هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن

۱۳۸۹ مرداد ۳, یکشنبه

سهی و سهیلا



soheilaMirzai سهیلا میرزایی
 
 
دو شعر از مجموعه شعر زیر چاپ ( از دست ام می افتم )
 
آسمانی نمانده که بلعیده باشم
 
 
پنجره ای که تاریک شود آسمانش
موش کور
میان حلقه ی چشمانت چالش کند چانه
حلقه ای که تنگ ام بپیچد
خفه
پنجه ات پنهان ام کرده باشد
توی رختخواب     رو به دیوار
 
غصه ای با قر ص قصه اش کرده باشد
چروک اش روی سن ام بالا بیاید
چهار نعل روی تمام فصول کش آمده باشد
 قوس
 
فنجان قهوه ای که بازم کند
پنجره
یا پاک کند اثر پنجه هایش
روی صورتی مایل به پوست
 
اخطاری که زبان سرخ
آزارش داده باشد
موش کور دور تا دورش کف زده باشد
هی هی هلهله هی هی هلهله
بازی را از روی دست من بردی
 
خراب می شود روی سلول هایم
چشم ها چاله
آسمان مچاله
 
  
 
قدری که از مثلث افتاده باشد
 
 
 
روزهایی که در قلب ام قاب شده اند
با قدم های چهارگوش
و ماه که بی قرار می شود
پشت پنجره ام بایستد
چشمم در کمین یک رویای آبی
آب نمی خورد
 
نام ات روی عجیب جان گرفته باشد
اگر رازهایی از خواب های بی در و پیکر
 پرت
پاهایی که روی بالش ام از پا افتاده باشند
 
دود سیگار چندش کلمه است
چندش قامت
که ولنگاری عقربه ها را روی صورت ام ترسیم کرده باشد
 
چه هراسی
اگر عقل گام بلندش را بردارد
و راوی زل بزند
به قرار قلب
به صدای قدم هایی که راه می روند از روی من
 
رأس کدام مربع بود که سه گوش روی قدرم نخ نما

هیچ نظری موجود نیست: