--------------------------------------------------------------------------------
با عرض ادب و احترام؛
از 22 بهمن تا 22 خرداد 1388 ایران آبستن حوادث بسیاری خواهد بود.
یکی از اضلاع این مثلث که بعنوان بزرگترین قدرت نظامی اقتصادی جهان ( آمریکا ) شناخته می شود، با اعلام شعار و سیاست تغییر متولد شد. ضلع دوم این مثلث بیلیارد که بطور منظومه ای گوی های رنگانگ تاثیر گذار دیگری را در خود جای داده ، بعنوان پر دردسر ترین و پر تنش ترین کشور منطقه خاورمیانه طی شصت سال ( اسرائیل ) بوده ، که در شرف تولدی خشونت آمیر( انتخابات دهم فوریه ) می باشد. و اما ضلع سوم ، ناپخته ای بوده که اینک سی سال از عمر خود را با فراز و فرود های غیر قابل باور که در مقاطعی فرصت ها برای او سوخته و در بعضی از آن تجربه آموخته ، پیش روی ما قرار دارد. در واقع نقش این ضلع سوم، علیرغم اینکه جزئی از کل می باشد، (خارج از قاعده کلی که جز زیر مجموعه کل است)، بطور معکوس قرار گرفته و اینک، این جز است که کل این مثلث را تحت و شعاع قرار می دهد. چه این موضوع خوشایند ما باشد و یا نباشد، این رویداد سیاسی به وقوع پیوسته و با یک انصاف دیپلماتیک کاملا قابل حس و رویت است. حال اگر این ضلع خارج از قاعده را که در بالا به آن اشاره شد، در معادلات سیاسی منطقه خاورمیانه که به عقیده بنده قلب جهان می باشد ( تمام ادیان، فرهنگ ها و تمدن های تاثیر گذار از این منطقه ظهور کرده ) به حساب نیآورند و به جبر بر همان سیاست های نخ نما و پوسیده قرن گذشته، پافشار اند، خواهند دید که این بازی بیلیارد سیاسی نه تنها بر روی سطح مسطح، با فوتر سبز آغاز نخواهد شد بلکه در یک وضعیت ناهموار و با تغییر رنگ سبز به قرمز ( جنگ و خونریزی )، چارچوبه این میز به هوا خواهد رفت.
عقلایی - خود بنیاد - نقاد - بی طرف سیاسی، این رخداد را رصد نموده اند و دغدغه دارند که این معادله منطقه، بطور منظومه ای حل نگردد. اولین مقدمه این معادله چند مجهولی، چیدمان صحیح مقادیری است که در بالانس مذاکرات فی ما بین، نقش اساسی را ایفا می کند. حال از آن مثلث تاثیر گذار به یک مربع سیاست گذار که بعنوان نماینده چهار گانه امریکا در منطقه برای عراق،(افغانستان و پاکستان)، (اسرائیل و فلسطینیان)، و ایران می باشد، رو می آوریم تا با تجزیه و تحلیل منتخبین و نقش اثربخش آنان در مناقشاتی که به ظاهر از هم منفک هستند اما ریشه های آن با هم مرتبط اند و بدون در نظر گرفتن یکی، دیگری حل نخواهد شد، می پردازیم.
تعیین دقیق و ظریف با یک مهندسی سیاسی برای نمایندگان دولت جدید امریکا در این منطقه، اولین شرط لازم می باشد. انتخاب کریستوفر هیل نماینده مذاکرات خلع صلاح هسته ای کره شمالی بعنوان سفیر جدید امریکا در عراق که بزرگترین سفارت امریکا در جهان با سه هزار پرسنل می باشد، تعیین ریچارد هولبروک نماینده سابق آمریكا در سازمان ملل که به طراح صلح دایتون در بوسنی مشهور است بعنوان نماینده امریکا در امور پاکستان و افغانستان، انتخاب جورج میچل سناتور سابق حزب دموکرات از ایالت مین (Maine)، که خود را عرب آمریکایی توصیف می کند چون مادرش لبنانی است، بعنوان نماینده امریکا در مذاکرات صلح خاورمیانه (اسرائیل و فلسطینیان) و آخرین نماینده که مجددا" از این مربع به ضلع اصلی مثلث اشاره شده می پردازیم، نماینده اوباما برای ارتباط با ایران است. نماینده ای که گفته اند و می گویند که دنیس راس می باشد اما با آشفتگی که در کاخ سفید بر سر ایران دارند، دنیس راس هم زیاد راست نمی باشد.
سیاست مداران کاخ سفید بخوبی دریافته اند که انتخاب دنیس راس با عقبه ای که برای جهانیان کاملا شناخته شده می باشد، هیچ هارمونی سیاسی با دیگر منتخبین تعیین شده ندارد و در این سمفونی تغییر، آن هم در تالار بزرگ و مهم خاورمیانه به رهبری باراک حسین اوباما رئیس حمهوری جوان و رنگین پوست امریکا، جای نخواهد داشت. به همین دلیل است که با یک تایم اوت سیاسی و توقف و تامل دیپلماتیک در جستجوی فردی می باشند که با سه ضلع دیگر این مربع همخوانی داشته باشد، اگر هم غیر ار این باندیشند و تاکید به تصمیم اولیه خود بگیرند، از هم اکنون زنگ این مثلث به صدا در خواهد آمد و چارچوبه مربع از هم خواهد پاشید.
شعار تغییر وقتی معنا پیدا می کند که عملکرد، نه یک تاکتیک بلکه یک استراتژیک باشد . به عبارتی این تغییر در ابتدا می بایست به نگاه و نحوه برخورد با مهمترین ضلع مثلث که ایران می باشد، معطوف و « سیاست هویج و چماق به سیاست ترویج و اشتیاق تبدیل گردد »، در غیر این صورت به قول شاعر :
اسرار ازل را نه تو دانی ونه من
وین حرف معمانه توخوانی ونه من
هست ازپس پرده گفتگوی من وتو
چون پرده برافتد نه تومانی ونه من
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر