سپیده جدیری |
تقدیم به جنبش سبز سرزمینم ایران
مثل ترسناکیِ عروسکی که چشم بر نمیدارد از خدا
مثل خونی که از روی زمین تمام نمیشود
انگار سالهاست که پَر میچکانَد از هوا
پرندهی شکافنده
پرندهی تگرگْزن
نفس میزند
در آبهای خورشیدی
در گوشههای سبزِ جهان
پرنده نفس میزند
نفس: چشم بر نمیدارد
نفس: تمام نمیشود
نفس...
هاه، انگار سالهاست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر