در بندها بس بنديان انسان به انسان ديده ام
از حكم بر تا حكمران حيوان به حيوان دیده ام
در مكر او در فكر اين ؛ در شكر او در ذكر اين
از حاجيان تا ناجيان ؛ شيطان به شيطان ديده ام
ديدی اگر بي خانمان از هر تباری صد جوان
من پيرهای ناتوان دربان به دربان ديده ام
ای روزگار دل شكن ؛ هر دم مرا سنگی نزن
من سنگ ها در لقمه نان دندان به دندان ديده ام
از خود رجز خوانی مكن ؛ تصوير گردانی نكن
من گردن گردن كشان ؛ رسمان به رسمان ديده ام
در بندها بس بنديان انسان به انسان ديده ام
از حكم بر تا حكمران حيوان به حيوان ديده ام
شرح ستم بس خوانده ام ؛ آتش به آتش مانده ام
من اشك چشم كودكان ؛ دامان به دامان ديده ام
از اين كله تا آن كله ؛ فرقی ندارد شيخ و شه
من پاسدار و پاسبان ايران به ايران ديده ام
ماتم چه گويم زين وطن ؛ كز برگ برگ اين چمن
من خون چشم شاعران ديوان به ديوان ديده ام
چكش به فرق من نزن ؛ ای صبر فولادين من
من ضربت پتك زمان ؛ سندان به سندان ديده ام
در بندها بس بنديان انسان به انسان ديده ام
از حكم بر تا حكمران حيوان به حيوان ديده ام
در مكر او در فكر اين ؛ در شكر او در ذكر اين
از حاجيان تا ناجيان ؛ شيطان به شيطان ديده ام
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر