واحد پژوهش ايرانشناسي گروه تاريخ افراز در پاييز امسال اقدام به برگزاري نشست هايي براي آشنايي با زبان و خط هاي باستاني ايران كرد.
در نشست يكم مباحث كلي درباره زبانها و زبانشناسي و خانواده زبانهاي جهان مطرح شد.
همچنانكه ميدانيم بزرگترين خانواده زبانهاي جهان، زبانهاي هندو اروپايي و يا آريايي است. خانواده اي كه امروزه در هر 5 قاره پراكنده شده و چه از نظر پراكندگي در ميان كشورها و قاره ها و چه از نظر جمعيت سخنوران (متكلمين) بزرگترين خانواده است.
همه اروپا در چيرگي زبانهاي اروپايي است كه شاخه از زبانهاي آريايي به شمار مي آيد. در آسيا زبانهاي هندي و ايراني ميليونها سخنور دارند و به دليل استعمار دولت هاي اروپايي در چند سده گذشته، همه قاره آمريكا و اقيانوسيه و همچنين بخش بزرگي از آفريقا به زير چيرگي زبان هاي اروپايي رفته است.
ديگر خانواده هاي بزرگ عبارتند از خانواده زبان هاي سامي (عربي و عبري) و خانواده زبان هاي اورال – آلتايي (تركي و مغولي). كه اگرچه ميليونها سخنور دارند ولي هرگز قابل سنجش با زبان هاي آريايي نيستند. عربي كه در صدر اسلام زباني بدوي، ناشناخته و بي اعتبار بود و دايره لغات آن حتا به 1000 لغت نيز نميرسيد و هيچ خط و دبيره اي نداشت، به لطف توسعه اسلام، زبان نخست خاورميانه و شمال آفريقا گشت. ولي نتوانست از سد ايران گذر كند و بدين ترتيب نيمي از جهان اسلام يعني از ايران تا شبه قاره هند و آسياي جنوب شرقي، از حل شدن در فرهنگ عربي _به لطف فداكاري ايرانيان در ساختن ديواري انساني_ نجات يافت. عبري زبان قومي به نام عبراني ها است و از ميان آنها فقط معدودي به نام يهوديان كه ديني ويژه داشتند، باقي ماندند. كه آنها هم به جهت آوارگي در جهان و ستم هاي فراواني كه در 2000 سال گذشته ديدند در حال فراموشي زبان و ميراث خود بودند كه با تشكيل كشور مستقل تا اندازه اي نجات يافتند.
زبان هاي اورال – آلتايي زبان اقوام مغول و ترك و ديگر اقوام نزديك به آنهاست كه تا 1500 سال پيش هيچ تمدن و فرهنگي نداشتند و اقوامي غارتگر و بدوي در شمال چين بودند. از آن زمان گروه هايي از آنها به سوي جنوب و غرب يورش بردند و در جهان شهرت يافتند. ولي در كل ايران و روم در برابرشان سد بودند. تا اينكه اسلام اين سد را برداشت و به ويژه از 1000 سال پيش به اينسو پاي آنها به ايران و قفقاز و آناتولي و خاورميانه و حتا شرق اروپا باز شد و در آنجا يكجا نشين شدند. در اين ميان امپراتوري مغول ها پس از فروپاشي چيزي از خود به جاي نگذاشت مگر رگه هايي نژادي در ميان مردمان ايران و آسياي ميانه. ولي تركها توانستند زبان خود (اوغوزي) را به ديگر مردمان نيز تحميل كرده و به ويژه در آناتولي و قفقاز و آذربايجان زبان تركي اوغوزي از 500 سال پيش به اينسو زبان چيره اين سرزمين ها شده است.
گروه زبانهاي تركي چندين زبان ديگر دارد كه در آسياي ميانه و بخشهاي كوچكي از چين بدان سخن گفته ميشود. و زبان مغولي نيز منحصر به مغولستان و برخي نواحي آن است.
ولي همچنانكه اشاره شد، اين دو گروه چه از نظر جمعيت سخنوران و چه از نظر پراكندگي در جهان قابل سنجش با زبان هاي آريايي نيستند. گمان ميرود نيمي از مردم جهان در 5 قاره به زبان هاي آريايي سخن ميگويند.
همچنين از ديد ميراث مكتوب بشر، بايد گفت زبان هاي آريايي نقشي درجه يك دارند، به گونه اي كه اگر اسناد و آثار و نوشتارهاي زبانهاي آريايي را حذف كنيم، چيز زيادي از ميراث مكتوب انسانها از زمان اختراع خط در چند هزاره پيش از ميلاد تا امروز باقي نميماند.
مهمترين نوشتارهاي تاريخي دوران باستان به زبان يوناني و سپس لاتين هستند كه آريايي اند. بخش بزرگي از آگاهي هاي ما از شرق باستان از راه آثار مكتوب زبان هاي هندي و ايراني بدست مي آيد و آثار به جاي مانده از زبان هاي ناآريايي مانند سومري و آشوري و بابلي و ايلامي و مصري خيلي زياد نيستند. در دوران پس از اسلام بيشتر نوشتارهاي علمي و تاريخي و جغرافيايي مسلمانان به عربي بود و فارسي در رده دوم قرار ميگيرد. با اينحال دوران زرين عربي كوتاه بود و در پايان قرون وسطاي اروپا، با خاموش شدن شعله مسلمانان، مسيحيان حجمي بزرگ از آثار مكتوب را به زبانهاي اروپايي (كه آريايي اند) آفريدند. و به ويژه پس از انقلاب صنعتي در غرب، همه حجم دانش در همه حوزه ها و رشته ها_كه به سال به سال چند برابر ميشد_ به چند زبان اروپايي (انگليسي، فرانسوي، آلماني و ايتاليايي، هلندي و تا اندازه اي روسي) نگاشته شد. به گونه اي كه امروز ميراث مكتوب يكي از زبان هاي مطرح اروپايي (فرانسه يا انگليسي يا آلماني مدرن با 300- 400 سال كهنگي) شايد بيش از همه ميراث مكتوب همه زبانهاي غير اروپايي در درازاي تاريخ بشر باشد.
حال با اين توصيفات، لازم است كه همه مردم جهان نگاهي بسيار جدي به شناخت زبان هاي آريايي و ريشه ها و پيوندهاي ميان آنان داشته باشند.
شاخه هاي زبان هاي آريايي :
خانواده زبان هاي آريايي به سه گروه، اروپايي، هندي و ايراني بخشبندي ميشوند.
گروه زبانهاي اروپايي به سه شاخه رمانس، ژرمنيك و اسلاو و زبان مستقل يوناني بخشبندي ميگردد.
شاخه رومانس ناشي از تاثير و ادغام زبان رمي هاي باستان يعني لاتين با زبانهاي بومي اروپا است. پس از فروپاشي امپراتوري رم و تشكيل پادشاهي هاي مستقل، اين كشورها به مرور به سوي پروژه ملت سازي پيش رفتند و تا پايان قرون وسطا يكي از زبانهاي موجود در سرزمين شان را به عنوان زبان رسمي و ملي برگزيدند. از اين جمله ميتوان به ايتاليايي، فرانسوي، اسپانيايي، پرتقالي و رومانيايي و كروات اشاره كرد.
شاخه ژرمنيك بيشتر ناشي از كوچ خود اقوام ژرمنيك است تا ادغام زباني با زبانهاي ديگر. اقوام ژرمنيك كه قدرتمندترين اقوام اروپاي شمالي بودند، با كوچ هاي پياپي شاخه هاي گوناگوني از زبانهاي خويش را در شمال اروپا پخش كردند. كه مهمترين هاي آنها عبارتند از آلماني، انگليسي، هلندي، دانماركي، نروژي، سوئدي و ...
شاخه اسلاو نيز تاريخچه اي مربوط به خود دارد. زبانهاي اروپاي شرقي بيشتر جزو اين شاخه هستند. از جمله روسي، اوكرايني، لهستاني، فنلاندي، چكي، اسلواكي، صربي و ...
گروه زبانهاي هندي گروه بسيار گسترده اي است. شايد نزديك به 1000 زبان در حوزه زبان هاي هندي وجود داشته باشند كه بيشتر آنها آريايي اند (زبان دراويديان در جنوب هند، آريايي نيست). امروز در هر ايالت هند با چندين زبان گوناگون مواجه ميشويم. به همين جهت در هر ايالت زبان رسمي چيزي است. هرچند زبان هندي (كه زباني مصنوعي و تازه ساز است) و انگليسي در همه هند كاربرد دارند. از جمله مهمترين زبان هاي هند، سندي و گجراتي و كشميري و بنگالي است. بخش بزرگي از مردم پاكستان نيز به زبان سندي و كشميري سخن ميگويند. زبان اردو نيز لهجه اي ديگر از زبان هندي است.
گروه زبان هاي ايراني نيز بسيار گسترده است. فارسي دري كه با چندين و چند لهجه در 4 كشور ايران، افغانستان، تاجيكستان و ازبكستان سخنور دارد در مقام نخست قرار ميگيرد. زبان پشتو كه در پاكستان و افغانستان سخنور دارد، بلوچي كه در پاكستان و ايران سخنور دارد، ارمني در ايران و ارمنستان و كردي در ايران و عراق و تركيه و سوريه و گيلكي در شمال ايران از ديگر زبانهاي ايراني مهم هستند. زبان هايي چون تاتي تقريبا منقرض شده و زبان هايي چون تالشي و تبري رو به انقراض هستند.
پيوند ميان زبان هاي آريايي :
در وجود پيوند ميان زبان هاي اروپايي، پيوند ميان زبانهاي ايراني و پيوند ميان زبان هاي هندي كسي شكي نداشت. ولي در دو سده اخير با پيشرفتي كه در زبانشناسي و همچنين باستانشناسي شد، خاورشناسان غربي با كمال شگفتي دريافتند كه پيوندي بسيار محكم و تاگسستني ميان سه گروه اروپايي، هندي و ايراني وجود دارد. اين پيوندها گاه چنان است كه نزديكي يك زبان در قلب اروپا با يك زبان در چند هزار كيلومتر آنسوتر در هند يا ايران، بيش از نزديكي آن زبان اروپايي با يك زبان اروپايي ديگر است. اين نكته را به صورت خاص در سنجش زباني از گروه رومانس با زباني از گروه ژرمنيك در مي يابيم. كه از حوصله اين بحث بيرون است.
بدين ترتيب خاورشناسان غربي با بهره گيري از زباني مانند سانسكريت، و زبان فارسي دري و همچنين زبانهاي خودشان، توانستند رمز زبانهاي فراموش شده و ناشناخته ايراني (چون پارسي باستان و اوستايي) را دريافته و آنها را ترجمه كنند و آنگاه با ترجمه بخش پارسي كتيبه بيستون بود كه بخش هاي ايلامي و بابلي (كه رونوشت آن است) خوانده و ترجمه شد و بدين جهت رمز اين زبانها نيز گشوده شد. از آن به بعد علاوه بر آنكه آكادمي هاي اختصاصي براي آموزش زبان هاي باستاني ايراني در كشورهاي پيشرفته جهان بنيانگذاري شد، در كرسي هاي زبانشناسي و ادبيات زبان هاي اروپايي نيز، دانشجو با زبانهاي باستاني شرق (از جمله ايران) آشنا ميشود.
شايد اينجا نيك باشد كه به نقل گفته پروفسور بارتولومه بپردازيم كه يك دانشجوي ادبيات انگليسي حتما بايد با زبانهاي ايراني چون اوستايي و فارسي آشنا باشد.
گاندي كه علاوه بر داراي بودن عنوان پدر ملت هند، يكي از بزرگترين انديشمندان جهان در دوران معاصر بود، به هنديان توصيه ميكند كه سانسكريت و فارسي بياموزند. كه البته چنين نيشد و امروز هنديان نه سانسكريت ميدانند و نه فارسي.
بدبختانه در ايران ما نيز كمترين توجه ممكن به يادگيري زبان هاي باستاني شرقي شده است. به اجبار 6 سال در مدرسه به دانش آموزان همه رشته ها، عربي مياموزند (حتا بيش از انگليسي كه در كاربردش گماني نيست). اين درحالي است كه دانش آموخته نظام آموزش و پرورش كشور حتا نام زبان هايي چون اوستايي، سانسكريت، پارسي باستان، پهلوي و ... به گوشش نميخورد. چه برسد به اينكه بخواهد با زبان و خطش كمي آشنا شود. اين حالت ثمره تبليغ سده هاست. سده هاست كه در ذهن مردم ايران جا انداخته اند كه فرهنگ اروپايي ها و هندي هاي نامسلمان كمترين نزديكي و همساني به ما ندارند و آنها يكسره اجنبي و بيگانه اند و آنگاه عرب مسلمان، برادر و خواهر آييني و هم فرهنگ ماست!!.
در دانشگاه و در رشته هاي هم پيوند با بحث زبان و ادبيات، نيز بيش از آنكه به زبان هاي باستاني كه ريشه زبان امروزين ما هستند، پرداخته شود به زبان عربي پرداخته ميشود. و اين درحالي است كه دانشجوي ادبيات در كشورهاي اروپايي علاوه بر آشنا شدن با زبان هاي باستاني اروپا چون لاتين و يوناني، حتا با زبانهاي آريايي شرقي نيز آشنا ميشود.
در نشست نخست ما، براي جا افتادن ژرفاي پيوند ميان زبان هاي آريايي، و اثبات اينكه نزديكي آنها به هم شعار نيست، نمونه هايي از زبان هاي گوناگون آريايي مطرح شده و دوستان به اوج همساني واژگان پي بردند. از ميان زبان هاي اروپايي : زبانهاي مطرح تري چون انگليسي، فرانسوي، آلماني، ايتاليايي و لاتين روي ميز قرار گرفتند. از ميان زبانهاي هندي : سانسكريت و گاهي هندي نو و از ميان زبانهاي ايراني، طبعا فارسي و گاهي كردي و بلوچي و گيلكي و برخي لهجه هاي محلي ايران در كنار زبان هاي باستاني ايران يعني اوستايي و پهلوي و گاهي پارسي باستان قرار گرفتند. و آنگاه يك واژه در ميان اين زبانها رد يابي شد.
سنجش شمارگان در میان زبان ها :
نخست از شمارگان (اعداد) آغاز كرديم. و پي برديم كه شمارگان در همه زبانهاي آريايي تقريبا يكي اند، منتها به گويش و لهجه و نگارشي گونه گون.
شاید بیشترین اختلاف میان زبانهای آریایی عدد یک باشد. در سانسکریت اَیکَم، در پهلوی اِوَک، در اوستا اَئِوَ، در یونانی مونو، در لاتین اونوم، در ایتالیایی اونو، در فرانسه اَن، در آلمانی آینس و در انگلیسی وان است.
ولی نگاه به باقی شمارگان حیرت انگیز مینماید.
"دو" در اوستایی و سانسکریت : دَوَ در هندي و فارسي و فرانسوي "دو" و ايتاليايي (دوئه) و لاتين (دوئو) است. در یونانی باستان دی و در یونانی مدرن دیو ا ست.
"سه" در انگليسي و اوستايي و سانسکریت يكي است (Three). با تبدیل "س" به "ت" در یونانی باستان و لاتین (تریا) و ایتالیایی (تره) و یونانی مدرن (تری) نیز همانند هستند. در آلمانی درای. همان واژه با تغییر تلفظ در فرانسه به کار میرود (تخوا).
چهار در ميان زبانهاي ايراني (اوستایی : چَتوَر) و هندي (سانسکریت : چتواری) يكي بوده و با تبديل "چ" به "ك" در زبانهاي رومانس (كواتر) (با تغغیر تلفظ در فرانسه کتخ) و در زبانهاي ژرمنيك با تبدیل "چ" به "ف" (انگلیسی : فور، آلمانی : فيه ر) واژه همسان ميگردد. در یونانی کمی تفاوت دارد : تترا و تسرا.
"پنج" در ميان زبانهاي ايراني و هندي چه باستانی و چه امروزی کاملا یکیست (پنچَ سانسکریت، پنچَن اوستایی) و در یونانی بسيار نزديك است (پنتا).
عدد "شش" نيز در ميان زبانهاي ايراني و هندي (سانسکریت : شت، اوستایی : شَوَش) نزدیک است و در زبانهاي اروپايي به شكل سک یا سی (لاتین و ایتالیایی) سيكس يا سيز يا زكس (به ترتیب، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی) در آمده. در یونانی باستان هگزا و یونانی مدرن اکسی.
"هفت" در زبانهاي ايراني داراي "ه" است. (اوستایی : هپتَ). درست همانند یونانی "هپتا". در یونانی مدرن اِپتا و گاهی اِفتا. شكل هندي آن سپت است كه بدون كمترين تغيير در لاتين به کار رفته. روشن نیست که چطور هندیان با لاتینیان همانندی یافته اند و ایرانیان و یونانیان. در فرانسوی کلا همیشه همان دیکته لاتین وجود دارد با تلفظی محیر العقول!! در ايتاليايي "پ" کلا حذف شده : "ست". در زبانهای ژرمنیک "پ" به "و" تبدیل شده : سِوِن و زیوِن به زبانهاي ديگر رفته است.
هشت در اوستایی "اَشتَََوَن" و سانسکریت "اَشتَوَ" است. با تبدیل "ش" به "خ" در زبانهای ژرمنیک آخت آلماني و ایت انگلیسی بدست آمده. در یونانی و لاتین "ش" به "ک" تبدیل شده : اُکتو. در ایتالیایی "ک" حذف شده : اُتو.
شماره 9 نزديك ترين شمارگان در ميان زبانهاي آريايي است. در زبانهاي ايراني و هندي باستانی و امروزی تقريبا يكسان بوده (سانسکریت : نَوَ، اوستایی : نَوَن) و در زبانهاي اروپايي به شكل نانو (یونانی) ناين (انگلیسی)، نوين (آلمانی)، نوف (فرانسوی) و نوو (ایتالیایی) و نووم (لاتین) درآمده است.
ده در اوستایی همین شکل را دارد و در سانسکریت "دش" است. در لاتين "دسم" و ايتاليايي "دسی" و فرانسه "دیس" است!. در یونانی "دِکا".
بیست فارسی در پهلوی و برخی گویشهای محلی ایران "ویست" است. در سانسکریت "س" های ایرانی به شکل "ش" است. واژه ویمشتی در سانسکریت برای بیست وجود دارد که همانندی فراوانی با عدد بیست در لاتین (ویجینتی) و ایتالیایی (ونتی) دارد. در فرانسه هم طبق معمول همان دیکته با تلفظی شگفت!
دوازده فارسی چقدر همانند دوادشم سانسکریت و دوئودسیم لاتین و دودسی ایتالیایی و دودِکا یونانی است. دوز فرانسوی نیز همانندی با دوآزده پهلوی دارد.
هفده در سانسکریت "سپت دش" و در لاتین "سپتن دسیم".
جالب است بدانید که در لاتین به جای نوزده میگویند "یک از بیست" (اون د ویجنتی). این حالت دقیقا در سانسکریت یعنی زبان باستانی آریایی حاکم است که به نوزده میگفتند : اکم ن ویمشتی!
دیگر واژگان :
واژگان كليدي چون "پدر"، "مادر" و "برادر" بي كمترين تغيير در ميان زبان هاي باستاني و امروزين هندي و ايراني و اروپايي نگه داشته شدند. به گونه اي كه انسان گمان ميكند از زبان به زبان ديگر وام گرفته شده است. درحاليكه چنين نيست. و اين همانندي نشان پيوندي كهن دارد.
واژه "رئوچينگ" اوستايي به "روچ" پهلوي و "روز" فارسي دگرگون شده است. "روژ" كردي گويي وارونه شده و در فرانسوي به ژور و در ايتاليايي به جورنو تبديل شده است و همان معنا را دارد.
واژگان "من" و "مئينيو" اوستايي به شكل Mind و memoryو ... معنايي نزديك را دارد.
واژه "مئيذ" اوستايي به گونه mid در آمده است.
واژه "دئو" كه در اوستا و سانسكريت در اصل معناي روشنايي داشته امروز اين معنا را در فارسي از دست داده ولي در انگليسي همان Day به معناي روشنايي و همچنين روز است. در فرانسوي كه ريشه از لاتين دارد نيز Di همان نقش Day را دارد. يعني در روزهاي هفته به جاي Saturday و Monday از Samedi و lundi و ... بهره ميبرند.
واژه "ديو" كه در ادبيات اوستايي و سانسكريت معناي خدا ميدهد، و پس از تحولاتي كه زرتشت براي ايرانيان ايجاد كرد به خدايان شر و بد گفته شد (وارون هنديان). هرچند هنوز واژه دي در ميان نام ماهها و روزها باقي ماند. اين واژه هنوز در زبانهاي مدرن اروپايي معناي خدا ميدهد. deity و divine و ...
واژه "استي" اوستايي و است فارسي در فرانسه به شكل est و در انگليسي is و ist در آلماني شده است.
واژه "تو" در زبان هاي ايراني در فرانسوي همينگونه (Tu) و در آلماني du شده است.
ضمير "من" فارسي و پهلوي كه در زبانها و لهجه هاي ايراني و هندي كمي تغيير ميكند، در انگليسي به شكل me و my و در فرانسوي به شكل moi و mon و ma و me... درآمده است.
نزديكي زبانهاي ايراني و اروپايي گاه بسيار جالب است.
براي نمونه اگر يك فرانسوي به روستايي در مركز ايران ايران برود و بگويد "تو اِ مون پِر؟" آن روستايي آنرا فهميده و به او پاسخ ميدهد نه، من پدر تو نيستم!!.
يا اگر به شماره تلفن يك فرانسوي زنگ بزنيد، او هنگام برداشتن گوشي ميگويد : "كيه س؟" و ما ممكن است گمان كنيم كه آن شخص، اسفهاني (اصفهاني) است و نه فرانسوي!!.
واژه كليدي و مهم "نه" به معناي رد كردن و يا براي منفي كردن جمله ردپاي بسيار حيرت انگيزي دارد. به گونه اي كه تقريبا در همه زبانهاي مهم هندي و ايراني و اروپايي (از باستاني تا مدرن) همسان است. "نهي" در هندي، "نا" و "نِه" در برخي لهجه هاي ايراني، ناين در آلماني، نو در ايتاليايي و فرانسوي و انگليسي و نات و نو و … براي منفي كردن.
در فارسي با افزودن "ن" به پيش از فعل ها آنها را منفي ميكنيم. نميخواهم، نميروم، نميبينم. و در انگليسي جمله I do want يا I do see واژه Not به پيش از فعل كه افزوده شود، منفي ميشود (I do Notsee). همچنين در فرانسوي كه كافي است واژه ne پيش از فعل به كار رود (Je sais من ميدانم) و البته pasپس از فعل، تا جمله منفي شود. (Je ne sais pas ) يعني حتا در دستور نيز بيننده نزديكي هستيم.
يا "نيست" فارسي كه از تركيب "نه" و "است" ساخته شده معادل فرانسوي است : Ne + est = N'est
و ده ها نمونه ديگر كه من با صرف زماني نه چندان زياد _و با توجه به اينكه در ميان زبانهاي اروپايي جز انگليسي بر ديگر زبانها چيرگي ندارم و همچنين كمترين آشنايي با زبانهاي ايراني چون ارمني و پشتو و بلوچي و كردي و ... ندارم و از زبانهايي چون سانسكريت و هندي نو و پارسي باستان نيز جز برخي كليات چيزي نميدانم و آشنايي ام با اوستايي نيز خيلي زياد نيست_ با كمي كنكاش بدان دست يافتم. حال تصور كنيد اگر گروهي از دوستان گرد هم آيند و هر كدام با يك زبان اروپايي، ايراني يا هندي خيلي خوب آشنا باشند، چه دانشنامه خوبي از واژگان هم پيوند در ميان زبانهاي آريايي ساخته ميشود.
نكته ديگر در پيوند زبانهاي آريايي، شيوه عدد نويسي است. شيوه عدد نويسي كه امروز زبانهاي آريايي و سامي و به تقليد از آنها ديگر زبانها به كار ميبرند، متدي هندي است. همچنانكه ميدانيد در عدد نويسي باستاني اروپا I عدد يك، II عدد دو و III عدد سه است. براي چهار گاهي IIII و گاهي IV به كار ميرفت. V پنج بود. اگر I كه يك است پيش از آن به كار ميرفت، به معناي يكي از پنج كم (چهار) بود و اگر پس از آن به كار ميرفت، يكي به پنج افزوده (شش VI). براي ساخت عدد هفت و هشت دو و سه را به پنج مي افزودند. Xعدد ده بود و همين فرمول يكي كم و يكي افزوده را براي ساخت نه و يازده و دوازده و سيزده به كار ميبردند. پانزده عبارت بود از يك ده و يك پنج XV و همان فرمول كم و افزوده براي آن هم به كار ميرفت. و بدين ترتيب براي ساخت عددهاي بالاي بيست 4 و تا 6 حرف به كار ميرفت (بيست و هشت XXVIII). و درازتر بودن عدد نشانه بزرگتر بودن نبود (25 از 23 كوچكتر است). چيزي همانند همين شيوه را در عدد نويسي ايران باستان ميبينيم (براي 5 از كنار هم گذاشتن دو و سه و براي 6 از كنار گذاشتن سه و سه و براي 7 از كنار هم گذاشتن چهار و سه و براي 8 از كنار هم گذاشتن چهار و چهار و براي 9 از كنار هم گذاشتن سه تا سه بهره گرفته ميشد). ولي اين هنديان بودند كه شيوه اي بهينه آفريدند. بدين ترتيب كه براي شمارگان 0 تا 9 تعداد 10 نشانه جدا ايجاد شود تا نيازي براي تركيب كردن دو يا چند نشانه براي ساختن شمارگان زير 10 نباشد. براي شمارگان بالاي 10 نيز كافيست نشانه اي را به يكگان و نشانه اي را به دهگان اختصاص دهيم. و بدين ترتيب اين شيوه كه در آن عددها دراز نشده و درازي عدد نشانه بزرگي آن است، در دوره انوشه روان ساساني به همراه ديگر دانشهاي هندي از طريق ايرانيها از هند ايزوله و گوشه گير بيرون شده و پس از اسلام باز هم به دست ايرانياني از جمله خوارزمي در ميان مسلمانان رواج يافت و مسلمانان آنرا به اروپاييان آموختند.
آشنايي با زبان هاي باستاني ايران _ بخش 7
آشنايي با زبان هاي باستاني ايران _ بخش 6
آشنايي با زبان هاي باستاني ايران _ بخش 5
آشنايي با زبان هاي باستاني ايران _ بخش 4
آشنایی با زبان هاي باستاني ايران _ بخش 3
آشنايي با زبان هاي باستاني ايران _ بخش 2
آشنايي با زبان هاي باستاني ايران _ بخش 1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر