به نوشتهی کتابهای تاریخ پس از ورود اسلام به ایران، گروهی از ایرانیان زرتشتی به هندوستان کوچیدند (و باید به یاد داشت که کشوری به نام پاکستان موجودیتی است که بیش از ۵۰ سال از ایجاد آن نمیگذرد). این ایرانیان در هندوستان به نام «پارسی» شناخته میشوند و امروزه در کراچی و نیز مومبای (بمبئی سابق) ساکن هستند. یکی از کتابهایی که دربارهی این مهاجرت نوشته شده داستانی است به نام «قصهی سنجان».
دکتر ژاله آموزگار، استاد دانشگاه تهران، در معرفی قصهی سنجان چنین مینویسد:
داستان منظومی از مهاجرت زردشتیان خراسان به هند است و در آن از حوادثی كه در جریان این سفر پرمخاطره پیش آمده گفتگو میكند و جریانات مختلف چون قحطی، گرسنگی، طوفان در دریا، نذر برای نشاندن «آتش بهرام» و بعد جنگ با «محمود» و هماوردی «اردشیر»، سردار زردشتيان، با «آلپ خان»، رئیس گروه محمود و غیره به نظم كشیده شده است.
مولف آن بهمن پسر كیقباد است كه آن را در سال ۹۶۹ یزدگردی (برابر با 1008 هجری و ۱۶۰۱ میلادی) به پايان رسانده است. در «روايات داراب هرمزديار» آمده و اخیرا با ترجمه انگلیسی و گجراتی در هند منتشر شده است.
نمونهای از آن:
چو كشتی ره به دريا دركشيده ------------------ در آنجا آفت طوفان رسیده
همه دستور دین حیران بماندند ------------------ در آن ورطه چو سرگردان بماندند
به درگاه خدا رخ زار سودند ------------------- به پا استاده زاریها نمودند
كه ای دانا تو یاری ده بدين کار -------------- از این سختی رهان ما را به یک بار
سنجان یا سنگان نام شهری بوده در خراسان بزرگ یا بخش کوهستان آن (که قُهستان نیز نامیده شده و جنوب استان خراسان امروزی است). در فرهنگ دهخدا سنجان را در نزدیکی مرو گفته:
سنجان: معرب سنگان. قریهای بود بر دروازهی شهر مرو که آنرا «ورسنگان» میگفتند. (فرهنگ فارسی معین). قریهای است نزدیک دروازهی شهر مرو و یکی از دروازههای این شهر به این نام موسوم است. (معجم البلدان).
اما در درآیهی «شاه سنجان» آمده که: قریهای است موسوم به سنگان (سنگان پایین) و هم در نزدیکیهای تربت حیدریه نیز قریهای است موسوم به سنگان (سنگان بالا).
در پایگاه «تاریخ خواف» چنین میخوانیم:
واژه سنجان معرب سنگان است. حمدالله مستوفی در «نزهة القلوب» این محل را به نام سنجان يا سنگان از قصبات و توابع خواف معرفی میكند و در گویش محلی اهالی خواف این نام را سنگون و سنگويه به كسر اول تلفظ میكنند. مقدسی آبادیهای هم نام این محل رادر مرو و رجاب سنجان خوانده است. و استفری جزء بلاد نيشابور از سنگان ياد كرده است. هم چنین در ۵ کیلومتری اراک شهری به نام سنجان وجود دارد كه قبلأ سنگان بوده و با ورود اعراب به سنجان تغییر میكند. قویترين اعتبار در نامیدن محل به سنگان وجود معادن عظیم سنگ آهن در محل است كه نام خود را به قصبه و شهر داده است كه ابتدا سنگاهن و كم كم به صورت سنگان درآمده است. شناسایی این معادن به قول «حافط ابرو» به ۶۰۰ تا۷۰۰ سال پیش میرسد.
این ایرانیان زرتشتی چند سال پس از فروافتادن و سقوط یزدگرد سوم ساسانی و گسترش اسلام در ایران، از شهر سنگان خارج شده و پس از تحمل سختیهای فراوان به بندر هرمز میروند که گویا در نزدیکی بوشهر امروز بوده است و یا شاید در جنوب استان کرمان و در منطقهی میناب استان هرمزگان. در آنجا پانزده سال زندگی میکنند و باز شرایط برایشان سخت میشود و مجبور میشوند از آنجا هم کوچ کنند. این بار به کشتی درنشسته و به سوی هندوستان میروند که از زمانهای دور دوست ایران بوده و بازرگانان ایرانی در آنجا به تجارت میپرداختهاند. پس از طوفان و سفر سخت دریایی بالاخره به ساحل هندوستان (گجرات) میرسند و پس از ماجراهایی اجازه مییابند در آنجا ساکن شوند و آتش مقدس خود (آذر بهرام) را در آنجا مینشاند. شهری را که در هندوستان بنا میکنند به یاد شهر اصلی خود سنگان یا سنجان میخوانند. پس از آن نیز گروهی از ایرانیان زرتشتی از شهر ساری در طبرستان به هندوستان میروند و شهری در آنجا بنا میکنند که «نوساری» (Navsari) خوانده میشوند. با این که این داستان در سدهی هفتم یا هشم میلادی/یکم و دوم خورشیدی اتفاق افتاده اما «قصهی سنجان» در سدهی هفدهم میلادی/یازدهم خورشیدی به نظم درآمده است و پیشتر حالت شفاهی داشته و سینه به سینه نقل میشده است.
ترجمهی کامل انگلیسی این داستان را میتوانید در این نشانی بخوانید. قصهی سنجان
این ایرانیان در آنجا ساکن شده و در جامعهی هند ادغام میشوند. با ورود استعمار بریتانیا به هندوستان این گروه نیز رشد کردند و یکی از معروفترین و موفقترین آنان «جمشیدجی تاتا» است که «گروه صنعتی تاتا» را بنا گذاشت و بزرگترین کارخانهی پولادسازی هند به آنان تعلق دارد. یکی دیگر از این پارسیان هند، خوانندهی معروف و بنیانگذار گروه کویین است به نام «فردی مرکوری» (Freddie Mercury) که در اصل نام پارسیاش «فرخ بُلسارا» بود و در نوجوانی به انگلستان رفت. یکی دیگر از این پارسیان هند نویسندهی موفق کانادایی است به نام «رویینتن میستری» که از جوانی به کانادا آمده و بیشتر داستانهایش دربارهی جامعهی پارسیان مومبای (بمبئی) است از جمله نخستین اثر او به نام «باغ فیروزشاه» (Firozshah Baag).
داستان سنجان برای پارسیان هند به صورت بخشی از کیستی و هویت آنان است و جمشیدجی تاتا بسیار علاقه داشت که در آن حوالی کاوشهای باستانشناختی انجام شود تا اطلاعات بیشتری از این مهاجرت به دست آید. ن.ک. جمشیدجی تاتا و داستان سنجان
هم چنین نگاه کنید به خلاصهای از داستان و نقش پارسیان در هند در پایگاه آریامن.
نوشتهای به نام «شیر هندی و شکر پارسی» دربارهی نقش پارسیان در هند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر