درسته كه شعر " همان بهتر خدا در جای خود باشد " عطر و بوی " فرزانه شيدا " شاهزاده شهر شعر و ادب و ترانه را می دهد ؛ و شعر " كفر نامه " اثر زيبا و ماندگار از " كارو " هست . اما در اين پست افتخار دارم ؛ افتخار نسل سوم ؛ يكی از مشاهير بزرگ و اعضای چهره های ماندگار ايران ؛ استاد و دوست بسيار عزيزم سركار خانوم " فـرزانه شيدا " رو بهتون معرفی كنم ؛ و نگارش و طراحی اين پست رو تقديم می كنم به اين نويسنده و شاعر و ترانه سرای مجرب و توانا ؛ كه به پاس تعبير عظيم و انسانيشان از كلمه مقدس « انسان » در اين برهوت بد گمانی و شك عاشقانه می درخشد .
" همان بهتر خدا در جای خود باشد "
چه میگفتی ؛ چه میگفتی
« خداوندا ؛ اگر من جای تو » بودم
که شکر او ؛ به صدها باره شکر او
که در ما قدرت نقش خدائی نیست
چو انسان « لایق » نقش خدائی نیست
که خود می بازد وحتی جهانی را
...
همان بهتر ... همان بهتر که
« او »
خود جای خود باشد
که دل درعرصه ی دنیا
توان دیدن ظلم وستم ها را
نخواهد داشت
توان دادن حتی جوابی چند
به ظلم این بشر درعرصه ی دنیا
خدا درجای خود
قادر به قدرتهاست
ولی قدرت بدست آدمی
نابودی امروز و یا فرداست
خود او ؛ داند
خود او هم می تواند
این خدائی را ؛
خود او هم نیز می داند
که دنیا ؛ درچه ظلمی درسیاهی هاست
و انسان مانده درنام حقارتهاست
و او خود نیز می داند چه روزی در کدامین برزخی
آخر
بسوزد سینه ی آنکس
که در مهد تمدن
گوئیا آوای وحشی بود
سرای بودن مغز و دل
و دید درون او
به جنگل های فکرش مانده در غار تهی مغزی ؛
همان بهتر که او خود جای خود باشد
که در صبر وشکیبائی که درعزم وتوانائی
چـو انسان نیست
زبون و کوچک و خوار جهانی پست ؛
که در آن هرکسی هم
وحشت فردای خود دارد
دریغا کس نمی داند
که امروز جهان
گر دیده را بگشود
براو روز تولد بود
و فـردا و دگر فردا
کجا داند کجا خواهد شدن
در دست این دنیا
میان قبر تاریکی
و یا دربستر رویا
و یا درقله ی آمال بودن ها
" همان بهتر که او
خود جای خود باشد
که انسان در مقام ساده ی انسان
ندارد خوی انسانی "
به روی این زمین
درقلب خواری های انسانی
فراوان شد دگر
تقلید شکل آدمیت ها
ولی درخوی حیوانی ؛
همان بهتر که او خود جای خود باشد
چو در او مسلک بودن
به ننگی در فریب
و صد تظاهر نیست
صداقت در وجود او
چو تعبیر تنفر زشت و بد سیرت
درون پیکر زیبای آدم نیست
همان بهتر که او خود جای خود باشد
و درنقش خداوندی
یگانه مظهر قدرت یگانه مظهر رحمت
به نام خالق یکتا
خدای عالم و این « آدم » و دنیا
هم او ؛ تنها تواند درجهان نقش خدائی را .
چه میگفتی ؛ چه میگفتی
« خداوندا ؛ اگر من جای تو » بودم
که شکر او ؛ به صدها باره شکر او
که در ما قدرت نقش خدائی نیست
چو انسان « لایق » نقش خدائی نیست
که خود می بازد وحتی جهانی را
...
همان بهتر ... همان بهتر که
« او »
خود جای خود باشد
که دل درعرصه ی دنیا
توان دیدن ظلم وستم ها را
نخواهد داشت
توان دادن حتی جوابی چند
به ظلم این بشر درعرصه ی دنیا
خدا درجای خود
قادر به قدرتهاست
ولی قدرت بدست آدمی
نابودی امروز و یا فرداست
خود او ؛ داند
خود او هم می تواند
این خدائی را ؛
خود او هم نیز می داند
که دنیا ؛ درچه ظلمی درسیاهی هاست
و انسان مانده درنام حقارتهاست
و او خود نیز می داند چه روزی در کدامین برزخی
آخر
بسوزد سینه ی آنکس
که در مهد تمدن
گوئیا آوای وحشی بود
سرای بودن مغز و دل
و دید درون او
به جنگل های فکرش مانده در غار تهی مغزی ؛
همان بهتر که او خود جای خود باشد
که در صبر وشکیبائی که درعزم وتوانائی
چـو انسان نیست
زبون و کوچک و خوار جهانی پست ؛
که در آن هرکسی هم
وحشت فردای خود دارد
دریغا کس نمی داند
که امروز جهان
گر دیده را بگشود
براو روز تولد بود
و فـردا و دگر فردا
کجا داند کجا خواهد شدن
در دست این دنیا
میان قبر تاریکی
و یا دربستر رویا
و یا درقله ی آمال بودن ها
" همان بهتر که او
خود جای خود باشد
که انسان در مقام ساده ی انسان
ندارد خوی انسانی "
به روی این زمین
درقلب خواری های انسانی
فراوان شد دگر
تقلید شکل آدمیت ها
ولی درخوی حیوانی ؛
همان بهتر که او خود جای خود باشد
چو در او مسلک بودن
به ننگی در فریب
و صد تظاهر نیست
صداقت در وجود او
چو تعبیر تنفر زشت و بد سیرت
درون پیکر زیبای آدم نیست
همان بهتر که او خود جای خود باشد
و درنقش خداوندی
یگانه مظهر قدرت یگانه مظهر رحمت
به نام خالق یکتا
خدای عالم و این « آدم » و دنیا
هم او ؛ تنها تواند درجهان نقش خدائی را .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر