هزاران سال قدمت تاریخی نشتیفان و تمدن کهن آن
۱۳۸۸ آذر ۲۰, جمعه
زندگی نامه ی پوران
فرح دخت عباس طالقانی (پوران) خواهرزاده روح بخش خواننده سر شناس اواخر دهه ۱۳۲۰ و اوایل دهه 30 است و به واسطه او جذب خوانندگی شد. او ابتدا با نام بانوی ناشناس و سپس با شهرت همسر اولش (عباس شاپوری) با نام بانو شاپوری و سرانجام با عنوان پوران به کارش ادامه داد. او موسیقی را از شاگردی استاد شاپوری شروع کرد. پوران فعالیت در سینما از ۱۳۳۹ آغاز کرد، برخی از فیلم هایی که او در آن ها نقش آفرینی کرده عبارتند از: ستارگان می درخشند، عمو نوروز، طلای سفید، گرگهای گرسنه، لاله آتشین، آقای قرن بیستم، اشکها ولبخندها، دنیای پول، حاتم طائی، گدایان تهران و توفان بر فراز پاترا همسر دوم پوران آقای روشن زاده بود که ایشان و آقای بهمنش از بهترین مفسران ورزشی ایران بودند، پوران از ایشان دارای 2 فرزند به نام های امید و آرزو شد. مشهورترین ترانه بهاری را او خواند. شاید هم معروف ترین ترانه نوروزی را. گل اومد، بهاراومد، من ازتو دورم... 15 نوروز ایران، با ترانه او آغاز شد و یا ادامه یافت: 41 تا 56. برای یک دهه کامل و شاید هم بیشتر، بی رقیب ترین خواننده شاد ایران- به سبک خود - بود. در سال های غمگین پس از 28 مرداد، اگر با مرا ببوس می گریستند، با صدای پوران از غم فاصله می گرفتند. پوران در دهه 1330 مشهورترین خواننده روز ایران شد و در دهه 40 نیز این شهرت را برای خود حفظ کرد. او این راه بلند را خیلی کوتاه طی کرد. از سال 1330 خواند و از سال 1331 با نام مستعار بانو ناشناس وارد رادیو ایران شد. بخت و استعداد خود را در چند فیلم هم آزمایش کرد، از جمله فیلم اول هیکل. بدرستی، کس ندانست چرا از شوهرش شاپوری ویلونیستی که آهنگساز ترانه های او نیز بود جدا شد، اما با روشن زاده تا آخرین لحظات مرگ ناگهانی اش ماند کمتر می شد حدس زد پوران روزی از فیلتر تنگ برنامه گل ها نیز عبور کند و صدایش برای گلها ضبط شود، که شد! آنها که دستی توانا در ترانه سرائی و آهنگسازی داشتند و دارند، هرکجا از خاطرات خود گفته و نوشته اند، وقتی به پوران رسیده اند بدون لحظه ای تردید از استعداد کم نظیر او برای اجرای تصنیف و ترانه، گوش تیز او برای گرفتن سیلاب های ترانه و آهنگ و آشنائی کامل او به ضربآهنگ ها یاد کرده اند. ریتم را خوب می شناخت و استادانه نیز مراعات می کرد. از او که در آغاز دهه 60 گرفتار بیماری بی درمان سرطان شد و برای بستن چشم بر جهان، خود را به ایران رساند تا در وطن به خاک سپرده شود، اجرای ترانه های بسیاری باقی مانده است، اما حیف است اگر از ترانه ای یاد نشود که می گویند تا آخرین دورانی که هنوز می توانست زمزمه کند، هرگاه می شد و می خواست آن را با نفسی که بیرون می آمد و کوتاه بود زمزمه می کرد: چشمای من میل به گریه داره می خواد بباره دل نمی دونی که چه حالی داره چه حالی داره غصه بجز گریه دوا نداره خدا نداره ... هرچی تو دنیا غمه مال منه روزی هزاربار دل من میشکنه دل دیگه او طاقتا رو نداره خدا، نداره پشت سرهم داره بد می آره خدا می آره از این اجرا، می گویند ضبطی وجود دارد که پوران دیگر نفس خواندن بلند آن را ندارد، اما چنان مسلط آن را می خواند که به گله ای آهنگین می ماند. پوران در سال 1369 زمانی که برای دیدن نوه اش به ایران آمده بود به علت ابتلا به بیماری سرطان درگذشت و در امام زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر