هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

۱۳۸۹ تیر ۲۷, یکشنبه

از سلطان محمود تا رییس جمهور محمود و تأثیر آن بر ایران و ایرانی- اما آن کجا واین کجا!!!؟؟؟

ابوالقاسم محمود بن سبکتکین (۳۸۹ ه.ق.-۴۲۱ ه.ق.)، ملقب به سیف‌الدوله، یمین‌الدوله، امین‌الملة، غازی و مشهور به سلطان محمود غزنوی پادشاه سلسله غزنویان بود. سلطان محمود که اولین پادشاه مستقل و بزرگ‌ترین فرد خاندان غزنوی است. به دلیری و بی‌باکی و کثرت فتوحات و شکوه دربار در تاریخ اسلام، مخصوصاً غزوات او در هند و غنایمی که از آنجا آورده مشهوراست. وی اولین فرمانروا در قلمرو خلافت اسلامی است که به خود عنوان "سلطان" داد تا استقلال خود را از دستگاه خلافت نشان دهد. وی شهر غزنه را به مرکز امپراطوری خود که شامل افغانستان،بخش عمدهء از ایران امروز، شمال غرب هند، قسمتی از پاکستان امروزی می‌شد تبدیل نمود. ------------------------------------------------------------------------------------------------------

وضعیت علم و ادب در دوران سلطنت محمود

اجتماع علما و شعرا در دستگاه محمود غزنوی و اشعار و کتبی که به نام او ترتیب یافته نام او را در اطراف عالم معروف کرده‌است. معروفترین شاعران دربار او عبارت بودند عنصری بلخی، فرخی سیستانی، عسجدی مروزی، زینتی، فردوسی طوسی،منشوری سمرقندی، کسائی مروزی و غضائری رازی. و از دانشمندان دستگاه محمودی هیچ کسی جلیل‌القدرتر و بزرگوارتر از ابوریحان بیرونی نیست. از وزیران نامی دستگاه سلطان محمود این اشخاص بوده‌اند: فضل بن احمد اسفراینی، ابوالقاسم احمد بن حسن میمندی و ابوعلی حسن بن محمد بن میکال معروف به حسنک وزیر. دبیر مخصوص دربار سلطان‌محمود ابونصر مشکان بوده‌است.
 ------------------------------------------------------------------------------------------------------

روزی روزگاری؛ سلطان محمود و پیرزن
آورده‌اند روزی سلطان محمود غزنوی پادشاه ایران با تعدادی از سواران خود عزم شکار کرد وارد صحرای که شدند آهوئی نظر سلطان به خود جلب کرد سلطان از عقب آهو تاخت آهو هم مانند باد فرار می‌کرد به طوری که از نظر سواران خود دور افتاد همراهان ایشان را گم کردند. هوا بسیار گرم بود تشنگی به سلطان فزونی گرفت به حدی که زبان در کام او نمی‌گشت. ناگهان سیاه چادری از دور دید به سوی آن روانه شد نزدیک چادر که رسید دید پیرزنی و دختری در سایه چادر نشسته‌اند با سلام گفت: مادر مهمان نمی‌خواهید. پیرزن گفت: مهمان حبیب خداست. سلطان فرمود: بسیار تشنه‌ام. دخترک بلند شد پیاله آورد سلطان خورد. کمی که به حال آمد. گفت: گرسنه‌ام چیزی دارید که بخورم. پیرزن گفت: آری، مقداری شیر بر روی آتش گذاشت. پس از آن مقداری نان نازک هم خیس کرد. سلطان به رغبت تمام نان و شیر خورد. به اطراف خود نگریست دید همان آهوئی که سلطان آن را دنبال کرده در گوشه‌ای از سایه‌ چادر خوابیده به پیرزن گفت: این آهوی وحشی چطور رام شما شده به راحتی در سایه‌ چادر شما خوابیده است. پیرزن گفت: از ما ظلمی به او نرسیده صبح‌ها می‌رود چرا، غروب‌ها برمی‌گردد. ولی امروز زودتر آمده یقین دارم ظالمی او را دنبال کرده که به این عجله آمده سلطان محمود حرفی نزد.کم کم هوا داشت به انتهای عصر نزدیک می‌شد پیرزن گاو شیردهی داشت که به وسیله این فروش شیرگاو زندگی می‌کرد. دخترک ظرفی برداشت شروع کرد به دوشیدن گاو، سلطان محمود دید عجیب گاو، شیر بسیار خوبی دارد با خود فکر کرد گاوی به این شیردهی پیرزن مالیات گاوش نمی‌دهد وقتی که برگشتم کاخ دستور دهم تا به این گاو هم مالیات ببندند به مجرد این که نیت سلطان تمام شد یک مرتبه دخترک فریاد کشید مادر مادر سلطان تصمیم به ظلم گرفت گاو شیر نمی‌دهد. پیرزن گفت: خدا از ظالم نگذرد. سلطان محمودگفت: پیرزن از کجا دانستید که سلطان نیت ظلم کرده پیرزن جواب داد هرگاه شاه به ظلمی تصمیم بگیرد گاو من شیر نمی‌دهد. سلطان محمود انگشت دستش گاز گرفت از تصمیم خود منصرف شد. دخترک دوباره فریاد زد مادر سلطان شاه از ظلم خود منصرف شد گاو دارد شیر می‌دهد.
در همین اثنا سواران مقر، شاه را پیدا کردند. به طرف چادر پیرزن آمدند دید سلطان با کمال فراغت نشسته و آثار خستگی در ایشان پیدا نیست وقتی که سواران رسیدند تعظیم و تکریم کردند پیرزن و دخترش دریافتند که ایشان سلطان وقت است بسیار ترسیدند. پیرزن به سلطان گفت: اگر حرف ملال آوری از من شنیده‌ای طلب عفو می‌کنم. سلطان محمود با آن لحن زیبای خود پیرزن را بنواخت دستور داد مقداری زر به ایشان دادند. به پیرزن گفت: چنان چه‌ میل داری با ما بیا تا خانه و زندگی درستی برایت فراهم کنم. پیرزن فرمود: قربانت گردم همین جا که هستم از برکت سلطان زندگی می‌کنم. فقط انتظارم این است که سلطان در مورد مردم تصمیم به ظلم نگیرد، تا گاو من شیرش خشک نشود. سلطان خندید و رفت. به ملازمان دستور داد مصالح ساختمان فراهم کرد اطاقکی برای پیرزن و دخترش درست کردند تا زندگی خودشان در آن صحرا به پایان برسانند.
این تمثیل از این جهت نوشتم که بدانیم هر ظلمی عکس‌العملی دارد هر چه که به سر مملکت‌ها و مردم می‌آید در اثر ظلم بسیار حُکام است.
در قرآن مجید هم می‌بینیم در اثر ظلم و تقوای حکام که به مردم هم سرایت می‌کند. سیل، زلزله، رانش زمین، قحطی، بیماری‌های مضحک و صدها مرض دیگر مردم را گرفتار می‌کند. کلیه این اوضاع سرچشمه آن ظلم و ستم حُکام است و بی‌‌توجهی مردم و سکوت آنها. ظلم پایدار نیست هر چند ظلم یزید باشد یا ظلم رییس جمهور محمود ویا ظلم سلطان خامنه ای
---------------------------------------------------------------------------------------------------------
از افتخارات رییس جمهور محمود نوچه و غلام حلقه بگوش خامنه ای دجال : حمله به دانشگاهها - کشتار معترضین به انتخابات- قتل عام مردم بیگناه در یوم الله تاسوعا وعاشورا - ترور شخصیت های علمی وفنی و مذهبی  - سرکوب مردم کرد و بلوچ و عرب وعجم - اعزام و تأمین هزینه  تروریست ها به کشورهای منطقه - وووووووووووووووو........

هیچ نظری موجود نیست: