باورتان می شود؟ خانواده های ایرانی فقط روزی ۱۵ دقیقه با هم صحبت می کنند. مدیر کل دفتر امور آسیب دیدگان اجتماعی بهزیستی کشور با بیان این مطلب به خبرگزاری فارس گفت: آسیب های اجتماعی واقعیت تلخ جامعه ماست.
این در حالی است که تحکیم بنیان خانواده در اصل ۱۰ قانون اساسی، جایگاه خاصی دارد. اما باوجود این تاکید، آمارها نشان می دهد که ازدواج در ۶ ماه سال ۸۸ در مقایسه با همین زمان در سال ۸۷، ۲/۴ درصد رشد منفی داشته است و طلاق هم در ۶ ماه اول سال ۸۸ در مقایسه با همین زمان در سال گذشته ۳/۱۶ درصد رشد را نشان می دهد.
این واقعیت ها بیانگر آن است که فرهنگ گفت وگو در خانواده ها روبه کاهش است. جای تعجب است که نرخ تورم هر سه ماه یک بار اعلام اما شاخص های اجتماعی دیر به دیر اعلام می شود و گاهی توسعه عمرانی و افزایش تعداد خیابان های ما از توسعه اجتماعی مهم تر هستند.
در واقع درست است که در بیان علت افزایش آمار طلاق در جامعه، می توان به کم اهمیت شدن فرهنگ گفت وگو در خانواده ها به عنوان یک مولفه مهم اشاره کرد، اما کاهش زمان گفت وگو در خانواده ها تبعات دیگری هم در زندگی خانوادگی دارد که عوارض اجتماعی آن بسیار زیاد است. واقعیت این است که گفت وگوهای خانوادگی باعث حفظ سلامت خانواده می شود.
«مهرداد محسنی» دانشجوی رشته جامعه شناسی از مصاحبت فرزندان با والدین به عنوان یک ضرورت یاد می کند و می گوید: از کودکی تا دوران نوجوانی به شدت نیاز داریم که پدر و مادرها به ما توجه کنند. در واقع هرچه کودک با والدین خود بیشتر ارتباط برقرار کند به همان نسبت بیشتر احساس امنیت می کند.
وی با بیان این مطلب که وابستگی او به مادرش بیشتر است می گوید: علت وابستگی به مادرم، این است که پدرم به دلیل گرفتاری های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، فرصت گفت گو با من را نداشته و ندارد.
به عبارت دیگر پدرم را به دلیل همین نوع گرفتاری ها خیلی کم می دیدم و این خلاء از نظر عاطفی بین من و پدرم فاصله ایجاد کرده و گفت وگو با پدرم به صورت یک آرزو بعد از ۲۹ سال در دلم باقی مانده است.
بنابراین طبیعی است که من به مادرم بیشتر وابسته باشم و حال اگرچه پدرم نسبت به من محبت می ورزد، اما ای کاش این مهر از کودکی در وجود من نهادینه می شد.«محمود حسن زاده» دبیر بازنشسته نیز با تاکید بر نقش پدر و مادر بر رشد شخصیت عقلی و عاطفی کودکان می گوید: وقتی بچه ها از مهر و محبت پدر و مادرها به دلیل گرفتاری هایی که آنان دارند، برخوردار نمی شوند، نتیجه اش ممکن است بی عاطفگی باشد و این افراد بی عاطفه در جامعه مشکل ساز خواهند شد.
دغدغه معیشت
وقتی بحث کوتاه شدن زمان گفت وگو در خانواده ها مطرح می شود برخی آن را از عوارض و تبعات زندگی شهری می دانند و چنین استدلال می کنند که چون در زندگی شهری زن و شوهر، هر دو ممکن است شاغل باشند و تمام وقت آنان صرف تامین معیشت شود، نباید از آن ها انتظار داشت که به همه امور زندگی برسند. به عبارت دیگر برای زن و شوهر به دلیل شاغل بودن به طور طبیعی وقت زیادی برای گفت وگوهای خانوادگی باقی نمی ماند.
«مجید داورپناه» اقتصاددان و مدرس دانشگاه در این باره می گوید: بعد از انقلاب صنعتی، بحث اوقات فراغت در کشورهای صنعتی مطرح شد. هدف از تعریف اوقات فراغت این بود که خانواده ها در زمان فارغ شدن از کار، فرصت تفریح، گردش و پرداختن به امور زندگی بهتر را داشته باشند تا در زندگی به آرامش نسبی برسند.
وی توضیح می دهد: در واقع اگر زمان کار در کشورهای صنعتی کم شد، به این دلیل بود که افراد باید بعد از انجام کار طاقت فرسا و خستگی، فرصت داشته باشند تا در کنار خانواده خود به امور زندگی بهتر بپردازند.
«داورپناه» می گوید: بدون تردید در کشورهایی که تورم و رکود وجود دارد خانواده ها بیشتر وقت خود را صرف کار چند شیفته برای تامین معیشت می کنند و طبیعی است که فرصت گفت وگو در خانواده ها کم شود. اما دولت ها باید تمهیداتی ببینند و به گونه ای برنامه ریزی کنند تا درصد بالایی از مردم زیر خط فقر قرار نگیرند و چنان نباشد که بزرگ ترین دغدغه خانواده ها تامین معیشت آن ها باشد و با چند شیفت کاری هم زندگی آنان تامین نشود.
وی تاکید می کند: در واقع وقتی درصد زیادی از مردم در جامعه گرفتار تامین معیشت خود هستند، فرصت تعامل و گفت وگو بین اعضای خانواده ها به حداقل خواهد رسید و هرچه این فرصت گفت وگو و با هم بودن از خانواده ها بیشتر گرفته شود به همان میزان ناهنجاری ها و آسیب های اجتماعی در جامعه افزایش خواهد یافت.
بنابراین دولت باید به گونه ای برنامه ریزی کند که مردم در چنگ تورم گرفتار نشوند و دغدغه تامین معیشت بیش از حد مردم را آزار ندهد و به دلیل کاهش زمان گفت وگوهای سازنده بین اعضاء خانواده ها، نسل آینده و جامعه دچار خسران جبران ناپذیر نشود.
دور، دور و دورتر
گفت وگو و تعامل در زندگی خانوادگی نقش بسیار موثری در شناخت استعداد و شکوفایی آنها و حل مشکلات زندگی دارد. حال به هر دلیلی که این سیکل بسته شود، روند زندگی و کمال طلبی و رسیدن به اهداف متعالی در زندگی زن و شوهری دچار اختلال خواهد شد.
دکتر «احراری» روان شناس با بیان این مطلب می گوید: وقتی فرصت گفت وگو در خانواده ها به شکل چشم گیری کاهش می یابد و به ۱۵ تا ۲۰ دقیقه در شبانه روز می رسد، هر روز فاصله بین اعضای خانواده ها بیشتر خواهد شد و کم کم وضعیت به شکلی پیش خواهد رفت که زن و شوهر احساس می کنند حرف یکدیگر را متوجه نمی شوند؛ چون تعامل مناسبی بین آن ها وجود ندارد.
وی توضیح می دهد: در واقع وقتی تعامل در زندگی کم می شود، زندگی ها شکل نباتی به خود می گیرد و خانواده ها فرصت خوب دیدن نکات مثبت را ندارند و نکات منفی زندگی را هم بدون جهت برجسته می کنند. در خانواده هایی که گفت وگو و تعامل ها کم است، زنان به مرور دچار افسردگی می شوند و مردها به سمت پرخاشگری پیش می روند و زنان چون فرصت گفت وگو در خانواده را پیدا نمی کنند، گرایش به ارتباط با خانواده خود و فامیل خویش پیدا می کنند و در مردان هم گرایش به دوستانشان به وجود خواهد آمد.دکتر «احراری» می گوید: در واقع وقتی فرصت گفت وگو در خانواده ها کاهش می یابد باید شاهد بزهکاری، ناهنجاری و آسیب های اجتماعی در جامعه باشیم.
ترس از جامعه
«محسن دادگر» کارشناس ارشد رشته جامعه شناسی درباره تبعات کاهش فرصت گفت و گو بین اعضای خانواده ها می گوید: هر کودکی نیاز به مهر، محبت و عشق والدین خود دارد. در واقع وقتی یک کودک در آغوش مهر ومحبت والدین بزرگ می شود، در زندگی گروهی و کار جمعی انعطاف های لازم را خواهد داشت.
به عبارت دیگر یک کودک زمانی که پدر و مادر خود را در کنارش می بیند، احساس امنیت می کند و این احساس امنیت برای کودک آرامش خاطر می آورد و این احساس امنیت در شکل گیری شخصیت اجتماعی کودک تاثیرگذار است. اما کودکی که پدر و مادر را در کنار خود نمی بیند، همواره احساس ترس و واهمه دارد و وقتی که بزرگ شد، همان ترس و دلهره را با خود به جامعه می برد.
وی می گوید: به عنوان مثال اغلب کودکانی که پدر و مادر خود را در دوران کودکی به هر دلیل از دست می دهند و از مهر و محبت و عشق والدین بهره نمی گیرند در روابط اجتماعی با چالش های مختلفی رو به رو می شوند. هم چنین کودکانی که والدین آن ها به دلیل مشغله زیاد و فعالیت های اجتماعی و اقتصادی، فرصت گفت و گو با آنان را ندارند، در کارهای جمعی دچار مشکل می شوند و در کل این کودکان وقتی بزرگ می شوند و در گروه های اجتماعی قرار می گیرند به دلیل خلاء مهر و محبتی که در آن ها وجود دارد، دارای روحیه همبستگی و انسجام کار گروهی مطلوب نیستند، در واقع فرآیند جامعه پذیری زمانی خوب شکل می گیرد که برای این فرآیند در خانواده ها فرصت های مناسب گفتمان جمعی به وجود آید.
زندگی سالم
همان طور که می گویند عقل سالم در بدن سالم است. فرد سالم هم در یک خانواده سالم رشد خواهد کرد و از افراد سالم، جامعه سالم شکل می گیرد و خانواده ای سالم است که برای سالم شدن برنامه دارد و فرصت های مناسبی را برای تامل در زندگی خانوادگی خود به وجود می آورد. در چنین خانواده ای پدر و مادرها در کنار فرزندان خود مسائل و مشکلات زندگی را بررسی می کنند. نقاط قوت یکدیگر را می شناسند و برای برطرف کردن نقاط ضعف برنامه ریزی می کنند تا بهبود کیفیت در زندگی آنان ایجاد شود.
دکتر «محمد کاظم وحید» عضو انستیتو روان شناسی تهران بر این عقیده است که در یک خانواده سالم، ساختار و عملکردها مشخص است و اعضای خانواده دارای جایگاه مناسبی هستند و هرکس وظایف خود را می شناسد و مسئولیت هر یک از اعضای خانواده تعریف شده است. در چنین کانونی اعضای خانواده از نظر عاطفی، اجتماعی، اقتصادی، روانی و جمعی رشد می کنند و با کمک یکدیگر به سوی اهداف اساسی گام برمی دارند و ابراز محبت اعضای خانواده به یکدیگر در یک فضای امن صورت می گیرد.
وی می گوید: در واقع فرآیند ارتباطات در یک خانواده سالم مطلوب است و همه اعضای خانواده با فرصت هایی که برای آنان برای در کنار یکدیگر بودن به وجود می آید از ظرفیت هایی که دارند استفاده می کنند.
دکتر «احمد کاظمی» صاحب نظر در رشته ارتباطات انسانی نیز در این باره می گوید: در یک خانواده سالم تمام ارتباطات و تعاملات برای استفاده حداکثری از استعدادها و توانایی هاست. در واقع خانواده ای را می توان خوشبخت دید که در آن خانواده فرصت های مناسبی برای گفت و گو در کانون خانواده به وجود آید.
وی می گوید: وقتی بحث مهر، محبت، عشق ، صمیمیت ، صفا و اعتماد به نفس در یک خانواده مطرح می شود، این مفاهیم زمانی در وجود اعضای خانواده نهادینه می شود که برای اعضای آن خانواده، فرصت رو در رو قرار گرفتن به وجود آید.
در واقع وقتی بحث سعه صدر، احترام به عقاید یکدیگر در زندگی مطرح می شود این مفاهیم باید در فرهنگ خانوادگی با گفتمان های خانوادگی شکل بگیرد.
وی می افزاید: درست است که چند شیفته کار کردن،معضلات زندگی شهری، عضویت در انجمن ها و گروه های مختلف صنفی و نشست و گردش با دوستان، غرق شدن در برنامه های اینترنتی و ماهواره ای و سایر موارد دیگر ممکن است فرصت ها را از خانواده ها بگیرد اما کسانی در زندگی به کمال می رسند و می توانند از منابع و امکانات خود به درستی استفاده کنند که برای زندگی خود برنامه دارند و از مدیریت زمان بهره می گیرند.
چنان که، دکتر «مری زسویک» در کتاب نگاهی گذرا به دوران کودکی می نویسد: بعضی از والدین به دلیل مشغله کاری به مدت طولانی در بیرون از منزل کار می کنند و از نظر عاطفی در کنار فرزندان خود حضور ندارند و زمانی که به منزل برمی گردند به دلیل خستگی و کم حوصلگی، فرصت گفت و گو با فرزندان خود را از دست می دهند و گاهی هم والدین به دلیل گرفتار شدن به اعتیاد دچار مشکل می شوند،بعضی مواقع هم پدر و مادرها در اهداف و علاقه های خود چنان غرق می شوند که دچار خودشیفتگی می شوند و فقط در راستای ارضای نیازهای خود حرکت می کنند.
برخی مواقع هم زن و شوهرها به دلیل اختلاف ها، گرفتار می شوند. ولی زندگی سالم زمانی ممکن است که فرهنگ گفتمان در خانواده ها شکل بگیرد و هر مانعی در این مسیر با مدیریت زمان حل شود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر