کيست که نداند اين افراد بیاذن و اجازه از سوی مقام رهبری، جرأت ندارند در چشمان دولت منتخب آقای خامنهای انگشت کنند و هر روز اين دولت را به اتهامی مورد حمله قرار دهند؟ آيا افشاگری از فساد مالی رحيمی، معاون احمدینژاد بدون همآهنگی با مقام رهبری ممکن است؟ آيا مجلس فرمايشی هشتم و رئيس وابستهی آن آقای علی لاريجانی، جرأت دارند با طرح هدفمندسازی يارانهها که حيثيتیترين طرح دولت احمدینژاد است (دولتی که با دخالت مستقيم رهبر تشکيل شده) مخالفت کنند؟ و آيا اين مخالفتها و افشاگریها، اصيل و واقعی هستند؟
معاون احمدی نژاد از سوی الياس نادران نماينده همسوی دولت، به فساد متهم شده و لاريجانی به بحث لفظی شديدی با احمدی نژاد مشغول است تا هدفمندسازی يارانه ها را متوقف نمايد! و در اين بين ناگهان، رئيس جمهور منصوب رهبر، تهديد به استعفاء کرده است! آيا اين حوادث، مصداق مشغول شدن ظالمين به همديگر است؟ و آيا راه برون رفت ما از مشکلی به نام جمهوری اسلامی، دل بستن به چنين دعواهايی است؟ خيال نمی کنم!
اين روزها دعواهای اخير بين دولت با مجلس، کم کم دارد محل توجه مردم می شود و در ميان برخی از ما، اين اميد واهی را دامن می زند که بگوييم:"خودشان دارند خودشان را سرنگون می کنند!" و "اللهم اشغل الظالمين بالظالمين!" اما حقيقت بايد چيز ديگری باشد؛ به نظر من حکومت اسلامی در حال تدارک يک بازی فريبکارانه و هوشمندانه ديگر است:"يک بازی خانگی!"
بياييد کمی به عقب برگرديم! بعد از انتخابات، آقای خامنه ای از يکسو دستور برخورد قاطع با معترضان و نامزدهای معترض و مردم را صادر کرد، و از سوی ديگر همزمان تلاش کرد به مردم و جهانيان اثبات کند که اينها همه يک "دعوای خانوادگی" درون نظام اسلامی هستند و کسی حق دخالت ندارد. کودتاچيان بارها تلاش کردند با اعتراف گيری، تهديد موسوی و کروبی و پيشنهاد معامله های پشت پرده، اين ادعای مقام رهبری را به اثبات برسانند که توجه جهانيان از جنبش حق طلبانه مردم ايران، معطوف شود به همان دعوای درونی و خانوادگی و نه به عنوان يک جنبش سراسری. اما به لطف تلاش و صبوری مردم و پايداری آقايان موسوی و کروبی، اين نتيجه حاصل نشد و حکومت برای درست کردن مسئله، صورت مسئله را پاک کرد! يعنی آقايان موسوی و کروبی و صدها تن از شخصيتهای سياسی را عملا" از خانواده نظام راند تا بعد بتواند به عنوان معارض با آنها برخورد کند. اما کيست که نداند برای يک حکومت يکدست، که می خواهد ادای دموکراسی هم در آورد، هيچ چيز به اندازه داشتن يک اپوزيسيون ضعيف و قابل کنترل و گوش به فرمان حياتی نيست. اپوزيسيونی که وزن آن در حد يک فراکسيون کم تعداد در پارلمان باشد و هر از گاهی ساز مخالف بزند و به وقتش، به فرمان رهبر ارکستر پايبند بماند.
آنها برای انکار چيزی به نام جنبش سبز به ساختن يک اپوزيسون ضعيف در مقابل دولت منتخب رهبری انديشيده اند تا با "خانگی کردن دعواها" و کشيدن تمرکز مردم به دعواهای ساختگی بين مجلس و دولت، اينگونه القاء کنند که درون نظام اسلامی، امکان نقد و اعتراض هست اما زير چتر رهبری داهيانه آقای خامنه ای، امکان فروخواباندن همه اين دعواهای خانوادگی به وقت لزوم ميسر خواهد بود. نقشه ای که بعد از انتخابات و سرکوب آقايان کروبی و موسوی و ملت معترض، به مرحله مورد نظر رهبری نرسيد و دعوای خانوادگی درون نظام، کشته ها داد و شرح جنايات اين دعوای خانوادگی، از پرده راز بيرون افتاد.
اکنون لازم است خانواده نظام جمهوری اسلامی، اپوزيسيون ضعيف شده و گوش به فرمانی را خلق کند که نقش رقابت و نقد و اعتراض را به خوبی بازی کنند و سرريز اعتراضهای اجتماعی را به عنوان يک سوپاپ اطمينان خارج نمايند و البته در وقتش، با پذيرفتن نظر "مقام عظمای ولايت"، پرده آخر را ايفا نمايد:"ما همه سرباز توييم خامنه ای! گوش به فرمان توييم خامنه ای!"
اين بازی، هم می تواند شور اعتراضی مردم را نمايندگی کند و در آنها اميد واهی به تغيير در درون نظام را "هدايت" سازد و هم نگذارد شعله های اعتراضات، از يک حد و اندازه ای بالاتر برود. در عين حال بازی ديدنی و جذابی هم باشد و ذهن و تمرکز جامعه را معطوف خود کند. بردن دعوا به درون خانواده نظام و ترتيب دادن يک بازی خانگی، به گونه ای که دو تيم از معتمدان و دل سپردگان رهبری نظام باشند و در عين حال که می توانند با جديت با همديگر مبارزه کنند، اما به وقتش فتيله دعواها را پايين بکشند و به فرمان رهبری گوش بسپارند که "فصل الخطاب" خواهد بود. يک بازی خانگی ميان جناح هايی کاملا" خودی، طرف هايی کاملا" قابل کنترل ولی با جديت و تلاش مضاعف!
افرادی مثل "علی مطهری"، "احمد توکلی"، "الياس نادران" و "علی لاريجانی" که همگی از وفاداران رهبری هستند، و اين روزها هر کدام به دولت همسوی با خود حمله ور شده اند و به مخالفت با احمدی نژاد می پردازند يا در حال بازی در نمايشی هستند که هدفش "خانگی کردن دعواهای حکومتی" است و يا به موقع، ناگزير از سکوتی مرگبار و تبعيت بی چون و چرا از رهبری خواهند شد. وگرنه کيست که نداند اين افراد بی اذن و اجازه از سوی مقام رهبری، جرأت ندارند در چشمان دولت منتخب آقای خامنه ای انگشت کنند و هر روز اين دولت را به اتهامی مورد حمله قرار دهند؟ آيا افشاگری از فساد مالی رحيمی، معاون احمدی نژاد بدون هماهنگی با مقام رهبری ممکن است؟ آيا مجلس فرمايشی هشتم و رئيس وابسته آن آقای علی لاريجانی، جرأت دارند با طرح هدفمند سازی يارانه ها که حيثيتی ترين طرح دولت احمدی نژاد است (دولتی که با دخالت مستقيم رهبر تشکيل شده) مخالفت کنند؟ و آيا اين مخالفتها و افشاگری ها، اصيل و واقعی هستند؟ و آيا تا رسيدن به نتيجه، مثلا" استيضاح و برکناری دولت منتخب رهبری و يا سئوال از خود رهبری و به چالش کشيدن شخص آقای خامنه ای دنبال خواهند شد؟ بعيد است!
به زودی خردادماه و سالروز کودتای انتخاباتی ۲۲ خرداد فرا می رسد. در اين مدت، حکومت توانسته با "تلاش مضاعف"، سران جنبش را عملا" خانه نشين کند. دانشگاهها و خيابانها را سرکوب نمايد و نيروهای مؤثر را خاموش و بی اثر و يا زندانی و يا مرعوب سازد. اما اين همه برای حکومتی که سال نو را سال "تلاش مضاعف" نام گذاری کرده، هنوز کافی نيستند. آنها از حالا برای سالروز خيانت بزرگ به رأی مردم در خردادماه، چندين بازی زيرکانه و جنگهای روانی ديگری را هم تدارک ديده اند که اين روزها دارد پرده هايی از آن اجرا می شود و بعيد نيست اگر در هدفی که دارند، ولو برای مدتی، موفق هم بشوند.
حال سئوال اين است: ما چه بايد بکنيم؟ در حالی که حکومت با هوشمندی در حال تثبيت موقعيت متزلزل خويش است، "نهايت اکسيون سياسی" در جنبش سبز، ديد و بازديدهای خانگی با يکديگر و گرفتن عکسهای يادگاری است. ترديد نکنيم اگر جنبش سبز ابتکار عمل را بيش از اين از دست بدهد، سمت و سوی اعتراضات به انحراف کشيده می شوند و ديری نمی گذرد که قهرمانان حرکتهای اعتراضی، آدمهای وابسته ای مثل مطهری و لاريجانی و توکلی خواهند بود که در وقت لازم، به دامان رهبری پناه می برند و طبيعتا" اعتراضات واقعی مردم را به اندازه موسوی و کروبی نمايندگی نخواهند کرد. آنچه بعد از اين روی خواهد داد، دلمردگی بيشتر مردمی و فروخوابيدن حس حق طلبی ملی ماست. هرچند حکومت هم از اين ترفندها طرفی نخواهد بست.
باری! در شرايطی که نظام ولايت يک فقيه بر يک ملت، عملا" روح ملی را در ما کشته است، ما نيازمند ترميم روح ملی خود هستيم. ملت واحدی که برای نجات يک سرزمين واحد، يک تاريخ و يک گذشته واحد، بايد روزی تبديل به ملتی يکپارچه و واحد شود و دست به اقدامی واحد بزند.
فرصت نوشتن / روزنوشته های بابک داد
www.babakdad.blogspot.com
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر