آذربایجان و اران تاجسر تفکیکناپذیر ایران
شهریار بادکوبه
(به مناسبت شصت و سومین سالروز بازگشت آذربایجان قهرمان به مام میهن)
اشاره
21 آذر ماه 1388هجری خورشیدی مصادف است با شصت و سومین سالروز باز گشت آذربایجان تاریخی به ایران پس از یک سال جدایی نافر جام .
توطئه های انجام شده در آذر بایجان واقعی که در سال 1918 میلادی برابر با 1298 هجری خورشیدی با نامگذاري غیر واقعی و ضد تاریخی" جمهوری آذربایجان" برای سرزمین اران و شروان تاریخی بستر سازی شده بود،در سال 1945میلادی(1324 خورشیدی) به اشغال و جدايي يك ساله آذربايجان واقعي به مرکزیت تبریز از ايران انجامید که با همت غیور مردان ميهندوست آذری، این غائله ضد ایرانیان تجزيهطلب با شکست رو به رو شد.
در جريان غائله آذربايجان در ايران (1325 ـ 1324 ش) "ميرتيمور يعقوب اف"، وزير امنيت جمهوری آذربايجان شوروي ( ایران شمالی ) به دستور "ميرجعفر باقروف"، دبير كل وقت حزب كمونيست آذربايجان شوروي، از عوامل تعيينكننده حركت « فرقه دمكرات آذربايجان» در ايران بود که با سران فرقه دموکرات آذربایجان یعنی پيشهوري، دانشيان، پادگان، كاويان، جهانشاهلو و ... تماس مستقيم داشت.
غائله ای بسیار عبرت انگیزکه به رغم خاطره تلخ یک سال جدایی تبریز قهرمان از ایران ،مقاومت دلیرانه و پیروزی بزرگ مردم غیور و ایران دوست آذربایجان در برابر اشغال گران بیگانه گرا را در تاریخ کهن زاد بوم ایران زمین، جاودانه ساخت.
متاسفانه چندی است مجددا شاهد گسترش تبلیغات و اقدامات خصمانه دشمنان تمامیت ارضی ایران با همان دستاویز های مجعول تاریخی گذشته هستیم که در راستای اهداف بلند مدت آمریکا و اسراییل در اجرای عملی طرح های بلند مدت تجزیه ایران از جمله نقشه "برنارد لوییس" قابل ارزیابی است .طرحی که در آن تجزیه شمال غرب ایران ، با تشکیل کشور به اصطلاح آذربایجان واحد مورد نظر است.
نقشه فاش شده برنارد لوییس برای تجزیه آینده ایران در آذربایجان و دیگر مناطق
نقشه سرزمین های تجزیه شده از ایران با قرار دادهای استعماری در طول 196 سال گذشته
بر این اساس انتشار مطالب خلاف واقع تاریخی در باره آذربایجان و جعل هویت تاریخی و سرزمینی آن سامان برای میهن دوستان ایرانی تبار شمال ارس بسیار نگران کننده است.در این برنامه های از پیش طراحی شده به ویژه در رسانه های گروهی،کتاب های درسی و تریبون های مختلف عهد نامه ننگین گلستان را پیمانی نامیده اند که بین دو کشور ایران و روسیه بسته شده تا سرزمین آذر بایجان را به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم کنند!! این در حالی است که واقعیت های غیر قابل انکار تاریخی می گوید نخست این که کل سرزمین های جداشده (17 شهر قفقاز) همواره از هویت تاریخی انکار نشدنی ایرانی برخوردار بوده و دوم این که آذربایجان تاریخی همواره در طول تاریخ به سرزمین های جنوب ارس اطلاق می شده و سرزمین های شمال ارس با نام اران،شروان و آلبانیای قفقاز در طول تاریخ ثبت و ضبط است.
مردم غیرتمند سرزمین های ایران شمالی به رغم این تبلیغات سنگین که به شدت و جدیت دنبال می شود هیچ گاه واقعیت های تاریخی که اسناد غیر قابل انکار آن بسیار است فراموش نمی کنند و به رغم علائق شدید باز گشت به مام میهن ،پیشینه هویتی خود را از یاد نمی برند و بر این باورند که سخنان جدایی طلبانه گروهک های افراطی پان ترکیست در انکار و تحریف واقعیت های هویتی آذربایجان و اران و شروان جز خدمت به اسرائیل و آمریکا بر ضد ایران هدفی را دنبال نمی کند.
این گرو ه ها که با حمایت های همه جانبه آمریکا و اسراییل آزادانه در آن سوی ارس به تبلیغات ضد ایرانی مشغولند سه هدف اساسی را دنبال می کنند.
1- حمله و توهین همه جانبه به زبان فارسی به عنوان زبان هویتی و ملی عامل اتحاد همه اقوام ملت ایران
2- انکار هویت تاریخی ایرانی مردم منطقه قفقاز و آذربایجان ، تنها به دلیل اختلاف زبانی موجود
3- القای وجود هویت نژادی غیر ایرانی برای مردم غیور آذربایجان واقعی و مردم شمال ارس
بر این اساس تبلیغات دولت باکو نیز برای بستر سازی جدایی آذربایجان از ایران در حول محور های زیر قابل جمع بندی است:
1-‹‹ معاهده گلستان به طوركلی برای مردم آذربایجان عواقبی منفی داشت زیراآذربایجان در واقع به دو قسمت بین دو امپراطوری روسیه و پرشیا (ایران) تقسیم گردیده است .››(!!!)
2-‹‹معاهده گلستان سر نوشت كنونی آذربایجان كنونی را بنیان گذاشت و آذربایجان در سال 1918 در اراضی تحت سلطه روسیه دولت خود را تاسیس نمود .››
3-‹‹ اگر آذربایجان شمالی نیز مانند آذربایجان جنوبی(واقعی) در تركیب پرشیا باقی می ماند ما اكنون در كشور مستقل زند گی نمی كردیم از این لحاظ ما می توانیم تا حدودی در باره نتایج مثبت معاهده گلستان نیز بحث كنیم .››
4- ‹‹ در حال حاضر دولت آذربایجان ادعای متحد شدن مجدد آذربایجان شمالی و جنوبی(واقعی) رادارد و این ایده قابلیت ادامه حیات دارد.››
بی شك اگر كسی آشنایی چندانی با تاریخ و جغرافیای منطقه نداشته باشد تصور می کند كه حتما در روزگار گذشته منطقه وسیعی به نام آذربایجان در دو سوی رود ارس وجود داشته كه حكومتی مستقل داشته و بر سر آن بین دو كشور ایران و روسیه جنگ رخ داده و عاقبت دو كشور با انعقاد قرار دادی بنام گلستان با تقسیم آن سرزمین به دو قسمت شمالی و جنوبی موافقت نموده اند كه قسمت جنوبی آن در ایران و قسمت شمالی در مالكیت روسیه قرار گرفته و اكنون قسمت واقع شده در مالكیت روسیه ؛ استقلال خود را باز یافته و در تلاش برای استقلال قسمت جنوبی می باشند .
اما با مروری بر کتاب های تاریخی گذشته و حال (البته غیر روسی) می توان در یافت آن چه تبلیغات دولت باکو و گروه های تجزیه طلب ضد ایرانی به اصطلاح هویت خواه بر آن استوار است صرفا اوهامی است كه به منظور تحریف اندیشه ملی شیعیان آن سوی ارس ترویج می گردند چراكه مروجان این مطالب بی اساس به خوبی از پیشینه و هویت ایرانی مردم این جمهوری آگاهی دارند و از تمایل مردم آن سامان برای بازگشت به هویت ایرانی خود کاملا مطلع هستند.
تحریف تاریخ و ادعاهای جعلی در کتاب های درسی دولت باکو
بعد از فروپاشی شوروی و استقلال اران با نام جمهوری آذربایجان، جریانات ضد ایرانی با حضور شخصی به نام "ابو الفضل ایلچی بیگ" قدرت را به دست گرفتند و دیگر بار جریان ایران ستیزی درآن سامان شروع شد ودستمایه این تبلیغات و جریان، همان ایده های شرق شناسان شوروی پیشین با نگاه کمونیستی بود که سعی می کردند با هر ترفندی بین ملت بزرگ ایران و مردم شمال ارس خطوط پررنگی را ترسیم کنند تا علاقه ای به زندگی مشترک و دوستانه بین این ملت واحد جدا افتاده از هم ایجاد نشود.
در کتاب های درسی جمهوری آذربایجان، ادعا شده است، 500 سال قبل کشوری به نام آذربایجان !وجود داشته که اردبیل و تبریز هم جزو آن بودند وایرانیان از زمان کوروش(بزرگ) به این سرزمین تجاوز می کرده اند!!
در این کتاب ها مزدک، کمونیست دانسته شده و از ازدواج با محارم به عنوان یک سنت بابکی ، دفاع شده است، همچنین از دوره چنگیز و تیمور به عنوان دوران طلایی تاریخ یاد شده است.
در کتاب ها ی درسی دولت باکو به 9 استان ایران ادعای ارضی شده و حتی جالب این که مازندران و گیلان هم جزو آذربایجان محسوب شده اند!!!.
همچنین درکتاب های درسی و رسمی "هنر" در جمهوری آذربایجان همه هنر ایران، آذری فرض و تعریف شده و حتی شاعران پارسی گوی چون مثل خاقانی و نظامی گنجوی (که زاد گاهش روستای تا در تفرش است) و خواجه نصیرالدین طوسی نیز ترک تبار فرض شده اند.
نقشه ضد ایرانی که آذربایجان تاریخی ایران را تجزیه وجزو قلمرو حکومت باکو نشان می دهد
هویت ایرانی سرزمین های جدا شده در جریان قراردادهای ننگین گلستان و تركمنچای
مالكیت ایران بر سرزمین های جدا شده از كشور ایران بزرگ به موجب قرادادهای گلستان و تركمانچای مساله ای نیست كه بتوان آن را انكار نمود ؛ همان طور كه بر اساس اسناد تاریخی ملاحظه گردید اكثر شهرهایی كه توسط مورخان و جهانگردان معرفی شده اند به عنوان شهرهایی از یك اقلیم ایرانی از آنها نام برده شده است که بعدها به موجب عهدنامه گلستان در سال 1813 میلادی از ایران جدا گردیده اند .
در فصل سوم عهدنامه تحمیلی گلستان كه در سال 1813 م پس ازجنگ های دوره اول روسیه علیه ایران بین دو كشورمنعقد گردیده است چنین آمده است : ‹‹ اعلیحضرت قدر قدرت ، پادشاه اعظم كل ممالك ایران به جهت ثبوت دوستی و وفاقی كه به اعلیحضرت خورشید مرتبت امپراطور كل ممالك روسیه دارند به این صلحنامه به عوض خود و ولیعهد ان عظام تخت شاهانه ایران ، ولایات طالش را با خاكی كه الان در تصرف دولت روسیه است و تمامی داغستان و گرجستان و محال شوره گل و آچوق باشی و گروزیه و منگریل و آبخاز و تمامی اولكا و اراضی كه در میانه قفقاز و سرحدات معینه الحالیه بود و نیز آنچه از اراضی الی كنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالك ایمپریه روسیه می دانند .››
به موجب این فصل از عهد نامه گلستان مناطق عمده ای شامل گرجستان ،ولایات ساحلی دریای سیاه ،باكو، دربند ،شیروان،قره باغ ،شكی ، گنجه ،مغان و قسمت علیای طالش از ایران منتزع گردیده است .
همان طور كه از فصل سوم بر می آید مناطق مندرجه دراین قسمت جزء مملكت ایران محسوب می گردید كه از ایران جدا شده است دلیل این گفته این كه اگر امپراطوری قدرتمند روسیه در زمان انعقاد عهد نامه مناطق فوق را جزء خاك كشور ایران نمی دانست چه نیازی به انعقاد قرارداد و گرفتن تاییدیه مبنی برواگذاری این سرزمین ها از دولت تضعیف شده ایران آن زمان داشت ؟آیا این مطلب به تنهایی نمی تواند حاكی از ایرانی بودن سرزمین های فوق الذكر باشد ؟
مطلب دیگر این كه اگر انعقاد عهدنامه گلستان ،طبق ادعای دولت باکو به منظور تقسیم سرزمینی به نام آذربایجان به دوقسمت جنوبی و شمالی بوده كه قسمت جنوبی آن به ایران واگذار شده است چرا در این قرار داد به این موضوع اشاره نشده و اگرعهدنامه گلستان ، قرار دادی برای تقسیم خاك آذربایجان بین ایران و روسیه بوده چرا در این قرار داد هیچ اشاره ای به سهم ایران و حدود جغرافیایی این سهم خیالی نگردیده است؟
حدود تاریخی آذربایجان واقعی کجا است؟
تحریف مهمی که همواره توسط دشمنان ایران بدان دامن زده شده این است که نام سرزمین های جداشده از ایران را در راستای اهداف موهوم خود عوض کنند.بر همین اساس نام تاریخی و ثبت شده اران و شروان در سال 1918 به جمهوری آذربایجان تغییر داده شد، و با ترویج این نام امروزه نام غیر واقعی آذربایجان شمالی را ابداع کرده اند تا به زعم آنان به نتیجه منطقی اطلاق آذربایجان تاریخی به آذربایجان جنوبی و در نهایت هدف شوم تجزیه این منطقه تاریخی از ایران دامن بزنند.
این در حالی است که حدود و ثغور آذربایجان و ارّان (جمهوری کنونی آذربایجان) در متن های تاریخی به دو سرزمین متفاوت و جدای از هم اطلاق می گردند. به نحوی که حدود آذربایجان در این مراجع و کتاب ها هیچ گاه، بخشی از سرزمین های قفقاز دانسته نشده و به هیچ روی در گذشته های دور و نزدیک به سرزمین هایی که در شمال رود ارس واقع هستند "آذربایجان" گفته نشده است.
در منابع معتبر تاریخی و آراء جغرافیدانان و مورخان بزرگ یك مساله مشخص و مبرهن است و آن این كه سرزمین های شمال ارس تحت عنوان آلبانیای قفقاز یا اران و شروان غیر از آذربایجان بوده است و آذربایجان صرفا به سرزمین های جنوب ارس اطلاق می گردیده است .
اصطلاح آلبانیای قفقاز در نوشته های جغرافی نگاران مختلف به شكل های مختلف آمده است،مورخان و جغرافی نگاران یونانی و بیزانسی این سرزمین را آلبانیا ، جغرافی نگاران ارمنی نام این سرزمین را آغوان و آلران و جغرافی نگاران مسلمان نام آن را الران و اران نامیده اند .
"استرابون" مورخ و جغرافی نگار معروف چنین می نویسد : ‹‹ آلبانیا سر زمینی است كه از جنوب رشته كوه های قفقاز تا رود كر و از دریای کاسپین تا رود آلازان امتداد دارد و از جنوب سرزمین ماد آترو پاتن محدود است .››
از این نوشته یك نكته مسلم می گردد و آن این كه آلبانیای قفقاز عنوان آذربایگان (آذربایجان) نداشته و با آن نیز یكی نبوده است .
2-کتاب "البلدان"، از ابن فقیه ابوبکر احمد بن اسحاق همدانی که از جغرافی دانان مشهور بود و در 290ه ق، این کتاب را تالیف کرد. در ترجمه مختصر حسن مسعودی از البلدان از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ،سال 1349هجری خورشیدی، در صفحات 128 و 130 به طور آشکار و صریح آمده است:
"آذربایجان از یک سو رود ارس و از سوی دیگر مرز زنجان و حدود دیلمستان و طارم و گیلان را شامل می شود."
3-" اصطخری "كه از جهانگردان قرن های سوم و چهارم هجری قمری بود و در سال 346هجری قمری در گذشت به هنگام یاد كردن از آذربایجان و آران آن ها را جدا گانه نام می برد و در كتاب خود با موضوع المسالك و الممالك بخشی را با عنوان ‹‹ صورت ارمنیه ،اران و آذربیجان ››آورده است .او نیز همانند مورخان وجغرافی نگاران دیگر از قبیل مقدسی ،ابن حوقل و ابن فقیه اران را از آذربایجان جدا می داند و شهرهای آران را چنین می نامد ‹‹بیلقان، ورثان ،بردیج ، (برزنج)، شماخی ، شیروان ، آبخاز ، شابران ،قبله ، شكی ، گنجه ، شمكورا››
4- کتاب "صورة الارض"، نوشته ابن حوقل ابوالقاسم محمد بغدادی، منصوربن نوح سامانی که در نیمه اول سده چهارم هجری نگاشته شده است. ترجمه دکتر جعفر شعار از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران، سال 1345هجری خورشیدی. در صفحه 82کتاب در نقشه ای که از سرزمین های ارمنستان، آذربایجان و اران ارائه کرده است رود ارس را مرز میان آذربایجان و اران دانسته و می نویسد: "مرز ناحیه ی الران از طرف جنوب رودخانه ارس در ساحل آن شهر ورثان است. "و در صفحه 95، فروانروایان اران را تابعان امیران آذربایجان نوشته است.
5- در "نزهة القلوب" از حمدلله مستوفی به اهتمام دکتر دبیر سیاقی، تهران، 1336 هجری خورشیدی ، ص35، نام شهرهای آذربایجان چنین آمده است:
"تبریز، اوجان، طسوح، اردبیل، خلخال، دارمرزین، شاهرود، انار، مشکین آباد، ارجاق، اهر، تکلفه، خیاو ، درآورد، قلعه کهران، کلیبر، گیلان، فصلون، مردان قم، نوذر، خوی، سلماس، ارومیه، اشنویه، سراو(سراب)، میانج(میانه)، کومرود، مراقه، دهخوارقان، نیلان، مرند ، دزمارزنجان، زنور، آزلو، ماکو." ص 85 و 132
6- کتاب "احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم" به زبان عربی تالیف شمس الدین ابو عبدلله محمد بن احمد بن ابی بکر البناء البسار مقدسی (چون در بیت المقدس متولد شده به مقدسی شهرت یافته است)، تولد 345ه.ق. وفات 375 یا 381 ه. ق. ،سیاح و جغرافی نویس دوره سامانی، چاپ لندن، 1906میلادی، در صفحه 259 نوشته است:
"اران سرزمینی است جزیره مانند، میانه ی دریای خزر(کاسپین) و رود ارس که رودخانه ی نهرالملک (رود کورا) از طول آن را قطع می کند. مرکز آن بردعه و شهر های آن تفلیس، قلعه، خنان، گنجه، شمکو، بردبج، شماخی، شیروان، شابران، دربند، قبله شکی و ملازگرد (بلاش کرت)".
7- کتاب "المسالک والممالک". نوشته ی ابوالاسحاق ابراهیم اصطخری، به کوشش ایرج افشار، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1347 هجری خورشیدی ، در صفحه 176 آورده است: "میان آذربایجان و اران رودی است که آن را ارس گویند. آن چه در شمال و مغرب این دو رود نهاده است از "اران" و آن چه در سوی جنوب قرار گرفته است از اذربایجان است."
8- در کتاب "المعجم البلدان" نوشته شهاب الدین ابو عبدلله یاقوت ابن عبدالله حموی بغدادی، مشهور به یاقوت ابن عبدالله حموی، وفات 626ه ق، چاپ لایپزیک آمده است:
"اران اقلیمی است مشهور که هم مرز آذربایجان است و رود ارس میان آذربایجان و اران است." صفحه183
9- کتاب "تقویم البلدان"، در جغرافیا، اثر ابوالفداء اسماعیل ابن علی ابن محمود ابن عمر ابن شاهنشاه ابن عیوب، ملقب به عماد الدین، مورخ و جغرافیا دان (تولد دمشق 672 ه.ق. ؛ وفات 722ه.ق.).
در صفحه 376می نویسد:
"اران اقلیمی است مشهور که هم مرز آذربایجان است."
10-"یاقوت حموی" كه در قرن هفتم هجری قمری زندگی می كرده است در كتاب معجم البلدان در خصوص اران چنین نوشته است : "اران نامی است ایرانی ،دارای سرزمینی فراخ و شهرهای بسیار كه یكی از آنها جنزه است و این همان است كه مردم آن را گنجه گویند و بردعه و شمكور و بیلقان (از شهرهای دیگر اران است) و میان آذربایجان و اران رودی است كه آن را ارس گویند آنچه در شمال و مغرب این رود نهاده است از اران و آنچه در جنوب قرار گرفته از آذربایجان است" .
11- "برهان قاطع" نوشته محمد حسین بن خلف تبریزی متخلص به برهان، به اهتمام شادروان دکتر محمد معین. در جلد1، از چاپ دوم، سال 1361هجری خورشیدی، صفحه 96، در قرن یازدهم هجری قمری می نویسد: "ارس به فتح اول و ثانی و سکون سین بی نقطه، نام رودخانه ای است مشهور که از کنار تفلیس و ما بین آذربایجان و اران می گذرد."
12- " تاریخ عالم آرای عباسی"،نوشته اسکندر بیک منشی، که در روزگار صفویان می زیسته است. در صفحات 1 تا 16 از آذربایجان ،جداگانه نام برده است و از "شروان، اران و گرجستان" جداگانه یاد کرده است. او این کتاب را در 1308ه ق به پایان رسانیده است.
13- در همین رابطه "احمد کسروی" در کتاب "شهریاران گمنام" می نویسد: "...ندانسته ایم که برادران ارّانی ما که حکومت آزادی برای سرزمین خود برپا کرده و می خواستند نامی بر آنجا بگذارند، برای چه نام تاریخی و کهن خود را کنار نهاده، دست یغما به سوی آذربایجان دراز کرده اند و چه سودی را از این کار شگرف خود امیدوار بودند؟ با این امر، برادران ارّانی ما در آغاز زندگی ملی و آزاد خود، پشت پا به تاریخ گذشته ی سرزمینشان می زنند و این خود زیانی بزرگ است و آنگاه تاریخ چنین کار شگفت سراغ ندارد." ص 265، انتشارات امیرکبیر،1335هجری خورشیدی
14- استاد "بارتولد" دانشمند روس كه مدتی ازعمرش را در وزارت امور خارجه روسیه و خدمت در كارهای سیاسی گذراند به صراحت این نكته را اعتراف کرده كه نام و عنوان آذربایجان قفقاز تنها پس از انقلاب ( انقلاب بولشویکی روسیه در سال1917میلادی )به كار گرفته شده است.
هم چنین ایشان پیرامون علت گذاردن نام آذربایجان بر قفقاز چنین می نویسد : ‹‹ نام آذربایجان برای جمهوری آذربایجان از آن جهت انتخاب شد كه گمان می رفت با برقراری جمهوری آذربایجان ؛ آذربایجان ایران و جمهوری آذربایجان یكی شوند ».“Bartold v.v., Sochinenilia, Tom ,chast 1 .moskva,izdatolstvo vostachnoi literatury,) 1983,) str, .782
پیامد های تغییر نام اران و شروان تاریخی
اران و شروان تاریخی که از سال جدایی از ایران(1813 میلادی) به مدت 105 سال با نام persidesky یا منطقه ایرانی نشین نامیده می شد به يكباره در سال 1918 میلادی به نام يكي از بزرگ ترين و مهم ترين ولايات ايران نامگذاري شد که از همان آغاز شايبه توطئه چشمداشت به سرزمينهاي ايراني را براي انديشمندان دور اندیش ايراني به همراه داشت به گونهاي كه بلافاصله با واكنشهاي تند همراه با نگراني بزرگاني ميهندوست چون ملكالشعراي بهار و علامه دهخدا روبهرو شد.
اين بزرگان ایران دوست، در حالي كه دولتمردان آن روز ايران در خواب غفلت بودند، با هوشیاری و با آینده نگری صحیح در مقالههاي متعددي در روزنامههاي معروف آن عصر ایران همچون ((رعد»، «نوبهار» و «ايران» در فاصله سالهاي 1296 تا 1298 خورشيدي یاد آور می شدند که مصادره نام يكي از ولايات ايران{آذر بایجان} در آن سوي مرز و به منطقه ای که از نام دیگری در طول تاریخ بر خوردار بوده، در آينده تماميت ارضي آذربايجان واقعي به مرکزیت تبریز را در معرض تهديد جدي قرار خواهد داد و تاریخ برای ما اثبات کرد که این گونه نيز شد.
با تشكيل حزب فاشیستی پانتركيست با نام «كميته مساوات» در باكو، فعاليتهاي ضدايراني دولت باكو با حمايت دولت عثماني شكل جديدي به خود گرفت. با اين حال، سران اين حزب كه در آغاز فعالیت های خودبه دنبال يافتن جايگاهي منطقهاي بودند، با عوامفريبي كوشيدند نگراني ايرانيان را براي اطلاق نام جمهوري آذربايجان به اران و شروان تاریخی بيمورد نشان دهند.
اينگونه بود كه محمدامين رسولزاده، از سران كميته مساوات، در پاسخ به اعتراض ايرانيان در 90 سال پيش نوشته است:"... از ما چرا ظنين هستيد؟ بايد تصور كنيم چنين گمان كردهاند كه از گرفتن نام آذربايجان كه اسم يك ولايت ايران است، به مسماي آن [منظور آذربايجان واقعي در ايران] نيز ما چشم داريم ... دعوي مختاريت آذربايجان به هيچ وجه به جنوب ارس راجع نيست. باز بالفعل اين را اثبات ميكنيم ... "
(روزنامه ايران،شماره439ـتاريخ26ثور(اردیبهشت)1298خورشيدي)
رخدادهاي بعدي اما اين را نشان داد كه رهبران ضدايراني باكو از اين تغيير نام، تنها و تنها هدف توسعهطلبانه و جدايي آذربايجان واقعي از ایران را با نام جعلي و ساختگی آذربايجان جنوبي در سر ميپروراندهاند و درواقع به رغم ادعاهاي رسولزاده، پیش بینی های امثال دهخدا و ملک الشعرای بهار درست از آب در آمدو تاریخ اثبات کرد که آن ها:
)بالفعل اثبات كردند)كه با جعل نام آذربايجان به (مسماي آن){یعنی معنی و مفهوم تغییر نام آذر بایجان} نیز چشم داشتهاند.
پس از جا انداختن نام جعلی جمهوری آذربایجان در آن سوی مرز های ایران درسال های پس از 1918 میلادی،در مرحله بعدی تبیین و تبلیغ تئوری تجاوز کارانه و توسعه طلبانه «آذربایجان واحد» از سوی دشمنان ایران زمین مورد توجه جدی و سرمایه گذاری قدرت های بیگانه قرار گرفت.
آن ها با اجرای این طرح اهداف داخلی و خارجی متعددی را دنبال میکردند که بیشتر این اهداف هنوز هم دنبال می شوداز جمله:
1- جایگزین کردن احساسات ضد ایرانی به جای احساسات ضد روسی در بین مردم مناطق جدا شده از ایران و به ویژه مسلمانان قفقاز. کمونیستها (روس ها و کارگزاران آن ها در جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی) به شیوههای مختلف از جمله جعل و تحریف گسترده تاریخ، این فکر ساختگی را تبلیغ میکردند که طی قراردادهای گلستان و ترکمان چای «آذربایجان واحد!» بین تزارها و فارسها تقسیم شد و برای بهرهگیری و برخورداری مردم آذربایجان [واقعی در ایران] از مزایای زندگی کمونیستی و اشتراکی، باید آذربایجان ایران به آذربایجان شمالی (جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی) ملحق شود!
2- اجرای بخشی از استراتژی کلان روس ها جهت فراهم کردن زمینه نزدیک تر شدن قدم به قدم به آب های گرم خلیج فارس با تصرف و جدا سازی آذربایجان واقعی از خاک ایران.
3- ایجاد تغییرات فرهنگی در قفقاز و ایران شمالی به سود فرهنگ روس و بر ضد فرهنگ اسلامی و ایرانی . مانند مبارزه همه جانبه با زبان و واژگان فارسی ، نابودی مدارس دینی و پیشگیری شدید از ترویج معارف اسلامی و تربیت دین شناسان، تغییر الفبا و بیگانه کردن نسل جدید مسلمانان قفقاز از تاریخ و پیشینة فرهنگی و دینی ایرانی و اسلامی خود و هویت سازی دروغین برای آنان.
4- ایجاد گسست فرهنگی میان ایران و قفقاز و به خصوص میان ایران و مسلمانان آذری جدا شده از ایران که علی رغم جدایی جغرافیایی، از لحاظ مذهب، زبان، فرهنگ و پیشینه ادبی وتاریخی جزیی از ملت ایران محسوب میشدند و شاعران بزرگی مانند نظامی گنجوی و خاقانی شروانی در میان آن ها برخاسته است. نکته قابل تأسف این که در سایه تغییر الفبا و سیاستهای جدایی فرهنگی اعمال شده از سوی روس ها، امروز مردم ایران شمالی حتی توانایی روخوانی اشعار این بزرگان را که به زبان فارسی است ندارند!
5- مشغول کردن مقامات و مسوولان ایرانی به رفع خطر تجزیه مجدد ایران و به انفعال کشاندن آنان در قبال سرنوشت مردم ایران شمالی و باز پس گیری سر زمین های جدا شده از ایران.
6- استفاده از اندیشه «آذربایجان واحد!» والبته تجزیه ایران به عنوان اهرم فشار برای اخذ امتیازهای اقتصادی و سیاسی از ایران به ویژه در دوران جنگ سرد و رژیم پهلوی که حکومت ایران متکی به آمریکا بود.
سند زیر، یکی از صدها سند تاریخی مربوط به فعالیت های انجام شده توسط ضد ایرانیان آن سوی ارس برای تشکیل به اصطلاح آذربایجان واحد است که در کتاب«اسناد روابط ایران و شوروی در دوره رضاشاه / 1304 ـ 1318 هـ. ش» توسط سازمان اسناد ملی ایران به سال 1374 چاپ شده است.
این سند گزارش کنسولگری ایران در ایروان به اداره دوم سیاسی وزارت امور خارجه ایران است که در تاریخ 14 آذر 1305 هجری خورشیدی نوشته شده و در صفحات 12 و 13- کتاب ، متن این سند بدین قرار است:
اداره دویم سیاسی، سواد راپرت قنسولگری ایروان، 14 آذر 1305{ خورشیدی}، نمرة 1810
"از قرار اطلاع خصوصی که به این قنسولگری رسیده، چندی است در آذربایجان قفقاز کمیتهای تشکیل شده که مرام آن ها یکی نمودن آذربایجان ایران با آذربایجان قفقاز است. به عبارت اخری کمیتة مزبور در تحت این عنوان که چون اهالی آذربایجان ایران و قفقاز هر دو از طایفة مغول [؟!] بوده، قومیت و ملیت آنها یکی است و به کلی از ملت فارس مجزا میباشند. لذا میبایستی این دو قسمت باهم متحد گشته، یک حکومت جمهوری شوروی تشکیل دهند و برای نیل به این مقصود هم کمیتة مزبور مشغول عملیات شده، در هر یک از حکومتهای متحده قفقازیه مثل تفلیس، ارمنستان، نخجوان و غیره شعبه تشکیل داده، همه وقت مبلغین نیز با وجه به تبریز اعزام میدارند.
چندی قبل هم شخصی موسوم به "کریم کریم اف" را با یک نفر زن یهودیه و مقداری وجه برای تبلیغ به تبریز اعزام داشته بودند که مشارالیه چندین کرت به تبریز رفته و مراجعت کرده است. نظر به اهمیت موضوع حسب الوظیفه مراتب را به عرض رسانده..."
پیشینه تاریخی علائق بازگشت به مام میهن
با وجود تبلیغات فراوان و وارونه نمایی های تاریخ در آن سوی ارس گرایش مردمی به ویژه شیعیان آن سامان همواره رو به ایران بوده است و استنادات تاریخی زیادی در این علائق وجود داشته که چند نمونه آن در پی می آید:
1-پس از جنگ های ایران و روس ، شیعیان قفقاز همواره آرزو داشتنه اند به ایران بپیوندند و در جمع خانواده قدیم خویش زندگی كنند . به همین منظور در جریان نهضت مشروطیت در ایران شور و شعفی فوق العاده ابراز داشتند ؛ متفكران ،شاعران و نویسندگان قفقازی گرایشی فراوان نسبت به مشروطیت از خود نشان دادند و حتی گروهی از رزمندگان پای در میدان نبرد گذاردند و با مستبدان به پیكار برخاستند كه متاسفانه با شكست نهضت مشروطیت آرزوی آنان در خصوص پیوستن مجدد به ایران بر آورده نشد.
2-در طی جنگ جهانی اول(1918-1914) ، مردم نخجوان با امضاء ده ها هزار نفری طوماری از ایران خواستند كه نخجوان به ایران ملحق گردد كه متاسفانه با کارشکنی انگلیس از طرح این موضوع توسط دولت وقت ایران در مجمع سران کشور های جهان جلو گیری شد. این مورد نشان دهنده تجربه تاریخ زندگی اهالی آن دیار در سایه حكومت ایران قبل از اشغال روسیه می باشد.
3-در فاصله سقوط نظام امپراتوري روسيه و استقرار نظام جديد كمونيستي، و به ویژه با وعده لنین مبنی بر الغای قرار دادهای استعماری دوره تزاری (از جمله قرار دادهای گلستان و ترکمان چای) فرصت تاریخی براي بازگشت ایران شمالی به میهن عزیز ما فراهم آمد، ولي در غفلت سران بيكفايت قاجار براي بازپسگيري اين منطقه، اين ميدان، عرصه تاخت و تاز امپراتوری عثماني قرار گرفت و گروهي از انديشمندان و آزادي خواهان قفقازي، با حمايت و پشتيباني قدرتهاي منطقهاي، حكومتي با نام جمهوري آذربايجان در منطقه اران و شروان تاريخي راهاندازي كردند.
4-در سال 1918 میلادی (1297هجری خورشیدی) هنگامی كه عمر حكومت تزاری پایان یافت و حكومتی با نام جمهوری مستقل آذربایجان در ایالت آران وشروان تشكیل شد زمانی كه گروهی از تهران برای پی ریزی روابط روانه باكو شدند بسیاری از دولتمردان و چهره های متنفذ جمهوری نو پا پیشنهاد كردند كه این كشور به صورت كنفدراسیون در تركیب جغرافیای سیاسی ایران قرار گیرد كه متاسفانه در آن مقطع عملی نشد..
5-فرصت تاريخي دیگر بازپسگيري سرزمينهاي آن سوي ارس به مام ميهن، در آستانه فروپاشي شوروي سابق در ژانويه 1991میلادی بود كه متأسفانه این بار هم ايرانيان از اين فرصت تاريخي استفاده نكردند؛ واقعه معروف 31 دسامبر 1990میلادی و سرازیر شدن مسلمانان آذری از آن سوی ارس به سوی مرزهای ایران ، تبلور آرزوی تاریخی مردم مظلوم ایران شمالی بود . ایرانی تبار های های آن سوی ارس گروه گروه در کنار مرزهای ایران وکرانه ارس تجمع کرده و با شعار های الله اکبر ، لا اله الا الله همبستگی خود را با ایرانی ها ابراز داشتند . صدها تن از عاشقان ایران بی واهمه خود را به امواج سرد ارس می زدند تا بوسه بر خاک ایران بزنند و با برادران دینی خود در این سوی ارس هم آغوش شوند فرصتی بسیار مهم که متاسفانه جدی گرفته نشد.....
سخن پایانی
سخن پایانی این که آذربایجان به عنوان سر ایران و قفقاز به عنوان تاج ایران در طول تاریخ همواره نقشی سترگ در حفاظت و بقای هویت و ملیت و مذهب ایران زمین در بر داشته اند و آگاهی کامل و دفاع به موقع از هویت و یاد آوری پیشینه واقعی تاریخی منطقه می تواند دشمنان ایران را در ایفای توطئه های تجزیه طلبانه خود و اربابانشان مایوس نماید.
آذري هاي ايراني که از ميان آنها مردان بزرگي مانند شيخ محمد خياباني، ثقه الاسلام، ستارخان،باقر خان، شهيد باکري و … برخاسته و تا پاي جان از اسلام و تماميت ارضي ايران و آزادي آن دفاع کرده اند، مي توانند نزدیکی هرچه بیشترايراني تباران آن سوي ارس را که تا 196 سال پيش شهروندان ايران بودند، با ایران قدرتمند موجب شوند.
با وجود تلاش روس ها در ادوار مختلف جهت حذف و تحریف آثار تاریخی تمدن ایرانی و به فراموشی سپردن هویت ایرانی آن سامان که این تلاش ها حتی بعد از استقلال از اتحاد جماهیرشوروی نیز ادامه یافته هنوز می توان آثاری از هویت و فرهنگ و حتی معماری ایرانی را در آن سامان مشاهده نمود. از همان زمان جدايي ، حرکت ايران گرايانه آن مردم در ادبيات و شعر شاعران آن سو و اين سوي ارس انعکاس داشته است . اين حرکت در ادبيات و آثار نخبگان آذري ايراني نيز انعکاس داشته است . چنان که در اشعار مرحوم استاد شهريار نيز ابيات فراواني در توصيف قفقاز و باکو ، پيوستن سرزمین های جدا شده به ايران ،و درباره دعوت از مردم غيور قفقاز براي قيام عليه کفر و استبداد وجود دارد . متاسفانه اين حرکت فقط در ادبيات و کتاب هاي تحقيقي و تاريخي بازتاب و بروز داشته و به صورت يک حرکت عملي و اجتماعي فرصت ظهور نيافته است.با این حال پس از تبلیغات همسایه شمالی علیه ایران مردم ایران طرح ابطال قرارداد استعماری گلستان را مطرح کردند و آشکارابه هم میهنان آن سوی رود ارس این چنین پیام دادند :
"آذری هم وطن نرمیز باکی دا , نخجواندا , شیرواندا , گنجه , دربند , قره باغ یا شیانتار بیر زمان قرارداد گلستان 99 یاشی بیز تحمیل اولمشدی , کوتاردی وبیر قرن گچیب , الان اوزمان گلیب که گیند قدیم زمان نار کمین باهم اوز وطنیمیز ایراندا بیربیر یمیزین یانوندا اولاخ و قدیم حد و حدود استعماری مرزلر گوتراخ بیزیم گجا سرزمین گوزلری یولدا و منتظردی بیزیم اوشاقلار هر دیلینن هر فرهنگ و هر دینین بیر بیرن یتیش سین . عزیز وطنمیز گوزلری یولدا . "
( هم میهنان آذری زبان ساکن باکو , نخجوان , شیروان , گنجه , دربند , قره باغ و . . . پس از اتمام قرارداد تحمیلی 99 ساله گلستان و دوری این یک قرن گذشته اکنون زمان آن فرا رسیده است که باردیگر همچون گذشته در میهن خود یعنی ایران در کنار یکدیگر باشیم و مرزهای استعماری گذشته را برداریم . سرزمین کهن ما در انتظار پیوند دگرباره فرزندان هم کیش و هم فرهنگ خود است. وطن ما چشم به راه شماست . )
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر