مشكلات را بر دوشهاي ناتوان خود ميكشند از ماجراهاي سرنوشتساز بيخبر نگه داشته شدهاند. چرا؟ چرا نبايد مردم ما از اين ماجراها خبردار شوند؟ اين حق مردم ماست كه از جزئيات اين عمليات با خبر شوند. صاحبان قدرت و تصميم نبايد به گونهاي عمل كنند كه چنين استنباط شود كه آنان مردم را نامحرم ميدانند و آنچه را كه به سرنوشت آنان مربوط بوده و دنيا ازآن باخبر ميباشد از آنان پنهان ميدارند. يا اينكه چنين تصوري به وجود آيد كه رهبران ايران مردم را فقط براي اعزام به روي ميادين مين و عمليات انتحاري لازم دارند و شايسته ميدانند. اينكه گفته ميشود اگر اين مردم از تمامي آنچه رخ داده است مطلع شوند نسبت به رهبران و حاكميت و جنگ و... بدبين شده و نگرش آنان تغيير پيدا خواهد كرد ناشي از احساس ضعف دروني و بدبيني به مردم است. چنين نگرشي عذر بدتر از گناه بوده از اساس نادرست است. بيثباتي وقتي است كه اعتقاد و ايمان مردم به رهبران حاكميت از روي آگاهي نبوده و صرفا بر اساس احساس و عاطفه مذهبي و سياسي يا تزوير و ريا يا اغفال باشد. اين چنين مناسباتي هر قدر هم به ظاهر_ با تكيه بر خشونت برهنه با ثبات جلوه نمايد بيثباتترين وضعيت سياسي ـ اجتماعي محسوب مي گردد.
گزارش كميسيون تاور توسط يك فرد واحد ناآگاه و ناشي تهيه نشده است بلكه گروه بزرگي متشكل از متخصصين با ارتباطات و كنترلهاي متقابل به طور منظم و منسجم و سيستماتيك آن را تهيه كردهاند.
بايد توجه داشت كه اين گزارش را كميسيون تاور به خاطر اعمال نظرهاي تبليغاتي و سياسي در ايران تهيه نكرده است. كميسيون منصوب رئيس جمهور آمريكا و گزارشش براي رئيس جمهور و طرف خطابش در مرحله اول گنگره و سنا و مطبوعات و مردم آمريكاست. قطعاً هدفهاي سياسي و حقوقي و تبليغاتي خاصي مورد نظر تدوين كنندگان گزارش بوده است. اما نميتوانند خيلي هم بيپايه و ساختگي باشد. چرا كه در آمريكا تعدد مراكز و نهادهاي قانوني سياسي و اجتماعي تصميمگيري و قدرت همراه با آزادي رسانههاي گروهي وجود دارد و ميليونها چشم و گوش و قلم نظارت مي كنند كه اگر اطلاع ناقص و يا نادرست داده شود ويا سعي بر آن است كه بر اقدامات غير قانوني انجام شده دولت و مجريان سرپوشي بگذارند حريف و رقيب را بكوبند و او را رسوا سازند.
بنابراين شايد بتوان گفت كه درجه صحت و دقت گزارش تا آنجا كه به روابط و مذاكرات محرمانه ايران و آمريكا و فروش اسلحه مربوط ميشود تا حدود زيادي قابل قبول است.خصوصاً كه مطالب ان در اين محور با بيانات مختلفي كه به صور گوناگون توسط مقامات و كارگردانان ايراني ابراز شده است هماهنگ ميباشد. البته صد در صد نميتوان يقين و اعتقاد داشت و حتما خالي از نقاط ضعف و انحراف و تناقض و اغراض سياسي نميتواند باشد.
ما اميدواريم ترجمه كامل اين گزارش همراه با توضيحات رسمي و همچنين گزارش مستقل حاكميت براي ملت ايران كه آقاي رفسنجاني وعده آن را دادهاند (2) بزودي منتشر گردد و حقايق به اطلاع مردم ايران نيز برسد.
اما چه اين وعده تحقق بيابد يا نيابد مردم و علاقمندان به انقلاب و مملكت انتظار دارند گزارش كميسيون تاور با نقد وبررسي لازم به اطلاعشان برسد.
روش ما در اين بررسي و تحليل تبيين موضوعات براساس دستور قرآني ميباشد كه فرمود:
«يا ايهاالذين آمنوا ان جائكم فاسق بنباٍ فتبينوا قوما بجهاله فتصبحوا علي ما فعلتم نادمين ـ حجرات 6»(3)
اميدواريم كه در حد امكانات بسيار محدود خود توانسته باشيم در تبيين مسئله و آگاهي و توجه دادن به مردم قدم مؤثري برداشته باشيم.
جريان قضايا و خلاصهاي از گزارش
در اواسط سال 65 ابتدا در قم و تهران، و بعد در رسانههاي گروهي آمريكا و بالاخره در13آبان65 توسط آقاي هاشمي رفسنجاني فاش شد كه در خرداد65(مي 86) يك هيات عاليرتبه رسمي آمريكائي به رياست مشاور سابق رئيس جمهور آمريكا در «امنيت ملي» همراه با مقادير قابل توجهي لوازم يدكي سلاحهاي مورد نياز و درخواست ايران و هدايائي(شامل شش كلت كمري و يك كيك شكلاتي) به تهران آمده و طي 5روز اقامت در هتل استقلال (هيلتون سابق) با مقامات رسمي ايران ديدار و مذاكره داشتهاند.
انتشار اين خبر و خصوصا نقش مؤثر و فعال و پيگير دولت غاصب اسرائيل در اين ماجرا و اخبار بعدي، با بهت و حيرت و شگفتي مردم در ايران، در آمريكا و در ساير نقاط جهان روبرو گرديد.
موضوع فروش اسلحه آمريكائي و اسرائيلي به ايران و آزادي گروگانهاي آمريكائي در لبنان و به اذاي آن و به كرات و به صور مختلف در رسانههاي گروهي غرب منعكس و مورد بحث بوده است و بعضاً هم در مواردي توسط محافل بينالمللي خاصي عليه جمهوري اسلامي ايران مورد بهرهبرداري قرار ميگرفته است. اما خبر سفر مك فارلين و همراهان به ايران انفجاري بود در اين راستا كه تلاطم گسترده اي را به خصوص در آمريكا بوجود آورد.
واكنش در ايران
واكنش عمومي مردم حيرت و تعجب نسبت به بازيهاي سياسي بود كه چگونه آنها كه يك روزه چنان شعارهاي تند و تيز ضد آمريكايي ميدادند و نخستوزير و وزير دفاع و وزير امورخارجه دولت موقت را به بهانه ديدار برژينسكي با آنها به باد انواع تهمتها و ناسزاها گرفته بودند، حالا همان اشخاص كه برخي از آنان مسئوليت و ماموريت قانوني هم ندارند كارگردان اصلي يا حريف اين ماجرا شدهاند ! در حاليكه آن موقع روابط سياسي داشتهايم و امروز قطع رابطه است و آن موقع مذاكرات علني و امروز كاملاً مخفي بوده است.
عكسالعمل و اعتراض جوانان افراطي طرفدار حاكميت تند و شديد بود. برخوردهاي سياسي ميان جناحهاي مختلف حاكميت بالا گرفت. رهبر و اعضاي يكي از گروههاي افراطي و متعصب وابسته به حاكميت بازداشت و به محاكمه كشيده شدند. مسئله در سطح مجلس نيز مطرح شد و هشت نماينده بر طبق قانون اساسي از وزير امور خارجه كه مسئول ديپلماسي مملكت مي باشد در اين مورد سئوال كردند. قضايا داشت بالا ميگرفت و به قول رئيس مجلس بلوائي بر پا ميشد كه با تشر رهبر انقلاب -به قول رئيس جمهور- معترضين و سئوال كنندگان بر سر جاي خود نشستند و دستاندركاران و كارگردانان و مذاكره كنندگان مستقيم و غيرمستقيم ظاهراً موج بلا را پشت سر گذاشتند. و بعد از آن با ظرافت و آرام آرام قضيه تماس و مذاكره با آمريكا و ضرورت آن را جا انداختند تا افكار عمومي آمادگي پذيرش آن را پيدا كند و آن طور نباشد كه اگر بقول خودشان دولت موقت را آب برد اينها را باد ببرد.
واكنش آمريكا
وسعت و عمق مسئله و پيچيدگي عمليات و منافع مصالح دولتها و قدرتهاي درگير قضيه در سطح جهاني و به خصوص آمريكا و اسرائيل و همچنين شوروي آن چنان بود كه امكان نداشت بعد از فاش شدن عمليات سري سر و ته قضيه را به سادگي و به سرعت ايران درز بگيرد و از آن بگذرد.
پيامد پرتلاطم افشاي عمليات سري ميان آمريكا و ايران در خود آمريكا دو محور دارد. يكي محور سياسي و ديگري قانوني و حقوقي.
در قلمرو سياسي افشاي طرح و برنامه ريگان در مورد ايجاد روابط با ايران و فروش اسلحه و معاوضه با گروگانها - يا به تعبيري باج دهي - موجب واكنش شديد سياسي مردم آمريكا گرديد.
گروگانگيري در تهران ـ در آبان 58 ـ تحقير بزرگي براي مردم آمريكا و زخمي ساختن احساس غرور و بالندگي آنان بود. ريگان با استفاده از اين زمينه سياسي - رواني مردم آمريكا و با متهم كردن كارتر به نرمش و عدم قاطعيت در برابر تروريسم توانست نظر مردم آمريكا را نسبت به خود ـ به عنوان يك "رهبر قدرتمند" جلب نموده و با آراء سنگيني بر رقيب انتخاباتي خود پيروز گردد. با همين شگردها براي بار دوم نيز انتخاب شد.
در جريان گروگانگيري تهران، كه به عنوان اعتراض عليه عملكرد سياست خارجي هيئت حاكمه آمريكا در ايران صورت گرفت و برخي اعمال، نظير آتش زدن پرچم آمريكا و يا حمل زباله در آن، واكنش منفي ميان مردم آمريكا نسبت به ملت ايران بوجود آورد. در آمريكا پرچم يك سمبل ملي و مردمي است كه صرفنظر از عملكرد دولتها، مورد احترام عمومي است. ريگان از اين زمينه منفي و تنفري كه مردم آمريكا عموماً نسبت به جمهوري اسلامي ايران پيدا كرده بودند در مبارزه انتخاباتي بهرهبرداري كرد.
ناگهان مردم آمريكا مطلع شدند كه "رئيس جمهور قدرتمندشان" براي آزادي گروگانهاي آمريكائي در لبنان محرمانه با جمهوري اسلامي به مغازله پرداخته و عليرغم سياستهاي اعلام شده و ممنوعيتهاي قانوني به ايران اسلحه فروخته است و آن را نوعي باجدهي به تروريستها تلقي كردند و اين در زماني صورت گرفت كه دولت ريگان رژيم جمهوري اسلامي را عامل و حامي تروريسم بينالمللي معرفي و اعلام كرده بود كه بر طبق آن نه تنها خودش نميبايست به ايران اسلحه بفروشد بلكه از ساير كشورهاي دوست و همپيمان خود نيز خواسته بود كه از فروش هر گونه اسلحه به ايران خودداري نمايند. بهت و حيرت و اعتراض مردم آمريكا عليه دولت ريگان از آن بابت بود كه درست در همان زمان كه ريگان به بهانه دخالت ليبي در عمليات تروريستي در آلمان با بمب و موشكهاي هدايت شونده با ليزر به ليبي حمله كرد، رئيس سابق شوراي امنيت ملي و مشاور و نماينده ويژه رئيس جمهور آمريكا در راس هياتي به تهران رفته و به مبادله اسلحه آمريكا با گروگانها در لبنان پرداخته است!!
در برابر اين واكنش اوليه مردم آمريكا، ريگان و همدستانش، اهميت استراتژيك ايران را براي غرب و امريكا مورد بحث قرار دادند و اينكه تنفر از يك دولتي نبايد مصالح و منافع استراتژيك غرب و آمريكا را تحتالشعاع خود قرار بدهد.
اما جنجال و اعتراض عليه عمليات محرمانه دولت ريگان در آمريكا وجوه ديگري نيز دارد. از جمله اينكه معلوم شد از محل فروش اسلحه به ايران به چندين برابر قيمت اصلي و واقعي آن ميليونها دلار به ضد انقلابيون نيكاراگوئه معروف به كنتراها كمك شده است و اين كمك در زماني صورت گرفته كه سنا و كنگره آمريكا دخالت يا حمايت مستقيم و غير مستقيم از كنتراها را ممنوع نموده بود و لذا انتقال مازاد پول اسلحه دريافتي از ايران به كنتراها غير قانوني تلقي گرديد. همچنين اين سئوال مطرح شده است كه آيا عمليات محرمانه تماس و مذاكره با ايران و مبادله اسلحه با گروگانها، بر طبق دستور رئيس جمهور و بر طبق موازين قانوني صورت گرفته است يا برعكس بدون اطلاع و نظر رئيس جمهور و به طور خودسرانه.
كميسيون تـاور
دامنه جنجالهاي سياسي و اعتراضات و نگرانيها به حدي رسيد كه گروههاي ويژهاي از جمله يك گروه توسط كميسيون اطلاعات سنا، دو گروه ويژه توسط كنگره، يك گروه ويژه توسط دادستان كل براي رسيدگي به اين امر تعيين و شروع به كار كردند. در اول دسامبر 86 خود رئيس جمهور نيز كميسيون ويژهاي را براي رسيدگي به اين مسئله منصوب و مامور ساخت كه به نام رئيس آن سناتور جان تاور، به كميسيون تاور معروف گرديد. اين كميسيون با سه عضو اصلي و 24 عضو وابسته (پژوهشي و دفتري) بلافاصله دست به كار شد و بعد از سه ماه گزارش خود را تسليم رئيس جمهور نمود. چند روز بعد از آن در اوائل اسفند ماه گزارش كميسيون تاور، با حذف قسمتهائي از آن به طور وسيعي در ميليونها نسخه در سراسر جهان منتشر گرديد. آنچه به نام گزارش اين كميسيون منتشر گرديده، مشتمل بر 550 صفحه است كه متن اصلي گزارش حدود يك صد صفحه است در 5 بخش شامل :
1) مقدمه، 2) ديباچه گزارش – ساختار شوراي امنيت ملي، 3) انتقال اسلحه به ايران و انحراف پول به كنتراها در سه قسمت: انتقال اسلحه به ايران در هفت مرحله – انتقال پول به كنتراها و حمايت شوراي امنيت ملي از كنتراها، 4) خطا در كجا بود؟ 5) توصيهها.
بقيه گزارش مشتمل است بر هشت ضميمه به اضافه يادداشتها و پاورقي. ضميمه ب در 350 صفحه در 9 بخش مهمترين قسمت كتاب و شرح نسبتا كامل با ذكر جزئيات از تماسها و مذاكرات اسرائيل، ايران و آمريكا پيرامون افتتاح باب مذاكره سياسي آمريكا با ايران، تامين سلاحهاي مورد نياز و در خواست ايران و آزادي گروگانهاي آمريكائي در بيروت ميباشد.
در اين گزارش سابقه تاسيس و طرز كار شوراي امنيت ملي آمريكا از بدو تاسيس و ماهيت بحرانهائي را كه در طي چهل سال گذشته پشت سر گذاشته و نحوه برخورد با آن توسط دولتهاي وقت گذشته شرح داده شده است. كميسيون براي تهيه گزارش، با بيش از 53 نفر از شخصيتهاي آمريكائي از جمله رئيس جمهور سابق آمريكا و معاونين آنها، روسا و اعضاي سابق شوراي امنيت ملي، سيا، وزراي سابق و همچنين با افرادي كه در جريان فروش اسلحه به ايران مشاركت داشتهاند نظير قربانيفر، خشوعي و... مصاحبه كرده است و بسياري از اسناد شوراي امنيت ملي را مرور و بررسي نموده است.
* * *
قبل از ورود به اصل موضوع توجه به اين نكته ضروري است كه اين گزارش، خصوصا براي خواننده ايراني، به هيچوجه دربرگيرنده تمامي داستان نميباشد: اولا هدف از كميسيون تاور يافتن يا دادن پاسخ به سئوالاتي است كه مردم آمريكا، در محدوده علائق و اولويتهاي خود نسبت به دولت ريگان داشتهاند. و در جهت تقليل ضربه وارده بر دولت ريگان از اين رهگذر و ترميم و تعمير ضايعات ناشي از آن ميباشد. به همين مناسبت لحن گزارش كميسيون اگر چه نسبت به رئيس جمهور و همكارانش انتقادي است و تقصيرها و قصورها را براي هر كدام يك به يك بيان مينمايد، اما در مجموع در جهت حفظ آبرو و حيثيت مقام رئيس جمهوري، تلاش نموده است.
ثانياً در گزارش منتشر شده قسمت عمده و بسيار مهم، براي ما ايرانيان، به علت حساسيت آنها در رابطه با مسائل "امنيت ملي" آمريكا حذف شده است كه عبارتند از: 1) حفاظت منابع و شيوههاي اطلاعاتي، 2) حفاظت از مذاكرات و روابط با كشورهاي ثالث شركت كننده در اين برنامه و 3) حفظ امنيت ( طرفهاي مذاكره كننده، به خصوص ايرانيها ). در متن اصلي گزارش چاپ شده.
قسمتهاي حذف شده از گزارش اصلي، قابل تشخيص ميباشد. حساسيت نسبت به حفظ امنيت طرفهاي اصلي مذاكره كننده ايراني و حذف آنها به كرات منعكس شده است. رئيس جمهوري در توضيحات خود به كميسيون علت برخي از تناقض گوييهايش را در مورد روابط و مذاكره محرمانه با ايران، بعد از افشاي آن، ضرورت حفظ امنيت طرفهاي مذاكره كننده در ايران به منظور ادامه مذاكرات و اهميت گفتگوي سياسي با ايران ذكر كرده است.
سوابق و بهانهها و سير تحول عمليات:
در 26 دي ماه 57 (16/1/79) با خروج شاه از ايران و سقوط استبداد سلطنتي و پيروزي انقلاب اسلامي در 22 بهمن 57 موقعيت و نفوذ دولت آمريكا در روابطش با ايران دچار يك دگرگوني بيسابقه اساسي گرديد. اگر چه دولت آمريكا از زمره اولين دولتهاي خارجي بود كه دولت جديد ايران را به رسميت شناخت، اما روابط دو كشور با خروج ايران از پيمان سنتو و متعاقباً انحلال آن، لغو قراردادهاي نظامي دو جانبه خروج مستشاران نظامي و غيرنظامي آمريكائي از ايران، عدم پذيرش سفير جديد آمريكا توسط دولت موقت و تقليل روابط به سطح كاردار. خودداري آمريكا از تحويل سلاحها و لوازم نظامي و غيرنظامي خريداري شده توسط دولت ايران قبل از انقلاب، موضعگيريهاي خصمانه توسط سناي آمريكا بر عليه ايران، فرار بسياري از مهرههاي اصلي نظام شاهنشاهي به آمريكا و مشاركت برخي از آنان در فعاليتهاي مشهود عليه انقلاب ايران و تحريكات موذيانه مشكوك در برخي از نقاط كشور نظير كردستان، بلوچستان و غيره ملاقات رهبران شناخته شده آمريكائي نظير نيكسون با شاه مخلوع و بالاخره اجازه ورود شاه و خانواده پهلوي به آمريكا و در پي آن اشغال ساختمان سفارت آمريكا در تهران و گروگانگيري كارمندان آن سفارت به تدريج از سردي به تيرگي و سپس به وخامت و بالاخره به درگيري و خصومت بارز آشكار گرديد. بعد از گروگانگيري در 13 آبان 58 دولت آمريكا كليه ذخائر ارزي و سرمايههاي دولت ايران در آمريكا را توقيف نمود. ايران را تحت محاصره اقتصادي قرار داد و در جريان طبس دست به حمله نظامي نافرجامي زد. در فروردين 59 دولت كارتر روابط ديپلماسي خود را با ايران قطع نمود چند ماه بعد در شهريور 59 ارتش عراق تجاوز خود را به داخل مرزهاي ايران آغاز كرد. در 29 دي ماه 59 (19/1/81) دولت ايران بعد از امضاي بيانيه الجزاير و قراردادهاي الحاقيه آن و قبول تعهدات سنگين و بيسابقه در تاريخ مناسبات جهاني و تحمل خسارات فراوان گروگانهاي آمريكائي را آزاد ساخت. اگر چه دولت آمريكا بعد از گروگانها برخي از محدوديتهاي اقتصادي عليه ايران را تقليل داد اما روابط همچنان قطع و مناسبات تيره و خصمانه بوده و محدوديتها عليه ايران باقي ماند.
پس از آغاز جنگ و حمله عراق به ايران كارتر ابتدا تهاجم نظامي عراق را محكوم كرد و در جنگ اعلام بيطرفي نمود. اما پس از پيروزي ايران در خرمشهر و عقبنشيني ارتش عراق از خاك كشورمان و زماني كه ايران جنگ را به داخل مرزهاي آن كشور گسترش داد، دولت جديد آمريكا به طور علنيتر و مشخصتري جانب عراق را گرفت و سياست و موضع دولت آمريكا در قبال جنگ و ايران با موضع كشورهاي عربي حامي عراق در منطقه، نظير عربستان سعودي و كويت هماهنگ گرديد.
كميسيون تاور پس از يك مرور كوتاهي بر سوابق روابط ايران و آمريكا اضافه مينمايد كه در اواسط 82 (تير ماه 61 ) وزارت امور خارجه آمريكا، بر اساس اطلاعاتي كه بدست آورده بود ايران را به طور رسمي و علني عامل و حامي عمليات تروريستي عليه آمريكا و غرب اعلام نمود.
در اوائل سال 83، اگر چه آمريكا - به روايت كميسيون تاور - ايران را در كشف شبكههاي نفوذي جاسوسان شوروي و حزب توده در مراكز حساس كشورمان كمك و ياري داد اما وقتي عمليات انتحاري و انفجاري تلفات سنگيني را بر نيروهاي آمريكائي مستقر در بيروت وارد ساخت دولت آمريكا دولت ايران را به دخالت در آن انفجارات متهم ساخت.
در ژانويه 84 ظاهراً متعاقب عمليات بيروت، گزارش جديدي در شوراي امنيت ملي آمريكا مطرح گرديده كه طي آن، به روايت كميسيون تاور از سرگيري عمليات براندازي عليه جمهوري اسلامي پيشنهاد شده بود. به موجب اين گزارش:
" ايران سوريه را تقويت و منافع آمريكا و غرب در خاورميانه را تهديد ميكند و در عمليات تروريستي عليه اتباع و منافع آمريكا و دوستان و متحدينش به طور مستقيم و يا غيرمستقيم نقش و دست دارد... او (عضو گزارش دهنده ) در ارتباط با ايرانيان مخالف رژيم (جمهوري اسلامي) است. آنها به او گفتهاند كه با كمكهاي خارجي ميتوان رژيم خميني را ساقط كرد و حكومت طرفدار غرب را به وجود آورد. حمايت عربستان سعودي از تبعيديان و بروز علائم اختلاف در داخل ايران انگيزه تهيه اين گزارش بوده است."
چند روز بعد وزارت امور خارجه آمريكا طي بيانيه اي دولت ايران را مسئول تروريسم بينالمللي دانسته و به اين بهانه و به علت ادامه جنگ ارسال هر گونه اسلحه اي را به ايران ممنوع اعلام نمود و كشورهاي دوست و همپيمان خود را به منظور جلوگيري از فروش اسلحه به ايران تحت فشار قرار داد.
دولت ايران كه به دليل ادامه و گسترش عمليات نظامي نياز مبرمي به ابزارهاي جنگي پيشرفته و موثر پيدا كرده بود ماموران خود را براي خريد اسلحه و تماس با دلالان بينالمللي به هر گوشه دنيا روانه ساخت. ماموريتي كه هر كدام زير نظر مستقيم يكي از جناحهاي قدرت قرار داشتند و بعضاً با سايرين هماهنگي نداشتند. واضح است كه اين فعاليتها نميتوانست از ديد مامورين سيا مخفي بماند. در گزارش كميسيون تاور آمده است كه رئيس عمليات سيا در خاور نزديك گزارش داده بود:
"ما هر سال بين 30 تا 40 درخواست توسط ايرانيان – يا ايرانيان تبعيدي دريافت ميكنيم، مبني بر اينكه آنها ميتوانند به اذاء فروش يك دوجين هليكوپترهاي جنگنده بل - يا هزار موشك تاو - يا ابزارهاي جنگي ديگري كه در ليست سلاحهاي ممنوع الفروش به ايران است، اطلاعات بسيار مهمي از اوضاع سياسي داخل ايران در اختيار ما بگذارند"
كميسيون تاور در گزارش خود آورده است كه در طي سال 84 بررسيها و گزارشات متعدد ديگري نيز توسط شوراي امنيت ملي آمريكا درباره ايران صورت مي گيرد. در اين گزارش، اوضاع ايران به دليل اهميت استراتژيك ايران در مناسبات جهاني مورد بررسي قرار ميگيرد و از آينده ايران خصوصاً تحولات احتمالي آينده پس از درگذشت آيتالله خميني و جنگ قدرت ابراز نگراني ميشود. در موارد متعدد تحليلگران بر اين نكته تكيه مينمايند كه اگرچه پيامدها و نتايج اين تحولات براي منافع غرب خصوصاً آمريكا بسيار مهم و حياتي است و در حاليكه شوروي از امكانات خوبي براي مانور و تحرك و اثرگذاري بر سير حوادث ايران برخوردار است. آمريكا فاقد قدرت و ابزار لازم مي باشد. و يا اينكه: "دولت آمريكا هيچ ارتباط مفيد و مؤثري با دولت ايران يا گروههاي سياسي ندارد و... قدرتي براي ايجاد چنان تماس و ارتباطي ندارد."
اين گزارشات همچنين اضافه ميكند كه: "بيقدرتي نسبي دولت آمريكا در اثرگذاري بر حوادث ايران چنان است كه اگر باب ارتباط با ايران باز نشود، براي هميشه ادامه خواهد يافت."
كميسيون تاور در تحقيقات خود به اين جمعبندي ميرسد كه عليرغم گزارشهاي فوق، سال 84 به پايان ميرسد بدون اينكه نظرات و پيشنهادهاي جديدي مطرح گردد يا تغييري در سياست دولت آمريكا نسبت به ايران ايجاد شود. عمليات گسترده محدود كننده عليه ايران معروف به "عمليات بي درز" ادامه مييابد.
گروگانگيري ابزار مناسب
در لبنان از 7 مارس 84 (اسفند 62) تا ژوئن 85 (خرداد64 ) تعدادي از اتباع خارجي از جمله آمريكائي كه در ميان آنان ويليام بوكاي رئيس سيا درلبنان بوده است، ربوده شده و به گروگان گرفته مي شوند. كميسيون تاور مسئله گروگانگيري را بررسي نموده و گزارش ميدهد كه حزبالله طرفدار ايران عامل اين گروگانگيري است. اما از اين فراتر نميرود. به نظر ما ممكن است اين افراد توسط عناصر حزباللهي لبنان كه احتمالاً برخي از ايرانيها نيز در ميان آنان بودهاند، ربوده شده بودند. اما اينكه چه كساني محرك و مشوق آنان و طراح اين برنامه بودند، مورد توجه كميسيون نبوده است. به نظر ما مهم است كه بدانيم آيا اين عمل و واكنش طبيعي و خودجوش شيعيان لبنان بوده است؟ يا برخي از جناحهاي قدرت در ايران براي اعمال فشار بر آمريكا در جهت تامين نظرات خود و اجراي طرح ابتكاري، هم زمان با بحث مسائل مربوط به ايران در شوراي امنيت ملي، در پشت اين صحنه قرار داشته است ؟ اگر چه پاسخ روشني نميتوان به اين سئوالات داد و اظهارنظر قاطعي كرد. اما به هر حال قابل بحث و بررسي است. كسانيكه مسئله گروگانگيري در تهران را از ابتدا تا انتها خصوصاً پيامدهاي آن را بررسي و پيگيري كردهاند. پي بردهاند كه چگونه محافل خاصي از حاكميت آمريكا در جهت اغراض خاص خودشان شاه را به آمريكا بردند تا در ايران گروگانگيري بشود تا آنها به اهداف خاص خود برسند.
در 14 ژوئن 85 ( خرداد 64 ) يك هواپيماي تي،دبليو،اي ربوده وبه بيروت برده شد. در جريان تيراندازيها يك مسافر آمريكائي به قتل رسيد. دو هفته بعد مسافرين آمريكائي اين هواپيما ظاهراً به وساطت آقاي هاشمي رفسنجاني كه از سفر ليبي به دمشق رفته بود، آزاد شدند.
از خلال گزارش تاور روشن ميگردد كه اين حوادث روحيه تحقير شده مردم مغرور بالنده آمريكا را به شدت عليه ريگان تحريك نموده و به صورت يك موج سياسي – اجتماعي دولت را تحت فشار قرار داد. اين فشارها شرايط مناسبي را براي طرح مجدد برنامههاي قبلي و اجراي آنها به وجود آورد. دولت آمريكا كه به روايت كميسيون تاور در جهت منافع و مصالح استراتژيك و هدفهاي دوررس خود به دنبال رابطه با ايران بود، آزادي گروگانها را به عنوان هدفهاي كوتاه مدت و زودرس خود، به آن اضافه نمود بقيه سناريو تقريبا روشن است: ايران بر گروههاي گروگانگير در لبنان نفوذ دارد، ايران به سلاحهاي آمريكائي شديداً نياز دارد، مبادله اسلحه با گروگانها هدفهاي زودرس هر دو كشور را تامين ميكند و ضمنا راه را براي تماس و مذاكره و ايجاد روابط باز مي كند. اما دولت آمريكا براي ارسال اسلحه به ايران با محدوديتهاي قانوني و سياسي رو به روست. ارسال سلاحهاي مورد نياز ايران توسط يك كشور ثالث مشكل آمريكا را حل مي كند. آمريكا از طريق اسرائيل به عنوان يك دولت ثالث نه تنها ميتواند به راحتي هر نوع سلاحي را به آن كشور بفروشد و از طريق آن كشور به ايران ارسال دارد. بلكه اسرائيل مقادير قابل توجهي از نيازهاي ايران را در انبارهاي خود موجود دارد. گزارش تاور به وضوح نشان ميدهد كه در طرح مجدد برنامههاي قبلي، مبتكر اصلي و كارگردان عمليات در تمام مراحل اسرائيل بوده است. اگرچه ارسال اسلحه به ايران توسط اسرائيل مشكل دولت آمريكا را ظاهراً حل ميكند، اما اسرائيل انگيزههاي خاص خود را در اين برنامهها داشته و به دنبال مصالح و منافع خود بوده است. ادامه جنگ ايران و عراق فرصتي است براي اسرائيل كه بتواند به طور پنهاني وارد ماجرا شود و همان طور كه در تحليل "نقش اسرائيل در جنگ ايران و عراق" نشان داده شده است و در گزارش تاور نيز آمده است كه ايدهآل و مطلوب اسرائيل جاوداني شدن جنگ و به بنبست رسيدن كامل آن، بدون اينكه هيچ طرفي ببرد يا ببازد و در آن، هر دو طرف به نهايت فرسودگي سياسي -اقتصادي- اجتماعي برسند، ميباشد به نظر ما علاوه بر اينها كشاندن پاي ايران به بهانه موجه تامين نيازهاي جنگ، به عمليات سري محرمانهاي كه در آن نقش اول را اسرائيل بازي ميكند و دير يا زود علني خواهد شد، از اهداف اسرائيل بوده است. به اعتراف مقامات اسرائيلي ايران انقلابي با اسرائيل مرز ايدئولوژيك پيدا كرده است. علني شدن چنين عمليات، ضربه مهلكي برآبرو و حيثيت انقلاب و جمهوري اسلامي در افكار عمومي مسلمانان جهان وارد خواهد ساخت و موجب خواهد شد كه ايران بيش از پيش از كشورهاي عربي و اسلامي جدا و منزوي شود. علاوه بر اينها، كميسيون تاور تصريح دارد كه:
" اسرائيل منافع فراواني در ارتباط با ايران و توسعه صدور اسلحه خود به ايران داشته است. در جهت منافع خودش ميخواست آمريكا در اين ماجرا نيز وارد شود تا موجب فاصله آن كشور از اعراب بگردد و اسرائيل در نتيجه تنها شريك استراتژيك واقعي آمريكا در منطقه بماند."
به اهميت اين مطلب آخر وقتي بيشتر پي برده خواهد شد كه به سياست عمومي و كلي وزارت امورخارجه آمريكا و در راس آن شولتز در ارتباط با اعراب، خصوصاً كشورهاي صادر كننده نفت نظير عربستان سعودي و كويت توجه كافي مبذول گردد. در سرتاسر گزارش كميسيون تاور مخالفت _ يا عدم موافقت _ وزارت خارجه يا نقش ابتكاري اسرائيل در اين ماجراها كاملاً مشخص و معلوم است.
البته اسرائيل علائق ديگري نيز در اين عمليات داشته است. شيمون پرز و به شرح گزارش كميسيون تاور، يك جنگ جانشيني يا لااقل اختلاف نظرهاي جدي در تهران شكل گرفته است كه ميتواند و ميبايست از آن براي پيدا كردن جاي پا و حضور در صحنه ايران و اثرگذاري در سير تحولات سياسي بعد از آيتالله خميني استفاده نمود. به نظر اسرائيل آنچه وجود و حضور فعال و ابتكار و پيگيري اين دولت را در اين عمليات ضروري ميساخت، اين بود: "ايران آنچه را كه اسرائيل ميتواند ارائه دهد احتياج مبرم دارد". اگرچه در كميسيون تاور علائق و نيات سياسي اسرائيل در مورد فروش اسلحه به ايران به وضوح شرح داده شده است كه جاي ترديدي باقي نميگذارد، اما براي هر ايراني علاقمند به سرنوشت جمهوري اسلامي اين سئوال مطرح ميگردد كه با توجه به مواضع سياسي خصمانه اعلام شده رهبران و حكام ايراني نسبت به دولت غاصب اسرائيل، صهيونيستها به چه دليل به موفقيت خود در اين برنامه مطمئن بودهاند و عملاً هم موفق شدهاند ؟ كارشناسان اسرائيلي پاسخ اين سئوال را در جاي ديگري دادهاند. آنها روحيه حكام ايراني را چنين ترسيم كردهاند:
"براي آيتاللهها گرفتن اسلحه از طريق اسرائيل به معناي معامله با شيطان نيست، بلكه به هدف اسلام و ايران كمك مي كند".
حال ببينيم با وجود آنكه عمليات فروش محرمانه به ايران از طرف اسرائيل آغاز گرديده بود چرا اسرائيل اصرار داشته است و به دنبال بهانه و فرصتي بوده است كه پاي دولت آمريكا را در اين ماجرا بكشاند و مشاركت بدهد؟ چرا اسرائيل نميتوانسته يا نميخواسته است بدون مشاركت دولت آمريكا اين طرح را پيگيري و اجرا نمايد؟ گزارش كميسيون تاور چنين پاسخ ميدهد كه اگر چه ورود و مشاركت دولت آمريكا در اين ماجراها موجب دور نمودن آن كشور از اعراب و اتكاء بيشتر آمريكا به اسرائيل در منطقه ميگردد اما اسرائيل قانوناً نميتوانسته است سلاحهاي آمريكائي مورد نياز ايران را بدون جلب موافقت دولت آمريكا به ايران بفروشد. سلاحهاي مورد نياز ايران كه اسرائيل ميتوانسته است تامين كند، عمدتاً سلاحهاي آمريكائي هستند. در اين مسير دو مانع بر سر راه اسرائيل وجود داشته است مانع اول قانون منع صدور اسلحه به كشورهايي كه نام آنها در فهرست عاملين و يا حاميان تروريسم بينالمللي قرار دارد و نام ايران نيز در اين فهرست بوده است. مانع دوم اينكه به موجب قراردادهاي خريد اسلحه از آمريكا، اسرائيل ميبايستي موافقت امريكا را در فروش اين سلاحها به كشور ثالث جلب نمايد. اگر اسرائيل ميخواست بدون توجه به اين دو مانع عمل كند به دست خود به مخالفين اسرائيل بهانه ميداد تا عليه وي جنجالهاي سياسي برپا نموده و در امر خريد سلاحهاي جديد مورد نياز اسرائيل از آمريكا اخلال ايجاد نمايند.
گزارش كميسيون تاور به دو علت ديگر نيز، كه اسرائيل را وادار ساخت مشاركت و موافقت آمريكا را جلب نمايد، اشاره كرده است. بخشي از سلاحهاي مورد نياز و درخواست ايران، عبارت بودند از موشكهاي هاگ و تاو و لوازم يدكي اين موشكها ـ سيستمهاي رادار و قطعات يدكي هليكوپترها و اف14ها.
برخي از اين سلاحها در انبارهاي اسرائيل موجود بودهاند كه به موجب گزارش تاور اسرائيل تمايل زيادي به فروش آن به ايران داشته است. جلب نظر آمريكا از آن جهت براي اسرائيل ضروري بوده است كه آمريكا موافقت كند جاي اين سلاحها را با انواع جديدتر آن پر نموده و جايگزين نمايد.
برخي از درخواستهاي ايران از انواع قديمي و از رده خارج شده اين سلاحها بوده است اين سلاحها در اوائل دهه 1970، بعد از بالا رفتن ناگهاني قيمت نفت در زمان شاه تهيه شده بود. از آن زمان حداقل 15 سال ميگذرد. اين قبيل سلاحها دائماً در حال تغيير و تبديل به انواع جديدتر هستند. به عنوان مثال موشك تاو خريداري شده ايران از نوع قديمي و از رده خارج شده است، كه بعد از آن حداقل دو نوع جديد آن ساخته شده است. مقامات وزارت دفاع به كميسيون تاو گفتهاند كه: موشكهاي مورد درخواست ايران حتي براي آموزشهاي اوليه در پادگانهاي آمريكا نيز مصرف نميشود، تعداد زيادي از اين موشكها در انبارهاي آمريكا وجود دارد كه مقامات نظامي به كرات در جستجوي راهي بودهاند كه خود را از "شر" اين موشكهاي قديمي از رده خارج شده خلاص كنند، تا آنجا كه حتي حاضر بودهاند اگر خريداري فقط كرايه حمل و نقل آنها را بدهد، مجاني به او واگذار كنند!!
در مورد ساير اقلام مورد درخواست ايران وضعيت مشابهي در گزارش تاور شرح داده شده است. به عنوان مثال در مرحله دوم از عمليات محرمانه كه هيات ايراني مستقيماً با مقامات عاليرتبه آمريكائي در حضور اسرائيليها مذاكره ميكرده است، ايرانيها فهرست درخواستهاي خود را مستقيما به مقامات آمريكائي داده بودند. ( اگر چه آمريكائيها اين سلاحها را توسط اسرائيل براي ايران فرستادهاند ) در يكي از اين درخواستها از240 قلم لوازم يدكي مورد درخواست ايران براي موشك هاگ حداقل 50 قلم آن لوازمي بوده است كه از رده خارج شده و توليد آنها سالها قبل متوقف گرديده است. وقتي ايرانيها صورت درخواستي خود را به آمريكا دادند و اصرار داشتند هر چه زودتر آمريكا آنها را تحويل دهد مقامات آمريكائي با اين مشكل روبه رو شدند كه اين اقلام را در انبارهاي خود موجود ندارند و از ساير كشورهاي دوست و متحد خودشان _ از جمله اسرائيل خواستند كه در انبارهاي خود به جستجو بپردازد تا شايد از آن طريق درخواستهاي ايران را تامين كنند!!
در مورد موشكهاي تاو قديمي، اسرائيل نيز تعداد زيادي در انبارهاي خود موجود داشت يكي از انگيزههاي اسرائيل در طرح فروش اسلحه به ايران اين بود كه به جاي اين سلاحها كه به ايران ميفروشد از آمريكا انواع جديدتر آن را خريداري كند اما بهاي موشكهاي تاو نوع جديد 3 تا 4 برابر بهاي موشكهاي نوع قديمي و از رده خارج شده است. اسرائيل براي تهيه بودجه مورد نياز ميخواسته است نه تنها موشكهاي قديمي خود را بفروشد بلكه به بهاي گرانتري بفروشد. فروش سلاحهاي قديمي به ايران اين نيازهاي اسرائيل را نيز تامين ميكرده است.
كمك به جنبش كنتراها
يك عامل ديگر نيز به اين زمينههاي مناسب اضافه شد و سناريوي طرح اسرائيلي عمليات محرمانه تماس و مذاكره با ايران و فروش مبادله اسلحه با گروگان را تكميل كرد.
سنا و كنگره آمريكا دخالتها و كمكهاي مستقيم و غيرمستقيم آمريكا به جنبش كنتراها (ضدانقلابيون نيكاراگوئه) را ممنوع اعلام نموده است و اين در شرايطي بود كه كنتراها به كمكهاي مالي خارجي نياز مبرمي پيدا كرده بودند. اسرائيل كه طراح اصلي و يك سر قضيه فروش اسلحه به ايران بود، به موجب گزارش كميسيون تاور از فرصت استفاده كرد و راه حل عملي خود را به مقامات دستاندركار آمريكا پيشنهاد نمود. به موجب اين پيشنهاد از آنجا كه ايران آمادگي دارد (يعني مجبور است) نيازهاي خود را به هر قيمت خريداري كند، سلاحهاي مورد نياز ايران را ميتوان به بهاي رسمي از وزارت دفاع آمريكا تهيه كرد. ايران بهاي اين سلاحها را به چند برابر قيمت اصلي به واسطه و دلالان مي پردازد. مابهالتفات وجوه دريافتي و پرداختي را به حسابهاي ويژهاي واريز كرده و از آنجا به طرق مقتضي براي كنتراها فرستاد. از اين طريق نظر گروهي از مقامات آمريكائي كه همچنان عليرغم مخالفت سنا و كنگره علاقه و اصرار دارند كه به كنتراها كمك كنند، تامين ميگردد.
گزارش كميسيون تاور به وضوح نشان ميدهد كه كارگردانان اسرائيلي و امريكائي اين عمليات از جناحبنديها و اختلافات دروني حاكميت در ايران، از انگيزهها و تمايلات و خطوط سياسي و اقتصادي به اصطلاح چپ، ميانه و راست هريك از آنها باخبر بودهاند. هر يك از اين جناحهاي قدرت سعي ميكردهاند كه ابتكار تهيه ابزارهاي جنگي مورد نياز نيروهاي مسلح را در اختيار خود داشته باشند تا از آن طريق بتوانند قدرت و نفوذ خود را به نمايش بگذارند و نظر سپاه و ارتش و... را به عنوان عناصر تحكيم قدرتشان، به خود جلب نمايند. كارگردانان خارجي نيز از اين مناسبات براي تقويت جناح موردنظر و بهره برداري در جهت اغراض كوتاه و دراز مدت خود برنامهريزي ميكردهاند.
به اين ترتيب مذاكرات و معاملات به طرزي انجام ميگيرد كه همه راضي ميشوند. ايران سلاحهاي مورد درخواست خود را دريافت ميكند _ اسرائيل سلاحهاي كهنه و قديمي خود را با انواع جديدتر جايگزين ميسازد _ گروگانهاي آمريكائي آزاد ميشوند _ باب مذاكره و رابطه با ايران مفتوح ميگردد. براي اين دولتها امكان مانور و اثرگذاري بر حوادث آينده ايران به وجود ميآيد. جناحهائي كه مورد نظر دولت آمريكا ( و يا اسرائيل ) هستند در ايران تقويت ميشوند و معادله قدرت و در حاكميت به نفع جريانات مورد نظر تغيير داده ميشود.
كميسيون تاور جزئيات اجراي اين طرح و عمليات محرمانه را گزارش نموده است.
اجراي طرح عمليات محرمانه
كميسيون گزارش ميدهد كه در ژانويه 85 گروهي از مقامات برجسته اسرائيلي از يك طرف توسط يكي از دلالان ايراني (منوچهر قربانيفر) كه توانسته بود با مقامات تصميمگيرنده در تهران ( معاون نخست وزير در خريدهاي خارجي و رئيس مجلس و دفتر رئيس جمهوري ) رابطه برقرار كرده و اعتماد آنان را به خود جلب نمايند و از طرف ديگر با همكاري تني چند از اعضاي شوراي امنيت ملي آمريكا اجراي طرح را پيگيري ميكنند.
همزمان شوراي امنيت ملي آمريكا مسئله سياست آمريكا نسبت به ايران را بار ديگر مورد مطالعه قرار ميدهد، گزارش كميسيون تاور محورهاي توجهات و اولويتها را چنين شرح داده است:
"شوروي براي نفوذ در ايران و بهرهبرداري از شورش و هرج و مرج آينده در وضعيت خوبي است. آمريكا برعكس فاقد هر گونه قدرت و نفوذ مستقيم در ايران است. اما متحدين اروپايي و سايرين حضور دارند و ميتوانند به حفظ منافع غرب در ايران كمك كنند. ميزان نفوذ اين متحدين در ايران و قدرت آنها در پر كردن خلاء نظامي ايران معيار حساسي است براي ارزيابي قدرت غرب در سد كردن نفوذ شوروي."
البته منظور نويسندگان گزارش از "حضور متحدين اروپائي و سايرين" در ايران، نه تنها كشورهاي نظير انگليس، آلمان و ايتاليا.... ژاپن بلكه اسرائيل نيز ميباشد. گزارش كنندگان ظاهراً بر اين باورند كه با توجه به آنچه در ايران گذشته و ميگذرد و اقدامات و عمليات و اغتشاشات نواحي مختلف و جاسوسي عناصر نفوذي حزب توده در زمان جنگ، چه آنها كه شناسائي و دستگير شدهاند و چه آنها كه همچنان ناشناخته ماندهاند يا هنوز دستگير نشدهاند. قدرت مانور و حركت شوروي در ايران در واقع به مراتب بيشتر از آمريكاست.
در گزارش از عامل ترس و نگراني از نفوذ شوروي در ايران به عنوان يكي از انگيزههاي اوليه جهت تصويب طرح عمليات سري استفاده شده است و براي رسيدن به هدفهاي فوري و دراز مدت اقداماتي توصيه گرديده است. از آن جمله آمده است كه :
" تشويق متحدين غربي و دوستان ديگر در كمك به ايران در جهت تامين نيازهاي مهم (حذف شده) از جمله تهيه جنگ افزارهاي معين نظامي (حذف شده)"
براساس اين گزارش، مشاور سابق امنيت ملي رئيس جمهور پيشنهاد ميكند كه:
آمريكا انتقال سلاحهاي غربي به ايران را اجازه يا تشويق نمايد."
تصويب چنين توصيه و پيشنهادي راه را براي ارسال اسلحه توسط اسرائيل به ايران باز مينمايد.
به موجب گزارش كميسيون تاور، در همين زمان در شوراي امنيت ملي آمريكا مطرح ميگردد كه اطلاعات آمريكا از اوضاع و احوال كنوني ايران بسيار ناچيز و غير قابل توجه است. لذا تصميم ميگيرند تا براي رفع اين كمبود و مبادله اطلاعات، از طريق تماس با كشورهاي اروپائي و از جمله اسرائيل اقداماتي صورت گيرد. اسرائيل كه از طريق برخي از دلالان اسلحه كه به ايران سفر ميكنند توانسته بود اطلاعات اوليه را جمعآوري نمايد، طي دو ماه، سه گزارش اطلاعاتي درباره اوضاع داخلي ايران و گروههاي قدرت در حاكميت و خط و خطوط هر يك، از راست و چپ و ميانه به آمريكا ارسال داشت و براساس اين اطلاعات تقويت جناح ميانهروي حاكميت با فروش اسلحه به ايران از كانال آنان پيشنهاد گرديد. تحقيقات كميسيون تاور حاكي از آن است كه اين پيشنهادات با مخالفت جدي و شديد وزراي دفاع و امور خارجه آمريكا رو به رو گرديد. اگر چه رئيس سيا شديداً تائيد كرد كه: "آمريكا بايد در ايران قدرت و نفوذ مستقيم پيدا كند". از نظر شناخت گروهبنديهاي قدرت در آمريكا براي ما ايرانيها مهم است كه بدانيم چرا وزراي دوگانه با اين پيشنهادات مخالفت كردند؟ آنها وابسته به چه جناحي از قدرت در حاكميت آمريكا هستند و مخالفت آنان بر چه اساسي بوده است و گروه ديگر معرف چه خط و جناحي است ؟
البته گزارش كميسيون تاور در اين موضوع كاملاً ساكت است. اما بررسي شواهد موجود از ساختار قدرت آمريكا نشان ميدهد كه صهيونيستها در حاكميت آمريكا اعم از قوه مجريه نظير دولت و شوراي امنيت ملي و يا در سنا و كنگره آمريكا نفوذ و حضور فعال و تعيينكنندهاي دارند. برخي از اعضاي با نفوذ شوراي امنيت ملي آمريكا از صهيونيستهاي شناخته شده هستند، كه ضمناً با دلالان يهودي اسلحه ارتباط نزديك دارند. اين گروه در طرح و پيگيري عمليات فروش اسلحه به ايران و تماس و مذاكره مستقيم با ايران نقش اساسي داشتهاند. به عنوان مثال ميشل لدين، عضو مشاور شوراي امنيت ملي در زمان مك فارلين (كه كتاب او به نام "هزيمت" به فارسي ترجمه و منتشر شده است) عضو موسس و رئيس "موسسه يهودي مسائل امنيت ملي" (5 ) و سردبير "فصلنامه واشنگتن" (6) ميباشد. وي سابقا استاد دانشگاه واشنگتن و مشاور ژنرال هيگ، وزير امورخارجه اسبق و رابط وي در سازمان بينالملل سوسياليسم بوده است. يكي ديگر از اعضاي تائيد كننده اين طرح عضو فعال اين موسسه يهودي نيز ميباشد. سرهنگ اوليور نورث عضو شوراي امنيت ملي و مسئول سياستهاي ضد تروريستي در اين شورا، از جهت سلسله مراتب، زير نظر تيچر عضو برجسته شوراي امنيت ملي و مسئول ارشد مسائل سياسي _ نظامي در اين شورا.متخصص مسائل خاورميانه و از حاميان جدي و قدرتمند سياست اسرائيل در خاورميانه ميباشد. گزارش تاور نشان ميدهد كه اين گروه با دولت اسرائيل تماس و ارتباط مستقيم داشته و طراح و پيگير مسئله در شوراي امنيت ملي بودهاند.
در برابر گروه صهيونيستها وزير دفاع و وزير امورخارجه قرار دارند كه وابسته به سرمايهداران بزرگ خصوصا نفتيها و مليتاريستهاي آمريكا ميباشند. اين جناحها منافع دراز مدت آمريكا را در گرو همكاري نزديك با اعراب ميدانند و از راه حلهائي كه متضمن تامين برخي از نظرات اعراب باشد حمايت ميكنند. به عنوان مثال اين جناحها از طرح تشكيل يك دولت كوچك فلسطيني در سرزمينهاي اشغالي حمايت مينمايند. ضمن آنكه از تماميت ارضي دولت اسرائيل نيز دفاع مينمايند اما سياستها و اقدامات تجاوزگرانه اسرائيل به همسايگان نظير لبنان و يا مخالفت اسرائيل را با تشكيل دولت كوچك محكوم ميكنند.
به موجب گزارش تاور اين گروه ضمن اينكه از فتح باب مذاكره با ايران استقبال مينمايد اما از فروش اسلحه به ايران آنهم در زمان جنگ و مبادله آن با گروگانها مخالفت وممانعت كرده است. علاوه برآن يافتههاي كميسيون تاور نشان ميدهد كه اين گروه مايل نبودهاند اسرائيل در اين عمليات نقش فعال داشته باشد و ترجيح ميدادهاند كه تماس و مذاكره با ايران ولو ارسال اسلحه بدون حضور اسرائيل و از كانالهاي ديگري صورت گيرد. به همين دليل اگر چه اين گروه با پيشنهادات اوليه مك فارلين مخالفت شديد و جدي نمودند اما تماس و مذاكره با ايران از طريق كانالهاي ديگر و كشورهاي واسطه نظير ژاپن و پاكستان و حتي عربستان سعودي را توصيه ميكردهاند مخالفت اين دو وزير كه از اعضاي اصلي شوراي امنيت ملي آمريكا هستند موجب دفن پيشنهاد اوليه و توقف اجراي عمليات پيشنهادي از طريق شوراي امنيت ملي و مجاري رسمي و قانوني گرديد.
از اين پس (خرداد _ تير 64 برابر ژوئن 1985) عمليات محرمانه وارد مرحله جديدي شد.
اگر چه بعد از ماجراي ربودن هواپيماي تي،دبليو،اي و سفر رئيس مجلس ايران به ژاپن كانال ارتباطي از طريق ژاپن برقرار و ادامه يافت و مكاتباتي نيز صورت گرفت و اگر چه بنا به توصيه آمريكا (به نقل از گزارش كميسيون تاور) روابط دو كشور ايران و عربستان رو به گرمي و بهبود محسوسي گذشت و وزير امورخارجه عربستان به ايران سفر كرده با استقبال گرم مقامات رسمي دولت ايران رو به رو شد و مذاكرات پشت پرده صورت گرفت و اگرچه در همين راستا و در ارتباط با آن كشورهاي عمده صادر كننده نفت در اوپك _ از جمله عربستان سعودي و كويت با پيشنهادات ايران و افزايش قيمت نفت (كه كميسيون تاور هدف آن را كمك به ترميم وضع اقتصادي ايران دانسته است) موافقت كردند اما گزارش نشان ميدهد كه عمده تماس و فعاليتها در محور عمليات محرمانه ابتكاري اسرائيل ادامه يافت و فروش اسلحه به ايران و آزادي گروگانهاي آمريكائي در لبنان از اين مجرا انجام گرفت.
به موجب گزارش كميسيون تاور كارگردانان و مذاكره كنندگان ايراني چه آنها كه توسط قربانيفر در ارتباط بودند چه آنها كه بعدا از طريق كانال دومي كه منسوب مرد قدرتمند ايران ميباشد با آمريكا تماس داشته و مذاكره ميكردهاند از نقش اسرائيل و حضور اسرائيل در اين عمليات مطلع بودهاند.
اشكال اساسي موضع ايران
سئوالي كه در اينجا براي ما ايرانيها مطرح ميشود اين است كه چرا ايران در چنين دامي سقوط كرد؟ چرا ايران عليرغم بازبودن كانالها و مجاري ديگر (ژاپن و عربستان سعودي فيالمثل) تماس و ارتباط خود را با كانال اسرائيليان ادامه داد؟
به نظر ميرسد كه علت اصلي آن شايد اين بوده باشد كه براي مقامات ايراني تهيه و تامين افزارهاي جنگي مورد درخواستشان از اولويت اول برخوردار بوده است و اين از سرنوشت جنگ بعد از فتح خرمشهر نشات ميگيرد.
در مرحله اول جنگ يعني از زمان تجاوز ارتش عراق به داخل مرزهاي ايران تا فتح خرمشهر سرشت عمليات دفاعي ايران به جنگ غير منظم توسط واحدهاي داوطلب مردمي _ يا جنگ مردمي _ به شيوه جنگهاي پارتيزاني بوده است. در حاليكه ارتش عراق _ با استراتژي و ساختار و سازماندهي و ساز و برگ كلاسيك به ايران حمله كرده بود. اوضاع و احوال نيروهاي مسلح ايران در آن مقطع زماني به خصوص با توجه به سرشت انقلاب اسلامي و عدم دسترسي به افزارهاي جنگي پيشرفته به گونهاي بود كه جنگ مردمي _ پاسخ و واكنش طبيعي و كارآي ايران _ بوده است.
به همين دليل واحدهاي ارتش نامنظم مردمي _ كه به ابتكار مرحوم دكتر چمران سازمان يافته بودند توانست دشمن را مستاصل و مجبور به فرار سازد.
پس از فتح خرمشهر و ورود نيروهاي مسلح ايران به داخل مرزهاي عراق به تدريج سرنوشت عمليات جنگي را تغيير داد و آن را به صورت يك جنگ كلاسيك در آورد. در حاليكه شرايط ايران بعد از انقلاب تغيير اساسي پيدا نكرده بود و ايران نمي توانست در جنگ كلاسيك شركت كند.
بن بست كنوني جنگ از تعارض ميان اين دو امر نشات مي گيرد. در چنين نوعي از جنگ ( جنگ كلاسيك ) امواج نيروي انساني به تنهائي تعيين كننده سرنوشت جنگ نخواهد بود. تصميم گيرندگان و كارگردانان جنگ بدون توجه و درك اين مقولات اساسي صرفاً به طور مقطعي و موضعي عمل نموده و تصور و باورشان اين است كه با تامين برخي از نيازهاي اساسي ارتش نظير لوازم يدكي هواپيماهاي اف _ 14 و هليكوپترهاي توپ دار موشكهاي هاگ و غيره خواهند توانست كمبودهاي اساسي را رفع نمايند. و بر اين اساس تامين اين نيازها را در اولويت اول قرار دادند. اتخاذ چنين سياستي از جانب تصميم گيرندگان حاكميت نتيجه طبيعي و اجتناب ناپذير ادامه جنگ بعد از فتح خرمشهر مي باشد. به عبارت ديگر ادامه جنگ تحميلي بعد از فتح خرمشهر جمهوري اسلامي را به چنين نقطه اي كشانيده است.
اما اين يك طرف سكه جنگ است طرف ديگر قضيه عدم اعتقاد به نقش ديپلماسي در جنگ توسط تصميم گيرندگان است. كارگردانان جنگ بارها اعلام كرده اهند كه سرنوشت جنگ را در جبهههاي جنگ تعيين خواهند كرد و بر اساس همين باور نادرست نه سياست خارجي حساب شده و منسجمي طرح شده و نه ابزار شايسته براي اعمال يك ديپلماسي حساب شده و منسجم را تدارك ديدهاند و لذا در سير تحول اين تماسها و مذاكرات سري و محرمانه، ايران به طرف آن كانالهائي جذب شده است كه نيازهاي مبرم نظامي را تامين ميكرده است. در حاليكه اگر به نقش و اهميت ديپلماسي در جنگ توجه كافي ميشد و جناح بنديها در حاكميت آمريكا مورد توجه قرار ميگرفت، استفاده از كانالهاي ديگر احتمالاً ميتوانست پيامدهاي بهتري براي ايران داشته باشد.
ارسال اولين محمولهها
در گزارش كميسيون تاور آمده است كه وقتي پيشنهاد اوليه مك فارلين با مخالفت روبرو شد، اسرائيل مسئله را از محور ديگري پيگيري نمود. بدين ترتيب كه اسرائيليها اول به امريكا اطلاع دادند كه:
"ايرانيها ميخواهند بدانند آيا امريكا حاضر است به آنها اسلحه بفروشد يا خير؟"
اسرائيليها وقتي جواب منفي امريكا را شنيدند، بر طبق گزارش تاور موضوع را به شكل ديگري مطرح و پيگيري كردند:
"واكنش امريكا چه خواهد بود اگر بفهمد اسرائيل به ايران اسلحه ميفروشد؟ آيا امريكا حاضر است اسلحههايي نظير موشكهاي هاگ و تاو را جايگزين سازد؟"
اين بار تير اسرائيل مستقيما به هدف اصابت ميكند و رئيس جمهور از اين پيشنهاد استقبال مينمايد:
"اگر اسرائيل ميخواهد مقادير كمي اسلحه به ايران بدهد ـ بدون آن كه اين سلاحها تغييري در تعادل نيروهاي دو طرف جنگ ايجاد نمايد ـ ايرادي ندارد، ميتواند به جاي آنها از امريكا اسلحه خريداري كند."
رئيس جمهور به موجب گزارش كميسيون تاور همچنين علاقه امريكا را به «ديدارهاي سياسي با ايرانيها» از اين رهگذر ابراز ميدارد. بدين ترتيب تماسها و مذاكرات در سطوح مختلف ميان هياتهاي ايراني و اسرائيلي در شهرهاي مختلف اروپا آغاز ميگردد. اگر چه در گزارش منتشر شده كميسيون تاور اسامي شخصيتهاي كليدي مذاكره كننده ايران «به دلايلي امنيتي» حذف شده است اما هم در اين گزارش و هم در ساير منابع اسامي برخي از ايرانيان آمده است (نظير معاون نخستوزير آقاي كنگرلو، نايبرئيس مجلس حجتالاسلام مهدي كروبي، طباطبايي، حجتالاسلام خاتمي، محسن هاشمي، محمود هاشمي و...)
در گزارش آمده است كه:
"در اين مرحله از مذاكرات ارسال يك محموله از موشكهاي تاو به تعداد 500 عدد به عنوان حسن نيت امريكا و اسرائيل نسبت به ايران و آزادي يك گروگان علامت صداقت كارگردانان ايراني و اثبات «قدرت عمل» آنها تلقي شد. همچنين قابل توجه است كه از زمان شروع جدي اين مذاكرات گروگانگيري براي مدتي متوقف شد. اين امر چنين تفسير گرديد كه طرفهاي ايراني مذاكره كننده و علاقمند به اجراي اين طرح، به نحوي با آنها كه به نام «حزبالله» در لبنان گروگانگيري كردهاند ـ روابط ـ نزديك و تنگاتنگي داشتهاند. به هر حال اين مذاكرات به نتيجه ميرسد و 508 موشك تاو در ماههاي اوت و سپتامبر 85 (مرداد و شهريور 64) توسط اسرائيل به ايران ارسال ميگردد و همزمان يك گروگان امريكايي در لبنان آزادي ميشود."
براي انجام اين معامله و معاملات بعدي، به دليل كلاههايي كه دلالان اسلحه بر سر ماموران خريد ايراني گذاشته بودند و بعد از دريافت پول، كالايي تحويل داده و يا به جاي اسلحه محمولات بيارزش ديگري تحويل داده بودند، ايرانيها اعلام كردهاند كه اول كالا را تحويل ميگيرند و اگر مطابق سفارش درخواستي بود، وجه آن را فيالمجلس تحويل خواهند داد. اما اسرائيليها و آمريكاييها اصرار داشتند كه تنها بعد از دريافت نقدي بهاي اسلحه، سفارشات را تحويل بدهند براي حل اين مشكل يكي از دلالان اسلحه (خشوعي) كه شريك تجاري يكي از مقامات اسرائيلي (نيمرودي) واسطه در اين معاملات ميباشد، حاضر ميشود كه از واسطه ايراني چك بگيرد، اما بهاي اسلحه را نقدا به طرف اسرائيلي يا آمريكايي بپردازد تا طرف فروشنده بتواند سفارش درخواستي ايران را تحويل بدهد و ايران بهاي اسلحه را به واسطه ايراني بپردازد تا او نيز به نوبه بدهي خود را به واسطه (خشوعي) پرداخت نمايد. اين ترتيب معامله نه تنها بنبست ناشي از عدم اعتماد طرفين را حل كرد. بلكه براي طرفين معامله ـ منهاي ايران، سودآور نيز بود. واسطه ايراني ـ قربانيفر مبالغي از بابت اين معامله براي خود در نظر گرفته و برداشت ميكرد. مثلا در اولين معامله ـ 100 موشك تاو ايران 1،217،410دلار به قربانيفر پرداخت كرده است. اين واسطه سهم خود را برميدارد و يك ميليون دلار به واسطه دومي (خشوعي) جوش دهنده معامله ـ پرداخت كرده است. كه واسطه دوم عينا به طرف اسرائيلي رد كرده است در معاملات بعدي خشوعي 20% سود براي وساطت خود دريافت ميكرده است.
بدين ترتيب در اثر سود كلاني كه واسطهها (قربانيفر، خشوعي و اسرائيليها) ميبردهاند، موشكها هر كدام چندين برابر قيمت اصلي به ايران فروخته شده است. مثلا به موجب گزارش كميسيون تاور موشك تاو داده شده به ايران از قديميترين نوع و از رده به كلي خارج شده ميباشد. وزارت دفاع امريكا حتي حاضر بوده است مازاد مخارج نقل و انتقال آنها را بدهد. ايران براي هر موشك 300/12 دلار پرداخته است. اسرائيل بابت هر موشك 300/10 دلار دريافت كرده است. اما به وزارت دفاع امريكا فقط 700/3 دلار براي هر موشك پرداخت شده است. به عبارت ديگر موشكها 3 تا 4 برابر بهاي اصلي خريداري شدهاند.
بدين گونه عمليات فروش اسلحه به ايران و مبادله گروگانها و تماس و مذاكره محرمانه بين امريكا و ايران به ابتكار و پيگيري اسرائيل به مرحله اجرا درميآيد. از اين پس مذاكرات گستردهاي ميان طرفهاي ايراني با گروه اسرائيلي (تحت پوشش سوداگران بينالمللي اسلحه) و هياتهاي آمريكايي در شهرهاي مختلف اروپا (لندن ـ پاريس ـ فرانكفورت ـ هامبورگ ـ بروكسل ـ ليسبون ـ ژنو و...) و آمريكا و تلآويو و تهران صورت ميگيرد. در اين ديدارها علاوه بر طرح مسئله فروش اسلحه و آزادي گروگانها، به تدريج طيف موضوعات متنوعتر شده مسائلي چون خطر شوروي در ايران، مبادله اطلاعات امنيتي بين ايران و آمريكا، مسئله افغانستان، جنگ ايران و عراق ـ نياز ايران به اسلحه و كارشناس و غيره و مورد بحث قرار ميگيرند. ليست جديدي از نيازمنديهاي ايران از جمله لوازم يدكي هواپيماي اف ـ 14 و ساير نيازمنديها ـ شامل 240 قلم درخواست ميشود و ضرورت و تمايل طرفين به ديدارهاي رسمي مقامات عاليرتبه ايراني و امريكايي مطرح و پيگيري ميگردد.
اين عمليات با پرواز مستقيم مك فارلين و همراهانش از تلآويو به تهران در خرداد 65 (مي 86) و با هواپيماي بسيار مجهز اسرائيلي (البته با ماركهاي تغيير داده شده) و مذاكره با معاون نخستوزير، مشاور سياسي نخست وزير، رئيس كميسيون امور خارجه مجلس شوراي اسلامي و افراد ديگري به اوج خود ميرسد.
جناحهايي از دولتمردان امريكا كه از نقش فعال اسرائيل و برخي دلالان ايراني در اين ماجرا و عمليات چندان راضي نبودهاند تلاش كرده و كانالهاي ارتباطي ديگري را نيز ترتيب ميدهند. از جمله با جوان نورسيدهاي منسوب به مرد قدرتمند ايران، كه در بروكسل (بلژيك) به تحصيل اشتغال داشته است تماس ميگيرند و به زودي از طريق اين كانال تماسهاي گستردهتري صورت ميگيرد.
گزارش تاور نشان ميدهد كه امريكاييها از طريق كانالهاي جديد به تدريج سعي ميكنند كه مستقل از اسرائيل و به موازات كانالهاي اوليه، عمليات را ادامه دهند. اين امر موجب نگراني و حتي اعتراض اسرائيل ميگردد.
به موجب اين گزارش از طريق كانال ارتباطي با جوان نورسيده منسوب به مرد قدرتمند، مذاكرات سياسي و مبادله اطلاعات بين ايران و امريكا صورت ميگيرد. به پيشنهاد امريكاييها، مناسبات ايران و عربستان سعودي از سردي و خصومت به دوستي و ديدارهاي رسمي نظير سفر وزير امور خارجه عربستان به ايران و سفر وزير نفت ايران به عربستان و ديدارهاي محرمانه با شاه فهد، ميانجامد. با تاييد امريكا و عربستان سعودي اوپك پيشنهاد ايران را براي بالا بردن و تثبيت قيمت نفت تصويب مينمايد. لحن زمامداران ايران نسبت به امريكا تغيير پيدا ميكند. طي خطبهها و سخنرانيها، هم مرتبا به آمريكاييها چراغ سبز نشان داده ميشود.
كميسيون تاور ضمن گزارش اين موضوعات آنها را تحولات مثبتي تلقي ميكند. البته سخنان دولتمردان ايران هدفهاي ديگري هم داشته است. مذاكره كنندگان ايراني به كرات به آمريكاييها يادآور ميشدهاند كه نبايد در ايجاد روابط عجله كنند! بايد افكار عمومي را آماده سازند اين سخنان را آنها در جهت آمادهسازي افكار عمومي خلق خداي پيرو خود براي قبول ارتباط با شيطان بزرگ نيز مطرح ميساختهاند.
همه چيز بر وفق مراد همه كارگردانان پيش ميرفت و كامها شيرين بود كه ناگهان دستي از غيب برون آمد و بر سينه نامحرم زد!! ماجراي سفر مك فارلين به تهران فاش شد و كوس رسوايي امريكا و مذاكره كنندگان را بر سر بام دنيا زدند. در كشورمان نه تنها كامها تلخ شد بلكه درگيريها شديدتر و كار به جاهاي باريكتر كشيده شد.
چه شد و چرا اين ماجرا برملا شد؟ كميسيون تاور تحقيقاتي در اين مورد به عمل نياورده است و در قلمرو علاقه و ماموريت آنها نبوده است. آنچه ما ميتوانيم از اين گزارش و ساير منابع و جريانهاي كشورمان استنباط نماييم اين است كه اگر چه نميتوان پاسخ دقيق و قطعي براي اين سئوال به دست آورد، اما ميتوان احتمالاتي را عنوان نمود.
احتمال اول، افشاي مطلب از طريق اسرائيليها است. دولت اسرائيل از اين كه تماسها و مذاكرهها ميان امريكا و ايران به دور از چشم و اطلاع اسرائيل صورت گيرد نگران شد. در بخشهاي قبلي انگيزههاي اسرائيل در اين عمليات شرح داده شدهاند. توجه و علاقه اسرائيل به اين عمليات به آن اندازه است كه نخستوزير اسرائيل شخصا به واشنگتن ميرود و در ديدار خود با ريگان موضوع را عنوان مينمايد. اما وقتي اسرائيل از تماسهاي امريكا با ايران از كانالهاي ديگر مطلع شد احتمالاً موجبات نشت خبر را فراهم ساخته است.
احتمال دوم افشاي عمليات از جانب شوروي است. با توجه به تردد هواپيماهاي حامل اسلحه به ايران و رخنه و نفوذ عوامل وابسته به حزب توده در حاكميت كنوني اين عمليات از ديد شوروي پنهان نمانده است. از ديد شوروي، تا زماني كه روابط ايران با امريكا به كلي قطع و مناسبات خصمانه باشد، مواضع خصمانه و ضد شوروي ايران احتمالاً قابل تحمل است. اما اگر قرار باشد كه ايران تظاهر به دشمني با امريكا بنمايد اما محرمانه باب مذاكره و تماس و نزديكي را باز كرده باشد بدون شك موجبات نگراني براي روسها فراهم خواهد شد. در برخي از اسناد و مدارك منتشر شده ادعا شده است كه عناصر چپ از حضور مك فارلين در تهران با خبر شده بودند و جمعي از جوانان و دانشجويان افراطي به قصد محاصره هتل محل اقامت مك فارلين و گروگان گرفتن او حركت ميكنند كه در اطراف هتل با ممانعت نيروهاي مسلح سپاه روبرو ميشوند. گفته ميشود كه «ك.گ.ب» عامل انتقال اين خبر به اين گروه بوده است.
در گزارش تاور آمده است كه سوريها خبر را به يك روزنامه محلي در بعلبك و سپس به الشراع كه متعلق به ناصريهاي طرفدار سوريه است منتقل ساختهاند. كه از آن طريق به يكي از تلويزيونهاي سرتاسري امريكا كشيده شد. اگر چنين باشد احتمالاً روسها از طريق سوريه از اين عمليات آگاه شدهاند.
احتمال سوم ـ افشاي عمليات محرمانه به دليل اختلافات داخلي در ايران است. اختلافات داخلي ميان جناحهاي مختلف قدرت حتي در مذاكرات با طرفهاي خارجي نيز، در گزارش كميسيون تاور منعكس است. بعد از افشاي عمليات، قربانيفر، دلال ايراني خريد اسلحه، اظهار داشت كه استفاده از كانال دوم ارتباطي، يعني «منسوب» مرد قدرتمند ايران اشتباه بزرگي بوده است. وي گفت كه او در سفرهاي خود به ايران همه جناحهاي قدرت را در جريان مذاكرات قرار ميداده است. اما تمركز اين تماسها و ارتباطات از طريق كانال دوم موجب گرديد كه ساير جناحهاي قدرت از مسائل بيخبر بمانند و واكنش آنها منجر به افشاي عمليات بگردد.
آقاي خامنهاي رئيس جمهور، در جلسه پرسش و پاسخ به دانشجويان در مورد نحوه تصميمگيري در اين مسائل اظهار ميدارد كه تمامي مسائل مهم و حياتي مملكتي، از جمله تماس و مذاكره با كشورهاي خارجي و... در جلسه مشترك روساي سه قوه به اضافه نخستوزير و حجتالاسلام آقاي حاج سيد احمد خميني (به عنوان رابط رهبر انقلاب) بحث و سپس اتخاذ تصميم ميشود. بنا به قول ايشان در مواردي هم اين جلسات در حضور رهبر انقلاب تشكيل ميشود. درباره اين قبيل مسائل و حتي در موارد جزييتر نظير سفر يك شخصيت برجسته خارجي به ايران، نظر موافق رهبر جلب ميگردد.
توضيحات آقاي هاشمي رفسنجاني نيز همين مطلب را تاييد كرده است. به موجب اين توضيحات، قائم مقام رهبري يعني آيتالله منتظري با همه اهميت و شاخصيتي كه براي ايشان تبليغ ميگردد، از ماجراها به كلي بيخبر گذاشته شده و ناگهان از طريق افرادي، در ردههاي پايين حاكميت از ماجراي عمليات محرمانه و سفر مك فارلين به ايران مطلع ميگردند.
يك احتمال ديگر اين است كه جناحهايي از حاكميت كه اساسا با اين تماسها و مذاكرات موافق نبودهاند ولي از آن مطلع گرديدند، موجبات افشاي آن را فراهم ساختند. علاوه بر عامل جنگ قدرت، خامي ايرانيان مذاكره كننده نيز از عوامل موثر در شكست برنامهها محسوب شده است.
در گزارش تاور، مشروح مذاكرات برخي از اين ديدارها بخصوص مذاكرات تهران (با گروه مك فارلين) عينا از روي نوارهايي كه در دسترس آمريكا است پياده و با حذف قسمتهاي حساس آن، آمده است. مشروح مذاكرات نشان ميدهد كه طرفهاي ايراني مذاكره كننده شتابزده و نسنجيده مطالب خود را مطرح ميكردهاند. همين كه مكفارلين به همراه هيئتي به تهران آمد، در حالي كه طرفين روي محورهاي اساسي معامله و سطح مذاكرات توافق روشني نكرده بودند و به يك دلال بينالمللي اسلحه اعتماد كرده بودند حكايت از عدم توجه به حساسيت عمليات مينمايد. قربانيفر، واسطه ايراني طرفهاي ايراني مذاكره كننده را بيتجربه و ناوارد كه برخوردهايشان بسيار ضعيف بوده است، معرفي ميكند.
طرفهاي مذاكرهكننده آمريكايي، اگر چه رابط كانال دوم ارتباطي، جوان نورسيده منسوب مرد قدرتمند را باهوش و زيرك معرفي كرده و براي وي احترامات خاصي را منظور مينمودهاند (نظير تهيه هواپيماي اختصاصي براي وي جهت سفر محرمانه از تركيه به واشنگتن براي ديدار و مذاكره) اما او را براي اين قبيل ماموريتها بسيار جوان توصيف كردهاند. (از اين بابت اظهار خشنودي نيز نموده و او را سوژه خوبي براي القاء نظرات و تحت نفوذ گرفتن دانستهاند).
ادامه برنامه
بعد از افشاي عمليات محرمانه، اگرچه يك وقفه كوتاهي در امر ارتباطات به وجود ميآيد اما ظاهراً ادامه پيدا ميكند، در امريكا، مسئله ارتباط با ايران، عليرغم واكنش جنجالبرانگيز اوليه، به عنوان يك ضرورت استراتژيك مورد قبول افكار عمومي و محافل مختلف سياسي قرار ميگيرد. آنچه ادامه دارد، مسئله انتقال پول به كنتراها از طريق فروش اسلحه به ايران ميباشد.
كارگردانان ايراني، در طي مصاحبهها و خطبههاي خود، با صراحت بيشتري مسئله ارتباط با امريكا را مطرح و به آماده سازي افكار عمومي ادامه ميدهند. بيانات اين مقامات، همه جا، به عنوان چراغ سبز به امريكا و علامت ادامه ارتباط تلقي شده است. در كنفرانس مطبوعاتي اخير كه آقاي هاشمي رفسنجاني با خبرنگاران داخلي و خارجي داشتند، مسئله ارتباط و مكالمه تلفني ميان كاخ سفيد ـ رئيس جمهور آمريكا و رئيس مجلس شوراي اسلامي، مطرح و تاييد گرديد.
جمعبندي و نتيجهگيري
همان طور كه در ابتداي اين تحليل آمده است، گزارش كميسيون تاور حاوي نكات بسيار مهم و حساس و برجستهاي است. اگر چه نميتوان صحت همه مطالب آن را پذيرفت اما بسياري از آن چه درباره ايران آمده است با بيانات مقامات ايراني هماهنگي دارد و تاييد ميشود. گزارش كميسيون تاور عمدتا در جهت پاسخگويي به سوالات مردم آمريكا و توجيه اقدامات و تناقضگوييهاي دولت امريكا تهيه شده است. بعد از جنجالهاي اوليه، ادامه تحقيقات عمدتا در محور مسئله كمكهاي غيرقانوني دولت آمريكا به كنتراها و عدم صداقت دولت در برابر سنا و كنگره و مردم امريكا ميباشد.
بنابراين، براي مردم ايران كه به حق خواستار حقايق اين عمليات محرمانه هستند، گزارش تاور، با همه اطلاعات مهمي كه در آن آمده است، كافي به مقصود نيست. اصولا چرا بايد مردم ما اخبار وقايع سرنوشتساز كشورمان را از طريق منابع خارجي، آن هم به طور ناقص مطلع گردند. حتي همين گزارش كميسيون تاور، با همه اهميتي كه دارد هنوز به طور كامل در اختيار مردم گذارده نشده است.
اين نوع استتارهاي بيجا همراه با تناقضگوييهاي كارگردانان و متصديان امور، مردم را بيش از پيش نسبت به صداقت و بر نيات حاكميت بدبين و بياعتقاد ساخته است.
مهمتر از اين، مردم ميخواهند بدانند كه چرا افرادي كه مسئوليت قانوني ندارند در مسائلي كه در قلمرو اختيارات قانوني آنها نيست دخالت ميكنند. رئيس مجلس به چه مجوزي در اين امور دخالت و يكهتازي ميكند؟ چرا اعضاي مجلس شوراي اسلامي نميتوانند از حق قانوني خود در ارتباط با سئوال و استيضاح دولت و وزراء استفاده كنند؟ آيا با اين هرج و مرج و تداخلهاي بيجا در وظايف، كه در سطح وزراء و نخست وزير و رئيس جمهور و رئيس مجلس و رئيس شوراي عالي قضايي و ساير ارگانها و نهادهاي جديد و قديم وجود دارد ميتوان به حل مشكلات اميدوار بود؟ در چنين شرايطي و با اين نوع ارتباطها و مذاكرات آيا ميتوان بحرانهاي كنوني انقلاب و جمهوري اسلامي، و در راس همه آنها بنبست جنگ را حل كرد؟
گزارش كميسيون تاور نشان ميدهد كه موقعيت استراتژيك ايران، مناسبات و روابط بينالمللي در اين دوران، و اثرات انقلاب اسلامي ايران فرصتهاي بسيار تاريخي ارزندهاي را براي كشورمان در جهت احراز همه جانبه استقلال سياسي و اقتصادي و مقابله با دخالتهاي گوناگون قدرتهاي شرقي و غربي به وجود آورده است، شرايطي كه با دوران جنبش ملي شدن صنعت نفت و حكومت ملي مرحوم دكتر مصدق به كلي متفاوت است. اما از اين فرصت تاريخي چگونه استفاده شده و ميشود؟
استنباط ما از گزارش كميسيون تاور با توجه به مطالب و موضعگيريها و اقدامات طرفهاي ايراني در مذاكرات محرمانه آن است كه اين افراد اين فرصت و موقعيت تاريخي را نتوانستهاند بفهمند و درك كنند. و نتيجتا نتوانستهاند از آن به نفع مصالح و منافع كوتاه و درازمدت كشورمان بهرهگيري نمايند. در حالي كه اسرائيل برنده اصلي اين عمليات بوده است. دولت امريكا نيز، اگر چه در كوتاه مدت ضربه خورده است، اما در درازمدت، در رابطه با اولويتهاي سياسياش در ايران، بهرهمند شده است.
و بالاخره، با توجه به جو اختناق و سانسور حاكم بر كشور و با توجه به فاجعهاي كه در پايان گروگانگيري، با امضاي بيانيه الجزاير و قبول تعهدات سنگين و بيسابقه در تاريخ به وقوع پيوست، مردم ما به حق نگران (ادامه مطلب و پاورقيها به دست نيامد).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر