گفتوگوی غافلگیرانه با محتشمیپور درباره نه غزه، نه لبنان!
من خبرنگارم، دنبال جواب سوالم میگردم. الان هم دارم صدات رو ضبط میکنم. چهار روز دیگه میذارم روی سایت. درست حرف بزن، شما یک زمانی وزیر کشور بودی. حاجآقا جلوی موج سبزیها هم همین جوری صحبت میکنی؟ بهشون میگی خرید؟ شما که به مخالف خودت میگی خری، نمیفهمی؟
تاریخ انتشار: ۰۱:۰۱ ۱۳۸۸/۸/۱۰
کد خبر: 13209
منبع: شبکه ایران
نسخه چاپی
حمید داود آبادی، نویسنده و پژوهشگر دفاع مقدس که مردم او را با کتابهای "کمین جولای 82"، "پاره های پولاد"، "تفحص" و "دفاع مقدس در اینترنت" میشناسند، در آخرین نوشته خود در وبلاگش، به روایت سفر علی اکبر محتشمی پور، رئیس کمیته صیانت آرای میر حسین موسوی، به سوریه پرداخته است.
محتشمی که از اولین مدعیان تقلب در انتخابات ریاست جمهوری دهم بوده، روز بیست و سوم ماه گذشته برای شرکت در کنفرانس "سازمانهای مردم نهاد حامی فلسطین" به سوریه رفته است.
او هر چند سندی درباره ادعایش ارائه نکرد اما با استنادات ناظران و مجریان انتخابات هم قانع نشد و به همراه سران اصلاحات، بر ادعایش پافشاری کرد.
جزئیات حضور محتشمی پور در حرم حضرت زینب(س) و گفتوگوی خبرنگار سمج با او، به طور کامل در وبلاگ داود آبادی ارائه شده است. متن کامل این مطلب به این شرح است:
* گفتوگوی غافلگیرانه با "علی اکبر محتشمیپور" درباره نه غزه، نه لبنان!
پنجشنبه شب 23/7/1388 هنگامی که "علی اکبر محتشمی پور" رئیس کمیته صیانت آراء میر حسین موسوی و از سران آشوب های بعد از انتخابات ریاست جمهوری، جهت شرکت در کنفرانس سازمان های مردم نهاد حامی فلسطین که در سوریه برگزار می شد، به دمشق آمده بود، در حرم حضرت زینب (س) مورد سوال دو خبرنگار ایرانی قرار گرفت.
محتشمیپور که شدیدا تلاش داشت مردم او را نشناسند و به همین خاطر در صحن حرم، عمامه را از سرش بر می داشت، با روبه رو شدن با خبرنگاران ایرانی، عصبانی شد و از پاسخ دادن به سوالات آنان که در کمال تعجب می دیدند حامی شعار صهیونیستی "نه غزه، نه لبنان" حامیان موسوی، به عنوان رئیس جمعیت حامیان فلسطین به دمشق آمده است، طفره رفت.
محتشمیپور در حالی که شدیدا عصبی شده بود، سعی داشت با متبسم نشان دادن چهره، خود را خون سرد نشان دهد که این شگرد با تلاش او برای قاپیدن ضبط خبرنگار، خنثی شد.
خبرنگاران که خواستار روشن شدن مواضع محتشمی در برابر فلسطین و لبنان بودند، از او خواستند که بگوید چرا تا چندی پیش فلسطین و لبنان در اولویت اعتقادی امثال او بود ولی امروز، همراه و همگام با همه ضدانقلابیون و از همه بدتر بلندگوهای رژیم صهیونیستی، به نفی همه آرمان های امام خمینی (ره) پرداخته است.
این برخورد محتشمیپور نشان گر این مسئله است که برخی افراد، برای دست یابی به منافع و مصالح شخصی خود، حاضرند آرمان ها و اعتقاداتی را که زمان برای آن تا پای جان مایه گذاشتند، امروز به سادگی قربانی کنند.
لازم به ذکر است که علی اکبر محتشمیپور سفیر اسبق ایران در دمشق، مدعی است که "حزب الله لبنان" را او پایه گذاری کرده و از فعالان عرصه فلسطین نیز می باشد. وی که هنوز رئیس جمعیت حامیان فلسطین است، هنگامی که در دهه 60 از مدافعین سرسخت آرمان های لبنان و فلسیطن بود، در توطئه بمب گذاری صهیونیست ها در بسته ای که برای او فرستاده بودند، در راه آرمان های برحق امام خمینی (ره) در دفاع از مظلومان فلسطین و لبنان، به شدت مجروح شد که قطع یک دست از مچ و جراحات بسیار دیگری را برای او به دنبال داشت.
محتشمیپور از جمله افرادی است که آمریکا و صهیونیست ها به دلیل ضرباتی که از حضور او در لبنان و سوریه در دهه 60 خوردند، به شدت از او عصبانی هستند و وی از اولین نفرات لیست "سازمان سیا" و "اف .بی .آی" آمریکا برای ربودن یا ترور می باشد.
در هنگامه انتخابات دهم ریاست جمهوری، محتشمیپور همچون موسوی و کروبی، به سادگی همه آرمان ها و اعتقاداتش را در پای قدرت فدا کرد و با سر دادن شعار صهیونیستی "نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران" سعی کرد تا لبخند دشمنان دیرین خود را بطلبد!
متن کامل گفت وگو با علی اکبر محتشمیپور:
م ـ حاجی سؤال منو جواب میدید؟
محتشمیپور: اینجا جای دعا و ...
م ـ حاجی دعا چیه؟ دعا باید اثر داشته باشه. ما دین رو از شما یاد گرفتیم. انقلاب رو از شما یاد گرفتیم. استکبارستیزی رو از شما یاد گرفتیم، اون وقت طرفدارای شما میان توی خیابونای تهران داد میزنن میگن: نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران. شما هم که دم از فلسطین میزنین، من نمیتونم این تعارض رو حل کنم.
محتشمیپور: جواب ندارم بدم؛ چون شما نمیفهمی.
م ـ من نمیفهم؟! من جوان جویای جوابم.
محتشمیپور: اگه شعور داشتی میفهمیدی.
م ـ با طرفداراتون هم ...
محتشمیپور: برو اون ور ...
م ـ من موندم کروبیای که زن شهدا رو صیغه میکرده ...
محتشمیپور: برو از کروبی بپرس.
م ـ چه فرقی داره؟ حضرتعالی رئیس کمیته صیانت از آرای اون بودی! جواب سوال های منو کی باید بده؟ این گندی که زدید به مملکت و حیثیتش رفت و ...
محتشمیپور: به تو چه ربطی داره؟
م ـ یعنی چی چه ربطی داره؟ شما که توی ایران نیستید کسی از شما سؤال کنه ...
محتشمیپور: تو ایران باهات صحبت میکنم.
م ـ شما اصلا جرات میکنی پات رو بذاری ایران؟
محتشمیپور: عجب خری هستی! من فردا ایرانم ...
م ـ ا، یعنی چی میگی خری؟
محتشمیپور: خب معلومه دیگه این جور که حرف میزنی همینه دیگه ...
م ـ جواب منو نمیدی؟
محتشمیپور: به تو جواب نمیدم.
م ـ آهان... همهتون همینید. اون میرحسینتون هم یکبار نیومد مصاحبه کنه به کسی جواب پس بده.
محتشمیپور: شما انسان هستی یا نیستی؟
م ـ من خبرنگارم، دنبال جواب سوالم میگردم. الان هم دارم صدات رو ضبط میکنم. چهار روز دیگه میذارم روی سایت. درست حرف بزن، شما یک زمانی وزیر کشور بودی.
د: حاجآقا جلوی موج سبزیها هم همین جوری صحبت میکنی؟ بهشون میگی خرید؟ شما که به مخالف خودت میگی خری، نمیفهمی؟
م ـ هم عکست رو گرفتم، هم صدات رو ضبط کردم. باید مردم بفهمند با یک سوال کننده چطور حرف میزنید.
محتشمیپور: هر کاری میخوای بکنی بکن.
د: حاج آقا امام را ارزان فروختی به موسوی و کروبی ...
محتشمیپور: شما که بلدید از این کارها بکنید. برید بکنید.
د: از دستت خجالت بکش حاجآقا، دستت رو برای چی دادی؟ برای کروبی دادی؟ برای زندان زنان کروبی دادی؟
محتشمیپور: شماها که میتونید همه کاری بکنید.
د: شما که بدتر از همه هر کاری میتونید بکنید. خدای این کارهایید.
محتشمیپور: من حرفی ندارم با شما بزنم.
م ـ ما حرف داریم با شما.
محتشمیپور: بزنید. شما که دارید، روزنامه دارید، تلویزیون دارید.
م ـ شما هم ...
محتشمیپور: اینترنت دارید...
م ـ اینترنت که مال اربابهای شماست. مال یو اس آ ست.
د: مگه شما نداشتید؟ مگه شما گوگوش رو، اکبر گنجی رو ندارید. از این گندهتر میخوایید؟ اون ها که دارن حرفهای شما رو میزنن. الان شما امامتون شده گوگوش. مگه نشده حاج آقا؟ شما همه افتخارتون به اینه که گوگوش اومده سبز میپوشه. همه عشق آقای موسوی مگه این نیست؟
محتشمیپور: شما که این جور متهم میکنید ...
د: متهم نمیکنیم. خودتون میگید. شما از زندان زنان کروبی خبر نداری؟ از فسادهای کروبی توی بنیاد شهید خبر نداری؟ همه رو میدونی ...
محتشمیپور: شما هی فحش میدید ...
م ـ ما کی فحش دادیم. شما به من گفتی خر. من به شما گفتم سوال دارم دنبال جواب سوالم هستم.
محتشمیپور: مگه شما آزاد نیستی که سوال کنی؟
م ـ مگه شما دستت رو برای لبنان ندادی؟
محتشمیپور: به شما چه ربطی داره دستم رو برای چی دادم؟
م ـ نه غزه نه لبنان یعنی چی؟ شما به ما یاد داد دادید استکبار ستیزی رو.
محتشمیپور: من هر کاری کردم به خاطر خدا کردم.
م ـ به خاطر خدا هم خلافش رو انجام میدید؟
(در این زمان محتشمی پور با عصبانیت دست انداخت تا ضبط صوت را از خبرنگار بقاپد.)
م ـ ا. حاجی این یه دونه که نیست که ماها معمولا چند تا از اینها داریم. رکوردر من رو هم که بشکنی چیزی عوض نمیشه ...
د: شما با سعید حجاریان و خسرو تهرانی چه فرقی داری؟ از خون رجایی گذشتید به خاطر خسرو تهرانی؟
م ـ ببین ... این مردمی که اومدن این جا برای زیارت، یک نفرشون سبزی نیستن. خدا شاهده اگر داد بزنم که این رئیس کمیته صیانت از آرای کروبی و موسویه، تیکه بزرگهات گوشته. این جوری هستن مردم. طرفدارای شما توی شمال تهران دارن الواط بازی درمیارن.
د: دینت رو مجانی فروختی حاج آقا ... برو عاقبتت رو خدا به خیر کنه.
(در این زمان محتشمی پور با عصبانیت راهش را کشید و به طرف بیرون حرم رفت و همراه با میزبانان پاکستانی اش سوار بر ماشین مدل بالایی شد و رفت.)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر